كوروش بزرگ را میتوان یکی از نوابغ هوشمند و شایسته دانست

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
میتوان به جرات یکی از نوابغ هوشمند و شایسته برای قدرت و شاهنشاهی آسیا نامید

کوروش بعد از اینکه شوش را پایتخت کرد در حالی که مشغول ساختن شهر “پاسارگاد” بودند شروع به تاسیس مدارس هنری حرفه ای (هنرستان) در ایران نمود و در آغاز یک مدرسه ی هنری در شوش تاسیس کرد و آنگاه در ۹ شهر دیگرکه به دست خود وی ساخته شد.
مدارس هنری تاسیس نمود تا اینکه مردم ایران هنر بیاموزند.باید دانست که قبل از کوروش در ایران هنر ایرانی بدان مفهوم که در دوره ی هخامنشی به وجود آمد وجود نداشت.سلاطین ماد ذوق هنری نداشتند و با سایر کشورها هم مرتبط نبودند و فقط از هنر بابل استفاده می کردند.


کوروش بعد از اینکه مدارس هنری را به وجود آورد علاوه بر استفاده از هنرمندان ایرانی از یونان و مصر و بابل نیز هنرمندانی استخدام کردو آنها را در مدارس هنری که در ۱۰ شهر ایران به وجود آورده بود به کار گماشت و چند نفر را نیز به چین فرستاد تا از آنجا اسjادان چینی را به ایران آورند و آنها هم در هنرستان مشغول به کار شوند.اما باید دانست هنری که در دوره ی کوروش و جانشینان وی در ایران به وجود آمد کاملا رنگ ایرانی داشت و دارای ماهیت ایرانی بود و کلیه ی آثار هنری ایران که از دوره ی هخامنشی به جا مانده چه در قسمت نقاشی و حجاری و چه در قسمت فلز کاری و چینی سازی یک هنر خاص ایرانی است و هنرمندان ایران توانستند سبک ایرانی اصیل به وجود آورند که در جهان بماند و هر صاحب نظری در نقاشی آن را با یک نگاه بشناسد.
استرابون می گوید:مدارس هنری که کوروش به وجود آورد کارآموزان را برای نقاشی و مجسمه سازی و کاشی سازی و چینی سازی و فلز سازی پرورش می داد ولی بعد از اینکه داریوش به سلطنت رسید در آن مدارس صنایع دیگر هم به کار آموزان آموخته شد از قبیل قالی بافی،نجاری،منبت کاری،پارچه بافی و قلاب دوزی.
هنر اصیل ایرانی در دوره ی کوروش و جانشینان او بر محور دو چیز بود:اول مزدا پرستی و دوم احترام شاه.
از آثار بدست آمده از زیر خاک این دو واقعیت را خواهیم دید که کوروش و جانشینهای او برای ملت خود سرمشق مزدا پرستی بوده اند.
 

مهرانه م

عضو جدید
كورشكبير پسر كمبوجيه، نوه ي كورش اول و نبيره ي چيش پيش از دودمان هخامنش جدبزرگ، پادشاه پارسيان و شاهزاده اي پارسي بود كه با اتحاد دو قوم پارس وماد و اصلاح ميانه آنها كشور ايران و امپراطوري هخامنشي را بنيان نهاد وبدين گونه موفق به تاسيس بزرگترين دولت جهاني و مردمي گرديد. بنابراين اونخستين كسي است كه توانست به تاسيس يك شاهنشاهي در جهان دست يابد و لقبكبير را از تاريخ دريافت كند.
"كاسان دادن" دختر "فرناسپ" از خاندان هخامنشي يگانه همسر كورش بود كه درزمان پادشاهي كورش در گذشت و گويند كورش پس از آن هرگز همسري اختيار نكردهاست. هئوتسيا،آتوسا، كمبوجيه و برديا حاصل ازدواج كورش و كاسان دان ميباشند و از اين ميان هئوتسيا همان است كه همسر داريوش كبير شد و كمبوجيهفاتح مصر.
طبق روايت گزنفون در "كورش نامه" (كورش يگانه پادشاهي است كه مردمان همه ي كشورها پادشاهي و اقتدار او را پذيرفته بودند.)
همچنين آنچه را كه فيثاغورث در سياحت نامه در توصيف كورش روايت كردهبيانگر فضائل ، كمالات و مردم داري كورش است. او چنين مي نگارد: ( ... درمراسمي كورش با تني چند از روستائيان برخوان نشست و چنين گفت: من همتايشمايم. ما توشه و زاد خود وابسته به شما وام داريم . پايداري دولت ازدسترنج شماست اما شما بي جنب و جوش ما خويشتن داري نتوانيد كرد و بر جاياستوار نتوانيد بود. همواره مانند برادر يگانه و مهربان زندگي كنيم.)
اين شاه توانمند پارسي كه به واسطه ي سخاوت و خوش قلبي سرشارش همه او راپيشواي خود مي دانستند پس از مرگ نيز نام نيكش بر زبانها جاري شد به گونهاي كه ما ايرانيان او را " پدر" مي ناميم و حتي يونانيان كه خاطره ي خوشياز دولت هخامنشي ندارند از او به عنوان" سرور و قانونگذار" ياد مي كنند ونوشته هاي هرودوت و گزنفون حكايت از محبوبيت كورش در نظر يونانيان دارد.
به گفته ي هرودوت: ( كورش پادشاهي بزرگوار و بخشنده بود و همچون پادشاهانديگر به جمع مال و منال حريص نبود و در فنون جنگي بسيار ماهر بود.)
از دلايل محبوبيت كورش در نظر ملل مختلف اين است كه او به هنگام فتحسرزمين هاي مختلف نه تنها به عقايد و مذاهب و آداب و سنن آنان خدشه ايوارد نكرد بلكه با به رسميت شناختن مذاهب و خدايان آنها، موجبات آزادي وآرامي مردم را فراهم ساخت. او عقيده داشت كه هر كس خودش مي تواند خداي خودو دين خود را انتخاب كند همانگونه كه زرتشت فرموده.
كورش در تمام فتوحاتش فقط پادشاهان زورمند را كنار مي گذاشت و آنگاه بدونكوچكترين تغييري در ساختار حكومت وروند کار موسسات وابسته، خود حكومت رادر دست مي گرفت و به آن گونه كه خوشايند طبع ساكنان آنها بود رفتار مي كردو چون موجبات رفاه و رضايت مردم را فراهم مي ساخت از سوي آنان حمايت مي شدو مخالفي نداشت مگر عده اي آشوبگر و جاه طلب كه آن هم دور از دسترس كورشبر عليه او قيام مي كردند و البته طولي نمي كشيد كه سركوب مي شدند.
نوشته هاي اكثر مورخان حكايت از هوشياري، زيركي و انديشمندي كورش دارد.گزنفن از هوشياري ، مهرباني و نبوغ شاهي كورش سخن مي راند و او را به لحاظداشتن ملكات و فضائل با حكما برابر مي داند.

استاد گرانقدر باستاني پاريزي نيز در وصف قدرت واقتدار
پادشاه آرياها حق مطلب را به خوبي ادا مي كند و چنين سخن مي راند:
( كورش توانست با ايجاد مركزيت وقدرت در سرزمين ايران و تحكيم موقعيت نژادآريايي و منكوب ساختن دشمنان چنان پايه اي براي حكومت بريزد كه نه تنهاخود و اعقابش- يعني خاندان هخامنشي- بيش از دويست سال حكومت مقتدر داشتهباشند، بلكه اگر امروز هم پس از 2500 سال هنوز سرزمين آرياها در دنياي پرتلاطم سياست و قوانين آكل و ماكول، در برابر نظريات شمال و تكانهاي شرق وتلاطم هاي جنوب و انقلابات غرب و به طوركلي هند و ترك و كرد و عرب و امثالآن خود را محفوظ داشته است و اگر امروز به حق خاطره 2500 سال قائميت خودرا جشن مي گيريم و به ياد بود آن مراسمي بر پاي مي داريم ازيمن اراده ياوست.)
همچنين در متني ديگر كه به دستور كورش در بابل نگاشته شده كورش اظهار مي دارد:
( مردوك، همه ي سرزمين ها را بازديد كرد، تا كسي را كه مي بايست پادشاهيعادل شود پادشاهي كه تابع قلب خويش باشد را دريافت، دست او را گرفت و ويرا به نام
" كورش انشاني" خواند و پادشاهي همه ي جهان را به نام او كرد. همه يمردمان شمال را به اطاعت از او واداشت ، همه ي مردمان سيله مو را واداشتتا عدل وداد او را احساس كنند و سپس مردوك به كورش راه بابل را نشان دادتا او به بابل برود، پس سپاه كورش با همراهي مردوك بدون هيچ گونه نزاعيوارد بابل شد...)
خلاصه اينكه اين پادشاه نابغه ي پارسي، اين فاتح نيرومند و انديشمندبارواج و انتشار انديشه هاي اخلاقي – فرهنگي و آزادي خواهانه توانست بهگونه اي در ميان مردم و در دل آنها نفوذ كند كه هيچ كس قدرت سرپيچي از حكماو و نقض قوانين او را در خود نمي يافت.
او تنها پادشاهي است كه عمر خود را وقف يك پارچه كردن تمدن بين ملل مختلفكرد و همه كوشش و تلاش خود را براي به دست آوردن عزت،اقتدار و امنيت وسربلندي پارسيان به كار بست. او با ادغام تمدن ها و هضم آنها در تمدنپارسي به تمام ملت ها همزيستي، تفاهم و برابري را آموزش داد به گونه اي كهامروزه پس از دو هزار و پانصد سال هنوز بشر نتوانسته بدان دست يابد. پسكاملاً به جاست كه او را بينانگذار حقوق بشر مي شناسند و البته ما هم...
 

مهرانه م

عضو جدید
منشور حقوق بشر کوروش
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش استوانهای سفالین استکه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایرانساخته شده و دور تا دور آن مجموعهای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خطمیخی بابلی نقش گردیده است. این استوانه که به عنوان «اولین منشور حقوقبشر» در جهان شناخته میشود۱۲۳، در پایههای شهر بابل قرار داده شده بودهاست.در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسیدر بابل در میانرودان، هورمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار،استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که شامل نوشتههایی به خطمیخی بود.۴ جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمترعرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلینوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش ازمیلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدنشهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابلقرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایرانباستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود.

از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آنرا از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانهکوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوحاستوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزهبریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
.
ساخت منشور

کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس ازتسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی راآزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک کهکهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت.او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال وجان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شدهبودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنینقوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد.

به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالیننگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار گرفت.
جایگاه

این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود۲ و در سال ۱۹۷۱میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد[نیازمندمنبع]. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداریمیشود۶.
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتحبابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی بهانجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردمبابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید ازنیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههایاصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگرداندهاست. پس از آن، کوروش میگویدکه چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیرپادشاههای بابل بودند به میهنشان برگرداندهاست. در این نوشته اشارهٔمستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهشمنابع تاریخی مشخص شدهاست که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتحبابل بوده است۷۸۹۱۰.

برگردان این منشور چنین است:خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ -آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)،شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَک - کـ َ- دی - ای)، ...
خط ۲. ... همهٔ جهان.


از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظریناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.خط ۳. ...مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.


«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است.این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه»دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شدهاست.آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران،۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» میداند. از سوی دیگر«کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار میآوردند و «کاشـّو /کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ«کاس» برای رنگ آبی در گویشهای محلی بکار میرود. برای نمونه در گیلان،مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب میکنند. همچنین برای آگاهی از پیونداَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به :مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲خط ۶. او کارناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهاییناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب درزنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش«مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.


گمان میرود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای«جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگیهای دیگر مردوک شباهتهاییبا «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی میشدهاست. همانگونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» میشناخته اند؛ از او با نامآریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد میکردهاند که به معنای «بزرگ ترین سرور»بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند استخط ۸.او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزارمیداد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود میکرد ... همهٔ مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.


منظور آبادانی و فراوانی و آرامشخط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا بهوضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی میرفت،توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجوپرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش»پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهانیاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورشدرآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر«سیاه سر» (همهٔ انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.


در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر میدانند. اما به نظرمیآید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش ازمیلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق میشدهاست.خط ۱۴. کورش باراستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردارنیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.


ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی،سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بودهاست. نک به : بارتل ل.واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتیمنظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان میداند.خط ۱۶. لشکر پرشمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود.او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید)شاه را به دست کورش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلیفرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشاناو را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایییافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامیداشتند.
خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.


از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود. استرابونقل میکند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود«کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او«اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بودهاست. نک به :جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹خط ۲۱. پسر«کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ«کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش -بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل»(بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی میدارند و باخرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابلشدم؛


«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه»خوانده میشدهاست. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارشاو، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخهرودوت»(کتاب یکم) تایید شدهاست. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنیدبه : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.خط ۲۳. همهٔ مردمگامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریارینشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمندو گرامی داشتم.


پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔگزنفون نیز تایید شدهاست. گزنفون اظهار میدارد که مردمان همهٔ کشورها بارضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتابیکم)خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج وآزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برایصلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری کهدر خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرماندادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیکمن خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح وآشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگپادشاهی نشسته اند؛
خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریایپایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمینهای دوردست، همهٔپادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)


۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)،«زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ -ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) کهویران شده بود را از نو ساختم.خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی کهبسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خودبازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههایخود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگیفرا خواندم.


با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما اوهمچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بودهاست که هر کس در پرستشخدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانیبا سختگیری و خشونتهای بی شمار و اعمال سلیقههای شخصی در تحریف آیینزرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.خط ۳۳. هم چنینپیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ بهبابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود،خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،


گشایش و بازسازی نیایشگاهها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناختهشدهاست. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده،آمدهاست : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و«اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهٔ ۱۵۶ مقالهٔW. Eilers در کتاب شناسیخط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستارزندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند.بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو راگرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»


در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه»(اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یااهورامزدا و بهشت برین است.خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردمبابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعهای آرام فراهمساختم.


صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران …


از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافتهای است که در مقالهٔ «دربارهٔ منشور کورش» بهآن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.خط ۳۸. ...باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) رااستوار گردانیدم ...
خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه !
قرار بود این منشور در ازای مبلغ هنگفتی برای شش هفته در ایران به نمایش گذاشته شود ولی نشد!!!!
وقتی سد سیوند کم کم دارد آرامگاه کوروش کبیر را نابود میکند و مسئولانساکتند پس مسئولان موزه به این نتیجه رسیدند اگر منشور را به ماقرض!!ندهند بهتر است.
منبع سایت آریاییها
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
. در این جا نظر برخی از پرفسورها و مورخان رادر مورد کوروش، می خوانیم:


پروفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان:

در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کوروش شناخته شده است. زیرانبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراطوری چندین دهه ای ایران مایه ی شگفتیاست. آزادی به یهودیان و ملت های منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نهتنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.


دکتر هانری بر دانشمند فرانسوی:

این پادشاه بزرگ یعنی کوروش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القلب و ظالم بابل وآشور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیماتزرتشت بوده است. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفاتنیک می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برایخیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند.


پروفسور آلبر شاندور:

شاهنشاهی ایران که پایه گذار آن کوروش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشونتپی ریزی نشد بلکه عکس آن درست است. زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاریشد. پارسی ها با مساعدت یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتر خود عظمت و شکوهیرا در تاریخ به جای گذاشته اند که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است. نژادیکه حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان می دهد. آنان درخششی درجهان از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند.


ژنرال سرپرسی سایکس:

مطالب کتاب مقدس تورات و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همههمداستانند که کوروش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوستمی داشتند و «پدر» می خواندنش. ما نیز می توانیم بدان ببالیم که نخستینمرد بزرگ آریایی که سرگذشت اش بر تاریح روشن است، صفاتی چنان عالی ودرخشان داشته است.


ژنرال سرپرسی سایکس بعد از دیدار از آرامگاه کوروش بزرگ:

من خود سه بار از این آرامگاه دیدن کرده ام و توانسته ام اندک تعمیری نیزدر آن چا بکنم و در هر سه بار این نکته را یادآورده شده ام که زیارتآرامگاه کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان امتیاز کوچکی نیست و من بسیخوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. به راستی من در گمانم کهآیا برای مردم آریائی(هندو اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاهبنیان گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهم تر باشد.


افلاطون:

پارسیان در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه میداشتند. از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهانشدند. در زمان کوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند وآنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند.مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند. از این رو در موقع خطر به یاریآنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند و آزادی و مهرورزی و رعایتحقوق اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.


هرودوت- تاریخ هرودوت:

هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کوروش مقایسه کند. از این رومن کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگاین دو ملت عظیم هیچ گاه به فراموشی سپرده نشود.

کوروش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بربسیاری از ملت های دیگر فرمانروایی می نمودند. سربازان او پیوسته برای ویآماده جانفشانی بودند و بخاطر او از هر خطری استقبال می کردند.


پروفسور گیریشمن- ایران از آغاز تا اسلام:

کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کوروشسرداری بزرگ و نیکخواه بود. او آن قدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازهای را تسخیر می کرد به آن ها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید را ازمیان بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهرها را ویران نمی کرد و قتلعام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بهوسیله ی کوروش تسخیر شده بود وی را سرور و قانون گذار می نامیدند ویهودیان او را مسیح خداوند می خواندند.


کنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران(مورخ فرانسوی):

تاکنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کوروش در تاریخ جهان باقیگذاشت، در افکار میلیون ها مردم جهان بوجود آورد. من اذعان می دارم کهاسکندر و سزار و کوروش که سه مرد اول جهان شده اند، کوروش در صدر آن هاقرار دارد و تاکنون در جهان کسی به وجود نیامده است که بتواند با اوبرابری کند و او همانطور که در کتاب های ما آمده است مسیح خداوند است.قوانینی که او صادر کرد که در تاریخ آن زمان که انسان ها به راحتی قربانیخدایان می شدند بی سابقه بود.


هارولد لمب دانشمند آمریکایی:

در شاهنشاهی ایران باستان که کوروش سمبل آنان است، آریایی ها درتاجگذاریبه کردار نیک- گفتار نیک- پندار نیک سوگند یاد می کردند که طرفدار ملت وکشورشان باشند که این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خودشاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.


گزنفون مورخ بزرگ یونانی:

ما در این باره فکر کردیم که چرا کوروش به این اندازه برای فرمانرواییعادل مردمان ساخته شده بود. سه دلیل برایش پیدا کردیم. نخست نژاد اصیلآریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پرورش او از کودکی بوده است.

کوروش نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. او دوستانسان ها و طالب علم و حکمت و راستی بود. کوروش عقیده داشت پیروزی برکشوری این حق را به کشور فاتح نمی دهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی رامرتکب شود. کوروش برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگانقرار می گرفت امپراطوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت.او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملتهای ملغوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کوروش آنانرا از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود، او را خداوندگار می نامیدند.او برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا اینزمان بود.


کنت دوگوبینو فرانسوی- ایران باستان:

شاهنشاهی کوروش هیچگاه در عالم نظیر نداشت. او به راستی یک مسیح بود زیرابه جرات می توان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر ازهمه جهان آن روز خود باشد.


نیکلای دمشقی:

کوروش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هرکس دیگر آگاهی داشت. این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.


پروفسور کریستین سن ایران شناس و استاد زبان اوستایی و پهلوی:

شاهنشاه کوروش بزرگ نمونه یک پادشاه جوانمرد بوده است. این صفات برجستهاخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده است. در قوانین او احترام بهحقوق ملت های دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سرلوحهدولتش بوده که این قوانین امروز بین الملل نام گرفته است.


ویل دورانت- تاریخ تمدن ویل دورانت:

کوروش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود. به گفته امرسونهمه از وجود او شاد بودند. روش او در کشورگشایی حیرت انگیز بود. او باشکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. به همین دلیلیونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستند از آن بگذرند و درباره او داستانهای بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر مینامیدند. او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات دادو بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان دربند را آزاد نمود. کوروشسرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه هایشاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.


کلمان هوار- تمدن ایرانی:

کوروش بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر تخت پادشاهی ایران نشست. وی بافتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراطوری پهناوری را از خود به جای گذاشتکه تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کوروش سرداری بزرگ و سرآمد دنیایآن روزگار بود. او اقوام مختلف را مطیع خود ساخت. او اولین دولت مقتدر ومنظم را در جهان پایه ریزی کرد. برای احترام به مردمان کشورهای دیگرمعابدشان را بازسازی کرد. او پیرو دین یکتاپرستی زرتشت بود ولی به هیچعنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل نکرد.


مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی:

کوروش همان ذوالقرنین قرآن است. او پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردم ایران و جهان هدیه داد.


اخلیوس(آشیل) شاعر نامدار یونانی- تراژدی پارسه:

کوروش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود
 

Similar threads

بالا