فرق" رسول" و" نبى"

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
- فرق" رسول" و" نبى"
در مورد فرق ميان" رسول" و" نبى" سخن بسيار است، آنچه مناسبتر
__________________________________________________
(1) مجمع البيان، تفسير فخر رازى، قرطبى، فى ظلال، تفسير صافى، روح المعانى و الميزان و تفسيرهاى ديگر ذيل آيات مورد بحث.
(2) تفسير" قرطبى" جلد 7 صفحه 4474-" مرحوم طبرسى" در" مجمع البيان" نيز آن را به عنوان يك احتمال آورده است.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 145
به نظر مى‏رسد اين است كه" رسول" به پيامبرانى گفته مى‏شود كه مامور تبليغ و دعوت به آئين خود بوده‏اند، و چنان كه در حالات آنها مى‏خوانيم از هر گونه كوشش و تلاشى در اين راه فروگذار نكردند و انواع مشكلات را به جان خريدند.
اما" نبى" چنان كه از ماده اصلى اين لغت پيدا است كسى است كه از وحى الهى خبر مى‏دهد، هر چند مامور به تبليغ گسترده نيست، و در واقع به طبيبى مى‏ماند كه دردمندان به سراغ او مى‏روند و از او دارو و درمان مى‏جويند، مى‏دانيم شرائط محيطها و پيامبران با هم مختلف بوده و هر كدام ماموريتى داشتند «1».
__________________________________________________
(1) در جلد اول تفسير نمونه ذيل آيه 124 سوره بقره نيز در اين زمينه صحبت كرده‏ايم.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 146

[سوره الحج (22): آيه 40]
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
(مظلومان مورد تهاجم،) كسانى هستند كه به ناحق از خانه و كاشانه‏ى خود رانده شدند (و گناهى نداشتند) جز اين كه مى‏گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضى از مردم را به وسيله‏ى بعضى ديگر دفع نكند، صومعه‏ها و كنيسه‏ها و كليساها و مساجدى كه نام خداوند در آنها بسيار برده مى‏شود ويران مى‏گردد، و قطعاً خداوند كسى كه (دين) او را يارى كند، يارى مى‏دهد، همانا خداوند نيرومند شكست ناپذير است.
نكته‏ها:
كلمه‏ى «صَوامِعُ» جمع «صومعه» به معناى دِير و محل عبادت و رياضت راهبان در بيابان‏ها و غارهاست. كلمه‏ى «بِيَعٌ» جمع «بيعه»، محل عبادت مسيحيان است و كلمه‏ى «صَلَواتٌ» جمع «صلاة»، همان كنيسه و محل عبادت يهوديان است.
خرابى مسجد يعنى: محو اتّحاد و تشكّل، قطع رابطه با امام عادل، فراموشى فقرا، عدم آگاهى از اوضاع و غفلت از خدا و لذا اگر دشمن بتواند، اوّل اين مراكز را قلع و قمع مى‏كند. «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ» ...
پيام‏ها
1 آوارگى از وطن روشن‏ترين نمونه مظلوميّت است. «ظُلِمُوا ... الَّذِينَ أُخْرِجُوا» 2 علاقه به وطن، حقّ طبيعى انسان و اخراج از وطن، سلب اين حقّ و سبب ظلم است. «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ» 3 در قرآن، تبعيد مفسدين فى الارض حقّ و تبعيد مؤمنان ناحقّ است. «بِغَيْرِ حَقٍّ» تفسير نور، ج‏8، ص: 50
4 ديندارى، سختى و ناگوارى دارد. «أُخْرِجُوا ... إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» 5 مؤمنان، وسيله‏ى تحقّق اراده‏ى الهى‏اند. «دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» (دفاع از خداوند است ولى بدست مؤمنين) 6 براى حفظ مراكز دينى، گاهى بايد خون داد. «دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» ...
7 آنچه مهم است، دفاع از حريم مساجد است، خواه با جنگ باشد و و خواه با قلم و بيان و يا برنامه‏هاى ديگر. «دَفْعُ اللَّهِ» ...
8 مهم‏ترين برنامه‏ى دشمن، نابودى مراكز دينى بيدار كننده است. «لَهُدِّمَتْ» (معابد، نشانه‏ى حضور دين در جامعه است).
9 نام عبادتگاه مهم نيست، كفّار و متجاوزين با ياد خدا و راه او به هر شكل و در هر كجا كه باشد مخالفند. «صَوامِعُ بِيَعٌ- صَلَواتٌ مَساجِدُ» 10 ياد خدا هدف اصلى و روح اعمال در مراكز دينى است. «يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ» 11 مساجدى مورد ستايش قرآن است كه در آنها از خداوند بسيار ياد شود و به حد اقل اكتفاء نشود. «كَثِيراً» (در هر مكانى كه بيشتر ياد او شود، مقدّس‏تر است) 12 امداد و نصرت الهى، بعد از حركت و تلاش ماست. «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»


[سوره الحج (22): آيه 41]
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)
كسانى كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز بر پا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و (ديگران را) به خوبى‏ها دعوت مى‏كنند و از بدى‏ها باز مى‏دارند و پايان همه‏ى امور براى خداست.
نكته‏ها:
اگر قدرت و امكانات، در دست افراد صالح باشد، بهره‏بردارى صحيح مى‏كنند و اگر در اختيار نااهلان قرار گيرد سوء استفاده مى‏كنند. بنا بر اين دنيا و قدرت، براى گروهى نعمت و براى گروهى وسيله‏ى بدبختى است و قرآن از هر دو نمونه ياد كرده است: اگر مؤمنان به تفسير نور، ج‏8، ص: 51
قدرت برسند، به سراغ نماز و زكات و امر به معروف مى‏روند ولى انسان‏هاى منحرف و نااهل، اگر قدرتمند شوند كارشان طغيان است، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏» «1» و در راه نابودى منابع اقتصادى و نسل بشر گام بر مى‏دارند، «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» «2» و عاقبت، مردم را به دوزخ مى‏كشانند. «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «3»
پيام‏ها
1 يارى خداوند از طريق احياى دين اوست. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»، «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ» ...
2 امر به معروف و نهى از منكر، به قدرت نياز دارد. «مَكَّنَّاهُمْ» 3 پيروزى مؤمنان، زمينه‏ى بندگى و تعاون مالى و فرهنگى را فراهم مى‏كند و غفلت و غرور را از بين مى‏برد. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ» ...
4 براى مؤمنان، تمام زمين يكسان است، آنان هر كجا كه توان دارند هدف مقدّس خود را پياده مى‏كنند. «فِي الْأَرْضِ» 5 همه‏ى قدرت‏ها را از خدا بدانيم. «مَكَّنَّاهُمْ» 6 اوّلين ثمره‏ى حكومت صالحان، نماز و زكات و امر به معروف و نهى از منكر است. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» ...
7 رابطه با خدا و دستگيرى از محرومان و آگاهى دادن به جامعه و جلوگيرى از مفاسد، از هم جدا نيست. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ» ...
8 اقامه‏ى نماز و اداى زكات و امر به معروف و نهى از منكر از وظايف و كارهاى قطعى مسئولان حكومت اسلامى است. «أَقامُوا» نه «يقيمون» 9 حاكمان مؤمن، هم در فكر ارتقاى روحى و رشد امور معنوى هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشكلات اقتصادى و فقرزدايى و اصلاح جامعه. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» ...
__________________________________________________
(1). علق، 6.
(2). بقره، 205.
(3). قصص، 41.
تفسير نور، ج‏8، ص: 52
10 جامعه‏اى تحت حمايت خداوند است كه اين چهار ارزش محورى را داشته باشد: نماز، زكات، امر به معروف و نهى از منكر. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»، «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ أَقامُوا الصَّلاةَ» 11 امر و نهى شما، زمانى در جامعه موثّر است كه اوّل به وظايف فردى خود عمل كنيد. «أَقامُوا الصَّلاةَ ... أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ» 12 اقامه‏ى نماز، به قدرت و امكانات نياز دارد. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ ... أَقامُوا الصَّلاةَ» 13 زكات، همتاى ناگسستنى نماز است. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» (در 28 آيه‏ى قرآن، زكات در كنار نماز آمده است).
14 با انجام همه‏ى وظايف، باز هم به حسن عاقبت خود و نتيجه‏ى نهايى كارتان مطمئن نشويد و بر خداوند اميد و توكل داشته باشيد. «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» 15 امكانات، بيش از چند روزى در دست شما نيست. «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»


فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ (45)
سوره الحج (22): آيات 42 تا 45
45- چه بسيار از شهرها و آباديها كه آنها را نابود و هلاك كرديم در حالى كه ستمگر بودند به گونه‏اى كه بر سقف‏هاى خود فرو ريختند (نخست سقفها ويران گشت و بعد تفسير نمونه، ج‏14، ص: 124
ديوارها به روى سقفها!) و چه بسيار چاه پر آب كه بى صاحب ماند و چه بسيار قصرهاى محكم و مرتفع!
تفسير: بئر معطله و قصر مشيد!
در رواياتى كه از طرق اهل بيت ع به ما رسيده جمله" و بئر معطلة" به علما و دانشمندانى كه در جامعه تنها مانده‏اند و كسى از علومشان بهره نمى‏گيرد تفسير شده است!.
از امام موسى بن جعفر ع در تفسير جمله" وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ" مى‏خوانيم:
البئر المعطلة الامام الصامت، و القصر المشيد الامام الناطق:
" چاه معطل كه از آن بهره نمى‏گيرند، امام خاموش، و قصر محكم سر برافراشته امام ناطق است".
نظير همين مضمون از امام صادق ع نيز نقل شده است «1».
اين تفسير در حقيقت نوعى از تشبيه است (همانگونه كه حضرت مهدى ع و عدالت عالمگير او در روايات به" ماء معين"" آب جارى" تشبيه شده است) يعنى هنگامى كه امام در مسند حكومت قرار گيرد همچون قصر رفيع محكمى است كه از دور و نزديك ديده‏ها را به خود جلب مى‏كند و پناهگاهى براى همگان است، اما هنگامى كه از مسند حكومت دور گردد و مردم اطراف او را خالى كرده، نااهلان بجاى او بنشينند به چاه پر آبى مى‏ماند كه به دست فراموشى سپرده شود، نه تشنه كامان از آن بهره مى‏گيرند و نه درختان و گياهان با آن پرورش مى‏يابند.
__________________________________________________
(1) تفسير برهان جلد 3 صفحه 30.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 127
و در همين زمينه شاعر عرب چه جالب سروده است:
بئر معطلة و قصر مشرف مثل لال محمد مستطرف‏

فالقصر مجدهم الذى لا يرتقى و البئر علمهم الذى لا ينزف‏
" چاه متروك و قصر برافراشته مثال زيبايى براى آل محمد ص است.
" قصر"، مجد و عظمت آنها است كه كسى به آن نمى‏رسد، و" چاه"، علم و دانش آنها است كه هرگز پايان نمى‏گيرد" «1».
__________________________________________________
(1) همان مدرك.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 128

 

علّامه

عضو جدید
- فرق" رسول" و" نبى"
در مورد فرق ميان" رسول" و" نبى" سخن بسيار است، آنچه مناسبتر
__________________________________________________
(1) مجمع البيان، تفسير فخر رازى، قرطبى، فى ظلال، تفسير صافى، روح المعانى و الميزان و تفسيرهاى ديگر ذيل آيات مورد بحث.
(2) تفسير" قرطبى" جلد 7 صفحه 4474-" مرحوم طبرسى" در" مجمع البيان" نيز آن را به عنوان يك احتمال آورده است.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 145
به نظر مى‏رسد اين است كه" رسول" به پيامبرانى گفته مى‏شود كه مامور تبليغ و دعوت به آئين خود بوده‏اند، و چنان كه در حالات آنها مى‏خوانيم از هر گونه كوشش و تلاشى در اين راه فروگذار نكردند و انواع مشكلات را به جان خريدند.
اما" نبى" چنان كه از ماده اصلى اين لغت پيدا است كسى است كه از وحى الهى خبر مى‏دهد، هر چند مامور به تبليغ گسترده نيست، و در واقع به طبيبى مى‏ماند كه دردمندان به سراغ او مى‏روند و از او دارو و درمان مى‏جويند، مى‏دانيم شرائط محيطها و پيامبران با هم مختلف بوده و هر كدام ماموريتى داشتند «1».

__________________________________________________
(1) در جلد اول تفسير نمونه ذيل آيه 124 سوره بقره نيز در اين زمينه صحبت كرده‏ايم.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 146

[سوره الحج (22): آيه 40]
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
(مظلومان مورد تهاجم،) كسانى هستند كه به ناحق از خانه و كاشانه‏ى خود رانده شدند (و گناهى نداشتند) جز اين كه مى‏گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضى از مردم را به وسيله‏ى بعضى ديگر دفع نكند، صومعه‏ها و كنيسه‏ها و كليساها و مساجدى كه نام خداوند در آنها بسيار برده مى‏شود ويران مى‏گردد، و قطعاً خداوند كسى كه (دين) او را يارى كند، يارى مى‏دهد، همانا خداوند نيرومند شكست ناپذير است.
نكته‏ها:
كلمه‏ى «صَوامِعُ» جمع «صومعه» به معناى دِير و محل عبادت و رياضت راهبان در بيابان‏ها و غارهاست. كلمه‏ى «بِيَعٌ» جمع «بيعه»، محل عبادت مسيحيان است و كلمه‏ى «صَلَواتٌ» جمع «صلاة»، همان كنيسه و محل عبادت يهوديان است.
خرابى مسجد يعنى: محو اتّحاد و تشكّل، قطع رابطه با امام عادل، فراموشى فقرا، عدم آگاهى از اوضاع و غفلت از خدا و لذا اگر دشمن بتواند، اوّل اين مراكز را قلع و قمع مى‏كند. «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ» ...
پيام‏ها
1 آوارگى از وطن روشن‏ترين نمونه مظلوميّت است. «ظُلِمُوا ... الَّذِينَ أُخْرِجُوا» 2 علاقه به وطن، حقّ طبيعى انسان و اخراج از وطن، سلب اين حقّ و سبب ظلم است. «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ» 3 در قرآن، تبعيد مفسدين فى الارض حقّ و تبعيد مؤمنان ناحقّ است. «بِغَيْرِ حَقٍّ» تفسير نور، ج‏8، ص: 50
4 ديندارى، سختى و ناگوارى دارد. «أُخْرِجُوا ... إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» 5 مؤمنان، وسيله‏ى تحقّق اراده‏ى الهى‏اند. «دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» (دفاع از خداوند است ولى بدست مؤمنين) 6 براى حفظ مراكز دينى، گاهى بايد خون داد. «دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» ...
7 آنچه مهم است، دفاع از حريم مساجد است، خواه با جنگ باشد و و خواه با قلم و بيان و يا برنامه‏هاى ديگر. «دَفْعُ اللَّهِ» ...
8 مهم‏ترين برنامه‏ى دشمن، نابودى مراكز دينى بيدار كننده است. «لَهُدِّمَتْ» (معابد، نشانه‏ى حضور دين در جامعه است).
9 نام عبادتگاه مهم نيست، كفّار و متجاوزين با ياد خدا و راه او به هر شكل و در هر كجا كه باشد مخالفند. «صَوامِعُ بِيَعٌ- صَلَواتٌ مَساجِدُ» 10 ياد خدا هدف اصلى و روح اعمال در مراكز دينى است. «يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ» 11 مساجدى مورد ستايش قرآن است كه در آنها از خداوند بسيار ياد شود و به حد اقل اكتفاء نشود. «كَثِيراً» (در هر مكانى كه بيشتر ياد او شود، مقدّس‏تر است) 12 امداد و نصرت الهى، بعد از حركت و تلاش ماست. «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»


[سوره الحج (22): آيه 41]
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)
كسانى كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز بر پا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و (ديگران را) به خوبى‏ها دعوت مى‏كنند و از بدى‏ها باز مى‏دارند و پايان همه‏ى امور براى خداست.
نكته‏ها:
اگر قدرت و امكانات، در دست افراد صالح باشد، بهره‏بردارى صحيح مى‏كنند و اگر در اختيار نااهلان قرار گيرد سوء استفاده مى‏كنند. بنا بر اين دنيا و قدرت، براى گروهى نعمت و براى گروهى وسيله‏ى بدبختى است و قرآن از هر دو نمونه ياد كرده است: اگر مؤمنان به تفسير نور، ج‏8، ص: 51
قدرت برسند، به سراغ نماز و زكات و امر به معروف مى‏روند ولى انسان‏هاى منحرف و نااهل، اگر قدرتمند شوند كارشان طغيان است، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏» «1» و در راه نابودى منابع اقتصادى و نسل بشر گام بر مى‏دارند، «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» «2» و عاقبت، مردم را به دوزخ مى‏كشانند. «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «3»
پيام‏ها
1 يارى خداوند از طريق احياى دين اوست. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»، «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ» ...
2 امر به معروف و نهى از منكر، به قدرت نياز دارد. «مَكَّنَّاهُمْ» 3 پيروزى مؤمنان، زمينه‏ى بندگى و تعاون مالى و فرهنگى را فراهم مى‏كند و غفلت و غرور را از بين مى‏برد. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ» ...
4 براى مؤمنان، تمام زمين يكسان است، آنان هر كجا كه توان دارند هدف مقدّس خود را پياده مى‏كنند. «فِي الْأَرْضِ» 5 همه‏ى قدرت‏ها را از خدا بدانيم. «مَكَّنَّاهُمْ» 6 اوّلين ثمره‏ى حكومت صالحان، نماز و زكات و امر به معروف و نهى از منكر است. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» ...
7 رابطه با خدا و دستگيرى از محرومان و آگاهى دادن به جامعه و جلوگيرى از مفاسد، از هم جدا نيست. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ» ...
8 اقامه‏ى نماز و اداى زكات و امر به معروف و نهى از منكر از وظايف و كارهاى قطعى مسئولان حكومت اسلامى است. «أَقامُوا» نه «يقيمون» 9 حاكمان مؤمن، هم در فكر ارتقاى روحى و رشد امور معنوى هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشكلات اقتصادى و فقرزدايى و اصلاح جامعه. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» ...
__________________________________________________
(1). علق، 6.
(2). بقره، 205.
(3). قصص، 41.
تفسير نور، ج‏8، ص: 52
10 جامعه‏اى تحت حمايت خداوند است كه اين چهار ارزش محورى را داشته باشد: نماز، زكات، امر به معروف و نهى از منكر. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»، «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ أَقامُوا الصَّلاةَ» 11 امر و نهى شما، زمانى در جامعه موثّر است كه اوّل به وظايف فردى خود عمل كنيد. «أَقامُوا الصَّلاةَ ... أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ» 12 اقامه‏ى نماز، به قدرت و امكانات نياز دارد. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ ... أَقامُوا الصَّلاةَ» 13 زكات، همتاى ناگسستنى نماز است. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» (در 28 آيه‏ى قرآن، زكات در كنار نماز آمده است).
14 با انجام همه‏ى وظايف، باز هم به حسن عاقبت خود و نتيجه‏ى نهايى كارتان مطمئن نشويد و بر خداوند اميد و توكل داشته باشيد. «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» 15 امكانات، بيش از چند روزى در دست شما نيست. «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»


فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ (45)
سوره الحج (22): آيات 42 تا 45
45- چه بسيار از شهرها و آباديها كه آنها را نابود و هلاك كرديم در حالى كه ستمگر بودند به گونه‏اى كه بر سقف‏هاى خود فرو ريختند (نخست سقفها ويران گشت و بعد تفسير نمونه، ج‏14، ص: 124
ديوارها به روى سقفها!) و چه بسيار چاه پر آب كه بى صاحب ماند و چه بسيار قصرهاى محكم و مرتفع!
تفسير: بئر معطله و قصر مشيد!
در رواياتى كه از طرق اهل بيت ع به ما رسيده جمله" و بئر معطلة" به علما و دانشمندانى كه در جامعه تنها مانده‏اند و كسى از علومشان بهره نمى‏گيرد تفسير شده است!.
از امام موسى بن جعفر ع در تفسير جمله" وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ" مى‏خوانيم:
البئر المعطلة الامام الصامت، و القصر المشيد الامام الناطق:
" چاه معطل كه از آن بهره نمى‏گيرند، امام خاموش، و قصر محكم سر برافراشته امام ناطق است".
نظير همين مضمون از امام صادق ع نيز نقل شده است «1».
اين تفسير در حقيقت نوعى از تشبيه است (همانگونه كه حضرت مهدى ع و عدالت عالمگير او در روايات به" ماء معين"" آب جارى" تشبيه شده است) يعنى هنگامى كه امام در مسند حكومت قرار گيرد همچون قصر رفيع محكمى است كه از دور و نزديك ديده‏ها را به خود جلب مى‏كند و پناهگاهى براى همگان است، اما هنگامى كه از مسند حكومت دور گردد و مردم اطراف او را خالى كرده، نااهلان بجاى او بنشينند به چاه پر آبى مى‏ماند كه به دست فراموشى سپرده شود، نه تشنه كامان از آن بهره مى‏گيرند و نه درختان و گياهان با آن پرورش مى‏يابند.
__________________________________________________
(1) تفسير برهان جلد 3 صفحه 30.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 127
و در همين زمينه شاعر عرب چه جالب سروده است:
بئر معطلة و قصر مشرف مثل لال محمد مستطرف‏

فالقصر مجدهم الذى لا يرتقى و البئر علمهم الذى لا ينزف‏
" چاه متروك و قصر برافراشته مثال زيبايى براى آل محمد ص است.
" قصر"، مجد و عظمت آنها است كه كسى به آن نمى‏رسد، و" چاه"، علم و دانش آنها است كه هرگز پايان نمى‏گيرد" «1».
__________________________________________________
(1) همان مدرك.
تفسير نمونه، ج‏14، ص: 128

دوست عزیز ممنون اما یه نکته رو باید بههتون بگم(االبته نه شما بلکه به تفسیر نمونه) اونم اینکه این فرق که بین رسول و نبی گذاشته شده درست نیست چون مگه میشه پیامبری باشه و مامور به تبلیغ نباشه؟ این با اصل بعثت پیامبران منافات داره و هیچ نبی و رسولی نبوده مگه اینکه مامور به تبلیغ بوده.
اگه مایل بودین مطالبیی رو براتون در این مورد بیان میکنم و سخنان خودمو مستند میکنم
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز ممنون اما یه نکته رو باید بههتون بگم(االبته نه شما بلکه به تفسیر نمونه) اونم اینکه این فرق که بین رسول و نبی گذاشته شده درست نیست چون مگه میشه پیامبری باشه و مامور به تبلیغ نباشه؟ این با اصل بعثت پیامبران منافات داره و هیچ نبی و رسولی نبوده مگه اینکه مامور به تبلیغ بوده.اگه مایل بودین مطالبیی رو براتون در این مورد بیان میکنم و سخنان خودمو مستند میکنم
بنظرم باید در خواندن مطلب بالا دقت بیشتری کنید
 

Similar threads

بالا