عید

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol::gol:

دیگران را عید اگر فرداست ما را این دمست
روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**عبید زاکانی**

**عبید زاکانی**

:gol:

صباح عید و رخ یار و روزگار شباب

خروش چنگ و لب زنده رود و جام شراب

هوای دلبر و غوغای عشق و آتش شوق

نوای بربط و آواز عود و بانک رباب
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**حافظ**

**حافظ**

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست


شبت قشنگ دوستِ خوبم.....:gol:
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعدی

سعدی

اگر به بام برآید ستاره پیشانی
چو ماه عید به انگشت‌هاش بنمایند


** روزگارت همیشه عید**
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز




بیا بی خبر به خواب هفت سالگی بر گردیم
غصه هامان گوشه گنجه بی کلید
مشقهامان نوشته
تقویم تمام مدارس در باد
و عید یعنی همیشه همین فردا
نه دوش و نه امروز ...



علی صالحی

 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید

هلال عید در ابروی یار باید دید

شکسته گشت چو پشت هلال قامت من

کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید


مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت

که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید


حافظ
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز عید آمد و هنگام بهار است امروز

بوسه ده‌ای گل نورسته، که عید است و بهار
گل و بلبل ، همه در بوس و کنارند ز عشق
گل من ، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**شیخ بهائی**

**شیخ بهائی**

مبارک باد عید، آن دردمند بی‌کسی را

که نه کس را مبارکباد گوید نه کس او را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**مولانا**

**مولانا**

ای خدا از عاشقان خشنود باد
عاشقان را عاقبت محمود باد
عاشقان را از جمالت عید باد
جانشان در آتشت چون عود باد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رودکی

رودکی

ای بر همه میران جهان یافته شاهی

می خور، که بد اندیش چنان شد که تو خواهی


می خواه، که بدخواه به کام دل تو گشت

وز بخت بد اندیش تو آورد تباهی


شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای

عید آمد و آمد می و معشوق و ملاهی


چون ماه همی جست شب عید همه خلق

من روی تو جستم، که مرا شاهی و ماهی


مه گاه بر افزون بود و گاه به کاهش

دایم تو برافزون بوی و هیچ نکاهی


میری به تو محکم شد و شاهی به تو خرم

بر خیره ندادند ترا میری و شاهی


خورشید روان باشی، چون از بر رخشی

دریای روان باشی، چون از بر گاهی


آن ها که همه میل سوی ملک تو کردند

اینک بنهادند سر از تافته راهی


دام طمع از ماهی در آب فگندند

نه مرد به جای آمد و نه دام و نه ماهی


مهتر نشود، گر چه قوی گردد کهتر

گاهی نشود، گر چه هنر دارد، چاهی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**سیف فرغانی**

**سیف فرغانی**

دردمندان غم عشق دوا می‌خواهند

به امید آمده‌اند از تو تو را می‌خواهند

روز وصل تو که عید است و منش قربانم

هر سحر چون شب قدرش به دعا می‌خواهند
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی
بی عزیزان نیست عمر نازنین را لذتی
بر سر من کس نمی‌آید به پرسش جز خیال
جز خیالش کس ندارد بر سر من منتی
شربت قند لبش می‌سازد این بیمار را
کو لب او تا مرا از قند سازد شربتی؟
از غم تنهایی آمد جان شیرین نزد لب
تا بیادش هر دو می‌دارند با هم صحبتی
حسرتی دارم که بینم بار دیگر روی یار
گر درین حسرت بمیرم دور از ازو وا حسرتی
در درون دارم خروشی ای طبیبان پرسشی
در سفر دارم عزیزی ای عزیزان همتی
آن همایون عید من یک روز خواهد کرد عود
جان کنم قربان گرم روزی شود این دولتی
می‌فرستم جان به پیشش کاشکی این جان من
داشتی در حلقه زلفش به مویی قیمتی
غیبتی کردند بدگویان به باطن زین جهت
یک دو روزی کرد از سلمان به ظاهر غیبتی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فرخی سیستانی

فرخی سیستانی

من مدحت او چونکه همی مختصر آرم

آری چو سخن نیک بود مختصر آید

تا ماه شب عید گرامی بود و دوست

چون رفته عزیزی که همی از سفر آید
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فرخی سیستانی

فرخی سیستانی

عید خجسته دست وفا داده با بهار
باد شمال ملک جهان برده از خزان

هر ساعتی سرشک گلاب از هوا چکد
هر لحظه‌ای نسیم گل آید ز بوستان

تاج درخت باغ همه لعلگون گهر
فرش زمین راغ همه سبز پرنیان

صلصل چو بیدلان جهان گشته با خروش
بلبل چو عاشقان غمین گشته با فغان

فرخنده باد بر ملک این روزگار عید
وین فصل فر خجسته و نوروز دلستان
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هلال عید می‌بینی و من پیوسته ابرویت‌
مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت‌
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**عبید زاکانی**

**عبید زاکانی**

گذشت روزه و سرما رسید و عید و بهار

کجاست ساقی ما گو بیا و باده بیار

صباح عید بده ساغری که در رمضان

بسوختیم ز تسبیح و زهد و استغفار

دمی که بی می و معشوق و نای میگذرد

محاسب خردش در نیاورد به شمار

غنیمت است غنیمت شمار و فرصت دان

«توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار»

بیا و بزم طرب ساز کن که خوش باشد

«شراب و سبزه و آب روان و روی نگار»
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
نو بهار است و گل و موسم عید ای ساقی
باده نوش و گذر از وعد و وعید ای ساقی

روز محشر نبود هیچ حسابش به یقین
هر که در کوی مغان گشت شهید ای ساقی

گشت پیمانه چو تسبیح روان در کف شیخ
تا ز لعل تو یکی جرعه کشید ای ساقی

حاصل از عمر ندارد به جز از حسرت و درد
هر که عید است ز میخانه بعید ای ساقی

آنکه در کوی محبت قدم از صدق نهاد
دگر او پند ادیبان نشنید ای ساقی

بار ها کرده بدم توبه ز می باز مرا
چسم مست تو به میخانه کشید ای ساقی

زاهد از شرم تو دایم سر انگشت گزد
جز در میکده جایی مگرید ای ساقی

امير خسرو دهلوي
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساقی بیار باده و پر کن به یاد عید

در ده که هم به باده توان داد، داد عید

بنمود عید چهره و اندر رسید باز

خرم وصال دلبر و خوش بامداد عید


تشریف داد و باز اساس طرب نهاد

ای صد هزار رحمت حق بر نهاد عید


در بزم پادشاه جهان باده نوش کن

وانگه به گوش جان بشنو نوش باد عید


عید آمد و مراد جهانی به باده داد

بادا جهان همیشه به کام و مراد عید
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

هلال عید جهان را به نور خویش آراست

شراب چون شفق و جام چون هلال کجاست؟

مگر شراب شفق خورد شب ز جام هلال

که هر گهر که در او بود جمله در صحراست



 

siyavash51

عضو جدید
تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن

که تا بری به تبرک هلال لاغر عید


درود بر مدیر تالار اشعار و صناعات شعری ، نغمه ی شیرین
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**صائب تبریزی**

**صائب تبریزی**

امید دلگشاییم از ماه عید نیست

این قفل بسته، گوش به زنگ کلید نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**هاتف اصفهانی**

**هاتف اصفهانی**

آهنگ چمن کن که به کف بهر تو دارد

گل ساغر و نرگس قدح و لاله پیاله

عید است و به عیدی چه شود گر به من زار

یک بوسه کنی زان لب جان بخش حواله
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



ای آفتاب آینه دار جمال تو

مشک سیاه مجمره گردان خال تو


صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود

کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو


در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن

یا رب مباد تا به قیامت زوال تو


مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز

طغرانویس ابروی مشکین مثال تو


در چین زلفش ای دل مسکین چگونه‌ای

کشفته گفت باد صبا شرح حال تو


برخاست بوی گل ز در آشتی درآی

ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو


تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود

کو عشوه‌ای ز ابروی همچون هلال تو


تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان

کو مژده‌ای ز مقدم عید وصال تو


این نقطه سیاه که آمد مدار نور

عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو


در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم

شرح نیازمندی خود یا ملال تو


حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست

سودای کج مپز که نباشد مجال تو
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بس كه بد مي گذرد زندگي اهل جهان
مردم از عمر چو سالي گذرد
عيد كنند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شادند
جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز
#تـღـووویی
 
بالا