عدالت و قاطعيت در وقت ظهور

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام مهدى عليه السلام در راه و كار خود سازش‏ناپذير است و در اجراى حدود و احكام الهى و مبارزه با ستمگران قاطعيتى خدايى دارد، چشم‏پوشى و مسامحه‏اى در راه و روش او نيست، از ملامت ملامتگران نمى‏هراسد، از هيچ مقام و قدرتى نمى‏ترسد، و بدون هيچگونه ملاحظه‏اى تبهكاران را كيفر مى‏كند و صالحان زاهد و ساده‏زى و بى‏آلايش را در مصادر امور مى‏گمارد.

قاطعيت، خصلت همه رهبران راستين الهى است، و اين خصلت در وجود مبارك امام مهدى عليه السلام در حد اوج و كمال است. و معيار پاكسازى اجتماعات بشرى همين است. عينيت‏يافتن عدالتى فراگير و ريشه‏سوزى هر ظلم و ستم بايد بدون كمترين ترحم و ارفاق و استثنايى صورت گيرد، بطورى كه در هيچ جاى جهان علت فساد و عامل بيدادى برجاى نماند، تا بتواند بتدريج‏به مناطق ديگر نفوذ كند، و به توطئه و كارشكنى در كار سامان بخشيدن به جامعه بشرى بپردازد.
اين تجربه همه دوران تاريخ است كه سازش و ارفاق و ملايمت در پاكسازى جامعه و زدودن علل و عوامل ناراستى و نادرستى و تجاوزطلبى، همواره موجب گرديده است تا پس از گذشت اندك زمانى، نيروهاى ضدحق و ضد عدل در سازماندهى مجددى تشكل يابند، و از پشت‏به نيروهاى مردمى و انقلابى يورش آورند، و ضربه‏هاى كارى وارد سازند، و آنان را بكلى از پاى درآورند، يا دست‏كم تضعيف كنند و در راه و كارشان ناموفق سازند. اين موضوع تجربه هميشگى تاريخ است. و ديگر بار، در دوران ظهور بزرگ، اين واقعيت ناديده گرفته نمى‏شود، تا پاكسازى بزرگ و ريشه‏اى جامعه بشرى تحقق خارجى يابد، و از هر شكست و ناتوانى و سستى در امان ماند. از اينرو، امام منجى، در سراسر اندام جامعه بشرى سلولى فاسد بر جاى نمى‏گذارد، و هر خس و خاشاكى را از مسير انسان برمى‏دارد، و هر فسادى را در نطفه خفه مى‏كند، و هر ستمى را از ريشه مى‏خشكاند. در همه جريانهاى فاسد و ضدانسانى، همه عاملان، زمينه‏سازان و دستياران آن جريانها را از دم تيغ مى‏گذراند.
امام باقر عليه السلام:
يقوم‏القائم... على‏العرب شديد، ليس شانه الاالسيف... ولاياخذه فى‏الله لومة‏لائم.(1)
- (امام) قائم قيام مى‏كند... بر اعراب سختگير است و راه (و روش) او شمشير (به به كارگيرى سلاح) است. و در راه اجراى (برنامه‏هاى) الهى از ملامت ملامتگرى بيم نمى‏كند.
تبليغات دشمنان داخلى و خارجى و بوق و كرناها و تكفيرهاى داخلى و ارتجاعى در او هيچ اثرى نمى‏گذارد، و او را به مصلحت‏سنجى مجبور نمى‏سازد. اين روش ارزشمند، در عين دشواريهاى فراوانى كه همراه دارد، از جهتى نيز كارها را آسان مى‏كند، چون آنان كه انديشه رخنه كردن در صفوف نهضت و انقلاب جديد را در سر مى‏پرورانند و شيوه فتنه‏گرى را در پيش مى‏گيرند، هنگامى كه با قاطعيتى خلل‏ناپذير روبرو گشتند و راهى براى نيرنگ‏بازى و نفوذى‏گرى در پيش خود نديدند، دست از هر خطا و انحراف برمى‏دارند و از هرگونه حركتهاى مخفيانه و كارشكنيهاى پنهانى و سرمايه‏گذاريهاى مرموز دست مى‏شويند.
امام مهدى عليه السلام، با ايجاد بيم و دلهره و ترسهاى عميق و راستين، بسيارى از گروههاى مخالف و ستم‏پيشه را مجبور به ترك راه و روش خود مى‏كند و به تسليم وامى‏دارد. از اينرو، در احاديث آمده است كه از شمشير برنده و اراده قاطع امام و يارانش همه اهريمنان مى‏هراسند، و ترسى گران بر روان دژخيمان خون‏آشام سايه مى‏افكند، و لرزه بر اندام خودكامگان و طاغوتان مى‏افتد. و اين خود عامل بزرگى در پيروزى كامل آن امام منجى است. با اين رعب و ترس، بسيارى مقاومتها درهم مى‏شكند، و بسيارى از مردمان به راه بازمى‏گردند و از تجاوز به حقوق ديگران و زير پا نهادن مسؤوليت و تكليف و حرمت انسانها دست‏برمى‏دارند.
امام صادق عليه السلام:
بيناالرجل على راس‏القائم يامرو ينهى اذا امر بضرب عنقه، فلا يبقى بين‏الخافقين جشى‏ءج الا خافه.(2)
- در همان هنگامى كه شخصى نزد قائم ايستاده و به امر و نهى مشغول است(3) ناگاه (امام) امر مى‏كند كه او را بكشند. اينست كه در خاور و باختر زمين چيزى نمى‏ماند مگر اينكه از (قاطعيت و اجراى عدالت) او مى‏هراسد.
انسانهاى استثمارگر، ستم‏پيشه، خون‏آشام و بدانديشان ديوسيرت، در برابر خود قدرت و نظامى را مى‏بينند كه ذره‏اى از حق و حقوق مردمان را ناديده نمى‏گيرد، و كاهى را از كوهى جدا مى‏سازد، و زشت‏كرداران و گناهكاران را بدون ذره‏اى چشم‏پوشى كيفر مى‏دهد، و حد و حدود الهى را بدون كمترين ارفاق به اجرا درمى‏آورد، و قانون عدل و حق درباره بزرگ و كوچك و فقير و غنى و عالم و جاهل و خويش و بيگانه عملى مى‏سازد. و اينچنين شيوه و روشى نرمش‏ناپذير و استوار، اطاعت و فرمانبردارى همگان را موجب مى‏گردد.
امام باقر عليه السلام:
كانى باصحاب‏القائم و قد احاطوا بما بين‏الخافقين ليس من شى‏ء الا هو مطيع لهم.(4)
- گوييا ياران قائم را مى‏بينم كه بر خاور و باختر گيتى مسلط شده‏اند، و هيچ چيز نيست مگر آنكه از آنان فرمان مى‏برد.
و اينچنين شيوه و روشى مى‏تواند نجات‏بخش بشريت‏باشد، و شبكه‏هاى پيچيده بيدادگران و دنياداران را از دست و پاى بشريت مظلوم بردارد، و راحت و آسايش واقعى همگان را فراهم سازد. در جبهه خارجى موفق مى‏شود حركتهاى ضد مردمى را درهم بشكند، و يك تن از ضد مردمان را باقى نگذارد، و در جبهه داخلى توفيق مى‏يابد تا به پاكسازى بزرگ دست‏يازد و همه منافقان نامرئى و نفوذيان و رياكاران و تزويرگران ظاهرالصلاح را ريشه‏كن كند، و توده‏هاى نجيب انسانى را از شر هر نيرنگ و مكر و ترفند و فريبى آسوده سازد، و امنيت واقعى را بر سراسر اجتماعات انسانى حاكم گرداند.
بنابراين، روش امام در برخورد با تبهكاران داخلى و انحرافها و فسادهاى اجتماعى دست كمى از درگيرى با جبهه خارجى و دشمنان سلاح به دست و آشكار جهانى ندارد. كشتار و جنگ در راه و روش امام موعود عليه السلام تنها براى از ميان برداشتن حاكمان و زمامداران مسلط بر كشورهاى جهان نيست، بلكه قاطعيت در برابر حكومتهاى خودكامه مقدمه‏اى است‏براى اصلاح جامعه‏ها و ايجاد دگرگونى اساسى در ماهيت روابط اجتماعى، و سرانجام اجراى دقيق عدالت اجتماعى در همه شؤون زندگى. به اين جهت امام نه تنها در جنگها و لشكركشيها با دشمنان خارجى دست‏به كشتار مى‏زند و موانع راه را با قاطعيت از سر راه برمى‏دارد، بلكه در برابر هر گونه فساد و انحراف در داخل جامعه اسلامى نيز قاطعانه مى‏ايستد و علل و عوامل آن را نابود مى‏كند.
در اين ترديدى نيست كه روشهاى سازشكارانه و مصلحت‏انديشانه در برابر فساد داخلى، بتدريج جامعه را تباه مى‏سازد، يعنى از درون دچار مشكلاتى مى‏كند. كه از هرگونه سامانيابى مانع مى‏گردد، و كم‏كم مفاسد داخلى نظام را از اعتبار مى‏اندازد، و جامعه را به سقوط مى‏كشاند، و اجراى حق و عدل را ناممكن مى‏كند. از اينرو، ساختن جامعه‏هاى بشرى قاطعيتى نرمش‏ناپذير مى‏خواهد و دورى دقيق از هرگونه ملاحظه‏گرايى و سازشكارى.
امام على عليه السلام:
لا يقيم امرالله - سبحانه - الا من لايصانع ولا يضارع، ولا تتبع‏المطامع.(5)
- دين خدا را نمى‏توانند ترويج كنند مگر كسانى كه سازشكار نباشند، (و با دنيادوستان و رفاه‏طلبان) همسو نشوند، و دل در گرو طمعها و خواهانيها نداشته باشند.
راه و روش امام مهدى عليه السلام، شكوفايى راستين اين اصول و معيارهاست، نه سازشى در آن راه دارد و نه طمعى به مال دنيادارى، هيچ انگيزه‏اى در كار نيست جز رضاى خدا و اجراى عدالت مطلق.
امام على عليه السلام:
... و ليطهرن‏الارض من كل غاش...(6)
- ... زمين را از هر انسان نيرنگ‏باز (و فريبكار) پاك مى‏سازد...
كسانى كه در مبانى عقيدتى و ايمانى چون ديگرانند و بظاهر معتقد و مسلمان حساب مى‏شوند، ليكن در عمل و در روابط اجتماعى دچار انحرافند و در مسائل مالى و اقتصادى فريبكارند و غش به كار مى‏برند، مورد تصفيه و پاكسازى قاطع و انعطاف‏ناپذير امام قرار مى‏گيرند، و با نابودى اين طبقه زالوصفت كه در شمار اندك نيستند، مردمان به امنيت اقتصادى خواهند رسيد در كنار ديگر امنيتهاى اجتماعى.
امام كاظم عليه السلام:
... الثانى عشر منا سهل‏الله له كل عسير... و يبير به كل جبار عنيد، و يهلك على يده كل شيطان مريد...(7)
- ... خداوند براى دوازدهمين (امام) از خاندان ما هر دشوارى را آسان مى‏گرداند، و به دست او هر جبار سرسختى نابود مى‏شود و هر شيطان سركشى هلاك مى‏گردد.
از شيوه‏هاى امام موعود عليه السلام، براى محو طاغوتان و جباران،عدم پذيرش توبه است. و اين، موضوعى است‏بسيار مهم، كه از نفوذ عناصر ناباب و نالايق و دوگانه و ناخالص يا متظاهر، در صفوف انقلابيون جلوگيرى مى‏كند.
روشن است كه با پيدايش تحول و انقلاب در جامعه، مردم به دو گروه تقسيم مى‏شوند:
1- گروهى كه پيش از انقلاب و نظام جديد خود را براى تحول و دگرگونى آماده كرده بودند و انديشه و افكار خويش را از پيرايه‏ها و معيارهاى نادرست پيشين رها ساخته بودند. اين دسته با پديد آمدن انقلاب و تحول در نظام اجتماعى، بدون دشوارى، معيارهاى جديد را مى‏پذيرند و خود را با جامعه نوبنياد و ضوابط آن تطبيق مى‏دهند و با تفكر و حركت نوين هماوا و هماهنگ مى‏گردند.
2- كسانى كه روشها و معيارهاى واپس‏گراى جامعه پيشين در تار و پود وجودشان نفوذ كرده و به انديشه و عمل آنان فرم و شكل بخشيده است و منافعشان نيز در همان است. اين گروه با همان انديشه‏ها خو گرفته‏اند و آن انديشه‏ها و معيارها جزء شخصيتشان شده است. اينان در هر جامعه و محيطى قرار گيرند جز به همان اصول پيش‏ساخته خويش به چيزى نمى‏انديشند، و منافع خود را نيز در سايه همان روشها و انديشه‏ها تامين شده مى‏يابند. اين گروه با پديد آمدن تحول و انقلاب و واژگونى نظامهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و ارزشى پيشين، دچار مشكل اساسى مى‏گردند; زيرا از يك سو با حركت انقلابى و دگرگونساز جديد روبرو هستند كه اصول و معيارهاى تازه‏اى عرضه مى‏كند، كه در بسيارى از موارد كاملا با اصول پيشين متضاد و ناسازگار است. از سوى ديگر گرفتار افكار و انديشه‏هاى پيشين و خصلتهاى منافع‏طلبانه خود هستند، كه در ژرفاى روح آنان رسوخ كرده است، بويژه كه منافع خود را نيز در سايه آن معيارها پايدار مى ‏دانند.
گروه دوم در رويارويى با انقلاب دو دسته مى‏شوند: دسته‏اى كوتاه‏فكر و سطحى‏نگر، كه در برابر انقلاب و نظام جديد مى‏ايستند و در برابر انديشه‏هاى نوين مقاومت مى‏كنند. اين دسته زود از ميان مى‏روند، و براى نيروهاى انقلابى رويارويى با اين گروه چندان دشوار نيست.
استاد محمد حكيمى
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
Carlina او خواهد آمد با کوله باری از عدالت.... مهدویت 2

Similar threads

بالا