امام مهدى عليه السلام در راه و كار خود سازشناپذير است و در اجراى حدود و احكام الهى و مبارزه با ستمگران قاطعيتى خدايى دارد، چشمپوشى و مسامحهاى در راه و روش او نيست، از ملامت ملامتگران نمىهراسد، از هيچ مقام و قدرتى نمىترسد، و بدون هيچگونه ملاحظهاى تبهكاران را كيفر مىكند و صالحان زاهد و سادهزى و بىآلايش را در مصادر امور مىگمارد.
قاطعيت، خصلت همه رهبران راستين الهى است، و اين خصلت در وجود مبارك امام مهدى عليه السلام در حد اوج و كمال است. و معيار پاكسازى اجتماعات بشرى همين است. عينيتيافتن عدالتى فراگير و ريشهسوزى هر ظلم و ستم بايد بدون كمترين ترحم و ارفاق و استثنايى صورت گيرد، بطورى كه در هيچ جاى جهان علت فساد و عامل بيدادى برجاى نماند، تا بتواند بتدريجبه مناطق ديگر نفوذ كند، و به توطئه و كارشكنى در كار سامان بخشيدن به جامعه بشرى بپردازد.
اين تجربه همه دوران تاريخ است كه سازش و ارفاق و ملايمت در پاكسازى جامعه و زدودن علل و عوامل ناراستى و نادرستى و تجاوزطلبى، همواره موجب گرديده است تا پس از گذشت اندك زمانى، نيروهاى ضدحق و ضد عدل در سازماندهى مجددى تشكل يابند، و از پشتبه نيروهاى مردمى و انقلابى يورش آورند، و ضربههاى كارى وارد سازند، و آنان را بكلى از پاى درآورند، يا دستكم تضعيف كنند و در راه و كارشان ناموفق سازند. اين موضوع تجربه هميشگى تاريخ است. و ديگر بار، در دوران ظهور بزرگ، اين واقعيت ناديده گرفته نمىشود، تا پاكسازى بزرگ و ريشهاى جامعه بشرى تحقق خارجى يابد، و از هر شكست و ناتوانى و سستى در امان ماند. از اينرو، امام منجى، در سراسر اندام جامعه بشرى سلولى فاسد بر جاى نمىگذارد، و هر خس و خاشاكى را از مسير انسان برمىدارد، و هر فسادى را در نطفه خفه مىكند، و هر ستمى را از ريشه مىخشكاند. در همه جريانهاى فاسد و ضدانسانى، همه عاملان، زمينهسازان و دستياران آن جريانها را از دم تيغ مىگذراند.
امام باقر عليه السلام:
يقومالقائم... علىالعرب شديد، ليس شانه الاالسيف... ولاياخذه فىالله لومةلائم.(1)
- (امام) قائم قيام مىكند... بر اعراب سختگير است و راه (و روش) او شمشير (به به كارگيرى سلاح) است. و در راه اجراى (برنامههاى) الهى از ملامت ملامتگرى بيم نمىكند.
تبليغات دشمنان داخلى و خارجى و بوق و كرناها و تكفيرهاى داخلى و ارتجاعى در او هيچ اثرى نمىگذارد، و او را به مصلحتسنجى مجبور نمىسازد. اين روش ارزشمند، در عين دشواريهاى فراوانى كه همراه دارد، از جهتى نيز كارها را آسان مىكند، چون آنان كه انديشه رخنه كردن در صفوف نهضت و انقلاب جديد را در سر مىپرورانند و شيوه فتنهگرى را در پيش مىگيرند، هنگامى كه با قاطعيتى خللناپذير روبرو گشتند و راهى براى نيرنگبازى و نفوذىگرى در پيش خود نديدند، دست از هر خطا و انحراف برمىدارند و از هرگونه حركتهاى مخفيانه و كارشكنيهاى پنهانى و سرمايهگذاريهاى مرموز دست مىشويند.
امام مهدى عليه السلام، با ايجاد بيم و دلهره و ترسهاى عميق و راستين، بسيارى از گروههاى مخالف و ستمپيشه را مجبور به ترك راه و روش خود مىكند و به تسليم وامىدارد. از اينرو، در احاديث آمده است كه از شمشير برنده و اراده قاطع امام و يارانش همه اهريمنان مىهراسند، و ترسى گران بر روان دژخيمان خونآشام سايه مىافكند، و لرزه بر اندام خودكامگان و طاغوتان مىافتد. و اين خود عامل بزرگى در پيروزى كامل آن امام منجى است. با اين رعب و ترس، بسيارى مقاومتها درهم مىشكند، و بسيارى از مردمان به راه بازمىگردند و از تجاوز به حقوق ديگران و زير پا نهادن مسؤوليت و تكليف و حرمت انسانها دستبرمىدارند.
امام صادق عليه السلام:
بيناالرجل على راسالقائم يامرو ينهى اذا امر بضرب عنقه، فلا يبقى بينالخافقين جشىءج الا خافه.(2)
- در همان هنگامى كه شخصى نزد قائم ايستاده و به امر و نهى مشغول است(3) ناگاه (امام) امر مىكند كه او را بكشند. اينست كه در خاور و باختر زمين چيزى نمىماند مگر اينكه از (قاطعيت و اجراى عدالت) او مىهراسد.
انسانهاى استثمارگر، ستمپيشه، خونآشام و بدانديشان ديوسيرت، در برابر خود قدرت و نظامى را مىبينند كه ذرهاى از حق و حقوق مردمان را ناديده نمىگيرد، و كاهى را از كوهى جدا مىسازد، و زشتكرداران و گناهكاران را بدون ذرهاى چشمپوشى كيفر مىدهد، و حد و حدود الهى را بدون كمترين ارفاق به اجرا درمىآورد، و قانون عدل و حق درباره بزرگ و كوچك و فقير و غنى و عالم و جاهل و خويش و بيگانه عملى مىسازد. و اينچنين شيوه و روشى نرمشناپذير و استوار، اطاعت و فرمانبردارى همگان را موجب مىگردد.
امام باقر عليه السلام:
كانى باصحابالقائم و قد احاطوا بما بينالخافقين ليس من شىء الا هو مطيع لهم.(4)
- گوييا ياران قائم را مىبينم كه بر خاور و باختر گيتى مسلط شدهاند، و هيچ چيز نيست مگر آنكه از آنان فرمان مىبرد.
و اينچنين شيوه و روشى مىتواند نجاتبخش بشريتباشد، و شبكههاى پيچيده بيدادگران و دنياداران را از دست و پاى بشريت مظلوم بردارد، و راحت و آسايش واقعى همگان را فراهم سازد. در جبهه خارجى موفق مىشود حركتهاى ضد مردمى را درهم بشكند، و يك تن از ضد مردمان را باقى نگذارد، و در جبهه داخلى توفيق مىيابد تا به پاكسازى بزرگ دستيازد و همه منافقان نامرئى و نفوذيان و رياكاران و تزويرگران ظاهرالصلاح را ريشهكن كند، و تودههاى نجيب انسانى را از شر هر نيرنگ و مكر و ترفند و فريبى آسوده سازد، و امنيت واقعى را بر سراسر اجتماعات انسانى حاكم گرداند.
بنابراين، روش امام در برخورد با تبهكاران داخلى و انحرافها و فسادهاى اجتماعى دست كمى از درگيرى با جبهه خارجى و دشمنان سلاح به دست و آشكار جهانى ندارد. كشتار و جنگ در راه و روش امام موعود عليه السلام تنها براى از ميان برداشتن حاكمان و زمامداران مسلط بر كشورهاى جهان نيست، بلكه قاطعيت در برابر حكومتهاى خودكامه مقدمهاى استبراى اصلاح جامعهها و ايجاد دگرگونى اساسى در ماهيت روابط اجتماعى، و سرانجام اجراى دقيق عدالت اجتماعى در همه شؤون زندگى. به اين جهت امام نه تنها در جنگها و لشكركشيها با دشمنان خارجى دستبه كشتار مىزند و موانع راه را با قاطعيت از سر راه برمىدارد، بلكه در برابر هر گونه فساد و انحراف در داخل جامعه اسلامى نيز قاطعانه مىايستد و علل و عوامل آن را نابود مىكند.
در اين ترديدى نيست كه روشهاى سازشكارانه و مصلحتانديشانه در برابر فساد داخلى، بتدريج جامعه را تباه مىسازد، يعنى از درون دچار مشكلاتى مىكند. كه از هرگونه سامانيابى مانع مىگردد، و كمكم مفاسد داخلى نظام را از اعتبار مىاندازد، و جامعه را به سقوط مىكشاند، و اجراى حق و عدل را ناممكن مىكند. از اينرو، ساختن جامعههاى بشرى قاطعيتى نرمشناپذير مىخواهد و دورى دقيق از هرگونه ملاحظهگرايى و سازشكارى.
امام على عليه السلام:
لا يقيم امرالله - سبحانه - الا من لايصانع ولا يضارع، ولا تتبعالمطامع.(5)
- دين خدا را نمىتوانند ترويج كنند مگر كسانى كه سازشكار نباشند، (و با دنيادوستان و رفاهطلبان) همسو نشوند، و دل در گرو طمعها و خواهانيها نداشته باشند.
راه و روش امام مهدى عليه السلام، شكوفايى راستين اين اصول و معيارهاست، نه سازشى در آن راه دارد و نه طمعى به مال دنيادارى، هيچ انگيزهاى در كار نيست جز رضاى خدا و اجراى عدالت مطلق.
امام على عليه السلام:
... و ليطهرنالارض من كل غاش...(6)
- ... زمين را از هر انسان نيرنگباز (و فريبكار) پاك مىسازد...
كسانى كه در مبانى عقيدتى و ايمانى چون ديگرانند و بظاهر معتقد و مسلمان حساب مىشوند، ليكن در عمل و در روابط اجتماعى دچار انحرافند و در مسائل مالى و اقتصادى فريبكارند و غش به كار مىبرند، مورد تصفيه و پاكسازى قاطع و انعطافناپذير امام قرار مىگيرند، و با نابودى اين طبقه زالوصفت كه در شمار اندك نيستند، مردمان به امنيت اقتصادى خواهند رسيد در كنار ديگر امنيتهاى اجتماعى.
امام كاظم عليه السلام:
... الثانى عشر منا سهلالله له كل عسير... و يبير به كل جبار عنيد، و يهلك على يده كل شيطان مريد...(7)
- ... خداوند براى دوازدهمين (امام) از خاندان ما هر دشوارى را آسان مىگرداند، و به دست او هر جبار سرسختى نابود مىشود و هر شيطان سركشى هلاك مىگردد.
از شيوههاى امام موعود عليه السلام، براى محو طاغوتان و جباران،عدم پذيرش توبه است. و اين، موضوعى استبسيار مهم، كه از نفوذ عناصر ناباب و نالايق و دوگانه و ناخالص يا متظاهر، در صفوف انقلابيون جلوگيرى مىكند.
روشن است كه با پيدايش تحول و انقلاب در جامعه، مردم به دو گروه تقسيم مىشوند:
1- گروهى كه پيش از انقلاب و نظام جديد خود را براى تحول و دگرگونى آماده كرده بودند و انديشه و افكار خويش را از پيرايهها و معيارهاى نادرست پيشين رها ساخته بودند. اين دسته با پديد آمدن انقلاب و تحول در نظام اجتماعى، بدون دشوارى، معيارهاى جديد را مىپذيرند و خود را با جامعه نوبنياد و ضوابط آن تطبيق مىدهند و با تفكر و حركت نوين هماوا و هماهنگ مىگردند.
2- كسانى كه روشها و معيارهاى واپسگراى جامعه پيشين در تار و پود وجودشان نفوذ كرده و به انديشه و عمل آنان فرم و شكل بخشيده است و منافعشان نيز در همان است. اين گروه با همان انديشهها خو گرفتهاند و آن انديشهها و معيارها جزء شخصيتشان شده است. اينان در هر جامعه و محيطى قرار گيرند جز به همان اصول پيشساخته خويش به چيزى نمىانديشند، و منافع خود را نيز در سايه همان روشها و انديشهها تامين شده مىيابند. اين گروه با پديد آمدن تحول و انقلاب و واژگونى نظامهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و ارزشى پيشين، دچار مشكل اساسى مىگردند; زيرا از يك سو با حركت انقلابى و دگرگونساز جديد روبرو هستند كه اصول و معيارهاى تازهاى عرضه مىكند، كه در بسيارى از موارد كاملا با اصول پيشين متضاد و ناسازگار است. از سوى ديگر گرفتار افكار و انديشههاى پيشين و خصلتهاى منافعطلبانه خود هستند، كه در ژرفاى روح آنان رسوخ كرده است، بويژه كه منافع خود را نيز در سايه آن معيارها پايدار مى دانند.
گروه دوم در رويارويى با انقلاب دو دسته مىشوند: دستهاى كوتاهفكر و سطحىنگر، كه در برابر انقلاب و نظام جديد مىايستند و در برابر انديشههاى نوين مقاومت مىكنند. اين دسته زود از ميان مىروند، و براى نيروهاى انقلابى رويارويى با اين گروه چندان دشوار نيست.
استاد محمد حكيمى

اين تجربه همه دوران تاريخ است كه سازش و ارفاق و ملايمت در پاكسازى جامعه و زدودن علل و عوامل ناراستى و نادرستى و تجاوزطلبى، همواره موجب گرديده است تا پس از گذشت اندك زمانى، نيروهاى ضدحق و ضد عدل در سازماندهى مجددى تشكل يابند، و از پشتبه نيروهاى مردمى و انقلابى يورش آورند، و ضربههاى كارى وارد سازند، و آنان را بكلى از پاى درآورند، يا دستكم تضعيف كنند و در راه و كارشان ناموفق سازند. اين موضوع تجربه هميشگى تاريخ است. و ديگر بار، در دوران ظهور بزرگ، اين واقعيت ناديده گرفته نمىشود، تا پاكسازى بزرگ و ريشهاى جامعه بشرى تحقق خارجى يابد، و از هر شكست و ناتوانى و سستى در امان ماند. از اينرو، امام منجى، در سراسر اندام جامعه بشرى سلولى فاسد بر جاى نمىگذارد، و هر خس و خاشاكى را از مسير انسان برمىدارد، و هر فسادى را در نطفه خفه مىكند، و هر ستمى را از ريشه مىخشكاند. در همه جريانهاى فاسد و ضدانسانى، همه عاملان، زمينهسازان و دستياران آن جريانها را از دم تيغ مىگذراند.
امام باقر عليه السلام:
يقومالقائم... علىالعرب شديد، ليس شانه الاالسيف... ولاياخذه فىالله لومةلائم.(1)
- (امام) قائم قيام مىكند... بر اعراب سختگير است و راه (و روش) او شمشير (به به كارگيرى سلاح) است. و در راه اجراى (برنامههاى) الهى از ملامت ملامتگرى بيم نمىكند.
تبليغات دشمنان داخلى و خارجى و بوق و كرناها و تكفيرهاى داخلى و ارتجاعى در او هيچ اثرى نمىگذارد، و او را به مصلحتسنجى مجبور نمىسازد. اين روش ارزشمند، در عين دشواريهاى فراوانى كه همراه دارد، از جهتى نيز كارها را آسان مىكند، چون آنان كه انديشه رخنه كردن در صفوف نهضت و انقلاب جديد را در سر مىپرورانند و شيوه فتنهگرى را در پيش مىگيرند، هنگامى كه با قاطعيتى خللناپذير روبرو گشتند و راهى براى نيرنگبازى و نفوذىگرى در پيش خود نديدند، دست از هر خطا و انحراف برمىدارند و از هرگونه حركتهاى مخفيانه و كارشكنيهاى پنهانى و سرمايهگذاريهاى مرموز دست مىشويند.
امام مهدى عليه السلام، با ايجاد بيم و دلهره و ترسهاى عميق و راستين، بسيارى از گروههاى مخالف و ستمپيشه را مجبور به ترك راه و روش خود مىكند و به تسليم وامىدارد. از اينرو، در احاديث آمده است كه از شمشير برنده و اراده قاطع امام و يارانش همه اهريمنان مىهراسند، و ترسى گران بر روان دژخيمان خونآشام سايه مىافكند، و لرزه بر اندام خودكامگان و طاغوتان مىافتد. و اين خود عامل بزرگى در پيروزى كامل آن امام منجى است. با اين رعب و ترس، بسيارى مقاومتها درهم مىشكند، و بسيارى از مردمان به راه بازمىگردند و از تجاوز به حقوق ديگران و زير پا نهادن مسؤوليت و تكليف و حرمت انسانها دستبرمىدارند.
امام صادق عليه السلام:
بيناالرجل على راسالقائم يامرو ينهى اذا امر بضرب عنقه، فلا يبقى بينالخافقين جشىءج الا خافه.(2)
- در همان هنگامى كه شخصى نزد قائم ايستاده و به امر و نهى مشغول است(3) ناگاه (امام) امر مىكند كه او را بكشند. اينست كه در خاور و باختر زمين چيزى نمىماند مگر اينكه از (قاطعيت و اجراى عدالت) او مىهراسد.
انسانهاى استثمارگر، ستمپيشه، خونآشام و بدانديشان ديوسيرت، در برابر خود قدرت و نظامى را مىبينند كه ذرهاى از حق و حقوق مردمان را ناديده نمىگيرد، و كاهى را از كوهى جدا مىسازد، و زشتكرداران و گناهكاران را بدون ذرهاى چشمپوشى كيفر مىدهد، و حد و حدود الهى را بدون كمترين ارفاق به اجرا درمىآورد، و قانون عدل و حق درباره بزرگ و كوچك و فقير و غنى و عالم و جاهل و خويش و بيگانه عملى مىسازد. و اينچنين شيوه و روشى نرمشناپذير و استوار، اطاعت و فرمانبردارى همگان را موجب مىگردد.
امام باقر عليه السلام:
كانى باصحابالقائم و قد احاطوا بما بينالخافقين ليس من شىء الا هو مطيع لهم.(4)
- گوييا ياران قائم را مىبينم كه بر خاور و باختر گيتى مسلط شدهاند، و هيچ چيز نيست مگر آنكه از آنان فرمان مىبرد.
و اينچنين شيوه و روشى مىتواند نجاتبخش بشريتباشد، و شبكههاى پيچيده بيدادگران و دنياداران را از دست و پاى بشريت مظلوم بردارد، و راحت و آسايش واقعى همگان را فراهم سازد. در جبهه خارجى موفق مىشود حركتهاى ضد مردمى را درهم بشكند، و يك تن از ضد مردمان را باقى نگذارد، و در جبهه داخلى توفيق مىيابد تا به پاكسازى بزرگ دستيازد و همه منافقان نامرئى و نفوذيان و رياكاران و تزويرگران ظاهرالصلاح را ريشهكن كند، و تودههاى نجيب انسانى را از شر هر نيرنگ و مكر و ترفند و فريبى آسوده سازد، و امنيت واقعى را بر سراسر اجتماعات انسانى حاكم گرداند.
بنابراين، روش امام در برخورد با تبهكاران داخلى و انحرافها و فسادهاى اجتماعى دست كمى از درگيرى با جبهه خارجى و دشمنان سلاح به دست و آشكار جهانى ندارد. كشتار و جنگ در راه و روش امام موعود عليه السلام تنها براى از ميان برداشتن حاكمان و زمامداران مسلط بر كشورهاى جهان نيست، بلكه قاطعيت در برابر حكومتهاى خودكامه مقدمهاى استبراى اصلاح جامعهها و ايجاد دگرگونى اساسى در ماهيت روابط اجتماعى، و سرانجام اجراى دقيق عدالت اجتماعى در همه شؤون زندگى. به اين جهت امام نه تنها در جنگها و لشكركشيها با دشمنان خارجى دستبه كشتار مىزند و موانع راه را با قاطعيت از سر راه برمىدارد، بلكه در برابر هر گونه فساد و انحراف در داخل جامعه اسلامى نيز قاطعانه مىايستد و علل و عوامل آن را نابود مىكند.
در اين ترديدى نيست كه روشهاى سازشكارانه و مصلحتانديشانه در برابر فساد داخلى، بتدريج جامعه را تباه مىسازد، يعنى از درون دچار مشكلاتى مىكند. كه از هرگونه سامانيابى مانع مىگردد، و كمكم مفاسد داخلى نظام را از اعتبار مىاندازد، و جامعه را به سقوط مىكشاند، و اجراى حق و عدل را ناممكن مىكند. از اينرو، ساختن جامعههاى بشرى قاطعيتى نرمشناپذير مىخواهد و دورى دقيق از هرگونه ملاحظهگرايى و سازشكارى.
امام على عليه السلام:
لا يقيم امرالله - سبحانه - الا من لايصانع ولا يضارع، ولا تتبعالمطامع.(5)
- دين خدا را نمىتوانند ترويج كنند مگر كسانى كه سازشكار نباشند، (و با دنيادوستان و رفاهطلبان) همسو نشوند، و دل در گرو طمعها و خواهانيها نداشته باشند.
راه و روش امام مهدى عليه السلام، شكوفايى راستين اين اصول و معيارهاست، نه سازشى در آن راه دارد و نه طمعى به مال دنيادارى، هيچ انگيزهاى در كار نيست جز رضاى خدا و اجراى عدالت مطلق.
امام على عليه السلام:
... و ليطهرنالارض من كل غاش...(6)
- ... زمين را از هر انسان نيرنگباز (و فريبكار) پاك مىسازد...
كسانى كه در مبانى عقيدتى و ايمانى چون ديگرانند و بظاهر معتقد و مسلمان حساب مىشوند، ليكن در عمل و در روابط اجتماعى دچار انحرافند و در مسائل مالى و اقتصادى فريبكارند و غش به كار مىبرند، مورد تصفيه و پاكسازى قاطع و انعطافناپذير امام قرار مىگيرند، و با نابودى اين طبقه زالوصفت كه در شمار اندك نيستند، مردمان به امنيت اقتصادى خواهند رسيد در كنار ديگر امنيتهاى اجتماعى.
امام كاظم عليه السلام:
... الثانى عشر منا سهلالله له كل عسير... و يبير به كل جبار عنيد، و يهلك على يده كل شيطان مريد...(7)
- ... خداوند براى دوازدهمين (امام) از خاندان ما هر دشوارى را آسان مىگرداند، و به دست او هر جبار سرسختى نابود مىشود و هر شيطان سركشى هلاك مىگردد.
از شيوههاى امام موعود عليه السلام، براى محو طاغوتان و جباران،عدم پذيرش توبه است. و اين، موضوعى استبسيار مهم، كه از نفوذ عناصر ناباب و نالايق و دوگانه و ناخالص يا متظاهر، در صفوف انقلابيون جلوگيرى مىكند.
روشن است كه با پيدايش تحول و انقلاب در جامعه، مردم به دو گروه تقسيم مىشوند:
1- گروهى كه پيش از انقلاب و نظام جديد خود را براى تحول و دگرگونى آماده كرده بودند و انديشه و افكار خويش را از پيرايهها و معيارهاى نادرست پيشين رها ساخته بودند. اين دسته با پديد آمدن انقلاب و تحول در نظام اجتماعى، بدون دشوارى، معيارهاى جديد را مىپذيرند و خود را با جامعه نوبنياد و ضوابط آن تطبيق مىدهند و با تفكر و حركت نوين هماوا و هماهنگ مىگردند.
2- كسانى كه روشها و معيارهاى واپسگراى جامعه پيشين در تار و پود وجودشان نفوذ كرده و به انديشه و عمل آنان فرم و شكل بخشيده است و منافعشان نيز در همان است. اين گروه با همان انديشهها خو گرفتهاند و آن انديشهها و معيارها جزء شخصيتشان شده است. اينان در هر جامعه و محيطى قرار گيرند جز به همان اصول پيشساخته خويش به چيزى نمىانديشند، و منافع خود را نيز در سايه همان روشها و انديشهها تامين شده مىيابند. اين گروه با پديد آمدن تحول و انقلاب و واژگونى نظامهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و ارزشى پيشين، دچار مشكل اساسى مىگردند; زيرا از يك سو با حركت انقلابى و دگرگونساز جديد روبرو هستند كه اصول و معيارهاى تازهاى عرضه مىكند، كه در بسيارى از موارد كاملا با اصول پيشين متضاد و ناسازگار است. از سوى ديگر گرفتار افكار و انديشههاى پيشين و خصلتهاى منافعطلبانه خود هستند، كه در ژرفاى روح آنان رسوخ كرده است، بويژه كه منافع خود را نيز در سايه آن معيارها پايدار مى دانند.
گروه دوم در رويارويى با انقلاب دو دسته مىشوند: دستهاى كوتاهفكر و سطحىنگر، كه در برابر انقلاب و نظام جديد مىايستند و در برابر انديشههاى نوين مقاومت مىكنند. اين دسته زود از ميان مىروند، و براى نيروهاى انقلابى رويارويى با اين گروه چندان دشوار نيست.
استاد محمد حكيمى