با سلام
راستش نمیخواستم تا زمانی که مدیران این باشگاه جوابی به سوالاتم بدن تاپیکی بزنم اما وقتی این خبرو دیدم که مربوط به هدایت بود دلم نیومد نذارمش
"از خانه شماره ۳۷" عنوان فیلم مستندی است ساخته مشترک سام کلانتری و محسن شهرنازدار درباره صادق هدایت، چهره شاخص ادبیات ایران که به طرز سوال برانگیزی تصویر یا تحقیق تصویری بسیار اندکی دربارهاش میتوان یافت.
این فیلم مجموعهای است از مصاحبه با افراد مختلف به همراه پارههایی از نامههای شخصی او که تصویری از تولد تا مرگ این نویسنده را ترسیم میکند.
این فیلم روز چهارنشبه، 30 مارس در مرکز لندن به نمایش گذاشته شد. در گفت و گوی زیر سازندگان فیلم مراحل شکل گیری و ساخت این مستند را شرح می دهند.
راجع به هدایت به عنوان یک شمایل یا اسطوره در ادبیات ایران، چندان فیلمی ساخته نشده، چه مستند و چه داستانی؛ حالا شاید بجز فیلمنامه یا در واقع طرحی که بیضائی درباره خودکشی هدایت نوشته که البته هیچ وقت هم فیلم نشده. فکر میکنید چرا این طور است؟
محسن شهرنازدار: فکر میکنم موضوع هدایت یک موضوع پیچیده است. اگر از هر منظری- چه به عنوان مستند ساز و چه به عنوان پژوهنده تاریخ ایران- به آن نگاه کنیم، میبینیم که موضوعی است با پیچیدگیهای فراوان. جریانهای متفاوت و متعددی درباره هدایت وجود داشته که مثلاً ضد هدایت موضع گیری کردهاند (از جمله واکنش دولتها درباره نشر آثارش و همین طور رفتار روشنفکران) و در عین حال باید به برداشت مردم عادی از هدایت توجه داشت.
برخی نخبگان هم هنوز با تردید و اضطراب به هدایت نگاه میکنند. مجموعه همه اینها پرداختن به هدایت را خیلی پیچیده میکند.
در نوشته شاید بشود بخاطر مطول بودن بحث و بخاطر تعدد و پراکندگی، خیلی درگیر پیچیدگیهای آن نشد. اما وقتی قرار است چیزی به تصویر کشیده شود، با توجه به محدودیت زمانیای که وجود دارد، این نگرانی و ترس هست که در این محدودیت زمانی چه چیز را میشود بیان کرد و اگر قرار است با این نگرشهای مختلف درباره هدایت فیلمی ساخته شود، کدام از یک از این دیدگاهها غالب خواهد بود و چطور جهت گیری خواهی کرد.
این خطر وجود دارد که در معرض آماج حملهها قرار بگیری. شاید بخشی از آن برمی گردد به رودربایستی، بخشی از به کمبود منابع. یک بخش آن هم اینکه تا همین دهه پنجاه اسم بردن از هدایت یک تابو بود که حتی روشنفکران حتی به او میتاختند. جریانهای چپ علیه او بودند و این افراد در سینمای مستند ایران هم حضور داشتند و شاید هدایت در دورهای مشمول سانسورهایی از این دست هم شده. فکر میکنم مجموع همه اینها باعث شده که کسی فیلمی درباره هدایت نساخته.
راستش نمیخواستم تا زمانی که مدیران این باشگاه جوابی به سوالاتم بدن تاپیکی بزنم اما وقتی این خبرو دیدم که مربوط به هدایت بود دلم نیومد نذارمش

"از خانه شماره ۳۷" عنوان فیلم مستندی است ساخته مشترک سام کلانتری و محسن شهرنازدار درباره صادق هدایت، چهره شاخص ادبیات ایران که به طرز سوال برانگیزی تصویر یا تحقیق تصویری بسیار اندکی دربارهاش میتوان یافت.

این فیلم مجموعهای است از مصاحبه با افراد مختلف به همراه پارههایی از نامههای شخصی او که تصویری از تولد تا مرگ این نویسنده را ترسیم میکند.
این فیلم روز چهارنشبه، 30 مارس در مرکز لندن به نمایش گذاشته شد. در گفت و گوی زیر سازندگان فیلم مراحل شکل گیری و ساخت این مستند را شرح می دهند.
راجع به هدایت به عنوان یک شمایل یا اسطوره در ادبیات ایران، چندان فیلمی ساخته نشده، چه مستند و چه داستانی؛ حالا شاید بجز فیلمنامه یا در واقع طرحی که بیضائی درباره خودکشی هدایت نوشته که البته هیچ وقت هم فیلم نشده. فکر میکنید چرا این طور است؟
محسن شهرنازدار: فکر میکنم موضوع هدایت یک موضوع پیچیده است. اگر از هر منظری- چه به عنوان مستند ساز و چه به عنوان پژوهنده تاریخ ایران- به آن نگاه کنیم، میبینیم که موضوعی است با پیچیدگیهای فراوان. جریانهای متفاوت و متعددی درباره هدایت وجود داشته که مثلاً ضد هدایت موضع گیری کردهاند (از جمله واکنش دولتها درباره نشر آثارش و همین طور رفتار روشنفکران) و در عین حال باید به برداشت مردم عادی از هدایت توجه داشت.
برخی نخبگان هم هنوز با تردید و اضطراب به هدایت نگاه میکنند. مجموعه همه اینها پرداختن به هدایت را خیلی پیچیده میکند.
در نوشته شاید بشود بخاطر مطول بودن بحث و بخاطر تعدد و پراکندگی، خیلی درگیر پیچیدگیهای آن نشد. اما وقتی قرار است چیزی به تصویر کشیده شود، با توجه به محدودیت زمانیای که وجود دارد، این نگرانی و ترس هست که در این محدودیت زمانی چه چیز را میشود بیان کرد و اگر قرار است با این نگرشهای مختلف درباره هدایت فیلمی ساخته شود، کدام از یک از این دیدگاهها غالب خواهد بود و چطور جهت گیری خواهی کرد.
این خطر وجود دارد که در معرض آماج حملهها قرار بگیری. شاید بخشی از آن برمی گردد به رودربایستی، بخشی از به کمبود منابع. یک بخش آن هم اینکه تا همین دهه پنجاه اسم بردن از هدایت یک تابو بود که حتی روشنفکران حتی به او میتاختند. جریانهای چپ علیه او بودند و این افراد در سینمای مستند ایران هم حضور داشتند و شاید هدایت در دورهای مشمول سانسورهایی از این دست هم شده. فکر میکنم مجموع همه اینها باعث شده که کسی فیلمی درباره هدایت نساخته.