شیری که به شکار آمد

eshagh_kh

عضو جدید
یه نقد با سانسور کامل
نوشته س ا ن
( اسمشم سانسور کردم دیگه )
این داستان را حتما شنیدید، اما چه فرقی می کند، داستان را برای این نمی گویند که شما بشنوید و تمام بشود، مثلا همین کلیله و دمنه یا مثلا لطایف الطوایف، پر است از داستانهایی که یک بار نوشته می شوند، ولی هزار بار و به هزار مناسبت خوانده می شوند. مثلا داستان آن شکارچی که یک هفته مانده به روز قدس، داشت توی جنگل می دوید و جیغ می زد و صدای مشکوک می داد، کسی او را دید، به او گفت: " کجا می روی؟" گفت: " دارم می روم تا هم شیر شکار کنم هم کلیه عوامل و فرماندهان اغتشاشات اخیر را مجازات کنم" پرسید: " چرا جیغ می زنی؟" گفت: " چون می خواهم شیر و ک... و م... و مردم را بترسانم." گفت: " خوب، چرا صدای مشکوک می دهی؟" گفت: " چون می ترسم". حالا حکایت ماست
از اینها گذشته، حالا چه وقت شکار شیر است؟ آن هم در این جنگل بی قانونی که ساعت دو بعدازظهر، هیئت سه نفره قوه قضائیه که یکی شان سابقه هاری و گاز گرفتن دارند و دو تای دیگرشان به آقای گازو می گویند " برو لیبرال! تو خیلی میانه رو هستی، ما با تو بازی نمی کنیم" اعلام کرده مدارک ک... جعلی است و باید تحت تعقیب قانونی قرار بگیرد، دو ساعت بعد هم از اتاق بغلی یک اطلاعیه صادر شده که " هفت مامور بازداشتی ک... دستگیر شدند و دادگاه آنها بصورت علنی برگزار می شود. یعنی چی؟ اگر واقعا می خواهید شکار شیر بروید و ک... را زندانی کنید، که مدارکش جعلی است، پس چرا خودتان ماموران ک... را بازداشت می کنید؟ مگر در ک... همان اتفاقی نیافتاده که ک... شکایتش را کرده؟ یا شاید ماموران در ک... با شیلنگ آب بازی می کردند، یا شیشه های ساختمان را شکسته بودند؟ یا شوخی دستی می کردند؟ یا سیفون را درست نکشیده بودند؟ کدامش بود؟
بقیه رو مجبورم خیلی سانسور کنم و پس نمیزارم البته این فقط یکی از نقدها است که قرار هم نیست درست باشه حتما ...
 

Similar threads

بالا