بيست و هفتم : (باسط)
بيست و هفتم : (باسط)
بيست و هفتم : (باسط)
در (هدايه ) و (مناقب ) قديمه از القاب آن جناب شمرده شده و آن ، به معنى فراخ كننده و گسترنده است و فيض آن حضرت چنان كه خود فرمودند، مانند آفتاب به همه جا رسيده و هر موجودى از آن بهره ور است و در ايّام حضور و ظهور، عدلش ، چنان منبسط و عام شود كه گرگ و گوسفند با هم محشور شوند.
در تفسير شيخ فرات بن ابراهيم روايت است از ابن عباس كه گفت : (در ظهور حضرت قائم عليه السلام باقى نماند نه يهودى و نه نصرانى و نه صاحب ملّتى ، مگر آنكه داخل مى شود در اسلام تا اينكه مامون مى شوند گوسفند و گرگ و گاو و شير و انسان و مار، حتّى پاره نمى كند موش ، خيكى را.)
شيخ مقدّم احمد بن محمّد بن عياش ، در مقتضب الاثر، به سند خود روايت كرده از عبداللّه بن ربيعه مكى ، از پدرش كه گفت : من از كسانى بودم كه با عبداللّه بن زبير كار مى كرديم در كعبه و او عمله را امر كرده بود كه مبالغه كنند در رفتن به زمين يعنى براى پايه ؛ گفت : پس رسيدم به سنگى مانند شترى و در آن نوشته اى يافتيم تا اينكه مى گويد آن را خواندم و در آن بود: بسم الاوّل لاشى ء قبله لا تمنعوا الحكمة اهلها تظلموهم و لاتعطوها غير مستحقها فتظلموها. و آن طولانى است .
در آن ذكر شده بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله و صفات حميده و كردار جميله و مقرّ و مدفن آن جناب و همچنين هر يك از ائمّه طاهرين عليهم السلام تا آنكه در حق حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام گفته كه : (مدفون مى شود در مدينه محدّثه ، آنگاه منتظر بعد از او؛ اسم او، اسم پيغمبر است . امر مى كند به عدل و خود به آن رفتار مى نمايد. نهى مى كند از منكر و خود از آن اجتناب مى فرمايد. برطرف مى كند خداوند به سبب او تاريكيها را، دور مى كند به او شك و كورى را، حشر مى كند گرگ در روزگار او با گوسفند. خشنود مى شود از او ساكن در سما، مرغان در هوا، ماهيان در دريا.
اى ! چه بنده كه چقدر ارجمند است بر خداوند تبارك و تعالى ، خوشا حال آنكه او را اطاعت كند، واى بر آنكه نافرمانى او كند! خوشا به آن كس كه در پيش روى او مقاتله كند و بكشد يا كشته شود. بر آنان باد درودها از پروردگار ايشان و رحمت ؛ ايشانند هدايت يافتگان ؛ ايشانند رستگاران ؛ ايشانند فيروزشدگان .)
بيست و هفتم : (باسط)
بيست و هفتم : (باسط)
در (هدايه ) و (مناقب ) قديمه از القاب آن جناب شمرده شده و آن ، به معنى فراخ كننده و گسترنده است و فيض آن حضرت چنان كه خود فرمودند، مانند آفتاب به همه جا رسيده و هر موجودى از آن بهره ور است و در ايّام حضور و ظهور، عدلش ، چنان منبسط و عام شود كه گرگ و گوسفند با هم محشور شوند.
در تفسير شيخ فرات بن ابراهيم روايت است از ابن عباس كه گفت : (در ظهور حضرت قائم عليه السلام باقى نماند نه يهودى و نه نصرانى و نه صاحب ملّتى ، مگر آنكه داخل مى شود در اسلام تا اينكه مامون مى شوند گوسفند و گرگ و گاو و شير و انسان و مار، حتّى پاره نمى كند موش ، خيكى را.)
شيخ مقدّم احمد بن محمّد بن عياش ، در مقتضب الاثر، به سند خود روايت كرده از عبداللّه بن ربيعه مكى ، از پدرش كه گفت : من از كسانى بودم كه با عبداللّه بن زبير كار مى كرديم در كعبه و او عمله را امر كرده بود كه مبالغه كنند در رفتن به زمين يعنى براى پايه ؛ گفت : پس رسيدم به سنگى مانند شترى و در آن نوشته اى يافتيم تا اينكه مى گويد آن را خواندم و در آن بود: بسم الاوّل لاشى ء قبله لا تمنعوا الحكمة اهلها تظلموهم و لاتعطوها غير مستحقها فتظلموها. و آن طولانى است .
در آن ذكر شده بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله و صفات حميده و كردار جميله و مقرّ و مدفن آن جناب و همچنين هر يك از ائمّه طاهرين عليهم السلام تا آنكه در حق حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام گفته كه : (مدفون مى شود در مدينه محدّثه ، آنگاه منتظر بعد از او؛ اسم او، اسم پيغمبر است . امر مى كند به عدل و خود به آن رفتار مى نمايد. نهى مى كند از منكر و خود از آن اجتناب مى فرمايد. برطرف مى كند خداوند به سبب او تاريكيها را، دور مى كند به او شك و كورى را، حشر مى كند گرگ در روزگار او با گوسفند. خشنود مى شود از او ساكن در سما، مرغان در هوا، ماهيان در دريا.
اى ! چه بنده كه چقدر ارجمند است بر خداوند تبارك و تعالى ، خوشا حال آنكه او را اطاعت كند، واى بر آنكه نافرمانى او كند! خوشا به آن كس كه در پيش روى او مقاتله كند و بكشد يا كشته شود. بر آنان باد درودها از پروردگار ايشان و رحمت ؛ ايشانند هدايت يافتگان ؛ ايشانند رستگاران ؛ ايشانند فيروزشدگان .)