شعر نو و كاريكلماتور از اينا از اوناااااااااا.....................

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
توی ده شلمرود
حسنی گیتور معروف بود
یه ده بود و دیجیفلفلی
به همراه مرغ کاکلی
کنسرت درحد هاوایی
تو پیست رقص جایی نبود
خونه حسن غلغله بود
باباش می گفت
حسنی میای بریم دبی
نه نمیام نه نمیام
واست بریم خواستگاری
نه نمی خوام نه نمی خوام
کره الاغ کدخدا
هدفون می زد تو کوچه ها
یورتمه رپی روی دو پا
باباش می گفت
کره الاغ کدخدا
مو تیغ تیغی
سر به هوا
حسنی توی بی ام ویش
نشسته و بی حاله
یه کم بهش سواری بده
ببرش پیش دختر همسایه
یه کم با هم حرف بزنن
شاید سرعقل بیایه
...
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
آمدی , ...
آمدی , آمدی و چه آمدنی آنچنانکه منطق الطیر عطار که هیچ , حتی اگر برای
فارابی و بو علی و هگل و مارکس و پوپر هم بود , هیچ منطقی برای اینکه , چرا
و چگونه , من اینگونه منقلب این آمدنت شدم , پیدا نمیکرد که
هیـــــــــــچ, حتی امکان مفقودالاثر شدن خودش هم وجود داشت...
البته , اگر دروغ نگفته باشم برای این حادثه , تن من هم که هیچ , تن پدر و
مادر و خواهر و برادرمم میخارید که هیچ , تمام ایل و طایفه ما روی پوست
تنشان کهـیر زده بود به چه درشتی.
گفتم تو میایی و من منقلب تو میشوم و هر روز بعد از یک تماس تلفنی کوتاه ,
همدیگر را پشت درختان سبز باغ خیابان جلویی یا جلوی ساختمانهای خاکستری
خیابان پشتی , ملاقات میکنیم, غافل از اینکه تا منقلب تو شدم , تو روی
کاغذی نوشتی :
دبلیو دبلیو دبلیو دات و چند حرف و باز دات و باز چند حرف
یعنی که, منه بیچاره انرژیک محکومم که با تکنولوژیک بودن تو سر کنم , در
حالی که , این کلاس تو هیچ مرحمی نیست زخم مرا.
منی که به یک تلفن ساده هم قناعت میکردم حالا دربدر دنبال کافه میگردم برای
بدمستی , تا بدبختی خودم را با دیدن یک مانیتور و چند شاسی کنار هم و فکر
تو سرپوش بگذارم .
ای بابا ...
روزگار نامراد تکنولوژیکی که هر چه میکشم از توست که برای دیدنش , دیدن کسی
که انقلاب درونم نام گرفت باید شاسی اینتر را فشار دهم و برای صدا کردنش
آلت اف سه و برای گرفتن دستش آلت اف هفت , و برای دست کشیدن بر روی انبوه
زلفاش آلت اف پنج و برای بوسیدنش اف هشــــــــــت (که البته این شاسی بر
اثر مداومت در عملکرد خوردگی پیدا کرده است).
تازه باید چند سالی بگذرد و تمرین کنم و ممارست تا شاسی های خواستگاری رفتن
و بله گرفتن و عروسی کردن و بچه دار شدن را یاد بگیرم.
حتما هم باید به جای سه سه تا , چهار چهار ماه منتظر بشینم , تا یکی صدایم
کند بـــابـــــا (البته اگر به رسم آنها من اتساین @ نباشم) حالا تازه
مکافات دارم از این به بعد که چه کار کنم با این دیجیمونی که پس انداخته ام؟؟؟
ای بابا باید از خیر عشق الکترونیکی گذشت و به همان سرک کشیدنهای یواشکی و
دست تکان دادنهای قایمکی و قرارهای پشت پنجره وترس از پدر و مادر و ای وای
خاک بر سرم , خان داداشم دید قناعت کرد و به جای پست الکترونیک ازپست لیلا
دختر بچه کوچک همسایه استفاده کرد که لیلا با تمام کودکی اش , حرف ها را
لطیف به یار پشت پنجره میرساند.

آری اینگونه بهتر است , همان خواستگاری سنتی و حنای کف دست و هلهله پشت سر
عروس .
ای ی ی ی ی ی بابا...
بهر حال آمدی و چه آمدنی , آنچنانکه منطق الطیر عطار که هیچ , حتی اگر برای
فارابی و بوعلی و هگل و مارکس و پوپر هم بود هیچ منطقی برای اینکه چرا و
چگونه من اینگونه منقلب این آمدنت شدم , پیدا نمیکرد که هیچ , حتی امکان
مفقود الاثر شدن خودش هم وجود داشت...
همین.
 

Sarp

مدیر بازنشسته
دخترم اینجا تالار ادبیات نیست
تالار ادبیات باید مراجعه کنید

و قبل فعالیت در هر تالاری هم یه دور قوانین اون تالار رو بخون تا در موقع دریافت اخطار برای تخطی از قانون نه خودت ناراحت شی و نه مدیرها به دردسر بیفتند !
 

ناآشنا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دخترم اینجا تالار ادبیات نیست
تالار ادبیات باید مراجعه کنید

و قبل فعالیت در هر تالاری هم یه دور قوانین اون تالار رو بخون تا در موقع دریافت اخطار برای تخطی از قانون نه خودت ناراحت شی و نه مدیرها به دردسر بیفتند !

سلام مديرجان زحمت بكش اين پستو از بيخ پاك كن ممنونتم.
 

Similar threads

بالا