شعر طنز

medi2536

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گرفتم بعد عمري مدرکي چند
!
و اينجانب شدم حالا مهندس
ندانستم که ريزد از چپ و راست
!
ز پايين و از آن بالا مهندس
:
غضنفر گاري اش را هول نميداد
!
د ِ يالا هول بده يالا مهندس
تقي هم چونه ميزد کنج بازار
!
نمي ارزه واسم والا مهندس

***
:
به مرد قهوه چي ميگفت اصغر
!
دو تا چايي قند پهلو مهندس
شنيدم کودکي ميگفت در ده
!
به مردي با چپق خالو مهندس
ز جنب دکه اي بگذشت مردي
!
صدا آمد " آب آلبالو مهندس "
خلاصه ميخورد خون جماعت
!
هميشه بدتر از زالو مهندس

***
شنيدم با تشر ميگفت معمار
!
به آن وردست حمالش مهندس
همين مانده که از فردا بگويند
!
به گوساله و امثالش مهندس
يهو ياد سکينه کردم اي داد
!
فداي آن لب و خالش مهندس
شنيدم که عمل کرده دماغش
خبر داري از احوالش مهندس؟ !

***
شنيدم بعد تنظيمات بيني
!
بهش ميگن همه خانوم مهندس
شنيدم بچه زاييده دوباره
بگو هشتا کمه خانوم مهندس!؟
...
!
سرت رو درد آوردم من مهندس
!
سخن از هر دري اومد مهندس
يکي سيگار ميخواد اون سمت دکه
!
برو که مشتري اومد مهندس

شعر از مهندس گمنام



 

Similar threads

بالا