سرگذشت جهان چگونه می تواند باشد؟ (مدل های کیهان شناختی)

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
کیهان شناسان، برای تعیین ساختار و تحول جهان، مدل های گوناگونی ارائه داده اند. این مدل ها بسیار پیچیده هستند و درک جزئیات آن ها به دانش وسیعی از فیزیک و ریاضیات نیاز دارد. اما در این نوشتار به بحث در مورد رایج ترین این مدل ها می پردازیم و به زبانی ساده و بدون کمک گرفتن از مفاهیم بغرنج فیزیکی، آن ها را شرح می دهیم.
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت اول

قسمت اول

بر روی سیاره خودمان، زمین، ایستاده ایم و به آسمان ها می نگریم. ماه، نزدیک ترین همسایه ی فضایی ماست که بی هیچ مشکلی دیده می شود. فاصله ی میانگین ماه از زمین 380 هزار کیلومتر است و بشر بعد از 6 هزار سال از آغاز آنچه تمدن می نامد، در رسیدن به آن موفق شد.
دورترین جسم شناخته شده کوازاری است که گمان می رود فاصله اش 5 میلیارد تریلیون بار بیش از فاصله ی زمین و ماه است. آن را کسی می تواند ببیند که تلسگوپی بسیار پر توان در اختیار داشته باشد و بداند که به کدامین سو باید بنگرد.
در زمین، زمان سپری می شود و بخت صد سال زیستن به تعداد اندکی از انسان ها رو می کند. ولی عمر زمین در حدود 5 میلیارد سال و بقیه جهان نیز بسیار پیشتر از پیدایش زمین بوده است. با این آگاهی خرد، که محصور در نقطه ای از فضا و لحظه ای از زمان است، دستیابی به تصویری قابل قبول از جهانی بی اندازه بزرگ و ابدی، غیر قابل دسترسی می نماید.
ولی کنجکاوی را هیچ گاه نمی توان فرو نشاند. حس کنجکاوی همواره به مرزهای دنیای ناشناخته می تازد. اگر جهان بی اندازه بزرگ است، در کجا به پایان می رسد؟ آیا اصلا پایان می یابد؟ آغاز جهان، چگونه و کی بوده است؟آیا اصلا چنین آغازی در کار بوده است؟
ما بررسی جهان را در فضا و زمان از یک واقعیت مشاهده شده شروع می کنیم : تمام خطوط طیفی کهکشان های دوردست به طرف بخش قرمز طیف تغییر مکان می دهند. در واقع، هر چه کهکشان کم نورتر و بنابراین ( به زعم ما) دورتر باشد، " انتقال به طرف قرمز " آن نیز بیشتر است.منطقی ترین راه توضیح انتقال به طرف قرمز این است که آن را دلیلی بر گریز منبع نور بدانیم. به عبارت دیگر، تمام کهکشان های دوردست، از ما می گریزند و هر چه فاصله کهکشان بیشتر باشد، سرعت دور شدن آن نیز بیشتر است.
ساده تر بگوییم : به نظر می رسد که جهان در حال انبساط است.



ادامه دارد...​
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت دوم

قسمت دوم

اگر چنین باشد، می توان به راحتی آن را تعمیم داد و گفت که جهان به انبساط خود ادامه خواهد داد و کهکشان ها از هم دورتر و دورتر خواهند شد. البته این دید را، با آگاهی از این که کهکشان ها گرایش به خوشه ای بودن دارند، باید اصلاح کرد. در خوشه کهکشان ها، کشش گرانشی بر گرایش به انبساط غالب است. ولی، با گذشت زمان، خوشه ها از هم دور می شوند و فاصله میانگین میان آن ها افزایش می یابد. اگر انبساط تا بی نهایت ادامه یابد، خوشه ها چنان از هم دور خواهند شد که هوشمندان یک خوشه با هیچ شگرد و وسیله ای قادر به مشاهده خوشه دیگر نخواهند بود.
این پایانی است که از یک " جهان به طور نامحدود انبساط یابنده " انتظار می رود. ولی این یک پایان مطلق نیست، خوشه های کهکشان ها باز وجود خواهند داشت و باز به گریز از یکدیگر، شاید تا ابد، ادامه خواهند داد. ولی، وقتی حالتی پیش آید که در آن هیچ گونه تغییر دیگر در سیستم برای ناظر، قابل درک و محسوس نباشد، می توانیم آن را " پایان موثر " بنامیم.
در پایان موثر جهان به طور نامحدود انبساط یابنده، در اطراف ما چیزی وجود نخواهد داشت که بتوان آشکارش کرد، مگر حدود بیشت کهکشان که متعلق به خوشه محلی ما هستند. در ورای خوشه محلی، نیستی خواهد بود و با هر دستگاهی هم که در اختیار داشته باشیم قادر به دیدن چیزی نخواهیم بود و فقط گاز و غبار میان کهکشانی را آشکار خواهیم کرد.
ولی آیا کهکشان های خوشه محلی خود را خواهیم دید؟ آیا آن ها در طی دوره ی کند میلیاردها سال بی تغییر باقی مانده اند؟ دوره ای که در آن تمام خوشه های دیگر از ما دور و در ورای افقی غیر قابل دید از نظر محو شده اند.
هر آنچه می بینیم و هر کاری انجام می دهیم، نمودی از انتقال انرژی است. قانون اول ترمودینامیک، که درستی آن در هر زمان و هر مکان قابل قبول است، می گوید : کل انرژی جهان ثابت است. به آن قانون بقای انرژی نیز می گویند.
اگر کل انرژی جهان می باید ثابت بماند، پس مطمئنا کهکشان ها نیز همواره وجود خواهند داشت. ولی قانئن اول ترمودینامیک همچنین بیان می کند که انرژی نه پدید می آید و نه از بین می رود بلکه تغییر شکل می دهد. قانون دوم ترمودینامیک که درستی آن نیز در هر زمان و هر مکان قابل قبول است، به چیزهایی در مورد ماهیت این تغییر اشاره می کند. قانون دوم بیان می کند که با گذشت زمان انرژی کمتر و باز هم کمتری می تواند به کار تبدیل شود. به بیان دیگر، کمیتی که آنتروپی نامیده می شود (انرژی از دست رفته که دیگر قابل استفاده نیست.) با گذشت زمان پیوسته در حال افزایش است و همواره به طذف یک بیشینه میل می کند.
مفهوم آن این است که جهان و هر بخش آن در حال از کار افتادن و خاموش شدن است. وقتی آب به طرف پایین سرازیر می شود می توانیم دوباره آن را به طرف بالا پمپ کنیم، گرچه فرآیندها را معکوس می کنیم ولی این کار فقط با استفاده از یک منبع دیگر انرژی -و در اصل انرژی تابشی خورشید- امکان پذیر است. ولی دوان خورشید به سوخت هیدروژن آن وابسته است. روزی، سوخت هیدروژن خورشید به پایان خواهد رسید. خورشید به یک ستاره غول سرخ منبسط خواهد شد و و سپس به یک کوتوله سفید بسیار چگال فرو خواهد ریخت.
کوتوله های سفید ممکن است به آرامی خاموش شوند یا فروریزش را ادامه دهند، باز هم کوچکتر و چگال تر شوند و به صورت یک ستاره نوترونی درآیند. در پایان، شاید پیش از آنکه تمامی خوشه های دیگر کاملا از هم دور شوند یا شاید بعد از آن، ممکن است تمامی ستارگان همه کهکشان ها، به کوتوله های چگال تبدیل شوند. از آن به بعد فقط ستارگان نوترونی و گاز رقیق میان ستاره ای وجود خواهد داشت و این پایان موثر جهانی خواهد بود که به طور نامحدود منبسط می شود و در آن آنتروپی تا بی نهایت در حال افزایش است. آن گاه، از زمین ( فرض می کنیم که در آن حالت، ما و سیاره ما وجود دارند.) شاید جز کور سوی یک نقطه نورانی که زمانی خورشید ما بوده است، چیز دیگری نبینیم.



ادامه دارد...​
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت سوم

قسمت سوم

اگر این سیمای آینده دوردست است در مورد گذشته دور چه می توان گفت؟ فرض کنید که این فیلم را به عقب بازگردانیم و به گذشته می نگریم.
با سپری شدن زمان، ما با جهانی در حال انبساط رو به رو هستیم. اگر به عقب برگردیم با جهان در حال انقباض مواجه خواهیم بود. هر قدر که سفر خود را به گذشته های دور ادامه دهیم، می بینیم که کهکشان ها به هم نزدیک و نزدیک تر می شوند و آنتروپی مدام در حال کاهش و رسیدن به یک مقدار کمینه است.
با بازگشت کافی به گذشته می توان تصور کرد که تمام ماده جهان به نقطه ای از هستی منقبض می شود که به صورت یک گلوله چگال واحد - یا گوی کیهانی - است. اگر به نقطه ای از زمان بیندیشیم که گوی کیهانی وجود داشته است می توان گفت که آن با انفجاری بسیار مهیب رو به رو شده است. این همان انفجار بزرگ است که آغازگر انبساط جهان بوده است. - انبساطی که تا به امروز نیز ادامه دارد.-
گوی کیهانی نشانگر یک آغاز موثر برای جهان است.
می توان این احتمال را معقول دانست که گوی کیهانی روزگاران درازی پیش از انفجار، و شاید هم از ابتدای زمان وجود داشته است، ولی به هنگام انفجار است که ما می توانیم شروع تغییرات را تصور کنیم. و این آغاز تغییر است که آن را آغاز موثر می دانیم.
حالا، اگر آغاز جهان را به صورت گوی کیهانی ( با کمینه ی آنتروپی ) و پایان آن را به صورت پراکندگی ستاره های نوترونی ( با بیشینه ی آنتروپی ) بدانیم، آغاز در میان این دو نهایت، کمتر قانع کننده به نظر می رسد.
گذشته از همه این ها، خود گوی کیهانی چگونه هستی یافت؟ چگونه در آغاز ماده تا به این حد منقبض شد؟ مسلما، گوی کیهانی آرایشی بسیار ناپایدار از ماده است، هر کسی که در مورد آن می اندیشد، به طور یقین با انفجار شدید آن نیز درگیر می شود. اگر گوی کیهانی چنین ناپایدار بود چرا در نقطه آغاز می توانست وجود داشته باشد؟ از طرف دیگر، اگر به علت آن که پایدار بود وجود داشت، پس چرا چنان ناپایدار گشت و در لحظه ای معین منفجر شد؟



ادامه دارد...​
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت چهارم

قسمت چهارم

این مشکلات سبب شدند که بعضی از اختر شناسان جهانی تصور کنند که در آن گوی کیهانی به هیچ روی وجود نداشته است. آن ها نمی توانند انکار کنند که جهان در حال انبساط است و خوشه های کهکشانی پیوسته از هم فاصله می گیرند. ولی، پیشنهاد می کنند که با دور شدنخوشه ها از همدیگر، ماده ی جدیدی شکل می گیرد و توده هایی را تشکیل می دهد. این مواد جدید، خوشه های جدیدی از کهکشان ها را در جای خوشه های قدیمی از هم دور شده، می سازد.
اگر خود را در حال تماشای چنین جهانی فرض کنیم، می بینیم که کهکشان های پیر پیوسته از هم دور و در ورای افق ناپدید می شوند ولی تعداد جدیدی از کهکشان ها پیوسته شکل می گیرند. جزئیات آن چه می بینیم - یعنی کهکشان های منفرد، شکل آن ها و مکانشان - ممکن است تغییر کند، ولی تغییری در منظره کلی جهان به وجود نمی آید.
در این جهانی که " آفرینش پیوسته " دارد یا " جهان حالت پایدار" ، اندازه جهان لایتناهی و بقای آن ابدی خواهد بود و بخشی را که ما می بینیم هیچ گاه تغییر نخواهد کرد. در آن آغاز و پایانی وجود نخواهد داشت. اگر نبودن تغییر را نشانه یک آغتز یا پایان موثر تلقی کنیم، پس جهان حالت پایدار، خود، تماما آغاز و پایان خواهد بود و نه چیز دیگر.
ولی، در حال حاضر، ما باید جهان حالت پایدار را به عنوان یک احتمال رد کنیم. به شواهد قانع کننده ای می توان اشاره کرد که به نظر می رسد برای نشان دادن اینکه در گذشته واقعا انفجاری بزرگ صورت گرفته است ( مثلا امواج زمینه رادیویی را که در هر راستایی وجود دارد، می توان نام برد.) و گوی کیهانی در آن زمان حتی برای لحظه ای وجود داشته است، کافی است. در این صورت، ما با معماهای آن درگیر می شویم.
فرض کنید که مسئله را از جهت دیگر بررسی کنیم. از خود می پرسیم چه آغازی بزای جهان می توانست پایدارترین باشد؟ جهان، پیش از آن که سازمان نیافتگی موجود کنونی را کسب کند به چه می مانست؟ چه شکلی را می توان قبول کرد که هم فوق العاده قدیمی و هم فوق العاده پایدار باشد و بتوان تجسم کرد که پیش از تغییر یافتن به جهان کنونی، دوره نامحدودی وجود داشته است.
شاید ساده ترین احتمالی که می توان پیش کشید این است که جهان در آغاز به صورت گاز بسیار رقیق متشکل از ساده ترین اتم های ممکن - یعنی اتم هیدروژن - وجود داشته است. این، در اصل، جهانی است که اکنون در فضای میان خوشه های کهکشان ها جود دارد. پس می توان تصور کرد که جهان از حالتی مشابه با فضای میان کهکشانی آغاز شده است که مطمئنا می باید دوره های بسیار زیادی از زمان، پایدار بوده باشد.
ولی، چنین گاز فوق العاده رقیقی می باید تابع میدان گرانشی بسیار گسترده خود باشد. به سبب اثرات گرانشی، حرکات اتفاقی اتم ها می باید، با احتمال زیاد، آن ها را به جای دور شدن از همدیگر، نسبتا به هم نزدیک کند.در یکی از این نزدیک شدن ها، شاید، نیروهای میان اتمی، آن ها را در کنار هم نگه داشته است.
هرگونه خوشه ای شدن اتم ها می باید سبب تشدید میدان گرانشی در مجاورت خود شود و اتم های باز هم بیشتری به طرف خود جذب کند. در نقطه ای، گرایش کلی گاز به انقباض ( به هر صورتی که این کار انجام شود، چه یکنواخت، چه به صورت خوشه و چه آشوبناک یا آرام) قابل اندازه گیری می شود و آن را می توان نشانگر آغاز موثر جهان دانست.
هر درجه از انقباض می باید میدان گرانشی را تشدید کند و آهنگ انقباض یافتن را افزایش دهد. شاید چندین میلیارد سال، جهان با آهنگی تدریجا افزایش یابنده به انقباض ادامه داده است. انقباض، سبب گرمایش کلی جهان شده و دمای بالاتر و بالاتری در ماده سازنده آن، به موازات فشرده شدن آن به حجم های کوچک تر، تولید کرده است. بالا رفتن دما اثر انبساطی افزایش یابنده ای می توانست اعمال کند و با انقباض گرانشی به مقابله برخیزد و آن را کند کند.



ادامه دارد...
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت پنجم

قسمت پنجم

اینرسی انقباض می باید جهان را تا به نقطه ای بازگرداند که اثر دما دقیقا با کشش گرانشی به تعادل برسد. انقباض عمومی تا یک حجم کمینه ادامه می یافت که با گوی کیهانی فوق العاده چگال مشخص می شود، نقطه ای که اثر انبساطی دما تحت کنترل قرار می گرفت. سپس می باید مواد موجود در جهان سریع تر و سریع تر به بیرون رانده می شده اند تا این نیروی شتاب دهنده به صورت انفجار بزرگ درآید.
تصویر عمومی چنین جهانی تا اندازه ای شبیه به یک توپ کشسان است که از بلندی بر زمبن می افتد، فشرده می شود و در اثر نیروی حاصل از فشردگی دوباره به بالا پرتاب می شود.
از این دیدگاه، جهان از یک نقطه، که عبارت است از تهی بودن عام، و ماده به صورت اتم های منفرد هیدروژن پراکنده است، آغاز می شود. پایان آن نیز می باید در نقطه ای باشد که باز تهی بودن عمومی حکم فرماست و ماده به صورت توده های چگال از ستارگان نوترونی توزیع شده است. در این جهان، گوی کیهانی می باید نقطه ای زودگذر و ناپایدار در وسط بوده باشد. این جهان هذلولی است. ولی، حالا، این نوع پایان سوال برانگیز است. آغاز، با توزیع رقیق هیدروژن پذیرفتنی است. ولی پایان، با توزیع رقیق ستارگان نوترونی چنین نیست. در این پایان، مناطقی با میدان گرانشی بسیار شدید وجود خواهد داشت. آیا آن ها می توانند به حدی افزایش یابند که اثر انبساط خود را معکوس کنند؟ اگر در زمان گوی کیهانی، انبساط بر انقباض غالب شد، آیا امکان دارد که انقباض، در زمان پراکندگی ستارگان نوترونی برانبساط غلبه کند؟
اگر پاسخ آری است، آیا حالت کنونی انبساط جهانی با انقباض دیگری شبیه به آنچه که شکل گیری گوی کیهانی را در پی داشت، دنبال نخواهد شد؟ آیا می توانیم شکل گیری نهایی گوی کیهانی دیگری را تجسم کنیم؟
تجسم پرزحمتی است. جهان پر از ستاره نوترونی می باید به آنتروپی بیشینه ولی گوی کیهانی به آنتروپی کمینه نزدیک باشد. قانون دوم ترمودینامیک بیان گر آن است که آنتروپی باید نسبت به زمان افزایش یابد، رویدادها باید از گوی کیهانی به سوی ستاره نوترونی جریان یابند.
ولی، قانون ترمودینامیک در متن یک جهان در حال انبساط مشاهده و آزمایش شده است و ما نمی توانیم در درستی کارایی آن در یک جهان منقبض شونده پافشاری کنیم.



ادامه دارد...
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت ششم

قسمت ششم

جهان در حال انقباض را تجسم می کنیم. تابش گسیل شده از کهکشان ها، چنانچه از مرکز جهان دیده شوند، به طرف بنفش جا به جا می شود. گستره این انتقال به طرف بنفش ( برعکس انتقال به طرف قرمز کهکشان ها که در یک جهان در حال انبساط معلوم است. ) می باید به موازات شتاب یافتن انقباض و افزایش سرعت نزدیک شدن کهکشان ها، افزایش یابد. انرژی جاری شده به مرکز جهان به توسط میدان گرانشیِ در حالِ تشدید، متراکم و پیوسته تشدید خواهد شد. در زیر ضربات این انرژی، تغییرات انحطاطی که در جهان انبساط یابنده صورت می گیرد، معکوس خواهد شد. جهان، دوباره خود را کوک خواهد کرد.
البته هنگامی که گوی کیهانی شکل گرفت، با دیگر به حالت انفجار خواهد رسید و چرخه از نو شروع خواهد شد و این کار بارها و بارها به وقوع خواهد پیوست. به جای یک جهان هذلولی، جهانِ در حالِ نوسان یا جهان در حال تپش را خاهیم داشت. - این جهان، به طور نامحدودی ( تا ابد )، در حال انبساط و انقباض خواهد بود.
ولی آیا هر تناوب این چرخه دقیقا همانند تناوب قبلی خواهد بود؟ آیا نمی باید در هر فرآیند انبساط مقدار زیادی ماده در ستارگان مختلف به انرژی تبدیل شود؟ این انرژی به صورت فوتون، نوترینو، گراویتون و ... ممکن است برای ابد بگریزند و دور شود. از این رو ماده ای که سرانجام، در آغاز تراکم دوباره، به صورت ستارگان نوترونی برجای می ماند ممکن است به طور قابل ملاحظه ای کمتر از جرم گوی کیهانی اولیه باشد. هنگامی که گوی کیهانی از نو شکل می گیرد، می باید کوچک تر از نمونه قبلی باشد و از این رو با شدت کمتری منفجر می شود. دوره بعدی کوتاه تر و به گوی کیهانی باز هم کوچک تری منجر می شود و این کار همچنان تا ابد ادامه می یابد.
سرانجام، گویی شکل می گیرد که برای ذخیره سازی انرژی کافی و پدید آوردن یک انبساط دیگر، بسیار کوچک و ناتوان است. شاید آن فقط نوسانی میرا داشته باشد و خود از یک ستاره نوترونی نسبتا بزرگ، بزرگ تر نباشد و این پایان مثر چنین جهانِ در حالِ نوسانِ میرا خواهد بود.



ادامه دارد...​
 
  • Like
واکنش ها: jaky

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت هفتم

قسمت هفتم

ولی در مورد آغاز این جهان چه می توان گفت؟ اگر این تحول را به عقب برگردانیم، ممکن است ببینیم که گوی کیهانی شکل گرفته و در هر یک از حالت های تراکم چرخه، بزرگ تر از حالت قبلی و دوره تناوب میان دو گوی کیهانی طولانی تر است. سرانجام، در سپیده دم هستی، می باید با گوی چنان عظیم، و افجاری چنان شدید مواجه شویم که گرانش به هیچ روی غلبه بر فشار رو به بیرون آن انفجار توفیق نمی یابد. در این حالت، چون باید به عقب برگردیم، پس می توان گفت که به یک تراکم نخستین خواهیم رسید.
آن گاه، با برگشت به سوی آغاز موثر جهان درحالِ نوسانِ میرا، توزیع رقیقی از ماده خواهیم داشت که نه به صورت ستارگان نوترونی ( که ممکن است بر گوی کیهانی پیشین دلالت کند) بلکه به صورت گاز هیدروژن است. به عبارت دیگر، می توان آغاز جهان در حال نوسان میرا را همسان با آغاز جهان هذلولی تصور کرد. ولی در آن، به جای شکل گیری یک گوی کیهانی، می تواند یک رشته کامل از گوی هایی باز هم کوچک تر و به جای یک پرش، پرش های متعدد وجود داشته باشد.
ولی چنین جهانِ در حالِ نوسانِ میرا، بر طبق نظریه نسبیت عام انیشتین، کاملا مدلل به نظر می رسد. طبق انگاره های نسبیتی، فضا انحنایی دارد که مقدار آن به ماهیت میدان گرانش عمومی جهان بستگی دارد. فوتون ها و نوترینو هایی که از ستاره می گریزند و طبق دریافت اقلیدسی، در خطوط مستقیم حرکت می کنند، واقعا مسیر مستقیمی را نمی پیمایند. آن ها تا ابد دور نمی شوند و بی بازگشت نمی ماند. بلکه مسیری با انحنای کم را طی می کنند. در واقع، این انحنا، همان مفهومی است که می رساند جهان انحنا دارد. در این مفهوم، تابش جهان را ترک نمی گوید و از دست نمی رود.
در فاز انقباضی یک جهان، میدان گرانشی شدت می یابد و انحنای فضا-زمان بیشتر می شود. به موازات نزدیک تر شدن کهکشان ها به یکدیگر، فوتون ها و نوترینوها بیشتر به درون پیچ می خورند و منحنی های تندتری را می پیمایند.
نتیجه ممکن است این باشد که در طول هر چرخه کاهش ماده وجود نداشته باشد و هر گوی کیهانی به همان بزرگی گوی پیشین باشد.
اگر چنین باشد، جهان ما، جهانِ در حالِ نوسانِ پایدار خواهد بود که در آن هر دوره برابر با دورهای پیش و پس است و تعداد دوره ها را نیز می تان بسیار زیاد تصور کرد. این جهان همانند جهان حالت پایدار آغاز و پایانی نخواهد داشت ولی در عین حال، بی تغییر هم نخواهد بود بلکه فقط تناوبی خواهد بود.
در این جهان، هر دوره می باید از یک گوی کیهانی آغاز و به گوی دیگر پایان یابد. از یکی منبسط و به دیگری منقبض گردد. یا می توان گفت که آغاز و پایان هر دوره به صورت ستاره های نوترونی است که به طور رقیق پراکنده اند، آن ها به مرحله میانی، یعنی گوی کیهانی، منقبض می شوند و بعد از آن دوباره انبساط می یابند.
البته، تصور کردن تعداد بی شماری نوسان در جهاننوسان یابنده پایدار فقط هنگامی توجیه پذیر است که سیر زمان را یکنواخت و بی پایان بدانیم. اگر، فرضا، هر دوره میان گوی های کیهانی رها یک تریلیون سال ( فقط به خاطر اینکه عدد سرراستی باشد ) در نظر بگیریم، می توان گفت که یک تریلیون سال بعد از آخرین گوی کیهانی، گوی دیگری وجود خواهد داشت و یک تریلیون سال بعد از آن، باز گویی دیگر و ....
... ولی آیا درست است که زمان را به این صورت در نظر آوریم؟



ادامه دارد...
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
شکل برای مطالب گفته شده

شکل برای مطالب گفته شده

ا پوزش از دوستان که این نوشتار را چند ماهی است به روز نکردم.
در ابتدا نمودارهایی برای درک بهتر مطالب گذشته می گذارم.
-------------------------------------------------------------

شکل 1 : جهانِ به طور نامحدود انبساط یابنده ( در آینده )


-------------------------------------------------------------
شکل 2 :
جهانِ به طور نامحدود انبساط یابنده ( در گذشته و در آینده )


----------------------------------------------------------------------
شکل 3 : جهان حالت پایدار


--------------------------------------------------------------------
شکل 4 : جهان هذلولی


----------------------------------------------------------------
شکل 5 : جهان ِ با نوسان ِ میرا


-----------------------------------------------------------
شکل 6 :
جهان ِ با نوسان ِ پایدار



 
بالا