نهم صفر امسال برابر است با هفتصد و چهلمین سال درگذشت حکیم، فقیه، طبیب و ریاضیدان بزرگ اسلامی، "ابوالولید محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن رشد اندلسی".
در آمد
بیشک ابن رشد بزرگترین فیلسوف و دانشمند مغرب اسلامی است و بیشبهه او بزرگترین شارح ارسطو در جهان اسلام است و بیشک او مؤثرترین فیلسوف و دانشمند اسلامی است که میراث یونانی و اسلامی از مکتب او به نوآموزان مغرب زمینیش منتقل گشته و سر آغاز رنسانس علمی در آن دیار آغاز شد. چه اینکه فلسفه مدرسی اروپایی مایه و سرمایهای عظیم از این حکیم اسلامی به میراث برده است.
ابن رشد در تاریخ تفکر جهانی جایگاهی بس مهم به خود اختصاص داده است؛ چه اینکه او چون حلقه وصلی جهانهای علمی را به هم متصل ساخت: جهان علمی هلنیستی(یونانی)، اسلامی و اسکولاستیک(مدرسی) و اگر نبود غیر از این خدمات ابن رشد را، برای عظمت شأن و جلالت قدر او در وادی و واحه علم و دانش بشری، همین مهم بس بود.
ابن رشد مرد علم بود و همین دلدادگیش به دانش و دانایی بود که حوادث بسیاری را در زندگی شخصی او و تاریخ جهانی علم رقم زد؛ حوادثی که نشان میدهد مرد علم جز به علم عقیدت نمیورزد، سخن نمیراند و رفتار نمیکند.
آغاز مرد علم
«ابوالولید محمد بن احمد بن رشد در سال 520 هجری قمری مطابق با 1126میلادی در قرطبه کردبای امروزی) متولد شد. قرطبه یکی از مراکز اندیشه و علم در اندلس بود و زادگاه فیلسوف عبری، ابن میمون.
او در خاندانی که سالها مهد علم و فقاهت بود پرورش یافت؛ جدش ابوالولید محمد بن رشد، یکی از فقهای عصر خویش بود و در انقلابات سیاسی آن سامان تأثیر به سزایی داشت؛ در اندلس بر مسند قاضیالقضاتی نشست و در مباحث فلسفی، فقهی و شرعی صاحب آثار بوده و مجموعه فتاوای او تا به امروز باقی مانده است.
ابن رشد در چنین محیطی پرورش یافت؛ نخست به تحصیل علوم شرعی بر طریقه اشعری همت گماشت و در فقه مالکی استادی یافت و علاوه بر این در فنون ادب و حفظ شعر سر آمد شد. آنگاه با شوقی وافر به فرا گرفتن طب، ریاضی و حکمت روی آورد.
مورخان، مخصوصا "ابن ابی اصیبعه" نام گروهی چون "ابن بسکوال" و "ابن مسره" و "ابی جعفر هارون" را از استادان ابن رشد به شمار آوردهاند؛ حتی گفتهاند که او نزد ابن طفیل و ابن باجه نیز تلمذ کرده است.(تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص637)
ابن رشد پس از تلمذ در مکتب بزرگترین دانشمندان مغرب اسلامی، خود به دانشمندی ممتاز و جامع الاطراف تبدیل شد و همین نکته باعث دعوت او به دربار خلیفه مغرب اسلامی شد.
مرد علم از مغرب به مغرب!
صیت شهرت و چیرگی ابن رشد در علوم مختلف زمان خویش باعث شد که به دربار خلفای مغرب اسلامی –موحدون- در مراکش(مغرب) دعوت شود. ابن رشد به دعوت عبد المومن نخستین ملوک موحدون بعد از ابن تومرت سرسلسله خلفای اندلس، به آن دیار رفت و به فعالیتهای علمی وسیع خود در آنجا سرعت بخشید.
یکی از فعالیتهای عمده او در دربار عبدالمومن، تألیف کتابی مهم در طب با نام "الکلیات" بود که پس از ترجمه در نهضت ترجمه اروپاییان، تأثیر بسیاری در پزشکی مغرب زمین نهاد.(ن.ک: فرهنگ اسلام در اروپا)
مرد علم، بزرگترین شارح ارسطو
در همین دوران و در عهد خلافت امیر ابو یعقوب یوسف -که خود فردی علم پرور و با فضل و دانش بود- مهمترین خدمت ابن رشد به جهان علم و فلسفه رخ نمود و آن ترجمه، تلخیص و شرح میراث ارسطو، فیلسوف بزرگ یونان بود و اگر نبود مساعی و دانش عمیق و وسیع ابن رشد در این زمینه، پیوند علم جهانی از یونان باستان تا به امروز منقطع میگشت و ابن رشد با شروح و روشنگریهای خود، میراث معلم اول را اولا زنده داشت و ثانیا پالوده و رشد داد.
از همین جاست که ابن رشد را بزرگترین شارح ارسطو میدانند؛ به طوری که قدیس "توماس اکوئیناس" بزرگترین فیلسوف مدرسی، ابن رشد را با نام شارح میخواند(ن.ک:همان) و دانته، شاعر بزرگ ایتالیایی، در کمدی الهی خود او را "آنکه تفسیر بزرگ رانوشت" مینامد.(ن.ک: کمدی الهی ج1)
مؤلف کتاب "المعجب فی تلخیص اخبار المغرب" در باب این حادثه مهم یعنی آغاز فعالیتهای ابن رشد بر روی میراث ارسطو، اینگونه نقل مینماید: «شاگرد او از او به من خبر داد که گفت: روزی ابوبکر بن طفیل مرا خواست و گفت: امروز شنیدهام که امیرالمؤمنین از دشواری عبارات ارسطو و پیچیدگی عبارات کتبی که از او ترجمه شده شکایت داشته و گفته است اگر کسی پیدا شود که به اغراض این حکیم نیک واقف گردد و آنها را به بیانی ساده بازگو کند، کار طالبان حکمت را آسان سازد.
اگر تو را قدرت چنین کاریست، اقدام کن و من به جودت ذهن و صفای قریحت و قوت شوق تو به این علم نیک آگاهم و امیدوارم که تو این مهم از پیش پای برداری. آنچه مرا از انجام این کار باز میدارد، یکی سالخوردگی من است و دیگر اشتغال من به کارهایی است که در نظر من مهمتر از اینهاست.
ابوالولید گفت این بود آنچه مرا به تلخیص کتب ارسطو وادار کرد. من خلاصه کتب ارسطو را که ابن رشد در یک جلد فراهم آورده بود دیدم. در حدود صد و پنجاه ورق بود. ابن رشد این مجموعه را کتاب الجوامع نامید و در آن کتب معروف ارسطو را چون "سمع الکیان" و کتاب "سماء و عالم" و "رساله کون و فساد" و "آثار علوی" و "کتب حس و محسوس" را خلاصه کرده بود. سپس در چهار جلد به شرح غوامض اغراض آن پرداخت».(تاریخ فلسفه در جهان اسلام ص638)
مرد علم در کسوت قاضی القضاتی
شهرت علمی، عدالت عملی و قدرت و چیره دستی ابن رشد در علم فقه و احکام دینی، باعث شد که به کرسی قضاوت در شهر اشبیلیه تکیه زند و به داد ستانی و بیداد نشانی بپردازد. این فعالیت عملی و پر دردسر، نه تنها باعث نشد که از حجم فعالیتهای علمی ابن رشد کاسته شود، بلکه به گواهی تاریخ، ابن رشد در این دوران بیشترین آثار علمی خود را به وجود آورد.
کتاب مهم ابن رشد در فقه با نام "بدایةالمجتهد و نهایة المقتصد" کتابی است در فقه که چیره دستی نویسنده آن را در علم فقه مینمایاند و قدرت اندیشه نویسنده آن در استنباطات آن به خوبی نمایان است. حضرت آیةالله جوادی آملی بارها در درسهای خویش به اهمیت این کتاب فقهی از نظر قدرت مانور عقلی نویسنده آن تأکید داشتهاند. (ن.ک: درسهای معظمله)
مرد علم در مقام جامع علم و ایمان
یکی از مهمترین شاخصههای فکری ابن رشد، تلاش برای تبیین نزدیکی و هماهنگی حکمت و شریعت است. ابن رشد در رسالهای بسیار مهم با نام "فصل المقال فی ما بین الحکمة و الشریعة من الاتصال" به این مسأله مهم میپردازد.
آنچنان که از عنوان این کتاب نمایان است، تلاش ابن رشد در این رساله پیوند زدن میان حکمت و دین است که حاصلش کتاب فصل المقال است. تلاش ابن رشد در پی حملات شدید ارباب تحجر به فلسفه و حکمت الهی بوده است.
او در ابتدای رساله اثبات مینماید، برای کسی که قصد گردن نهادن به دستورات شرعی، مبنی بر شناخت جهان را دارد، واجب است توسط قیاس عقلی به این فهم شرعی دست یازد؛ وی کاملترین قیاس عقلی را برهان میداند.
ابن رشد در ادامه چنین میگوید: «...بنا بر این، برای کسی که بخواهد خدای عالم و سایر موجودات را به وسیله برهان بشناسد، بهتر و حتی لازم و ضروری است که نخست انواع برهانها و شرایط آن را بداند و نیز دریابد که قیاسات برهانی با قیاسات جدلی و خطابی و مغالطی چه اختلاف و امتیازی دارد».(ن.ک:فصل المقال)
این شاخصه یعنی تلاش برای پیوند علم و ایمان توسط ابن رشد، توجه مورخ علمی مانند خانم "زیگرید هونکه" را جلب نموده و در کتاب "خورشید الله بر فراز مغرب زمین" میگوید: «ابن رشد مسلمان مترقی با جسارت بینظیرش در حقیقت، خیلی از ارسطوی مورد ستایشش پیشی مییابد. او معتقد است: از عدم به وجود آمدن افسانهای بیش نیست.
جهان در حقیقت در تغییر و تحول دایم و ادامه خلقت ازلی است. خداوند، خدای قانون و نظم و روح کون و مکان است. این خداوند جهان است که دانش و خلاقیت خود را در درون انسانها متجلی میسازد. ابن رشد مسلما به حقیقت مضاعفی دست یافته است؛ علم و ایمان».(فرهنگ اسلام در اروپا ص484)
از دیگر وجوه مهم در کارنامه علمی ابن رشد اندلسی، دفاع تمام قد او از فلسفه است که دیر زمانی بود با حملات غزالی و پیروانش دچار خمودی شده بود؛ غزالی در کتاب "تهافت الفلاسفه" در مسائلی بیستگانه به فلسفه تاخته بود که ابن رشد با کتاب "تهافت التهافت" به پاسداری از حریم حکمتالهی پرداخت.

در آمد
بیشک ابن رشد بزرگترین فیلسوف و دانشمند مغرب اسلامی است و بیشبهه او بزرگترین شارح ارسطو در جهان اسلام است و بیشک او مؤثرترین فیلسوف و دانشمند اسلامی است که میراث یونانی و اسلامی از مکتب او به نوآموزان مغرب زمینیش منتقل گشته و سر آغاز رنسانس علمی در آن دیار آغاز شد. چه اینکه فلسفه مدرسی اروپایی مایه و سرمایهای عظیم از این حکیم اسلامی به میراث برده است.
ابن رشد در تاریخ تفکر جهانی جایگاهی بس مهم به خود اختصاص داده است؛ چه اینکه او چون حلقه وصلی جهانهای علمی را به هم متصل ساخت: جهان علمی هلنیستی(یونانی)، اسلامی و اسکولاستیک(مدرسی) و اگر نبود غیر از این خدمات ابن رشد را، برای عظمت شأن و جلالت قدر او در وادی و واحه علم و دانش بشری، همین مهم بس بود.
ابن رشد مرد علم بود و همین دلدادگیش به دانش و دانایی بود که حوادث بسیاری را در زندگی شخصی او و تاریخ جهانی علم رقم زد؛ حوادثی که نشان میدهد مرد علم جز به علم عقیدت نمیورزد، سخن نمیراند و رفتار نمیکند.
آغاز مرد علم
«ابوالولید محمد بن احمد بن رشد در سال 520 هجری قمری مطابق با 1126میلادی در قرطبه کردبای امروزی) متولد شد. قرطبه یکی از مراکز اندیشه و علم در اندلس بود و زادگاه فیلسوف عبری، ابن میمون.
او در خاندانی که سالها مهد علم و فقاهت بود پرورش یافت؛ جدش ابوالولید محمد بن رشد، یکی از فقهای عصر خویش بود و در انقلابات سیاسی آن سامان تأثیر به سزایی داشت؛ در اندلس بر مسند قاضیالقضاتی نشست و در مباحث فلسفی، فقهی و شرعی صاحب آثار بوده و مجموعه فتاوای او تا به امروز باقی مانده است.
ابن رشد در چنین محیطی پرورش یافت؛ نخست به تحصیل علوم شرعی بر طریقه اشعری همت گماشت و در فقه مالکی استادی یافت و علاوه بر این در فنون ادب و حفظ شعر سر آمد شد. آنگاه با شوقی وافر به فرا گرفتن طب، ریاضی و حکمت روی آورد.
مورخان، مخصوصا "ابن ابی اصیبعه" نام گروهی چون "ابن بسکوال" و "ابن مسره" و "ابی جعفر هارون" را از استادان ابن رشد به شمار آوردهاند؛ حتی گفتهاند که او نزد ابن طفیل و ابن باجه نیز تلمذ کرده است.(تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص637)
ابن رشد پس از تلمذ در مکتب بزرگترین دانشمندان مغرب اسلامی، خود به دانشمندی ممتاز و جامع الاطراف تبدیل شد و همین نکته باعث دعوت او به دربار خلیفه مغرب اسلامی شد.
مرد علم از مغرب به مغرب!
صیت شهرت و چیرگی ابن رشد در علوم مختلف زمان خویش باعث شد که به دربار خلفای مغرب اسلامی –موحدون- در مراکش(مغرب) دعوت شود. ابن رشد به دعوت عبد المومن نخستین ملوک موحدون بعد از ابن تومرت سرسلسله خلفای اندلس، به آن دیار رفت و به فعالیتهای علمی وسیع خود در آنجا سرعت بخشید.
یکی از فعالیتهای عمده او در دربار عبدالمومن، تألیف کتابی مهم در طب با نام "الکلیات" بود که پس از ترجمه در نهضت ترجمه اروپاییان، تأثیر بسیاری در پزشکی مغرب زمین نهاد.(ن.ک: فرهنگ اسلام در اروپا)
مرد علم، بزرگترین شارح ارسطو
در همین دوران و در عهد خلافت امیر ابو یعقوب یوسف -که خود فردی علم پرور و با فضل و دانش بود- مهمترین خدمت ابن رشد به جهان علم و فلسفه رخ نمود و آن ترجمه، تلخیص و شرح میراث ارسطو، فیلسوف بزرگ یونان بود و اگر نبود مساعی و دانش عمیق و وسیع ابن رشد در این زمینه، پیوند علم جهانی از یونان باستان تا به امروز منقطع میگشت و ابن رشد با شروح و روشنگریهای خود، میراث معلم اول را اولا زنده داشت و ثانیا پالوده و رشد داد.
از همین جاست که ابن رشد را بزرگترین شارح ارسطو میدانند؛ به طوری که قدیس "توماس اکوئیناس" بزرگترین فیلسوف مدرسی، ابن رشد را با نام شارح میخواند(ن.ک:همان) و دانته، شاعر بزرگ ایتالیایی، در کمدی الهی خود او را "آنکه تفسیر بزرگ رانوشت" مینامد.(ن.ک: کمدی الهی ج1)
مؤلف کتاب "المعجب فی تلخیص اخبار المغرب" در باب این حادثه مهم یعنی آغاز فعالیتهای ابن رشد بر روی میراث ارسطو، اینگونه نقل مینماید: «شاگرد او از او به من خبر داد که گفت: روزی ابوبکر بن طفیل مرا خواست و گفت: امروز شنیدهام که امیرالمؤمنین از دشواری عبارات ارسطو و پیچیدگی عبارات کتبی که از او ترجمه شده شکایت داشته و گفته است اگر کسی پیدا شود که به اغراض این حکیم نیک واقف گردد و آنها را به بیانی ساده بازگو کند، کار طالبان حکمت را آسان سازد.
اگر تو را قدرت چنین کاریست، اقدام کن و من به جودت ذهن و صفای قریحت و قوت شوق تو به این علم نیک آگاهم و امیدوارم که تو این مهم از پیش پای برداری. آنچه مرا از انجام این کار باز میدارد، یکی سالخوردگی من است و دیگر اشتغال من به کارهایی است که در نظر من مهمتر از اینهاست.
ابوالولید گفت این بود آنچه مرا به تلخیص کتب ارسطو وادار کرد. من خلاصه کتب ارسطو را که ابن رشد در یک جلد فراهم آورده بود دیدم. در حدود صد و پنجاه ورق بود. ابن رشد این مجموعه را کتاب الجوامع نامید و در آن کتب معروف ارسطو را چون "سمع الکیان" و کتاب "سماء و عالم" و "رساله کون و فساد" و "آثار علوی" و "کتب حس و محسوس" را خلاصه کرده بود. سپس در چهار جلد به شرح غوامض اغراض آن پرداخت».(تاریخ فلسفه در جهان اسلام ص638)
مرد علم در کسوت قاضی القضاتی
شهرت علمی، عدالت عملی و قدرت و چیره دستی ابن رشد در علم فقه و احکام دینی، باعث شد که به کرسی قضاوت در شهر اشبیلیه تکیه زند و به داد ستانی و بیداد نشانی بپردازد. این فعالیت عملی و پر دردسر، نه تنها باعث نشد که از حجم فعالیتهای علمی ابن رشد کاسته شود، بلکه به گواهی تاریخ، ابن رشد در این دوران بیشترین آثار علمی خود را به وجود آورد.
کتاب مهم ابن رشد در فقه با نام "بدایةالمجتهد و نهایة المقتصد" کتابی است در فقه که چیره دستی نویسنده آن را در علم فقه مینمایاند و قدرت اندیشه نویسنده آن در استنباطات آن به خوبی نمایان است. حضرت آیةالله جوادی آملی بارها در درسهای خویش به اهمیت این کتاب فقهی از نظر قدرت مانور عقلی نویسنده آن تأکید داشتهاند. (ن.ک: درسهای معظمله)
مرد علم در مقام جامع علم و ایمان
یکی از مهمترین شاخصههای فکری ابن رشد، تلاش برای تبیین نزدیکی و هماهنگی حکمت و شریعت است. ابن رشد در رسالهای بسیار مهم با نام "فصل المقال فی ما بین الحکمة و الشریعة من الاتصال" به این مسأله مهم میپردازد.
آنچنان که از عنوان این کتاب نمایان است، تلاش ابن رشد در این رساله پیوند زدن میان حکمت و دین است که حاصلش کتاب فصل المقال است. تلاش ابن رشد در پی حملات شدید ارباب تحجر به فلسفه و حکمت الهی بوده است.
او در ابتدای رساله اثبات مینماید، برای کسی که قصد گردن نهادن به دستورات شرعی، مبنی بر شناخت جهان را دارد، واجب است توسط قیاس عقلی به این فهم شرعی دست یازد؛ وی کاملترین قیاس عقلی را برهان میداند.
ابن رشد در ادامه چنین میگوید: «...بنا بر این، برای کسی که بخواهد خدای عالم و سایر موجودات را به وسیله برهان بشناسد، بهتر و حتی لازم و ضروری است که نخست انواع برهانها و شرایط آن را بداند و نیز دریابد که قیاسات برهانی با قیاسات جدلی و خطابی و مغالطی چه اختلاف و امتیازی دارد».(ن.ک:فصل المقال)
این شاخصه یعنی تلاش برای پیوند علم و ایمان توسط ابن رشد، توجه مورخ علمی مانند خانم "زیگرید هونکه" را جلب نموده و در کتاب "خورشید الله بر فراز مغرب زمین" میگوید: «ابن رشد مسلمان مترقی با جسارت بینظیرش در حقیقت، خیلی از ارسطوی مورد ستایشش پیشی مییابد. او معتقد است: از عدم به وجود آمدن افسانهای بیش نیست.
جهان در حقیقت در تغییر و تحول دایم و ادامه خلقت ازلی است. خداوند، خدای قانون و نظم و روح کون و مکان است. این خداوند جهان است که دانش و خلاقیت خود را در درون انسانها متجلی میسازد. ابن رشد مسلما به حقیقت مضاعفی دست یافته است؛ علم و ایمان».(فرهنگ اسلام در اروپا ص484)
از دیگر وجوه مهم در کارنامه علمی ابن رشد اندلسی، دفاع تمام قد او از فلسفه است که دیر زمانی بود با حملات غزالی و پیروانش دچار خمودی شده بود؛ غزالی در کتاب "تهافت الفلاسفه" در مسائلی بیستگانه به فلسفه تاخته بود که ابن رشد با کتاب "تهافت التهافت" به پاسداری از حریم حکمتالهی پرداخت.