زيبايي ‌گمشده در ‌آينه

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
الف ـ روبه‌روي آينه ايستاده‌اي، پيراهن جين آبي رنگ را پوشيده‌اي و خودت را برانداز مي‌كني. شلوار فرقي نمي‌كند. حالا نوبت كفش‌هاست. دو سه تايي از كفش‌ها را از جا كفشي بيرون مي‌آوري، مي‌پوشي دوباره روبه‌روي آينه به خودت خيره مي‌شوي. حوصله‌ات از اين كه نمي‌تواني انتخاب كني سر مي‌رود. حالا نوبت پرسيدن از مادر است. به نظر مادر، همه‌اش خوب است. هر چه بپوشي، اما به نظر خودت هيچ كدام خوب نيست هر چه كه بپوشي!
اين بار دست از سر لباس‌ها برمي‌داري و ايراد را از خودت مي‌بيني! كاش كمي چاق‌تر بودي. كاش چند كيلويي لاغرتر. تو هم مثل آينه بدجوري از اين قيافه لعنتي حرصت گرفته. فكر مي‌كني قيافه‌ات بدجوري توي ذوق مي‌زند، مثلا اين كه فكر مي‌كني دماغت درست مثل كوفته برنجي از صورتت زده بيرون يا گوش هايت بدجوري توي ذوق مي‌زند، چشم‌هايت... ‌
ب ـ تصور نادرست از قيافه خود يا خودپنداره‌منفي در مورد شكل ظاهري، متاسفانه مشكلي است كه در دنياي امروز، بسياري از جوانان در سراسر دنيا با آن دست به گريبانند. تصور نادرستي كه باعث مي‌شود خيلي از آنها بهترين سال‌هاي زندگي‌شان را با اضطراب و اندوه سپري كنند و با از دست دادن اعتماد به نفسشان با مشكلات اجتماعي بسياري روبه‌رو شوند و دست آخر هم از همه چيز ببرند و كنج خانه كز كنند.
تصور نادرست در مورد قيافه خود، در روزگاري كه خوش‌تيپي يكي از مهم‌ترين دلايل موفقيت به حساب مي‌آيد، براي آدم‌ها و بخصوص جوان‌ها خيلي نگران‌كننده و اضطراب‌آور است. اين مشكل بويژه براي دختران نوجوان و جواني كه فكر مي‌كنند زيبايي چهره يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي ازدواج موفق و عالي است، اهميت بسياري دارد و داشتن اين تصور نادرست باعث مي‌شود آنها دچار يك افسردگي دائمي بيمارگونه باشند. خود پنداره منفي در مورد قيافه خصوصا در جاهايي مثل كلاس‌هاي دانشگاهي يا محل‌هاي كار كه جوان با جنس مخالف ارتباط كاري يا تحصيلي دارد باعث مي‌شود فرد دائم در عذاب باشد و نتواند با آرامش كارهاي خود را انجام دهد.
شناختن بيماران رواني مبتلا به خود پنداره منفي اصلا كار سختي نيست. كافي است در يك جاي شلوغ مثلا در اتوبوس بزنيد زير خنده و با صداي بلند بگويي «قيافه شو!» و آن وقت نگاه كني كه چند تا از جوان‌ها برمي‌گردند و زل مي‌زنند به تو. بجز تعداد كمي از آنها كه فكر مي‌كنند مشكل از شماست كه داد زده‌اي، مطمئن باشيد بقيه همگي با مشكل تصور نامناسب از قيافه‌شان روبه‌رو هستند كه اين طور گوش به زنگ منتظر هستند تا كسي آنها را به خاطر قيافه‌شان مسخره كنند.
خودپنداره منفي يا تصور نامناسب از ريخت و قيافه خود، اگر براي بيماران جوان همه‌اش ضرر است، اما براي فروشندگان لوازم آرايش، جراحان زيبايي و افزايش قد و حتي بوتيك‌هايي كه هر روز لباس‌ها و كفش‌هاي مدل جديد عرضه مي‌كنند، حسابي نان دارد. جالب اين كه بسياري از كساني كه به اين حالت بيمارگونه دچار هستند، متاسفانه به جاي مراجعه به روانپزشك به دنبال رفع عاملي هستند كه فكر مي‌كنند باعث نازيبايي آنها شده است.
آن طور كه خبرگزاري فارس به نقل از محققان نوشته: «گرايش افراد و بويژه زنان به جراحي‌هاي زيبايي ممكن است ناشي از اختلالات روحي آنان باشد. عدم رضايت از ظاهر ، معمولا با اعتماد به نفس پايين و عدم سلامت روان همراه است و در بعضي از زنان اين اختلالات عامل روي آوردن به جراحي‌هاي زيبايي است. به عقيده محققان در اين گروه از زنان يك مورد عمل جراحي زيبايي ارضاكننده نيست و معمولا اعمال جراحي متعددي انجام مي‌دهند. گاهي اوقات نيز اعمال جراحي متعدد بيماري روحي فرد را تشديد مي‌كند.»
انجام اين اعمال جراحي در حالي است كه به‌گفته بسياري از متخصصان اعصاب و روان بسياري از كساني كه تحت عمل جراحي‌هاي زيبايي قرار مي‌گيرند پس از مدتي دوباره احساس مي‌كنند كه قيافه آنها چندان زيبا نيست و با انجام اين عمل‌ها هيچ‌تغييري در صورت آنها ظاهر نشده است.
ج ـ احساس بد در مورد قيافه، اندام و حتي موقعيت‌هاي خانوادگي، هر فرد بيش از آن كه ريشه‌اش در واقعيت باشد، ريشه در تصورات نادرستي دارد كه خيلي از آدم‌ها بخصوص در دوران جواني نسبت به خودشان دارند، تصوري كه باعث مي‌شود آنها فكر كنند به هيچ وجه جذاب نيستند و نمي‌توانند توجه ديگران را به خودشان جلب كنند، در حالي كه تصور مناسب در مورد موفقيت‌ها و پيشرفت‌هاي خود و شناخت توانايي‌هاي فردي مي‌تواند به برطرف كردن اين مشكل كمك كند.
آرتور شوپنهاور، فيلسوف آلماني در كتاب «در باب حكمت زندگي» 200 سال پيش زماني كه نه جراحي براي عمل زيبايي بيني و نه بي‌شمار بوتيك‌هاي رنگارنگ و پاساژهاي فراوان وجود داشت به نكاتي اشاره كرد كه نسخه اصلي اين بحث است. هر چند پيش از خواندن بايد اعتراف كرد عمل كردن به‌گفته‌هاي اين فيلسوف چندان آسان نيست.
آنچه سرنوشت انسان‌هاي فاني را پي مي‌افكند، از 3 مشخصه اساسي ناشي مي‌گردد:
1ـ‌ آنچه هستيم: يعني شخصيت آدمي به معناي تام كه از اين لفظ سلامت، نيرو، زيبايي، مزاج، خصوصيات اخلاقي، هوش و تحصيلات را مي‌فهميم.
2ـ‌ آنچه داريم: يعني مالكيت و دارايي از هر نوع
3ـ‌ آنچه مي‌نماييم: چنان كه مي‌دانيم معناي اين لفظ اين است كه در نظر ديگران چه هستي يا به بيان روشن‌تر، ديگران چه تصويري از ما دارند. پس اين مشخصه عبارت است از عقيده‌ ديگران درباره ما و به آبرو، مقام و شهرت تقسيم مي‌شود.
امتيازات واقعي شخصي، چون بزرگي روح يا خوش قلبي در مقايسه با امتيازاتي چون مقام، اصل و نسب (حتي اگر اصل و نسب شاهي باشد)، ثروت و از اين قبيل مانند تفاوت‌ ميان پادشاه واقعي و هنرپيشه‌اي است كه در صحنه نمايش نقش پادشاهان را ايفا مي‌كند.
«زخم‌هايي كه بر سعادت ما از درون وارد مي‌شود، بسيار عميق‌تر از زخم‌هايي است كه از بيرون مي‌رسند.» اين واقعيتي آشكار و انكارناپذير است كه عنصر اساسي براي خوشي انسان و در واقع براي همه نحوه زندگي او، آن چيزي است كه در خود اوست يا در وجودش جريان دارد، زيرا سرچشمه مستقيم خرسندي يا ناخرسندي عميق او كه نخست از احساس، خواست و تفكر او حاصل مي‌گردد، در اينجاست.

منبع
 

minoo-lovely

عضو جدید
خیلی مطلب جالبی بود مرسی
واقعا آدم باید به هرچی خدا بهش داده راضی باشه و شکر کنه
چون خدا بنده هاشو به بهترین شکل آفریده.........
 
بالا