هديه
يكياز بچههاي دسته، خواب ديده بود كه فرماندهي ما دو روز ديگر به شهادتميرسد. همه از اين جريان با خبر بودند؛ غير از خود. او اما بعضي اوقات باگوشه و كنايه به او ميگفتند: فلاني نميخواهي هديهاي يادگارياي.... بهما بدهي.
بالاخره فرماندهي دسته موضوع شهادت را فهميد و از برادري كه خواب ديدهبود خواست كه حقيقت را به او بگويد و او همه چيز را بدون كم و زياد نقلكرد.
دو روز بعد فرمانده بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد.
بالاخره فرماندهي دسته موضوع شهادت را فهميد و از برادري كه خواب ديدهبود خواست كه حقيقت را به او بگويد و او همه چيز را بدون كم و زياد نقلكرد.
دو روز بعد فرمانده بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد.