رباعی و دو بیتی

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه‌ها گِل گردد
نِی روید و ناله های زار آید ازو
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام" .... :gol::gol::gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مُل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این است




///
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندر ره عشق دی و کی پیدا نیست
مستان شده‌اند و هیچ می پیدا نیست
مردان رهش ز خویش پوشیده روند
زان بر سر کوی عشق پی پیدا نیست
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردا! که دلم خبر ز دلدار نیافت
از گلبن وصل تو بجز خار نیافت
عمری به امید حلقه زد بر در او
چون حلقه برون در، دگر بار نیافت
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زنجیر سر زلف تو تاب از چه گرفت؟
و آن چشم خمارین تو خواب از چه گرفت؟
چون هیچ کسی برگ گلی بر تو نزد
سر تا قدمت بوی گلاب از چه گرفت؟
 

siyavash51

عضو جدید
او روشنی و گرمی بازار وجود است

در سینه ی من نیز دلی گرمتر از اوست

او یک سر آسوده به بالین ننهادست

من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست ...
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيا اي دل از اين جا پر بگيريم
ره كاشانه ي ديگر بگيريم
بيا گم كرده ي ديرين خود را
سراغ از لاله ي پر پر بگيريم


قيصر امين پور
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب، غير هلاك جان بيداران نيست.
گلبانگ سپيده بر سپيداران نيست.

در اين همه ابر، قطره‌اي باران نيست؟
از هيچ طرف صدايي از ياران نيست؟
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يکی درد و يکی درمان پسندد
يکی وصل و يکی هجران پسندد
من ازدرمان ودرد ووصل وهجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل عاشق به پيغامی بسازه
خمار آلوده با جامی بسازه
مرا کيفيت چشم تو کافيست
قناعت گر به بادامی بسازه
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
توفان طعنه خنده ی ما را زلب نشست

کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم

چون سینه جای گوهر یکتای راستی است

زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم


 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
وافریادا ز عشـق وافـریـادا
کـارم بـه یـکی طـرفه نـگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ورنه من و عشق هر چه بادا بادا


الهی قمشه ای
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
از واقعه ای تو را خبر خواهم کرد
وان را به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل جز به دو زلف مشکبارش ندهند
جان جز به دو لعل آبدارش ندهند
در بارگه وصل، جلالش می‌گفت:
این سر که نه عاشق است بارش ندهند


tabiat 0111_resize.jpg
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هستی نفس ساعت سرگردانیست
در ثانیه ها دلهره ای پنهانیست



تسبیح قیامت است در دست زمان
هر دانه ی آن جمجمه ی انسانیست
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
فلك درقصدآزارم چرايي؟
گرم گل نيستي,خارم چرايي؟

توكه باري زدوشم بر نداري
ميان بار,سربارم چرايي؟
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شب که تو در کنار مایی روزست

و آن روز که با تو می‌رود نوروزست

دی رفت و به انتظار فردا منشین

دریاب که حاصل حیات امروزست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دست ودل ما هر چه تهی تر خوش تر
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آزادی دل ز هرچه خوش تر، خوش تر[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عیش خوش مفلسانه یک چشم زدن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از حشمت صدهزار قیصر خوش تر[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مولانا[/FONT][/FONT]
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیبایی تو خواب مرا ریخت به هم
آرامش مرداب مرا ریخت به هم
زیبا تر از آنی که تحمل بکنم
زیبایی ات اعصاب مرا ریخت به هم
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران که گرفت حرف ها خیس شدند
دست من و دست تو به هم گیس شدند
احساس قشنگ عشق جاری شده بود
در موی رگ دو دل که تندیس شدند
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران که گرفت ردِّ پایت گم شد
آدم دو دل وهواییِ گندم شد
ای عشق بگوهنوزتقصیرتونیست
دل دغدغه تمامیِ مردم شد؟
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی

ای بس که خراب باده و جام شوی

ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم

با ما منشین اگر نه بدنام شوی
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشمت که فسون و رنگ می‌بازد از او

افسوس که تیر جنگ می‌بارد از او

بس زود ملول گشتی از همنفسان

آه از دل تو که سنگ می‌بارد از او
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در عشق تو بی‌تو چون توان زیست؟ بگو
و آرام دلم جز تو دگر کیست؟ بگو
با مات خود این دشمنی از بهر چه خاست؟
جز دوستی تو جرم ما چیست؟ بگو
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!
می خواهم از این به بعد ماهی بشوم
 

Similar threads

بالا