دورانهای زمین شناسی

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
((کریپتوزوئیک))
تقسیم بندی کامبرین


زمان قبل از ائون فانروزوئیک را پرکامبرین (precambrian) نامیده اند.پرکامبرین قریب به نود درصد طول عمر زمین را شامل می شود . طول مدت پرکامبرین 4000میلیون سال است . در چینه شناسی ، پرکامبرین را به دو ائون آرکئن (Archean) و پروتروزوئیک (Proterozoic) تقسیم نموده اند .اطلاعات و دانسته ها از ائون آرکئن و پروتروزوئیک نسبت به سایر زمانهای زمین شناسی کمتر است( زیرا قسمت اعظم سنگهای پرکامبرین تحت تأثیر دگرگونی یا فرسایش قرار گرفته اند و یا توسط سنگهای جوانتر پوشیده شده اند .) آثار فسیلی موجودات زنده پرکامبرین بندرت باقی مانده است( زیرا موجودات آن زمان ابتدایی و فاقد استخوان سخت بوده اند .) انطباق سنگهای پرکامبرین غالباً با استفاده از تعیین سن به وسیله مواد رادیواکتیو صورت می گیرد . بنا به گفته لیل (Lyell) قدیمی ترین زمین هایی که قشر یا پوسته اولیه زمین را تشکیل می داده است زمین های بلور لایه (Cristallopyllien) بوده است . حدود 12 فاز کوهزائی در طول 3000 میلیون سال وجود داشته است که بین قدیمی ترین سنگهای تعیین سن شده روی زمین تا کامبرین اتفاق افتاده است ، اما طول زمان هر یک از این فاز ها دقیقاً مشخص نیست . از بهترین فسیلهای شاخص پرکامبرین بالائی که از یک میلیارد سال قبل ظاهر شده اند می توان آثاری چون بابتوسفرها (babetospheres) و چوآریا (chuaria) را نام برد .



((آرکئن))
ائون آرکئن به تنهایی 45 درصد طول زمین یعنی فاصله زمانی بین 5/2 تا 6/4 میلیون سال قبل را در بر می گیرد . در قدیم بر اساس اصل روی هم قرار گرفتن طبقات (principle of superposition) قدیمی ترین سنگها را به آرکئن نسبت می داده اند . سنگهای رسوبی آرکئن غالباً از نوع تخریبی درشت دانه و سنگهای رسی تیره است .( مواد متشکله این سنگها از تخریب سنگهای آذرین حاصل شده اند .) موجودات زنده اولیه از نوع تک سلولی بوده اند .استروماتولیت ها از نمونه های فسیلی هستند که به تعداد نسبتاً زیاد درسوبات پرکامبرین بر جای مانده اند .امروزه استروماتولیت ها در حاشیه دریاهای گرم دیده می شوند ولی تعداد آنها نسبت به پرکامبرین بسیار کم است . امروزه استروماتولیتها را در استرالیا مشاهده می کنیم .
undefined

((پروتروزوئیک))
به زمان بین 570 تا میلیون2500 سال قبل را پروتروزوئیک نامیده اند . حد بین پروتروزوئیک و کامبرین را با پیدایش اولین تریلوبیت بنام اوله نوس (olenellus) و یا فالوپسیا (fallopcia) مشخص می کنند . تعیین سن سنگهای پروتروزوئیک بر اساس رادیومتریک صورت گرفته است.به طور کلی سنگهای مربوط به این ائون به دو دسته تقسیم شده اند :
الف) سنگهایی با درجه درگرگونی بالا یا گرانولایت (Granulites)
ب) سنگهای آذرین و رسوبی تخریبی اغلب دگرگون شده و به علت داشتن کلریت سبز رنگ هستند . به این دسته سنگها مجموعه سنگهای سبز(Green stone belt) می گویند .. به علت کمبود اطلاعات فسیلی از پروتروزوئیک ، نمی توان به خوبی در مورد آب و هوای این ائون اظهار نظر نمود . زمینهای پروتروزوئیک عبارتند از :
1. سپرها یا زمینهای ثابت : زمینهایی که کمتر تحت دگرگونی و فرسایش بوده اند .
2. فلات قاره ها : در قسمتهای چین خورده و یا در دره های مرتفع قرار گرفته اند .

((پالئوزوئیک))
پالئوزوئیک یا دوران دیرینه زیستی از دو کلمه یونانی پالئوس (palaios) به معنی قدیمی و زئون (zoen) به معنی موجود زنده مشتق شده است . طول این دوران حدود 340 میلیون سال است . (230 تا 570 میلیون سال قبل ) دوران پالئوزوئیک شامل 6 دوره است که به ترتیب از قدیم به جدید عبارتند از : کامبرین ، اردوویسین ، سیلورین ، دونین ، کربونیفر و پرمین . در دوران پالئوزوئیک مهمترین تغییرات با دوچرخه کوهزائی کالدونین (Caledonian) واریسکن (variscan) مطابقت دارد . شروع دوران پالئوزوئیک با حضور اشکالی از موجودات زنده ای مشخص می شود که دارای بخشهای سخت بودند فراوانترین اینموجودات آغازین تریلوبیتها بودند . سیلورین کوتاه ترین و کربونیفر طولانی ترین سیستم های دوران پالئوزوئیک هستند . رسوب گذاری در این دوران متنوع است . رسوبات تخریبی در پالئوزوئیک زیرین و رسوبات کربناته در پالئوزوئیک بالایی انتشار می یابند .انتشار رسوبات در زمان خود می تواند نتیجه عمل گسترش پوشش گیاهی قاره ای و فراوانی ارگانیسم های تثبیت کننده کربنات کلسیم و عوامل آب و هوایی باشد .
undefined

((کامبرین))
نام کامبرین از کلمه کامبریا گرفته شده است.سن کامبرین از 570 تا 510 میلیون سال است . پیدایش آثار یخچالی در سنگهای رسوبی کامبرین نشان می دهد که آب و هوای سردی در این نواحی حکمفرما بوده است . تریلوبیتها سخت پوستان دریایی هستند که در اوایل دوران پالئوزوییک ظاهر شده و در اواخر همین دوران از بین رفته اند . بدین ترتیب از فسیلهای شاخص این دوران محسوب می شوند . تقسیمات سیستم کامبرین توسط والکت (Walcott) به صورت سه قسمتی پیشنهاد گردید که شامل کامبرین زیرین ، میانی ، بالایی است .





((اردوویسین))
نام اردوویسین از نام قبیله اردویشیا (ordovicia) که در شهر گال زندگی می کردند گرفته شده است .طول این دوره از 515 تا 438 میلیون سال قبل است .در طی این دوره نخستین مهره داران ظاهر شده اند . این جانوران از گروه ماهی ها هستند که به علت دارا بودن صفحات سخت استخوانی در سطح بدن به ماهی های زره دار معروفند . یکی از خصوصیات این دوره آن است که آب و هوا از کامبرین گرمتر بوده به طوری که رسوبات آهکی و دولومیتی بیشتری ته نشین شده اند . مهمترین فسیلهای شاخص اردوویسین: بازوپایان لولادار ، گراپتولیتها ، کنودونتها . فسیل گراپتولیتها اغلب در سنگهای شیلی سیاهرنگ دیده می شوند زیرا بدن آنها شکننده بوده و لذا در رسوبات نرم بهتر حفظ می شود.

((سیلورین))
مورچیسون (Murchison ) نام سیلورین را به قسمتی از زمینهای شهر گال که قبیله سیلور (Silure ) در آن سکونت داشتند اطلاق نمود .سیلورین کوتاهترین دوره پالئوزوییک است که سن آن را 28 میلیون سال تعیین کرده اند (438 تا 410 میلیون سال قبل) فسیل نخستین جانوران ساکن خشکی هم متعلق به موجوداتی عقرب مانند است . فعالیتهای آتشفشانی اگرچه در اردوویسین نیز وجود داشته اند اما در سیلورین گسترش زیادی یافته اند . علاوه برگراپتولیت ها ، براکیپودها ، مرجانها کنودونتها نیز در این دوره گسترش و توسعه فراوان داشته اند . ریفهای مرجانی در حاشیه اغلب خشکیهای دوره سیلورین وجود دارند .



((دونین))


دونین در دونشایر(Devonshire) انگلستان توسط مورچیسون و سدویک نامگذاری شده است.از 408 تا 360 میلیون سال قبل به طول انجامیده است این دوره که زمان بین دو دوره کوهزائی(کالدونین و هرسی نین) را شامل می شود . آمونوئیدها به علت سریع و کوتاهی دوره عمر جزء فسیلهای شاخص دونین تا آخر دوران مزوزوییک هستند . اگرچه دونین به نام دوره ماهیها مشهور شده است ولی تعداد گونه ها در این دوره بیشتر از دوره های بعد نبوده است . اولین حشره در دونین ظهور یافت . گیاهان خشکی از جمله نهانزادان آوندی در دونین توسعه یافتند .از مهمترین ماهیهای این دوره می توان اوستراکودرم (Ostracoderm) را نام برد که در محیطهای آب شیرین زندگی می کرده است .

((کربونیفر))
نام کربونیفر توسط کنی بیر (Conybear)به زمین های حاوی زغال سنگ در انگلستان داده شده است . طول عمر این دوره از 365 تا 290 میلیون سال قبل است . رسوبات مربوط به این زمان در امریکا به نام دوره های می سی سی پین ( Mississipian ) و پنسیلوانین (Pennsylvanian) نامگذاری شده است . وجود لایه های زغالدار بیانگر آن است که آب و هوای این دوره گرم و مرطوب بوده است درنتیجه آب و هوای مناسب جنگلهای انبوه بوجود آمد .فوزولین ها (Fosulinids) یکی از میکروفسیلهای شاخص این دوره هستند . حد زیرین کربونیفر با فسیلهای گونیاتیت – فوزولین و کنودونت مشخص می شود . گذر فوقانی این دوره نیز با میکروفسیلهای شواژرین (Sheowagerina) و دوکفه ای پالئودونتا (Palaodonta) شناخته شده است .

((پرمین))
نام پرمین اولین بار به رسوبات دریائی مربوط به اواخر دوران پالئوزوییک ناحیه پرم (Perm) واقع در مشرق روسیه اطلاق گردیده است .طول عمر این دوره از 290 تا 250 میلیون سال قبل بوده است . بطور کلی دو نوع رخساره مهم در دوره پرمین می توان تشخیص داد یکی رخساره دریائی و دیگری رخساره مردابی و خشک . مهمترین جنسهائی که در این دوره یافت می شوند عبارتند از :
1-گانگاموپتریس(Gangamopteris) 2- گلوسوپتریس
رخساره های مردابی و خشکی این دوره اغلب از ته نشینهای ماسه سنگ قرمز ، شیست و مارن های قرمز رنگ تشکیل شده است . و ته نشینهای دریایی آن عبارتند از : ماسه سنگ ، آهک و دولومیت است .
undefined


undefined


((مزوزوئیک))
دوران مزوزوئیک که نام آن از کلمه یونانی مزوس (Mesos) به معنی متوسط گرفته شده است . این دوران 185 میلیون سال به طول انجامیده است .این دوران از سه دوره زمین شناسی تشکیل شده است که به ترتیب از قدیم به جدید عبارتند از : تریاس ، ژوراسیک ، کرتاسه . دو دسته مهم جانوری در این دوران حائز اهمیت هستند . خزندگان مخوف بنام داینوسورها و دسته دیگر آمونیت ها . بازدانگان و نهاندانگان از گیاهان مهم این دوران به شمار می روند .کوهزائی آلپ از دوران مزوزوئیک شروع گردید و تا به امروز ادامه دارد .
هوای دوران مزوزوئیک نسبتاً گرم و از نوع آب و هوای استوایی و یکنواخت تر از آب و هوای فعلی بوده است .



((تریاس))
نام تریاس اولین بار توسط آلبرتی (Alberti) در ناحیه لرن (Luraien) آلمان بکار برده است .طول مدت تریاس حدود 40 میلیون سال است . تقسیمات تریاس شامل سه تیپ رخساره به نام های :
1- قسمت فوقانی کوپر (keuper) ، شامل مارنهای گچ و نمک دار رنگین
2- قسمت میانی موشل کالک (Muschelkalk) ، از آهک فسیل دار تشکیل شده
3- قسمت زیرین بونت ساندشتین (BuntSandstein) ، متشکل از ماسه سنگ قرمز و در رأس آن 70 متر ماسه سنگ گلی رنگ با فسیل گیاهی ولتزیا (Voltezia) می باشد .در این دوره خزندگان تنوع و گسترش زیاد داشته اند . علاوه بر خزندگان خشکی خزندگانی هم در دریاها و کنار مردابها به سر می برده اند . جلبکها از مهمترین گیاهان دریائی دوره تریاس می باشند که آثار آنها در رسوبات آهکی اروپا و اطراف مدیترانه وجود دارد . در تریاس به علت وجود آب و هوای خشک برای رشد و توسعه گیاهان مناسب نبوده است .
undefined



((ژوراسیک))
نام ژوراسیک از کوههای ژورا (Jura) در آلپ گرفته شده است .طول مدت ژوراسیک 65 میلیون سال است .اپل (Oppel) ژوراسیک را به سه زیر دوره تقسیم کرد که عبارتند از :
1- لیاس (Liassic) : ژوراسیک پیشین یا لیاس که مطابق با ژورای سیاه است.
2- دوگر (Dogger) : ژوراسیک میانی یا دوگر که ژورای قهوه ای نیز نامیده می شود .
3- مالم (Malm) : ژوراسیک پسین یا مالم که با ژورای سفید مطابقت دارد .
اولین پرندگان در ژوراسیک ظهور نموده اند . فسیل آرکئوپتریکس (Archeopteryx) در لایه های رسوبی سولن هوفن (Solen hofen) آلمان بهترین نمونه فسیلی است . که حد واسط پرنده و خزنده است .گسترش داینوسورها در این دوره زیاد بوده است . ردپای این جانور در روسوبات ژوراسیک کرمان دیده شده است .آمونیتها از فسیلهای مهم ژوراسیک به شمار می روند . (اپیلا Oppelia و پریس فینکتس Perisphinctes)







((کرتاسه))
نام کرتاسه اولین بار به رسوبات گل سفیدی در جنوب اطلاق گردیده است .با 75 میلیون سال طول عمر طولانی ترین دوره زمین شناسی دوران مزوزوئیک می باشد .آب و هوای دوره کرتاسه گرم و ملایم بوده است . وجود فسیلهای گیاهی شبیه انجیر در نواحی شمالی نشان دهنده آن است که در این دوره قسمتهای شمالی از یخ پوشیده نبوده است .گیاهان نهاندانه در کرتاسه ظاهر و توسعه یافته اند .گروههای مهم جانوری که در کرتاسه وجود داشته اند عبارتند از :آمونیت ها و بلمنیت ها. اوربی تولین ها یکی از میکروفسیلهای شاخص دوره کرتاسه هستند .





((سنوزوئیک))
سنوزوئیک یا دوران حیات جدید (حیات : zon ، جدید : Kainos) دورانی است که پرندگان در هوا و پستانداران در روی زمین تنوع و گسترش یافتند و زمین خود را برای فرمانروایی انسان آماده کرد .این دوران شامل تاریخ زمین از پایان کرتاسه به بعد و تقریباً 65 میلیون سال طول کشیده است .ضخامت متوسط رسوبات این دوران حدود 30 کیلو متر تخمین زده شده است .در اواخر کرتاسه داینوسورها ، آمونوئیدها و رودستها Rudists و خزندگان دریایی به کلی نابود شدند و تعدادی از گونه های دیگر موجودات زنده کاهش یافتند . فقط گروههایی از نرمتنان ، ماهیهای استخوانی Teleost fish و گونه هایی دیگر که شبیه نمونه های عهد حاضر باقی ماندند . اغلب گیاهان سنوروئیک در کرتاسه وجود داشته اند . اما در جانوران خشکی تغییرات مهمی روی داده است . پستانداران که در ابتدای این دوران دارای جثه ای کوچک بوده اند کامل گسترش یافتند و به وضوح کنونی در آمده اند . نهنگها در این دوران ظهور و تکامل یافتند (Wales)کوههای جوان که ارتفاعات امروزی را تشکیل می دهند مانند آلپ (Alpe) ، هیمالیا (Himalaya) و راکی (Rockies) در این دوران شکل گرفتند .به سبب یخبندان قسمتی از آبهای دریایی عمیق در اواسط سنوزوئیک آب و هوای نقاط زیادی سرد شد و اقیانوسها محدود شدند . دوران سنوزوئیک به دو دوره ترشیاری (Tertiary) و کواترنری(Quaternary) تقسیم می شود .



((پالئوژن))
در پالئوژن موجودات دریایی عهد حاضر که اغلب گروههایی از موجودات زنده تک سلولی هستند گسترش و تکامل یافته اند . از موجودات شاخص پالئوژن می توان نهنگها (Whales) را نام برد که به تعداد زیاد در دریاها می زیسته اند . از دیگر موجودات این دوره می توان به شکم پایان ، ستاره های دریایی و انواع دو کفه ایهای جدید را نام برد که در قسمتهای کم عمق ماسه ای زندگی می کرده اند . پریماتها از پستاندارانی هستند که در این دوره می زیسته اند . حرارت سالیانه در ائوسن میانی حدود 22 درجه سانتی گراد بوده است وجود گیاهان مختلف در جنوب آلاسکا بیانگر این موضوع است .



((نئوژن))
چارلز داروین طی مطالعات خود پی برد که تکامل مهره داران سریعتر از بی مهره گان صورت می گیرد . در عمر نسبتاً کوتاه نئوژن بی مهرگان تغییر چندانی نیافته اند .تغییرات آب و هوایی باعث پیدایش گروههای جدید گیاهی در خشکی شد مثل گیاه علفی (Herbs)از مهمترین گونه هائی که در این دوه ظهور یافتند می توان گونه های جدید میمونها را نام برد .برخی از تغییرات آب و هوایی در نئوژن را به علت حرکات تکتونیکی در بعضی نقاط زمین دانسته اند . بر اثر این حرکات از میزان بارندگی کاسته شده و جانورانی از قبیل گوزنها ، گاوها ،زرافه ، خرس و خوک افزایش قابل ملاحظه ای یافتند .تغییرات آب و هوایی در این دوره باعث تشکیل یخچالها و پیشروی یخها در قطب شمال شد .





((کواترنری))
در بین دوره های زمین شناسی این دوره بسیار کوتاه ، و بیش از یک ونیم میلیون سال از عمر آن می گذرد . بطور کلی دوره کواترنری با عقب نشینی دریا و پیدایش دوره های یخچالی و همچنین پیدایش انسان آغاز می گردد .دوره کواترنری به دو زیر سیستم پلئیستوسن (Pleistocene) و هولوسن(Holocene) تقسیم می شود . در نواحی خارج از محیط های یخچالی دوره کواترنری دردریاها دو گروه از موجودات نشخیص داده شده است . یکی مربوط به محیط های گرم مانند گاستروپودها و دیگری موجوداتی که مربوط به محیط های سرد هستند مانند بعضی از لاملی برانکیاها . مهمترین موجودات اولین دوره یخچالی عبارتند از :الفاس انتی کاس (Ellephasanticas) و رینوسراس مرکی (Rhinocerasmercki) و بالاخره موجودات خشکی نواحی سرد می توان فیل ماموت را نام برد .بطور کلی گیاهان کواترنری شبیه گیاهان دوره نئوژن و گیاهان امروزی بوده اند . یکی از مهمترین مراکز آتشفشانی دوره کواترنری آتشفشان ایسلند است که گدازه های بازالتی از آن بیرون رانده شده است .
 

ابراتا

عضو جدید




سنوزوييک Cz
سنوزوييک(Cenozoic)
دوران سنوزوييک که به آن نئوزوييک(Neozoic) يعنى دوران حيات جديد نيز گفته مى شود. در گذشته به دوران هاى سوم(Tertiary) و چهارم(Quaternary) تقسيم مى شده است. امروزه در تقسيمات جديد دوران سنوزوييک را به دوره هاى پالئوژن(Paleogene)، نئوژن(Neogene) و کواترنرى (Quaternary) تقسيم مى کنند. ضخامت رسوبات سنوزوييک کمتر از دوران دوم يعنى در حدود 4000 متر بوده و عمر اين دوران در حدود 65 تا 70 ميليون سال محاسبه شده است. در اين دوران آمونيت ها، بلمنيت ها و خزندگان به کلى ازبين رفته اند ولى بر عکس پستانداران، دوکفه اى ها، گاستروپود ها و نوموليت ها پا به عرصه تکامل گذاشته و در رسوبات اغلب نقاط دنيا يافت مى شوند. چندين فاز از کوهزايى بزرگ آلپى(Alpine) در اين دوران به وقوع پيوسته است و اين امر باعث به وجود آمدن خشکى ها و دريا ها به صورت کنونى شده است، در آخر اين دوران آب و هوا تدريجاٌ سرد شده و اولين مرحله يخچالى آغاز گرديده است. کواترنرى (Quaternary) تقريباٌ از 2 ميليون سال قبل شروع شده و ضخامت رسوبات آن در حدود 200متر بوده و خود به پليستوسن(Pleistocene) و هلوسن(Holocene) تقسيم مى گردد. اين دوره از نظر پيدايش انسان و هم چنين مراحل يخچالى و بين يخچالى حائز اهميت است.
در ايران همانند ديگر نقاط جهان، سنوزوييک از 65 ميليون سال پيش و پس از رخداد کوهزايى جهانى لارامين آغاز شده است و شامل دو دورة ترشيرى و کواترنرى است. جدا از رويداد زمين‎ساختى و تحولات ژئوديناميکى، از نگاه زيستى نيز مرز مزوزوييک و سنوزوييک با ناپديد شدن خزندگان بزرگ، آمونيت‎ها، بلمنيت‎ها و بسيارى از موجودات ذره‎بينى مشخص مي‎شود.
رخداد لارامين يکى از رويداد‎هاى زمين‎ساختى اثر‎گذار بر زمين‎شناسى ايران است که در اثر آن ضمن به هم‎رسيدن صفحه‎هاى جدا مانده و بسته شدن زميندرز‎ کهن (به جز مکران) حوضه‎هاى رسوبى مستقل سنوزوييک ايران شکل گرفته‎اند.
در البرز، رخداد لارامين سبب شده است تا دامنة شمالى از دامنة جنوبى جدا شود به همين رو نهشته‎هاى سنوزوييک بخش شمالى ايران در دو حوضة رسوبى مستقل انباشته شده‎اند. در بخش شمالى البرز،کهن‎ترين نهشته‎هاى سنوزوييک، رديف‎هاى دريايى ميوسن هستند که رخسارة پاراتتيس دارند و نشانگر پيش‎روى دريايى ميوسن پس از يک دورة خروج طولانى است. شرايط دريايى ميوسن البرز شمالى، کم و بيش تا زمان کواترترنرى ادامه داشته است. در بخش جنوبى البرز، پس از دوره‎هاى فرسايشى و انباشت آواري‎هاى پالئوسن (کنگلومراى فجن) زمين با درياى کم ژرفايى پوشيده شده که محل مناسبى براى ته‎نشست سنگ‎آهک‎هاى نوموليت‎دار ائـوسن پيشين، (سازند زيارت)، و توفيت‎هــاى سبز ائوسن ميانـى ( سازند کرج) بوده است. در مرز ائوسن – اليگوسن، رخداد زمين‎ساختى پيرنئن موجب خروج گسترده البرز جنوبى شده است به همين‎رو سنگ‎هاى اليگوسن و حتى نئوژن البرز جنوبى گسترش بسيار محدود دارند و اغلب رديف‎هاى انباشته شده در حوضچه‎هاى بين کوهى با شرايط اکسيدى هستند. رخداد زمين‎ساختى مرز ميوسن – پليوسن (فاز آتيکن) ضمن اثر‎گذارى بر فراخاست و مورفوتکتونيک البرز، سبب شده تا نهشته‎هاى پليوسن البرز انباشته‎هاى کنگلومرايى (سازند هزار دره) باشند که در کوهپايه‎هاى جنوبى البرز به ويژه در حد فاصل قزوين تا سمنان رخنمون دارند. همانند زمان پليوسن، در زمان کواترنرى نيز شرايط رسوبى البرز جنوبى از نوع رودخانه‎اى سيلابى است که حاصل آن فرسايش شديد بلندي‎ها و پر شدن سريع گودي‎ها است.
در ايران مرکرى، بيشتر سنگ‎هاى پالئوسن انباشته‎هاى کنگلومرايى حاصل از چرخه‎هاى فرسايشى رخداد لارامين هستند. سنگ‎هاى ائوسن گاهى نشانگر تکاپوهاى آتشفشانى و گاهى انباشته‎هاى فليش گونه‎اند که در حاشية قاره‎ها انباشته شده‎اند. عملکرد رخداد پيرنئن موجب برقرارى محيط‎هاى اکسيدى – قاره‎اى محدود شده به همين‎رو سنگ‎هاى اليگوسن ايران مرکزى گسترش محدود دارند و بيشتر از نوع مارن – سنگ ماسه و کنگلومرا هستند (سازند سرخ پايينى) که رنگ سرخ دارند. پس از رخداد پيرنئن ، در اواخر اليگوسن بخش باخترى ايران مرکزى (قم، ماکو، آذربايجان، تفرش، کاشان 000) با درياى پيشروندة اليگوسن - ميوسن پوشيده شده است. سنگ‎هاى اين درياى پيش‎رونده کربنات‎هاى سکويى نوع رمپ‎اند (سازند قم) که در محيط‎هاى کم‎ژرفا انباشته شده‎اند و نشان مي‎دهند که در اين زمان (اليگوسن – ميوسن ) قسمت‎هاى باخترى ايران مرکزى زير درياى پيشرونده‎اى بوده است که به احتمال از زاگرس به اين ناحيه آمده است. سنگ‎هاى نئوژن ايران مرکزى انباشته‎هاى قاره‎اى – اکسيدى هستند و نشانگر آنند که از ميوسن پيشين، با پسروى دريا، محيط‎هاى قاره‎اى حاکم شده که تا زمان پليوسن و حتى کواترنر ادامه يافته است.
در پهنة زاگرس سنگ‎هاى پالئوژن به سه رخسارة ساحلى (سازند ساچون)، سکويى (سازند جهرم) و ژرف (سازنده پابده) هستند که نشانگر شرايط و ژرفاى متفاوت محيط رسوبگذارى پالئوژن زاگرس مي‎باشند. در ائوسن ميانى، در اثر رخداد پيرنئن، دريا از نواحى ساحلى و سکويى پس نشسته در حالى که در تراف‎ها رخساره‎هاى ژرف سازند پابده به انباشت خود ادامه مي‎داده‎اند. سنگ‎هاى اليگوسن – ميوسن پيشين زاگرس، حتى در نواحى سکويى، کربنات‎هاى کم ژرفا است (سازند آسمارى) که به بازگشت دوبارة دريا و پوشيده شدن نواحى سکويى اشاره دارد. رديف‎هاى ميوسن پيشين – پليوسن زاگرس (گروه فارس) معرف انباشتگى رسوب‎هاى همزمان با کوهزايى هستند که در يک درياى پسرونده به سمت جنوب باخترى ته نشست شده‎اند. خروج گستردة زمين در زمان پليوسن سبب شده تا پسروى درياى نئوژن، در زمان پليوسن در بيشترين مقدار باشد به همين رو سنگ‎هاى پليوسن زاگرس انباشته‎هاى کنگلومرايى (سازند بختيارى) هستند.
در شمال خاورى ايران (کپه داغ) در آغاز سنوزوييک، رخداد لارامين همچنان سبب پسروى دريا و انباشت نهشته‎هاى قاره‎اى پالئوسن (سازند پسته ليق) شده است. ولى، از اواخر پالئوسن به طور محلى (سازند چهل کمان) و از ابتداى ائوسن به طور سراسرى محيط دريايى سازند خانگيران برقرار شده است. در مرز تقريبى ائوسن – اليگوسن، عملکرد رخداد پيرنئن سبب خروج گسترده و پس نشست دريا براى هميشه از کپه داغ گرديده به همين رو سنگ‎هاى نئوژن اين ناحيه، ته نشست قاره‎اى – اکسيدى هستند که گسترش بسيار محدود دارند.
در کوه‎هاى خاور ايران، پس از رخداد لارامين، حوضه‎هاى فليشى شکل گرفته‎اند که تا زمان ائوسن ميانى دوام داشته‎اند ولى در اين زمان در اثر برخورد نهايى صفحه‎هاى لوت و افغان، دريا به طور گسترده و براى هميشه به سمت جنوب پسروى کرده است. در حوضة مکران، نهشته‎هاى پالئوسن به رخساره‎هاى گوناگون خشکى، دريايى کم ژرفا و دريايى ژرف‎اند که به ويژه انواع ژرف آنها با پوسته‎هاى اقيانوسى همراه‎اند و بخشى از آميزه‎هاى رنگين مکران را تشکيل مي‎دهند. شرايط و ژرفاى درياى ائوسن مکران تغييرات زياد داشته است به همين لحاظ واحدهاى سنگ‎چينه‎اى ائوسن به رخساره و نام‎هاى گوناگون‎اند که گاهى با سنگ‎هاى پالئوسن و گاهى با سنگ‎هاى اليگوسن پيوند دارند. نهشته‎هاى اليگوسن مکران رخسارة شيلى – ماسه‎اى فليش‎گونه (واحد انگوران) دارند که پس از رخداد اليگوسن ميانى (رويداد ساوين) ته نشست شده‎اند و رسوبگذارى آنها تا ميوسن ادامه داشته است. نهشته‎هاى ميوسن بالايى مکران، رسوب‎هاى مارنى ژيپس‎دار، سنگ ماسه، شيل و کنگلومرا است که به نام گروه و يا واحد مکران نامگذارى شده‎اند. تغييرات محلى رخساره‎ها سبب شده تا گاهى براى رديف‎هاى ميوسن بالايى- پليوسن مکران از نام‎هايى همچون کنگلومراى پالمى و يا واحد تاهتون استفاده شود. جدا از سنگ ماسه‎هاى سست کم‎سيمان، بخشى از انباشته‎هاى پليوسن مکران کنگلومرايى با قطعات بزرگ است که گاهى واحد نهنگ و گاهى کنگلومراى تلخاب نام دارند.
نهشته‎هاى کواترنرى ايران، به طور عمده رودخانه‎اى – سيلابى هستند که پهنه‎هاى آبرفتى جوان را مي‎سازند. با وجود اين در حوضه و حاشية خزر، نهشته‎هاى کواترنرى دريايى است. در ضمن، در پاره‎اى نقاط ايران سنگ‎هاى کواترنرى از نوع روانه‎هاى بازالتى، پادگانه‎هاى دريايى، نهشته‎هاى بادى و رسوب‎هاى کويرى است.
جدا از انباشته‎‎هاى رسوبى، در نتيجه فشارش و تنش‎هاى وابسته به دو رخداد کوهزايى آلپ ميانى و پايانى، بخشى از سنگ‎هاى سنوزوييک ايران معرف تکاپوهاى ماگمايى هستند که به صورت روانه‎ها و خاکسترهاى آتشفشانى و يا توده‎هاى نفوذى، به ويژه در صفحة ايران رخنمون دارند. فراوانى سنگ‎هاى ماگمايى سنوزوييک به اندازه‎اى است که از اين دوران به عنوان «دوران ماگماتيسم» ايران ياد مي‎شود که گاهى، به ويژه در زمان ترشيرى، تکاپوهاى آتشفشانى همراه با فلززايى است به همين رو از ترشيرى ايران به عنـوان « دورة فلزى» نيز ياد مي‎شود
 

ابراتا

عضو جدید
زون های ایران

زون های ایران

معرفی زونها - البرز-آذربايجان Al-Az
البرز
پهنه رسوبى – ساختارى البرز شامل بلندي‎هاى شمال صفحه ايران است که به شکل تاقديسى مرکب(Anticlinorium) ، در يک راستاى عمومى خاورى – باخترى، از آذربايجان تا خراسان امتداد دارد.
از نگاه زمين‎ريخت‎شناسى، مرز شمالى البرز منطبق بر تپه ماهورهاى متشکل از نهشته‎هاى ترشيرى و دشت ساحلى خزر است. از نگاه زمين‎شناختى، مرز شمالى البرز محدود به زميندرز تتيس کهن است که از برخورد سنگ‎کرة (Lithosphere) قاره‎اى البرز با سنگ کرة توران، در ترياس پسين به وجود آمده است. ولى، در بيشتر نقاط، محل زميندرز با ورق‎هاى رانده شده از شمال به جنوب پوشيده شده است. حد جنوبى البرز چندان روشن نيست. گسل تبريز (علوى، 1991)، آنتى البرز(Anti Alborz) (ريويه، 1941) گسل گرمسار (بربريان، 1375)، گسل سمنان (نبوى، 1356) و گسل عطارى (علوي‎نايينى، 1972)، مرز جنوبى البرز دانسته شده‎اند. ولى چنين به نظر مي‎رسد که مرز شاخصى در مرز جنوبى البرز وجود نداشته باشد و گذر از پهنة ايران مرکزى به پهنة البرز تدريجى باشد. از نظر کوه‎نگارى، مرز باخترى البرز تا قفقاز کوچک و مرز خاورى آن تا کوه‎هاى پاراپا ميسوس افغانستان (علوى، 1991) گسترش دارد.
فراوانى سنگ‎هاى آتشفشانى و آذرآوارى ترشيرى، در دامنة جنوبى البرز، سبب شده بود تا در نخستين نقشة زمين‎ساخت اروپا (خاين، 1972)، البرز بخشى از بزرگ ناوديس قفقاز – ترکيه دانسته شود. ولى، وجود سنگ‎هاى ماگمايى همسان با آن در ديگر نواحى ايران، و به ويژه با دستيابى به يافته‎هاى بيشترى از زمين‎شناسى ايران، يقين شد که بسيارى از واحدهاى سنگ‎چينه‎اى البرز و ايران مرکزى، از ديدگاه رخساره و شرايط تشکيل، هماننداند به گونه‎اى که البرز را مي‎توان چين‎هاى حاشيه‎اى ايران مرکزى دانست که در شکل‎گيرى آن برخورد دو صفحة ايران و توران و پيامدهاى آن نقش اساسى داشته‎اند. همسانى البرز با ايران مرکزى به ويژه در دامنة جنوبى بيشتر است ولى در دامنة شمالى تفاوت‎هايى دارد (اشتوکلين، 1968) .
به ظاهر، سرگذشت ساختارى و چينه‎اى البرز در همه جا يکسان نيست. به همين‎رو، جدا از واژه‎هاى جغرافيايى: البرز باخترى، البرز مرکزى، البرز خاورى، البرز شمالى، البرز جنوبى، از نظر زمين‎شناسى، از زيرزون‎هايى همچون ماکو – تبريز، رشت – گرگان، بينالود (نبوى، 1355) و حتى کپه‎داغ ياد شده است که نياز به بازنگرى دارند. براى نمونه، زون رشت – گرگان که شامل مناطق جنوبى درياى خزر است، در شمال گسل البرز، به گفتة بهتر در شمال زميندرز پوشيدة ‎تتيس کهن قرار دارد و از اين رو، وابستگى آن به لبة جنوبى ورق توران به مراتب بيشتر است و يا زون بينالود، خويشاوندى زمين‎شناختى بيشترى با ايران مرکزى دارد تا البرز. مهم‎تر آنکه، شرايط زمين‎شناختى حاکم بر کپه‎داغ با البرز متفاوت است و از اين رو، شمول آنها در البرز توجيه علمى قوى ندارد. در اين نوشتار با اعتقاد به ضرورى نبودن تفکيک البرز از ايران مرکزى، تنها به ويژگي‎هاى زمين‎شناسى اصلى، به ويژه ساختار البرز، بسنده مي‎شود. ولى، تفاوت‎هاى ناحيه‎اى ناديده گرفته نشده و به آنها نيز اشاره مي‎شود
تاريخچه چينهاى البرز
در بسيارى از گزارش‎هاى زمين‎شناسى، کهن‎ترين سنگ‎هاى البرز را دگرگوني‎هاى جنوب گرگان (شيست‎هاى گرگان) دانسته‎اند. افزون بر آن، دگرگوني‎هاى اسالم – شاندرمن (کلارک و همکاران، 1975) و گاهى نيز سازند بَرير (گانسر و هوبر، 1962) واحدهاى سنگ‎چينه‎اى پرکامبرين البرز انگاشته شده‎اند. ولى، امروزه يقين شده است که اين دگرگوني‎ها، بيشتر سنگ‎هاى پالئوزوييک و يا مزوزوييک هستند که در اثر زمين‎ساخت برخوردى ترياس پسين (رويداد سيمرين پيشين) و يا به طور همبرى دگرگون شده‎اند. يافته‎هاى ديرينه‎شناختى امروز البرز، گوياى آن است که کهن‎ترين سنگ‎هاى رخنمون شدة البـرز، سازند کهر است که حاوى آکريتارک‎هــاى نوپروتروزوييک پسينLate) Neoproterozoic) است. علوى (1991)، با تکيه بر سنگ رخساره‎ها به ويژه نقش زمين‎ساخت بر حوضة رسوبى البرز، همة سنگ‎هاى البرز را به چند واحد زمين‎ساختى – چينه‎نگاشتى بزرگ و به شرح زير تقسيم مي‎کند.
1- توالى سکوى پرکامبرين پسين – اردويسين،
2- سنگ‎هاى ماگمايى (درونى و بيرونى) اردويسين ميانى – دونين،
3- توالى فلات قارة دونين – ترياس ميانى،
4- نهشته‎هاى پيش‎خشکى ترياس بالايى – ژوراسيک ميانى،
5- توالى فلات قارة ژوراسيک ميانى – کرتاسه، با دو رخسارة ناهمسان در البرز جنوبى و شمالي.
6- مجموعة ماگمايى البرز به سن سنوزوييک، با ترکيب شيميايى کلسيمى - قليايى در البرز غربى – مرکزى و قليايى در البرز شرقي.
7- رسوبات همزمان با کوهزايى سنوزوييک، با دو رخسارة ناهمسان در البرز جنوبى و شمالى، گفتنى است که:
* هر يک از واحدهاى ياد شده در بالا شامل چند يا چندين سازند است که همگى در شرايط زمين‎ساختى خاص، با شرايط رسوبى – زمين‎ساختى مشابه، انباشته شده‎اند.
* در حد فاصل پرکامبرين پسين تا اردويسين، پوستة قاره‎اى البرز جايگاه تکاملى درياى بَرقاره‎اى Epicontinental) ) کم عمق بوده است.
* بنا به گزارش اشتامفلى (1978)، بربريان و کينگ (1981)، سنگ‎هاى ماگمايى اردويسين – دونين معرف يک مرحله بازشدگى (Opening Stage) و جدايش(Break Up) سکوى پرکامبرين پسين – پالئوزوييک پيشين البرز اند.
* در ترياس پسين، سنگ کرة قاره‎اى(Lithosphere) البرز و ورق توران برخورد کرده و در اثر اين برخورد، ضمن پايان گرفتن حيات فلات قاره، پديده‎هاى فراخاست، دگرگونى، جايگيرى توده‎هاى گرانيتوييدى انجام و حوضه‎هاى رسوبى پيش‎خشکى ((Foreland ترياس پسين – ژوراسيک ميانى شکل گرفته‎اند.
* بررسى ديرينه جغرافياى البرز نشان مي‎دهد که رسوبات پالئوزوييک دامنة شمالى ستبرتراند ‎ و در پاره‎اى نقاط همچون آمل، کندوان ناپيوستگى رسوبى ميان سنگ‎هاى پرمين و ترياس در کمترين اندازه است. در ضمن، ستبراى رسوبات زغالدار ترياس بالا – ژوراسيک ميانى در دامنة شمالى، چندين برابر دامنة جنوبى است و يا سنگ‎هاى کرتاسة بالايى حجم قابل توجهى سنگ‎هاى آتشفشانى دارند. اين نکته‎ها نشان مي‎دهند که در زمان‎هاى پالئوزوييک – مزوزوييک حوضة رسوبى دامنة شمالى البرز عميق‎تر از دامنة جنوبى بوده است در حالى که از سنوزوييک به بعد شرايط ديرينه جغرافيا تغيير عمده کرده و در حالى که در دامنة شمالى گسلش راندگى و فراخاست روى داده، در دامنة جنوبى البرز، درياى پسرونده، کم ژرفا و در حال فرونشستى وجود داشته است که در آن چند هزار متر انباشته‎هاى آذرآوارى – تخريبى همزمان با کوهزايى بر جاى نهاده شده است.
 

Similar threads

بالا