دلم می سوخت به حال او...

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعر زیر واقعیت تلخی است که در فضای استبداد زده وحشت و خون بیشتر نمود می کند شعر از خسرو گلسرخی ره جوی شجاع وبی باک راه ازادی کسی که عقیده اش را حتی به ارزش زندگیش نفروخت تا اورا در صبحی دروغین سی و اندی سال پیش دیگر ریژیم مستبد به دار اویزد..اما ایا فکرش را هم توانستند خاموش کنند..



معلم پای تخته داد می زد

صورتش از خشم گلگون بود

ودستانسش به زیر پوششی از گچ پنهان

ولی ان ته کلاسی ها لواشک بین هم تقسیم می کردند

دلم میسوخت به حال او

که بی خود های هو می کرد....
 

Similar threads

بالا