تصادف که خبر تازه ای نیست در اخبار روزانه ایران ، کشته و مجروح شدن هم نه ، که سهم شبانه روز این ملت از سی کشته در تصادفات به رقم پنجاه نزدیک شده است .
عادت کرده ایم به دیدن صحنه های دلخراش بدن های تکه پاره و جسدهای سوخته ناشی از تصادفات جاده ای ، اما :اواخر تابستان امسال ( بیست و هشتم شهریور ) در کیلومتر 5 جاده دهدشت - سوق تصادف خودرو رونیز حمل پول بانک صادرات با سمند ویژه بین شهری از روبرو برخورد می کند ( به علت سبقت بیجای خودرو حمل پول از یک موتور سیکلت ) . بر اثر سرعت بیش از حد هر دو خودرو شدت برخورد بسیار بالا بود . چند دقیقه بعد از تصادف ، خودرو رونیز آتش گرفته اما قبل از آن راننده و دیگر سرنشین فرصت بیرون آمدن از ماشین را پیدا می کنند . ماشین سمند هم چند دقیقه بعد آتش می گیرد ، راننده بر اثر شدت ضربه جان می دهد اما مسافر جلو که زخمی شده تا چندین دقیقه سعی در بیرون آمدن از شیشه بغل خودرو دارد که موفق می شود بدنش را هم تا نیمه از ماشین بیرون بیاورد! سمت راننده سمند در آتش می سوزد و در سمت دیگر مسافر چهارده ساله آن سعی در فرار از آن جهنم را دارد ( فیلم 1).
دوباره تکرار می کنم که این صحنه ها در کشور بدل به امری روزمره و برای همه ما امری عادی شده است اما :
در همه آن لحظاتی که نوجوان چهارده ساله سعی در بیرون کشیدن خود از شیشه سمند در حال اشتعال را دارد دستهای بسیاری بجای یاری کردن ( به هر طریق ممکن ) به این نوجوان ، موبایل بدست از این صحنه فیلم برداری می کنند ( فیلم 1) ،
دستهایی که اگر هر کدام یک مشت خاک می ریختند شاید ...و سرانجام تلاش نوجوان چهارده ساله تنها ره بجایی نمی برد و لحظاتی بعد خودرو سمند بر اثر انفجار از بین می رود و ... ( فیلم 2)
ماشین آتش نشانی شهر دهدشت بعد از چهل دقیقه در صحنه ( 5 کیلومتری شهر ) حاضر می شود و زمانی که حاضر می شود آب ندارد ( به گفته شاهدان عینی ) و آمبولانس اورژانس دهدشت هم ساعتی بعد می آید تا اجساد سوخته را به بیمارستان ببرد .در ضمن : محل تصادف در 500 متری روستای دره لبک و تقریبن دویست متری یک کارگاه بلوک زنی است
!توضیح هر دو فیلم دارای صحنه های بشدت دلخراش هستند و پیشنهاد می کنم اگر طاقت دیدن چنین صحنه هایی را ندارید فیلم ها را نبینید .
منبع: http://rezasayyedi.blogspot.com/2010/09/blog-post_24.htmlhttp://rezasayyedi.blogspot.com/2010/09/blog-post_24.html
پی نوشت:من هیچ نتیجه ای نمی خوام بگیرم ، نه این آدمایی رو که فیلم می گیرن نقد کنم و نه بگم کارشون درسته. راستش خودمم نمیدونم تو همچین موقعیتی اگه قرار گرفتم چی کار می کنم.میان حرف تا عمل هم فاصله بسیاره.
ولی با دیدن این صحنه ها داشتم فکر می کردم که ما ایرانیها خیلی برای خودمون شیشه نوشابه باز کردیم و خودمون رو تحویل گرفتیم و دم از انسانیت و نوع دوستی و این چیزا زدیم و شعار هنر نزد ایرانیان است و بس رو برای خودمون تبدیل به حکم بی چون و چرای الهی کردیم.
ولی نهایت اینه که ما هم یه ملتی هستیم درست مثل بقیه مردم دنیا ، خاکستری ، یه جاهایی مثل این صحنه بی تفاوت ناظر مرگ انسان ها می شیم یه جاهایی هم اوج فداکاری رو نشون می دیم.تافته جدا بافته ای نیستیم. نه در هوش ، نه در فرهنگ و نه در انسانیت. ما هم انسانیم مثل سایر انسان های دیگه با همه ضعف ها و تواناییهایی که سایر انسان ها دارن..
عادت کرده ایم به دیدن صحنه های دلخراش بدن های تکه پاره و جسدهای سوخته ناشی از تصادفات جاده ای ، اما :اواخر تابستان امسال ( بیست و هشتم شهریور ) در کیلومتر 5 جاده دهدشت - سوق تصادف خودرو رونیز حمل پول بانک صادرات با سمند ویژه بین شهری از روبرو برخورد می کند ( به علت سبقت بیجای خودرو حمل پول از یک موتور سیکلت ) . بر اثر سرعت بیش از حد هر دو خودرو شدت برخورد بسیار بالا بود . چند دقیقه بعد از تصادف ، خودرو رونیز آتش گرفته اما قبل از آن راننده و دیگر سرنشین فرصت بیرون آمدن از ماشین را پیدا می کنند . ماشین سمند هم چند دقیقه بعد آتش می گیرد ، راننده بر اثر شدت ضربه جان می دهد اما مسافر جلو که زخمی شده تا چندین دقیقه سعی در بیرون آمدن از شیشه بغل خودرو دارد که موفق می شود بدنش را هم تا نیمه از ماشین بیرون بیاورد! سمت راننده سمند در آتش می سوزد و در سمت دیگر مسافر چهارده ساله آن سعی در فرار از آن جهنم را دارد ( فیلم 1).
دوباره تکرار می کنم که این صحنه ها در کشور بدل به امری روزمره و برای همه ما امری عادی شده است اما :
در همه آن لحظاتی که نوجوان چهارده ساله سعی در بیرون کشیدن خود از شیشه سمند در حال اشتعال را دارد دستهای بسیاری بجای یاری کردن ( به هر طریق ممکن ) به این نوجوان ، موبایل بدست از این صحنه فیلم برداری می کنند ( فیلم 1) ،
دستهایی که اگر هر کدام یک مشت خاک می ریختند شاید ...و سرانجام تلاش نوجوان چهارده ساله تنها ره بجایی نمی برد و لحظاتی بعد خودرو سمند بر اثر انفجار از بین می رود و ... ( فیلم 2)
ماشین آتش نشانی شهر دهدشت بعد از چهل دقیقه در صحنه ( 5 کیلومتری شهر ) حاضر می شود و زمانی که حاضر می شود آب ندارد ( به گفته شاهدان عینی ) و آمبولانس اورژانس دهدشت هم ساعتی بعد می آید تا اجساد سوخته را به بیمارستان ببرد .در ضمن : محل تصادف در 500 متری روستای دره لبک و تقریبن دویست متری یک کارگاه بلوک زنی است
!توضیح هر دو فیلم دارای صحنه های بشدت دلخراش هستند و پیشنهاد می کنم اگر طاقت دیدن چنین صحنه هایی را ندارید فیلم ها را نبینید .
منبع: http://rezasayyedi.blogspot.com/2010/09/blog-post_24.htmlhttp://rezasayyedi.blogspot.com/2010/09/blog-post_24.html
پی نوشت:من هیچ نتیجه ای نمی خوام بگیرم ، نه این آدمایی رو که فیلم می گیرن نقد کنم و نه بگم کارشون درسته. راستش خودمم نمیدونم تو همچین موقعیتی اگه قرار گرفتم چی کار می کنم.میان حرف تا عمل هم فاصله بسیاره.
ولی با دیدن این صحنه ها داشتم فکر می کردم که ما ایرانیها خیلی برای خودمون شیشه نوشابه باز کردیم و خودمون رو تحویل گرفتیم و دم از انسانیت و نوع دوستی و این چیزا زدیم و شعار هنر نزد ایرانیان است و بس رو برای خودمون تبدیل به حکم بی چون و چرای الهی کردیم.
ولی نهایت اینه که ما هم یه ملتی هستیم درست مثل بقیه مردم دنیا ، خاکستری ، یه جاهایی مثل این صحنه بی تفاوت ناظر مرگ انسان ها می شیم یه جاهایی هم اوج فداکاری رو نشون می دیم.تافته جدا بافته ای نیستیم. نه در هوش ، نه در فرهنگ و نه در انسانیت. ما هم انسانیم مثل سایر انسان های دیگه با همه ضعف ها و تواناییهایی که سایر انسان ها دارن..