دانلود کتاب کافکا در کرانه نوشته ی هاروکی موراکامی

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
1000011741.jpg

معرفی کتاب کافکا در کرانه​

کتاب کافکا در کرانه رمانی متفاوت، پیچیده و تمام‌قد ژاپنی از نویسنده‌ی مشهور، هاروکی موراکامی است. این رمان داستان دو شخصیت را به‌صورت موازی روایت می‌کند؛ دو شخصیتی که هرگز همدیگر را نمی‌بینند ولی مکمل هم‌اند. درون‌مایه‌ی اصلی رمان موراکامی زندگی است؛ او در واقع با پیش بردن موازی این دو داستان و کمک گرفتن از فرهنگ ژاپن و عناصر غیرمعمول فضایی خلق می‌کند که خواننده را به فکر کردن در مورد زندگی وا‌می‌دارد. این رمان برنده جایزه بهترین داستان فانتزی جهان در سال ۲۰۰۶ و موراکامی برنده «جایزهٔ کافکا» در سال ۲۰۰۶ نیز بوده است.

درباره کتاب کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی​

کتاب کافکا در کرانه را بسیاری بهترین اثر موراکامی دانسته‌اند. رمانی متفاوت که مرزهای کشور و قاره‌اش را زیر پا گذاشت و به محبوبیتی جهانی رسید. موراکامی در این کتاب از همه‌چیز می‌گوید و از هیچ‌چیز نمی‌گوید! در واقع کافکا در کرانه تابلویی از زندگی‌ست؛ زندگی با تمام نقاط روشن و تاریکش مثل عشق، فقدان، رنج و شادکامی. در این کتاب با یک پسر پانزده‌ساله به نام کافکا تامورا و پیرمردی عجیب به نام ساتورو ناکاتا همراه هستیم. فصل‌های فرد داستان کافکا و فصل‌های زوج داستان ساتورو را روایت می‌کنند؛ این دو نفر هیچوقت به هم نمی‌رسند ولی کمی بعد از شروع داستان متوجه ارتباط تنگاتنگ بینشان می‌شوید.
یکی از جذاب‌ترین نکات رمان کافکا در کرانه جاری بودن فرهنگ ژاپنی در سرتاسر آن است. موراکامی که همواره از سمت منتقدان ژاپن به دلیل شباهت سبک نوشتاری‌اش با غربی‌ها نقد شده، در این کتاب از عناصر خاص فرهنگ ژاپن بسیار بهره گرفته است. به دلایل زیادی می‌توان این رمان را اثری متفاوت دانست؛ اولین و مهم‌ترین دلیل این است که مرز رویا و واقعیت در این داستان مشخص نیست! در واقع بهتر است بگوییم کافکا در کرانه رمانی رویاگونه است که در آن از مسائلی مثل سفر در زمان، ورود به ناخودآگاه شخصیت‌ها، متافیزیک، اسطوره‌های یونانی و جهان‌های موازی بهره گرفته شده است. در ضمن رمان مجموعه‌ای از معماهاست که ذهن خواننده را وارد بازی پیچیده و در عین حال جذابی می‌کنند.
خود موراکامی در مورد اثر محبوبش گفته است: «این داستان دو دنیای متفاوت است؛ ذهن خودآگاه و ناخودآگاه. بیشتر ما در این دو دنیا زندگی می‌کنیم. یک پای‌مان در این دنیا است و یک پا در دنیای دیگر و همه‌ی ما در مرز آن زندگی می‌کنیم. این تعریف من از زندگی بشر است.»
کافکا در کرانه در سال ۲۰۰۲ منتشر شد و تنها سه سال بعد به زبان انگلیسی درآمد. رمان به‌سرعت به محبوبیت رسید و واکنش‌های زیادی را برانگیخت. توانایی منحصربه‌فرد موراکامی در خلق فضایی خیال‌گونه، استفاده از مجموعه‌ای از ایده‌های شگفت‌انگیز، پیش بردن داستان دو شخصیت متفاوت و در عین حال مرتبط باعث شد منتقدان کافکا در کرانه را یکی از مهم‌ترین رمان‌های زمان خود بدانند. کتاب سال ۲۰۰۵ در لیست ده کتاب برتر نیویورکر قرار گرفت و سال بعد برنده جایزه‌ی بهترین داستان فانتزی جهان شد.

خلاصه رمان کافکا در کرانه​

کافکا تامورا پسری ۱۵ساله است. پسری که به مطالعه علاقه دارد و در ۱۵سالگی تصمیم می‌گیرد هرطور شده از خانه فرار کند؛ از خانه‌ای که مادر و خواهرش وقتی او چهار سال داشت ترکش کردند. حالا کافکا می‌خواهد هم به دنبال مادر و خواهرش بگردد و هم از نفرین عجیب پدر مجسمه‌سازش در امان بماند. کافکا در کنار خود شخصیتی خیالی به نام پسر زاغی‌نام دارد و در مسیر فرارش با اتفاق‌های عجیبی روبه‌رو می‌شود تا اینکه پایش در یک پرونده‌ی قتل گیر می‌افتد.
ناکاتا پیرمردی است که در کودکی و در جریان جنگ آسیب دیده است. او در دوران مدرسه همراه هم‌کلاسی‌هایش برای پیدا کردن قارچ به روی تپه‌ای رفت. ناگهان همه‌ی دانش‌آموزها از هوش رفتند؛ مشکل جدی نبود و همه به هوش آمدند جز یک نفر! و این یک نفر کسی نبود جز ناکاتا. ناکاتا دیرتر از همه به هوش آمد و وقتی به هوش آمد تغییرات عجیبی کرده بود. او حالا می‌توانست با گربه‌ها حرف بزند و الهامات عجیبی را تجربه می‌کرد.
ما با داستان‌های کافکا و ناکاتا پیش می‌رویم تا جایی که این دو بدون دیدن هم به هم ارتباط پیدا می‌کنند.

‌درباره هاروکی موراکامی​

سال ۱۹۴۹ بود که شهر کیوتو میزبان کودکی به نام هاروکی موراکامی شد. کودکی که بعدها تبدیل به یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های فرهنگی ژاپن و پرچم‌دار ادبیات این کشور در سراسر جهان شد. موراکامی در دوران جوانی زندگی ساده‌ای داشت و از موسیقی و گربه‌ها خوشش می‌آمد. کلوبی داشت و هر از گاهی گوشه‌ی کلوب چیزهایی می‌نوشت. البته اولین جرقه‌ی نوشتن در او در طول یک مسابقه‌ی بسیبال زده شد. این جرقه به رمان به آواز باد گوش بسپار منجر شد و موراکامی را در مسیر خوش‌منظره‌ی نویسندگی‌اش انداخت.
مهم‌ترین دلیل محبوبیت موراکامی نگاه ویژه‌اش به زندگی است؛ موراکامی خوب بلد است به گوشه‌های دیده‌نشده‌ی زندگی نگاه کند و از آن‌ها داستان بسازد. در ضمن او یک مشاهده‌گر واقعی زندگی است و توصیف‌هایش از جهان و چیزهای ساده و طبیعی به‌قدری بدیع و زیبایند که تا مدت‌ها در ذهن خواننده می‌مانند. این همان نکته‌ای است که از او نویسنده‌ای جهانی ساخته که می‌تواند همذات‌پنداری مخاطبش در هر کجای دنیا را برانگیزد و او را به دنیایی شیرین و وسوسه‌کننده ببرد. داستان‌های او پر از عناصر جذابی مثل موسیقی، فیلم‌ها، ورزش‌ها، هنرها و... هستند و هر کدام ایده‌ی خاص و منحصربه‌فردی دارند که باعث می‌شود حتی بدون خواندن نام نویسنده بدانید این اثر متعلق به هاروکی موراکامیِ ژاپنی است.

کافکا در کرانه مناسب کدام رده سنی است؟​

کتاب کافکا در ترانه ارجاعات مختلفی دارد؛ از عقده‌ی ادیپ گرفته تا انواع موسیقی‌ها و عناصر فرهنگ ژاپنی. در ضمن با توجه به ژانر و فضای مبهم نمی‌توان کافکا در کرانه را اثری سهل‌خوان دانست. بنابراین با توجه به این نکات کتاب کافکا در کرانه برای گروه سنی بزرگسال نوشته شده و نوجوانان ممکن است ارتباط خوبی با آن برقرار نکنند.

نظرات افراد و مجله‌های مشهور در مورد کافکا در کرانه​

رمان موراکامی با رسیدن به شهرت جهانی نظرهای زیادی را به خود جلب کرد. بعضی از نظرات منتقدان، نشریات و چهره‌های مشهور عبارت‌اند از:
آمازون: «رمان موراکامی در عین اینکه یک جستجوی کلاسیک است، کاوشی جسورانه در مورد تابوهای اسطوره‌ای و معاصر، پدرکشی، عشق به مادر، عشق به خواهر نیز به شمار می‌آید. مهم‌تر از همه این کتاب یک سرگرمی بسیار عالی است.»
کازوئو ایشی‌گورو: «موراکامی دو سبک متمایز دارد: از طرفی غریب و آشوبگرایانه و از طرف دیگر مالیخولیایی و بسیار کنترل‌شده.»
نیویورک تایمز: «هاروکی موراکامی در مسیری گام برمی‌دارد که در نهایت او را تبدیل به مشهورترین و پرمخاطب‌ترین نویسنده‌ی ژاپنی در خارج از این کشور می‌کند، البته اگر تا به حال به این مهم دست نیافته باشد.»

نقد کوتاهی بر کتاب​

رمان موراکامی در عین اینکه اثری بسیار خلاقانه است، معماهای بسیاری در ذهن مخاطب می‌کارد. معماهایی که در کتاب پاسخ داده نمی‌شوند و ممکن است باعث سردرگمی و کلافگی خواننده شوند. اگرچه معماگونه و مبهم بودن در راستای درون‌مایه و اساساً هویت کتاب است، ولی در مواقعی خواننده جریان داستان را گم می‌کند و کمتر کسی می‌تواند در خوانش اول به همه‌ی آن‌چه موراکامی در این کتاب کاشته، دست پیدا کند.

ژانر کافکا در کرانه چیست؟​

رمان کافکا در کرانه اثری در ژانر رئالیسم جادویی است. اثری که روی مرز بسیار باریکی بین واقعیت و خیال حرکت می‌کند و وقایع غیرطبیعی را به قالب وقایعی طبیعی و بدیهی درمی‌آورد.

معرفی شخصیت‌های مهم رمان​

کافکا: کافکا همانطور که گفته شد، پسری نوجوان است. او در واقع در دو بعد زندگی می‌کند؛ یکی خودش و دیگری شخصیت خیالی که در واقع بخشی از خودش یا همان بخش ناخودآگاهش است. کافکا در حال کشف زندگی است و سعی می‌کند با وجود آسیب‌های بی‌شماری که دیده، معنی هستی را دریابد.
ناکاتا: ناکاتا شخصیتی ساده است که با جهان بدون پیش‌فرض روبه‌رو می‌شود. انگار او ماموریتی دارد که به کافکا در کشف این جهان پیچیده کمک کند و مکمل او باشد.

چرا باید آثار موراکامی را بخوانیم؟​

موراکامی صاحب یک نگاه درخشان است! درخشان نه به معنای دیدن چیزهای غریب و متفاوت، بلکه به معنای متفاوت دیدن چیزهای عادی و روزمره. موراکامی عاشق موسیقی و گربه‌هاست و ایده‌های جالبی در ذهنش دارد. در طول این سال‌ها حتی منتقدانی که او را به سطحی نوشتن متهم کردند هم نتوانستند جذابیت و خوش‌خوانی آثار او را انکار کنند. در ضمن موراکامی نماینده‌ی خوبی برای فرهنگ شرق است و در دوران سلطه‌ی آثار غربی می‌تواند نگاهی تازه، نفسی تازه و تجربه‌ای تازه باشد.

معرفی نویسنده
عکس هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۴۹ میلادی در توکیوی ژاپن چشم به جهان گشود. پدر و مادر او، هر دو معلم بودند و در مدارس مختلف، ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند. پدرِ هاروکی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری‌ها به‌شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقاله‌ای به نام از «پدرم که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» بیان کرد که آسیب‌های وارده بر پدرش در زندگی او تأثیر به‌سزایی داشته است.
هاروکی در روزهایی به دنیا آمد که جنگ جهانی دوم تمام شده و فرهنگ غرب به‌شدت بر روی سنت‌های قدیمی ژاپن سایه انداخته بود. از این‌رو، او هم مانند بسیاری از جوانان هم‌نسل خود شیفته‌ی فرهنگ غربی و به شدت متأثر از آن بود. موراکامی در همان روزگار کودکی به مطالعه‌ی آثار نویسندگان مشهور غربی علاقه‌مند شد و آثار بزرگانی چون فرانتس کافکا، چارلز دیکنز، داستایوفسکی، گوستاو فلوبر، ریچارد براتیگان و... را مطالعه کرد؛ با این حال، او برعکس بسیاری از نویسندگان بزرگ، در کودکی علاقه‌ای به نویسنده شدن نداشت.
هاروکی موراکامی در سال ۱۹۶۸ میلادی برای تحصیل در رشته‌ی ادبیات انگلیسی به دانشگاه هنرهای نمایشی واسِدا وارد شد و بعد از فارغ‌التحصیلی، در سال ۱۹۷۱ میلادی با یکی از هم‌کلاسی‌های خود به نام یوکو ازدواج کرد. این زوج به اتفاق هم یک کلوب موسیقی جاز تأسیس کردند و برای چندین سال در همان کلوب مشغول به کار شدند. این کار که از علاقه‌ی موراکامی به موسیقی جاز نشأت می‌گرفت، زمینه‌ی آشنایی با افراد مختلف با انواع طرز فکر و دیدگاه را برای او فراهم کرد.
این نویسنده در مورد سختی‌هایی که در طول زندگی‌اش کشیده این‌گونه می‌گوید: «من در حالی ازدواج کردم که هنوز تحصیلات دانشگاهی‌ام را به پایان نرسانده بودم، در نتیجه پول زیادی هم برای زندگی کردن نداشتم. این پول نداشتن من و همسرم باعث شده بود تا ما برای سه سال پشت سر هم همانند دو برده کار کنیم. هرکاری را که فکرش را بکنید انجام دادیم و در این بین هر چقدر که می‌توانستیم پس‌انداز می‌کردیم. پس از آن به کمک پولی که از دوستان و آشنایانم قرض کرده بودم، موفق شدم کافی‌شاپ کوچکی را در اطراف توکیو راه‌اندازی کنم.
زمانی که کافی‌شاپ را راه انداختم سال ۱۹۷۴ بود و خب در آن زمان راه‌اندازی و مدیریت یک کافی‌شاپ بسیار آسان‌تر از زمان حال بود. هر جوانی را که می‌دیدم از کار کردن در شرکت‌ها فرار می‌کرد و سعی می‌کرد تا کسب‌و‌کار خود را در مغازه‌ای کوچک راه بیاندازد و به انجام کاری که علاقه دارد بپردازد. کافه‌ای که من داشتم پاتوق عده‌ای از جوانان دانشگاهی بود که بعدازظهر خود را در آن می‌گذراندند و من نیز گاهی اوقات به گفت‌وگو با آن‌ها می‌پرداختم و با نوع تفکر افراد مختلف از قشرهای متفاوت آشنا می‌شدم».
داستان مشهوری درباره‌ی ورود هاروکی موراکامی به دنیای نویسندگی وجود دارد؛ در سال ۱۹۷۹ میلادی، زمانی که هاروکی سی‌ساله بود، ایده‌ی کتاب «به آواز باد گوش بسپار» وسط یک مسابقه‌ی بیس‌بال در ورزشگاه به ذهنش رسید و نوشتن آن را روی یکی از مبل‌های کلوبش شروع کرد. نتیجه فوق‌العاده بود، این کتاب جایزه‌ی گوتزو را برای نویسنده به ارمغان آورد و موراکامی را از یک صاحب بار و کلوب که کارش شستن ظرف‌ها یا برنامه‌ریزی حضور خواننده‌ها بود به دنیای نویسندگان معرفی کرد. موفقیت این کتاب هاروکی را واداشت تا مقوله‌ی نوشتن را جدی‌تر دنبال کند و در این راستا «پین بال ۱۹۷۳» در قالب دومین جلد از سه‌گانه‌ای که بعدها به «سه‌گانه‌ی موش» معروف شد، انتشار یافت. ماجرای این سه‌گانه با چاپ «تعقیب گوسفند وحشی» در سال ۱۹۸۲ میلادی پایان یافت و این کتاب جایزه‌ی ادبی نوما را در همان سال برای هاروکی موراکامی به ارمغان آورد. با این‌که در این زمان هنوز هیچ‌کس در دنیا این نویسنده‌ی نوظهور را نمی‌شناخت، اما او دیگر تصمیمش را گرفته و نویسندگی را به‌عنوان شغل اصلی‌اش انتخاب کرده بود.
سال‌های پیش رو به سال‌های پرکاری در زندگی موراکامی تبدیل شد و بسیاری از کتاب‌هایش را در این دوران نوشت. او کیوتو را رها کرده و در شهرهای کوچکی مانند فوجیتساوا و سندایگا اقامت کرد تا بیشتر روی شغل جدیدش تمرکز کند. سال ۱۹۸۵ ملادی «سرزمین عجایب بی‌رحم و ته دنیا» از این نویسنده‌ منتشر شد که جایزه‌ی داخلی دیگری را برایش به همراه داشت. «جنگل نروژی» اثر بعدی او در این سال‌ها بود که بعدها در غرب نیز با استقبال فراوانی مواجه شد. این کتاب -که یک اقتباس‌ سینمایی نیز از آن صورت گرفته است- روایتگر یک رابطه‌ی ازدست‌رفته است که باعث مشکلات روانی دختری جذاب شده و زندگی‌اش را کاملاً تحت تأثیر قرار داده است.
موراکامی در سی‌وسه سالگی، یعنی در سال ۱۹۸۲ میلادی یک روتین جالب را به زندگی خود اضافه کرد. او از آن زمان تا امروز، هرروز چند کیلومتر می‌دود و از این موضوع به‌عنوان روشی برای تمرکز مجدد و تمدد اعصاب استفاده می‌کند. در سال ۲۰۰۸ میلادی کتابی با عنوان « از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» از این نویسنده منتشر شد که شرحی بر خاطراتش در این زمینه است.
هاروکی موراکامی در سال ۱۹۸۹ میلادی برای اولین‌بار به آمریکا دعوت شد تا در مراسم انتشار «تعقیب گوسفند وحشی» به انگلیسی شرکت کند. او چندین بار در مقابل این دعوت مقاومت کرد اما سرانجام در ۲۱ اکتبر به همراه همسرش به فرودگاه نیویورک رسید. آن‌ها در طول اقامتشان در نیویورک در مراسم‌ مختلفی حضور پیدا کردند که طی آن‌ها تصمیم‌هایی برای ترجمه‌ی سایر آثار این نویسند به انگلیسی گرفته شد. موراکامی در طی سال‌های بعد اروپا را گشت و در آمریکا اقامت داشت. او برای مدتی در دانشگاه پرینستون نویسندگی خلاق تدریس می‌کرد و کم‌کم به شهرت زیادی در جهان غرب هم دست پیدا کرد. موراکامی در سال ۲۰۰۱ میلادی به ژاپن بازگشت اما این بار دیگر همه‌ی در دنیا او را می‌شناختند.
یکی از ثمرات سال‌های زندگی هاروکی در آمریکا انتشار کتابی به نام «هاروکی موراکامی به دیدار هایائو کاوای می‌رود» در سال ۱۹۹۶ میلادی بود. در آن ایام هایائو کاوای یکی از روانشناسان مطرح ژاپنی ساکن آمریکا بود که از مکتب یونگ پیروی می‌کرد. این دو نفر طی دو شب، گفت‌وگوهایی با محوریت «تغییری که ژاپن ناگزیر از پذیرش آن است» انجام دادند که ‌نوعی پیوند میان ادبیات و روانشناسی محسوب می‌شد. موراکامی این کتاب را در قالب دو قسمت اصلی شب اول و شب دوم نوشته و هرکدام شامل ۱۲ بخش هستند. این نوشته‌ها مردم ژاپن و در کنار آن‌ها مردم دنیا را به تفکر بیشتر فرا می‌خواند و سعی می‌کند جنبه‌های مختلف زندگی از فردیت تا جهان‌شمولی و دین و... را مورد بررسی قرار دهد.
هاروکی موراکامی از سال ۲۰۰۰ میلادی تا به امروز نیز کتاب‌های ارزشمند بسیاری نوشته است. او داشتن اعتماد به نفس و سخت‌کوشی را راز تبدیل‌شدن به یک نویسنده‌ی عالی می‌داند و خودش در به کار گرفتن این عناصر بسیار موفق عمل کرده است.
کتاب «بعد از زلزله» از این نویسنده در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. این مجموعه داستان کوتاه، حاوی ۶ داستان است و به خشونت پنهان در جامعه ژاپن پرداخته است. نام این کتاب به زلزله‌ی سال ۱۹۹۵ در کوبه اشاره دارد که خسارت مالی و جانی زیادی داشت. دو سال پس از انتشار این کتاب مهم‌ترین اثر موراکامی منتشر شد. «کافکا در کرانه» کتابی بود که دنیا موراکامی را با آن شناخت. این کتاب که نمایان‌گر اوج هنر نویسندگی موراکامی است دو داستان موازی را روایت می‌کند و فصل‌های زوج و فرد آن به روایت‌های مختلفی اختصاص دارند. موراکامی پس از این اثر ارزشمند، در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۱۳ کتاب‌های «پس از تاریکی» و «سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش» را منتشر ساخت که هریک به نوعی نشان‌دهنده‌ی نوع نگاه نویسنده به زندگی و روابط انسانی در عصر مدرن بود. آخرین کتاب موراکامی که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد «اول شخص مفرد» نام دارد. این مجموعه داستان کوتاه اثر بسیار مشهوری است و تمام داستان‌های آن از زبان اول شخص روایت می‌شوند.
موراکامی علاوه‌‎بر نویسندگی در قالب‌های مختلف ادبی مثل رمان و داستان کوتاه، در زمینه‌ی ترجمه نیز فعالیت‌های گسترده‌ای داشته است و رمان‌های معروفی مانند «ناتور دشت» و «گتسبی بزرگ» را به زبان ژاپنی ترجمه کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.
هاروکی موراکامی که تا اواخر دهه‌ی نود در کشور خود نویسنده‌ی شناخته‌شده‌ای بود و جوایز ادبی مهمی را نیز دریافت کرده بود، پس از آن صاحب جوایز بین‌المللی ارزشمندی چون جایزه‌ی فرانتس کافکا، جایزه‌ی بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر و جایزه فانتزی جهان گشت و در سال ۲۰۱۵ در فهرست تأثیرگذارترین افراد جهان قرار گرفت. او متعلق به دوران تغییر ژاپن است و همین موضوع او را در آینده به نویسنده‌ای خاص تبدیل می‌کند -کما این‌که امروزه نیز چنین است. نویسنده‌ای که در ژاپن خیلی‌ها او را غرب‌زده و یا حتی آمریکایی می‌خوانند، غافل از این‌که همین مسئله باعث شده است تا آثارش در اروپا و آمریکا با استقبال بسیار زیادی مواجه شوند. کتاب‌های موراکامی تا امروز به بیش از ۵۰ زبان زنده‌ی دنیا برگردانده شده‌اند و همه‌روزه افراد بیشتری به گروه مخاطبان و علاقه‌مندان آثار او افزوده می‌شود.
 

پیوست ها

  • کافکا در کرانه.pdf
    8.2 مگایابت · بازدیدها: 0
بالا