دانلود کتاب مادام کاملیا اثر الکساندر دوما

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
1000011849.jpg

معرفی کتاب مادام کاملیا​

کتاب مادام کاملیا مشهور‌ترین اثر الکساندر دوما، روایتی پرکشش از عشقی نافرجام میان مردی از طبقه‌ی اشراف و زنی عیاش است که خط به خط داستان شما را در بهت و حیرت فرو می‌برد.

مادام کاملیا (The Lady of the Camellias) داستان عشقی تلخ مابین مرد جوان اصیلی به اسم آرمند دوال و زنی زیبا به نام مارگریت گوتیه است، مارگریت به دلیل ولخرجی، عیاشی و سبکسری‌اش میان مردم شهر مشهور است، اما هیچکدام از این‌ها جلودار آرمند نیست، جوانی مرفه که در یک نگاه دلباخته‌ی زنی پردردسر شده و این شروع جدالی چند طرفه میان پول، مرگ، حسادت و دلدادگی خواهد بود.

مارگریت نخست به خاطر عشق حقیقی و خالصانه‌ی آرمند دست از کارهای گذشته خود برداشته و با او در خانه‌ای نقلی به دور از محیط پر جنب و خروش شهری زندگی می‌کند. اما پدر آرمند به دلیل نارضایتی‌اش از ازدواج آن دو به سراغ مارگریت رفته و از او می‌خواهد تا به این زندگی مشترک پایان دهد. چرا که خوشبختی آرمند را در دوری از مارگریت می‌بیند. پس از این ملاقات پر رمز و راز، مارگریت بدون آن که آرمند را مطلع سازد از خانه گریخته و ناپدید می‌شود.

بدون شک کتاب مادام کاملیا در میان آثار معروف الکساندر دوما (Alexandre Dumas) شاهکاری است بی‌نظیر که تا مدت‌ها در اعماق ذهن شما باقی مانده و هرگز فراموش نخواهد شد. این رمان، شهرتی جهانی دارد، به طوری که جوزپه وردی آهنگ ساز برجسته‌ی ایتالیا با اقتباس گرفتن از آن اپرایی ساخت، که جزو مشهور‌ترین آثار اوست. همچنین هالیوود نیز فیلمی بر اساس این داستان تولید کرده است.

الکساندر دوما را بیشتر بشناسیم:

الکساندر دوما پسر در فرانسه به دنیا آمد. او، فردی فوق‌العاده خلاق و هنرمند است و در هنگام خلق یک اثر، با سبکی خاص که مختص به خودش است مضامینی تازه و نو خلق می‌کند به شکلی که شما را متحیر می‌نماید.

او فعالیت ادبی خود را با رمان‌نویسی آغاز کرد و سپس به نمایشنامه نویسی رو آورد. الکساندر دومای پدر در رابطه با آثار پسر خود می‌گوید: من برای کشف موضوع از تخیل خود یاری می‌طلبم، اما پسرم از حقیقت الهام می‌گیرد.»

در بخشی از کتاب مادام کاملیا می‌خوانیم:

آرمان که از شرح این فاجعه طولانى زندگانى خود که غالبا با گریه قطع مى‌شد، دچار خستگى و فرسودگى شده بود، پس از آنکه نوشته‌هاى مارگریت را به من سپرد، دو دستش را روى پیشانى خود قرار داد و چشمانش را بر هم گذاشت براى آنکه یا سر به جیب فکرت فرو مى‌برد یا سعى مى‌کرد که به خواب رود. اینک متن یادداشت‌هاى پریشان مارگریت را بدون آنکه کلمه‌اى بر آن‌ها بیفزایم در اینجا نقل مى‌کنم.

امروز پانزدهم ماه دسامبر است. سه چهار روز است که سخت بیمارم. از صبح بستر را ترک نگفته‌ام: هوا تیره و تار بوده و قلب مرا حزن و الم بى‌پایانى در تنگناى سینه سخت مى‌فشارد. آرمان، هیچکس در کنار من دیده نمى‌شود و تمام فکر و خیالم متوجه تست. اما تو، در ساعتى که این سطور را برصفحه کاغذ مى‌نگارم کجا هستى؟ دور از پاریس و به من گفته‌اند که به نقاط بسیار دورى مسافرت کرده‌اى و شاید تا کنون مارگریت را فراموش کرده باشى؛ ولى از این‌ها بگذریم، تنها آرزوى من خوشبختى تست و یقین بدان دقایق خوشى و سعادت من فقط آن زمانى بودند که با تو گذرانده‌ام.

چون نتوانستم در برابر تمایل قلبى خود ایستادگى به خرج دهم، لذا درصدد نوشتن این سطور برآمدم تا در آن علت رفتار خویش را با تو شرح دهم. لیکن نامه‌اى که بوسیله دخترى به رشته تحریر کشیده شده باشد، یقینا دروغى پنداشته خواهد شد، به خصوص که مرگ هم بدان شکل مقدسى نداده باشد. این نامه در حقیقت متضمن اعترافات من است و لذا در آن کلمه‌اى خلاف واقع جاى نداده‌ام.
 

پیوست ها

  • مادام کاملیا-الکساندر دوما.pdf
    2.6 مگایابت · بازدیدها: 0
بالا