دانلود کتاب جسدی در کتابخانه نوشته ی

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
1000004598.jpg

معرفی کتاب جسدی در کتابخانه​

کتاب جسدی در کتابخانه اثری از آگاتا کریستی و ترجمۀ مجتبی عبدالله نژاد است. این کتاب را انتشارات کتاب هرمس منتشر کرده است.

درباره کتاب جسدی در کتابخانه​

کتاب جسدی در کتابخانه نوشتۀ آگاتا کریستی در سال ۱۹۴۲ منتشر شد. داستان کتاب با یک رویداد غیرمنتظره در یک صبح آغاز می‌شود. به خانم «بانتری» که همراه همسرش «دالی» در عمارت گوسینگتون هال زندگی می‌کنند خبر می‌رسد که در کتابخانۀ طبقۀ پایین جنازۀ دختری قرار دارد. «دالی» با شنیدن این خبر سراسیمه به کتابخانه می‌رود و در کمال تعجب جنازۀ دختری بور و زیبا را می‌بیند. این زوج برای پی‌بردن به حقیقت با پلیس تماس می‌گیرند و پس از آن به دوستشان «خانم مارپل» اطلاع می‌دهند. »خانم مارپل» پس از شنیدن این خبر سریعاً خودش را به عمارت گوسینگتون هال می‌رساند و قدم در ماجرایی پیچیده و مرموز می‌گذارد.

خواندن کتاب جسدی در کتابخانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم​

علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی و پلیسی می‌توانند از مخاطبان این کتاب باشند.

درباره آگاتا کریستی​

آگاتا کریستی در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در شهر تورکی در منطقة لیدز انگلستان متولد شد. اگرچه مادرش قصد داشت برای آموزش خواندن به آگاتا تا ۸ سالگی او صبر کند، بااین‌حال شوق آگاتا موجب شد خودش خواندن را در سنی بسیار کمتر یاد بگیرد. او در سال ۱۹۱۰ با ازدست‌دادن پدرش و همچنین به دلیل مشکلات سلامتی مادرش، تصمیم گرفت به قاهره مهاجرت کند تا شاید آب‌وهوایی گرم‌تر موجب بهبود سلامت مادرش شود. او علاقه‌مند به بازدید از بناهای تاریخی قاهره و همچنین شرکت در مراسم‌های اجتماعی بود؛ همین علاقه‌مندی به جهان باستان در شکل‌گیری تعدادی از آثار او نیز تأثیرگذار بود. نهایتاً خانوادۀ کریستی به دلیل وقایع پیش از جنگ جهانی اول به انگلستان برگشتند.
جنگ جهانی اول یکی از نقاط عطف زندگی آگاتا کریستی بود. با آغاز جنگ جهانی اول، کریستی در انگلستان به‌عنوان عضوی از گروه کمک‌های داوطلبانه ابتدا به‌عنوان پرستار و سپس به‌عنوان کمک داروساز کار فعالیت کرد و در این بازه از زندگی خود با مهاجران بسیاری مواجه شد که اکثر آن‌ها بلژیکی بودند؛ تجربیات این مهاجرین الهام‌بخش او در نخستین نوشته‌هایش - از جمله رمان‌های مشهور پوآرو - بود.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، وضعیت سلامت آگاتا کریستی رو به وخامت رفت، بااین‌حال او به نوشتن ادامه داد. آزمایش‌ها نشان می‌دهند او در اواخر عمر خود از مشکلات عصبی ناشی از پیری، مانند آلزایمر رنج می‌برد. او در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درحالی‌که ۸۵ سال داشت، در خانۀ خود در وینتربورک انگلستان و به دلایل طبیعی چشم از جهان فروبست.

بخشی از کتاب جسدی در کتابخانه​

«خانم مارپل داشت لباس می‌پوشید که تلفن زنگ زد. زنگ تلفن کمی دستپاچه‌اش کرد. معمولاً تلفنش در این ساعت زنگ نمی‌زد. زندگی مجردی‌اش آن قدر مرتب و منظم بود که هر نوع تماس تلفنی پیش‌بینی نشده برایش سؤال‌برانگیز بود.
با حیرت به گوشی تلفن نگاه کرد و به خودش گفت: «وا، این دیگه کیه؟»
ساعت تماس‌های دوستانه همسایگان معمولاً بین نه تا نه ونیم بود. برنامه‌ریزی برای بقیه روز و دعوت به شام و ناهار و این جور چیزها معمولاً در این ساعت انجام می‌شد. قصاب، اگر در بازار گوشت مشکلی پیش می‌آمد، معمولا سر ساعت نه زنگ می‌زد. باقی روز هم ممکن بود تماس‌هایی گرفته شود، ولی بعد از ساعت نه ونیم شب تلفن‌زدن را کار بدی می‌دانستند. البته برادرزادۀ خانم مارپل که نویسنده بود، و بالطبع آدم عجیب‌وغریبی هم بود، در ساعات غیرعادی زنگ می‌زد. حتی یک‌بار ده دقیقه به نیمه‌شب زنگ زده بود. ولی ریموند وست هر رفتار نامتعارفی هم که داشت، سحرخیز بودن جزو آنها نبود. نه او و نه هیچ‌کدام از آشنایان خانم مارپل امکان نداشت قبل از هشت زنگ بزنند. ساعت الآن دقیقا یک ربع به هشت بود.
برای رسیدن تلگراف هم هنوز زود بود. چون ادارۀ پست تا ساعت هشت باز نمی‌کرد.
خانم مارپل با خودش گفت:
ــ حتماً اشتباه گرفته‌اند.
وقتی به این نتیجه رسید، رفت به‌طرف تلفن که هنوز بی‌وقفه زنگ می‌زد، گوشی را برداشت و به سروصدایش پایان داد:
ــ بله بفرمایید.
ــ تویی، جین؟
خانم مارپل غافلگیر شد.
ــ بله خودم هستم. چه سحرخیز شده‌ای، عزیزم.»
 

پیوست ها

  • جسدی در کتابخانه.pdf
    3.3 مگایابت · بازدیدها: 0
بالا