keyvan5280
عضو جدید

گریس (کیدمن) مادر تنهایی است که با مشقت بچههای کوچکش را در خانهای اربابی و دورافتاده در جزیرۂ جرزی بزرگ میکند. نه تنها شوهرش، چارلز (اکلستن)، یک سال و نیم پیش در جنگ جهانی دوم کشته شده، بلکه پیشخدمتهایشان نیز بیخبر و ناگهانی، ملک را ترک گفته و ناپدید شدهاند. در ضمن، این که هر دو بچه، آن (مان) و نیکلاس (بنتلی)، به نور روز حساسیت دارند و اگر اشعه آفتاب به آن دو بخورد، امکان دارد دچار مشکلاتی جدی شوند، نگهداری از آنها را دشوارتر میکند.
اوضاع وقتی ظاهرا بهبود مییابد که سه کارگر –خانم میلر (فلاناگان) نظافت کار، آقای تاتل (سایکس باغبان و تعمیرکار و لیدیا (کسیدی) دایه کرولال – به سراغ گریس میروند. از آن جا که این سه تن قبلا نیز در این خانه کار کردهاند، گریس به شرط آن که هیچ در و پنجرهای را باز نکنند تا مبادا نور بیرون به بچهها صدمهای بزند، آنان را استخدام میکند. به خصوص که پیش خدمتها هم متوجه میشوند که باید با عادت گریس به سرهم کردن داستانهای عجیب و غریب کنار بیایند. همه چیز بر وفق مراد پیش میرود تا این که «آن» خبر میدهد که علاوه بر آنان آدمهای دیگری نیز در خانه هستند و سپس سروصداها و اتفاقات عجیب، «گریس» را متقاعد میکند که اتفاقات خارق عادتی در خانهاش رخ میدهند. از آن به بعد وقوع حوادث ترسناک شدت میگیرد و سرانجام به فاش شدن حقیقتی تکان دهنده درباره خانه و ساکنان سابقش ختم میشود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: