Sarp
مدیر بازنشسته

"داش آکل" لوطی مشهور شیرازی است که خصلتهای جوانمردانهاش او را محبوب مردم ضعیف و بیپناه شهر کرده است . اما کاکارستم که گردنکلفتی ناجوانمرد است و به همین سبب ، بارها ضرب شست داش آکل را چشیده، به شدت از او نفرت دارد و در پی فرصتی است تا زهرش را به داش آکل بریزد و از او انتقام بگیرد.
همین حین، حاجی صمد - از مالکان شیراز - می میرد ، و داش آکل را وصی خود قرار می دهد. داش آکل، با اینکه آزادی خود را از همه چیز بیشتر دوست دارد ، به ناچار این وظیفه دشوار را به گردن میگیرد. او با دیدن مرجان، دختر جوان و مجرد حاجی صمد، به وی دل میبازد. اما اظهار عشق به مرجان را خلاف رویهی جوانمردی و عمل به وظیفهی خود میداند . در نتیجه ، این راز را در دل نگه میدارد. در عوض، یک طوطی میخرد، و درددلش را به او میگوید.
از آن پس، داش آکل ، قرق کردن سرِ گذر و درگیری با سایر لوطیها و اوباش را ترک میکند و اوقات خود را صرف رسیدگی به اموال حاجی و خانوادهی او میکند.
بر این منوال، هفت سال می گذرد تا اینکه برای مرجان، خواستگاری پیدا می شود. داش آکل به عنوان آخرین وظیفهی خود، وسایل ازدواج مرجان را فراهم میکند و او را به خانهی بخت میفرستد.

همان شب، در حال نشستن داش آکل در میدانگاهی محله ، کاکارستم سر می رسد. با داش آکل یکی به دو میکند و در نهایت با او گلاویز میشود؛ داش آکل پشت او را به زمین می مالد ولی طبق رسم جوانمردی وی را رها می کند و بلند میشود . در همین حال کاکا رستم از پشت سر به وی حمله کرده و سرانجام با ناجوانمردی تمام ، با قمه ، زخمیاش می کند.
فردای آن روز، وقتی پسر بزرگ حاجی صمد بر بالین داش آکل میآید، او طوطیاش را به وی می سپارد و کمی بعد، میمیرد.عصر همان روز، مرجان قفس طوطی را جلوش گذاشته است و به آن نگاه میکند، که ناگهان طوطی با لحن داشی "خراشیدهای" میگوید:
« مرجان... تو مرا کشتی... به که بگویم... مرجان... عشق تو... مرا کشت. »
این خلاصه ی داستان عشق پاک یه لوطی جوانمرد بود به یک دختر پاک .
ولی :
اگر داش آکل در بین ما می بود این رفتار بعضی از جوان های پر مدعای جامعه را می توانست برتابد ؟!
آیا داش آکل هم مثل تعداد معدودی از جوانان ، مست از مشروبات الکلی به مجلس عزای حسینی وارد میشد ؟!
تا به حال پای درد دل آرایشگران سالن های زیبائی و سلمانی های مردانه نشسته اید ؟
چرا باید در دهه ی اول محرم درآمد اینان سر به فلک بکشد و چندین برابر شود !!؟؟ آیا نمیشود بدون آرایش ، هیئت های عزاداری حسین علیه السلام را نگریست ؟!
آیا نمیشود ...
اکثر پرستاران بیمارستان ها و درمان گاه ها شاکی هستند از نحوه ی عزاداری مردم . تعداد کسانی که به علت برهنه بودن کف پایشان به بخیه و پانسمان نیاز دارند در این دهه روند صعودی پیدا می کند !!!
به راستی چه ثوابی در پس این اعمال ما نهفته است ؟!!؟!
داش آکل اگر علم را بلند میکرد قطعا حواسش به نگاه های بیمار بعضی از دختران بزک کرده ی کنار خیابان نبود !!!
او قطعا به این گونه "مرجان" ها دل نمی بست !!!
مطمئنا این داش آکلی که هر خواننده ی مجذوب مرام و جوانمردی او می شود ، برای گرفتن مقداری غذا ، به دعوا و فحش و ... روی نمی آورد !!!
ما به کجا می رویم .
دوستان ! تعداد این گونه افراد خیلی خیلی کم است . الحمدلله . ولی کاش میشد اجازه ندهیم همین افراد کم هم به چشم بیایند .
کاش میشد به جای خرافات به جای قمه زنی و ... به حقیقت این قیام حسینی فکر می کردیم .
متاسفانه در شب اول محرم جلوی چشمان بنده ، دو تصادف شکل گرفت که در هر دوی آن ها راننده حال طبیعی نداشتند !!!