دادرسان عادل

نگار20

عضو جدید
دادرسان عادل

نوشته : آناتول فرانس در مجموعه كرنبیل
مترجم : فرج الله پورسرتیپ

ژان مارتو گفت:
((من دادرسان عادل را هم دیده ام. منتها در روی پرده نقاشی…))


روزی در موزه ، تابلوی دو قاضی عادل را كه مابور رسم كرده بود مشاهده كردم. این دو قاضی متعلق به یك نسل از دست رفته ای بودند. منظور من اینست كه اینها قضات دوره گردی بودند كه با اسبهای كوچك خود به طور یورتمه طی طریق میكردد و اشخاص مسلحی مجهز به سر نیزه و خنجر پیاده در ركابشان حركت میكردند. این دو قاضی پر ریش و پشم مثل پادشاهان قدیم فلاماند كلاه عجیب و باشكوهی به سر داشتند كه در عین حال جای شبكلاه و … را میگرفت. جامه های زربفتشان مزین به گل و بوته های زیبا بود :
استاد بزرگ توانسته است یك حالت عظمت متانت و ملایمت بدانها بخشد. اسبهای آنها هم مثل خودشان ملایم و آرام بودند. با این همه این قضات نه طبیعت واحد و نه عقیده واحدی داشتند و این موضوع فوراً به چشم میخورد. یكی از آنها كاغذی به دست گرفته و با انگشت متن آن را نشان میداد و دیگری دست چپ را بقاش زین گرفته دست راست را بلند كرده بود و این حركت دست از یك فكر محتاط و دقیق حكایت میكرد. هر دوی این قضات متدین و عادل بودند اما اولی به نوشته پای بند بود و دومی به عقل و روح معتقد. من كه بمیله ای كه آنها را از مردم جدا میكرد تكیه داده بودم به حرفهای آن دو گوش میدادم؛

قاضی اولی گفت:
(( من به آنچه در این نوشته است پای بندم. اولین قانون بر روی سنگ نوشته شد كنایه از اینكه تا جهان پایدار است آن قانون هم دوام نماید.))

قاضی دومی پاسخ داد : (( هر قانونی كه ثبت و ضبط شده است به مرور زمان از درجه اعتبار ساقط گردیده زیرا دست كاتب كند و هوش آدمیان تیز تر است و مقدراتشان در تغییر. ))
و این دو پیر مرد درستكار مصاحبه حكمت آمیز خود را چنین ادامه دادند ؛
قاضی اولی : (( قانون ثابت و لایتغیر است.))
قاضی دومی : (( در هیچ عصر و زمانی ثابت و لایتغیر نیست .))
قاضی اولی : (( قانون چون از صرف خدا نازل شده غیر قابل تغییر است. ))
قاضی دومی : (( قانون محصول طبیعی زندگی اجتماعی است و وابسته به شرائط متحرك این زندگی است.))
قاضی اولی : (( قانون اراده خداوندی است كه تغییر نخواهد كرد.))
قاضی دومی : (( قانون اراده آدمیان است كه دائماً در تغییر است.))
قاضی اولی : (( قانون پیش از بشر بوده و بر او مقدم است.))
قاضی دومی : (( قانون به دست بشر وضع شده و مثل او عاجز و مثال او قابل تكامل است.))
قاضی اولی : (( قاضی كتابت را باز كن و آنچه در آن نوشته بخوان زیرا خداوند به كسانیكه بدو ایمان داشتند قانون را انشاء نموده است.))

قاضی دومی : (( آنچه به دست مردگان نوشته شده به دست زندگان بر روی آن خط بطلان كشیده شده چه در غیر این صورت اراده كسانی كه دیگر وجود ندارند بر آنها كه هنوز زنده هستند تحمیل می گشت و مرده ها جای زنده ها را میگرفتند و زنده ها به عالم اموات می پیوستند.))
قاضی اولی : (( زنده ها باید از قوانین كه به دست مردگان وضع گردیده اطاعت كنند مرده ها و زنده ها در پیشگاه خدا هم عصر یكدیگرند موسی و سیروس، قیصر، ژوسبینین و امپراطور آلمان هنوز هم بر ما حكومت میكنند زیرا ما در برابر هدایت معاصرینشان هستیم.))
قاضی اولی : (( قوانین اولیه از طرف عقل كل الهام گردید. امتیاز یك قانون در اینست كه به این سرچشمه فیض یزدیكتر باشد. ))
قاضی دومی : (( زنده ها باید قوانین خود را از زنده ها اخذ كنند زرتشت و نرماوپمپی لیوس دیگر صلاحیت اینكه بما امر و نهی نمایند ندارند. ))

قاضی اولی : (( قوانین تازه از قوانین كهنه منشعب میشوند اینها جوانه های یك درخت هستند و از یك شیره تغذیه میكنند. ))
قاضی دومی : (( درخت فرتوت قوانین شیره تلخی ترشح میكند چونكه لا ینقطع بر آن تبر میزنند.))
قاضی اولی : (( وظیفه قاضی این نیست كه ببیند آیا قوانین عادلانه هست یا خیر زیرا كه الزاماً قوانین عادلانه است فقط وظیفه قاضی است كه آنها را به درستی اجرا نماید.))
قاضی دومی : (( وظیفه ما اینست كه ببینیم قوانینی را كه اجرا می كنیم عادلانه هست یا خیر. زیرا اگر ما آنها را غیر عادلانه تشخیص دادیم برای ما ممكن است كه در اجرای آنها كه بدان مجبور هستیم تعدیل به عمل آوریم.))
قاضی اولی : (( انتقاد از قوانین مناسب با احترامیكه ما نسبت به آنها باید داشته باشیم نیست.))
قاضی دومی : (( اگر ما سختی و خشونت آنها را نبینیم چگونه میتوانیم آنها را نرم و ملایم بسازیم.))
قاضی اولی : (( ما قاضی هستیم نه قانونگزار و فیلسوف.))
قاضی دومی : (( ما بشر هستیم. ))
قاضی اولی : (( بشر نمیتواند در باره بشر قضاوت كند قاضی وقتی بر كرسی قضا نشست بشریت خود را قراموش میكند و جنبه خدائی به خود میگیرد و نه شادی ونه دردی احساس میكند. ))
قاضی دومی : (( عدالتی كه با مهر و عاطفه اجرا نشود مهلك ترین بی عدالتی ها است.))
قاضی اولی : (( عدالت به معنی تحت اللفظی آن كامل و بی نقص است.))
قاضی دومی : (( وقتی عدالت جنبه روحانی نداشته باشد پوچ و بی معنی است.))

قاضی اولی : (( اصل قوانین ناشی از خداوند است و نتایجی هم كه بر آن مترتب میشود حتی جزئی ترین آنها جنبه الهی دارد. اما اگر آن طور هم كه شما میگویید قانون جنبه خدائی نداشت و فقط ساخته فكر بشر بود باز هم می بایست آن را نوشته اجرا كرد. زیرا نوشته ثابت است و روح در تغییر .))
قاضی دومی : (( قانون كاملاً ساختة فكر بشر است و در ادواری كه خرد آدمی در مرحله بدوی بود قانون هم جنبه احمقانه و بی رحمانه داشت. اما اگر هم قانون از جوهر یزدانی مستفیض شده باشد باز هم باید تبعیت از هوش و خرد نمود نه از نوشته ، زیرا كه نوشته مرده است و عقل و هوش زنده .))

بعد از این سخنان هر دو قاضی عادل از اسبهای خود پیاده شدند و با ملتزمینشان به دادگاه رفتند تا در آنجا حق و عدالت را درباره كسانیكه در انتظارشان بودند اجرا نمایند .

اسب های آنها كه زیر درخت نارون به میخی بسته شده بودند با هم صحبت می كردند…..


منبع : سایت داستانی کل کشور
 
بالا