S R Engineer
عضو جدید
خود درگیری داره بچه!!
نمیخوام...حال نکردم بات...
بای
بی طرف قضاوت کنم اون قصد ناراحت کردن نداشت!صاحابشو میگم!
خود درگیری داره بچه!!
نمیخوام...حال نکردم بات...
بای
:دی کلا من تو حفظ شعر تعطیلم
بشین از روشون چندبار بنویس حفظ میشی! :دی
نمیفهمم واقعا :-؟؟بی طرف قضاوت کنم اون قصد ناراحت کردن نداشت!صاحابشو میگم!
ندا جان تا میتوانی دلی بست آر دل شکستن که هنر نیست گلم
نمیفهمم واقعا :-؟؟
الان من باید چی بگم؟؟؟
خیلی زشته آدم صفت خودشو به یکی دیگه نسبت بده متاسفم واقعا
:دی نه با اون بودم :دیبامنی؟ من چه صفتی بهت دادم عایا؟
بی طرف قضاوت کنم اون قصد ناراحت کردن نداشت!صاحابشو میگم!
نمیفهمم واقعا :-؟؟
الان من باید چی بگم؟؟؟
خیلی زشته آدم صفت خودشو به یکی دیگه نسبت بده متاسفم واقعا
بینیم بابا
مهسا نیومدی پس؟
بامنی؟ من چه صفتی بهت دادم عایا؟
:دی نه با اون بودم :دی
سلام
منم از خستگی می گم تو تالار زنگ تفریح ، تا نا خوش هام در خنده ها و خوش های دوستانم گم بشه
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانس من گوش کنید
.
.
.
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه رویی بودیم
بسته سلسله ،سلسه مویی بودیم
.
.
.
این زمانه عاشق سرگشته فراوان دارد
کی خبر از سرّ من بی سر و سامان دارد
....
خسته ام خدایا
از خودم ...
از آن پیام لعنتی...
از خداحافظی ...
حالم گرفته شدآها!چون من از تو طرفداری کردم!
موضع خودتو مشخص کن!!!
حالم گرفته شد
سلام
منم از خستگی می گم تو تالار زنگ تفریح ، تا نا خوش هام در خنده ها و خوش های دوستانم گم بشه
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانس من گوش کنید
.
.
.
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه رویی بودیم
بسته سلسله ،سلسه مویی بودیم
.
.
.
این زمانه عاشق سرگشته فراوان دارد
کی خبر از سرّ من بی سر و سامان دارد
....
خسته ام خدایا
از خودم ...
از آن پیام لعنتی...
از خداحافظی ...
واسه چی؟؟!
ببین دفعه بعدی یه تاپیکی بزن که تشکر هم داشته باشه!امتیاز جمع کنیم خب؟؟؟
دوستان من عاشقه این شعرم
خسته
از بیم و امید عشق رنجورم
آرامش جاودانه می خواهم
بر حسرت دل دگر نیفزایم
آسایش بیکرانه می خواهم
پا بر سر دل نهاده می گویم
بگذشتن از آن ستیزه جو خوشتر
یک بوسه ز جام زهر بگرفتن
از بوسه آتشین او خوشتر
پنداشت اگر شبی به سرمستی
در بستر عشق او سحر کردم
شبهای دگر که رفته عمرم
در دامن دیگران به سر کردم
دیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم
آن گمشده شادی و سرورم را
آنکس که مرا نشاط و مستی داد
آنکس که مرا امید و شادی داد
هرجا که نشست بی تامل گفت:
(او یک زن ساده لوح عادی بود)
می سوزم از این دوروئی و نیرنگ
یکرنگی کودکانه می خواهم
ای مرگ از آن لبان خاموشت
یک بوسه جاودانه می خواهم
رو، پیش زنی ببر غرورت را
کو عشق ترا به هیچ نشمارد
آن پیکر داغ و دردمندت را
با مهر به روی سینه نفشارد
عشقی که ترا نثاره ره کردم
در سینه دیگری نخواهی یافت
زان بوسه که بر لبانت افشاندم
شورنده تر آذری بخواهم یافت
در جستجوی تو و نگاه تو
دیگر ندود نگاه بی تابم
اندیشه آن دو چشم رویائی
هرگز نبرد ز دیگان خوابم
دیگر به هوای لحظه ای دیدار
دنبال تو در بدر نمی گردم
دنبال تو ای امید بی حاصل
دیوانه و بی خبر نمی گردم
در ظلمت آن اطاقک خاموش
بیچاره و منتظر نمی مانم
هر لحظه نظر به در نمی دوزم
وان آه نهان به لب نمی رانم
ای زن که دلی پر از صفا داری
از مرد وفا مجو، مجو، هرگز
او معنی عشق را نمی داند
راز دل خود به او مگو هرگز
ای بابا نه ، من اهل این ریا بازیا نیستم :-"
:دی چقد شخصیتم زود تابلو میشه من :-"آره میدونم!!!
BoOoOoOsssssخوش برگشتی عزیزم :ایکس
BoOoOoOssssبوس بوس لوس لوس
خسته ام از برداشت های اشتباهی دوستام
گاهی تکرار از هر چیزی لذت بخش تره ، من از بعضی تکرارا خسته نمیشم :-؟؟ کاش یکی اینو بفهمه
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
بعد از یه روز کاری خسته کننده!!!! | زنگ تفريح | 4 | ||
اگه دلت گرفته اگه صدات خسته است...بيا تو | زنگ تفريح | 450 |