خدایا..

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند
عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
... کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "
پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...
:gol:
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید...

شاید...

شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد



شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد



وشاید خانه آخرتمان از این بدتر است



شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی ماشین هایشان ، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند




شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود



چشمها را باید شست


دل خوش از آنیم که حج میرویم



غافل از آنیم که کج میرویم


کعبه به دیدار خدا میرویم


او که همینجاست کجا میرویم


حج بخدا جز به دل پاک نیست


شستن غم از دل غمناک نیست


دین که به تسبیح و سر و ریش نیست


هرکه علی گفت که درویش نیست


صبح به صبح در پی مکر و فریب

شب همه شب گریه و امن یجیب

 

Similar threads

بالا