خانوما نظر بدن!!!!

رو‍‍‍ژين

عضو جدید
هیچ جوابی برای این حرف ها وجود نداره. یعنی جوابی منطقی و قانع کننده وجود نداره . چیزی رو که از پایه کاملا اشتباه هست نمیشه با یک پاسخ درست کرد.
این زن ستیزی و مسائلی که در بین دین دارها و بیشتر از همه مسلمانان وجود داره بنیان و شروعش از همین آیه ها بوده.
جون هركسي كه دوست دارين بسته ديگه چرا اينقد مزاحم دوستا ميشيداگرشهامتش روداريد مسائل اعتقادي خود را ببريد پيش استادان معارف اسلامي ويا اخوندهاي خودتون در دانشگاه ويا حوزه علميه.بيش از اين مزاحم دوستان نشيد هركس براي خودش ايده ومرامي دارد توكه به خدا اعتقاد نداري .حق تعين تكليف براي بنده وامسالهم را نداري اينجا جاي مطرح كردن اين مسائل نيست اگر ادامه پيدا كنه ...عواقبش متوجه خودتان خواهد شد.حرمت دوستان راهم رعايت كنيد
 

YuMi

اخراجی موقت
جون هركسي كه دوست دارين بسته ديگه چرا اينقد مزاحم دوستا ميشيداگرشهامتش روداريد مسائل اعتقادي خود را ببريد پيش استادان معارف اسلامي ويا اخوندهاي خودتون در دانشگاه ويا حوزه علميه.بيش از اين مزاحم دوستان نشيد هركس براي خودش ايده ومرامي دارد توكه به خدا اعتقاد نداري .حق تعين تكليف براي بنده وامسالهم را نداري اينجا جاي مطرح كردن اين مسائل نيست اگر ادامه پيدا كنه ...عواقبش متوجه خودتان خواهد شد.حرمت دوستان راهم رعايت كنيد


چه جالب
همین امروز ثبت نام کرده و از همه چی با خبره:D
 

ماریا جمشیدی

عضو جدید
تفسیر المیزان

" الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ" كلمه (قيم) به معناى آن كسى است كه مسئول قيام به امر شخصى ديگر است، و كلمه (قوام) و نيز (قيام) مبالغه در همين قيام است، و مراد از جمله:" بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ" آن زيادتهايى است كه خداى تعالى به مردان داده، به حسب طاقتى كه بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، چون زندگى زنان يك زندگى احساسى و عاطفى است، كه اساس و سرمايه‏اش رقت و لطافت است، و مراد از جمله:" بما انفقوا" مهريه‏اى است كه مردان به زنان مى‏دهند، و نفقه‏اى است كه همواره به آنان مى‏پردازند.
و از عموميت علت به دست مى‏آيد كه حكمى كه مبتنى بر آن علت است يعنى قيم بودن مردان بر زنان نيز عموميت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نيست، و چنان نيست كه مردان تنها بر همسر خود قيمومت داشته باشند، بلكه حكمى كه جعل شده براى نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومى كه ارتباط با زندگى هر دو طايفه دارد، و بنا بر اين پس آن جهات عمومى كه عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قيمومت دارند، عبارت است از مثل حكومت و قضا (مثلا) كه حيات جامعه بستگى به آنها دارد، و قوام اين دو مسئوليت و يا بگو دو مقام بر نيروى تعقل است، كه در مردان بالطبع بيشتر و قوى‏تر است، تا در زنان همچنين دفاع از سرزمين با اسلحه كه قوام آن برداشتن نيروى بدنى و هم نيروى عقلى است، كه هر دوى آنها در مردان بيشتر است تا در زنان.
و بنا بر اين، اين كه فرمود:" الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ"، اطلاقى تام و تمام دارد، و اما جملات بعدى كه مى‏فرمايد:
" فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ..."
كه ظاهر در خصوصياتى است كه بين زن و شوهر هست نمى‏خواهد اين اطلاق را مقيد ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 544
كند، بلكه مى‏خواهد فرعى از فروع اين حكم مطلق را ذكر نموده، جزئى از ميان جزئيات آن كلى را بيان كند، پس اين حكم جزئى است كه از آن حكم كلى استخراج شده، نه اينكه مقيد آن باشد.
" فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ" مراد از صلاح همان معناى لغوى كلمه است، و آن همان است كه به لياقت شخص نيز تعبير مى‏شود، و كلمه (قنوت) عبارت است از دوام طاعت و خضوع، و از اينكه در مقابل اين گونه زنان زنان ناشزه را قرار داد، و فرمود:" وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ" به دست مى‏آيد كه مراد از" صالحات" نيز همسران صالح است، نه هر زن صالح، و خلاصه حكمى كه روى صالحات كرده، و فرموده صالحات چنين و چنانند، مخصوص زنان در حال ازدواج است نه مطلق زنان.
و در اين جمله كه به تعبير (زنان صالح چنين و چنانند) دستور داده كه زنان صالح بايد چنين و چنان باشند در واقع حكم مربوط به شؤون زوجيت و كيفيت معاشرت منزلى را بيان كرده، و اين حكم در عين حال حكمى است كه در سعه و ضيقش تابع علتش، يعنى همان قيمومت مرد بر زن از نظر زوجيت است پس بر زن واجب است شوهر را اطاعت كند، و او را در هر شانى كه به شؤون زوجيت راجع مى‏شود حفظ نمايد.
[مراد و مفاد از" الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ"]
و به عبارتى ديگر همان طور كه قيمومت صنف مردان بر صنف زنان در مجتمع بشرى تنها مربوط مى‏شود به جهات عامه‏اى كه زنان و مردان هر دو در آن جهات شريكند، و چون جهاتى است كه نيازمند به تعقل بيشتر و نيروى زيادتر است كه در مردان وجود دارد، يعنى امثال حكومت و قضا و جنگ بدون اين كه استقلال زن در اراده شخص و عمل فردى او خدشه‏اى بخورد، و بدون اين كه مرد حق داشته باشد اعتراض كند كه تو چرا فلان چيز را دوست مى‏دارى و يا فلان كار را مى‏كنى، مگر آن كه زن كار زشت را دوست بدارد، يا مرتكب شود، به شهادت اين كه فرمود:" فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ".
همچنين قيمومت مرد بر زنش به اين نيست كه سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالك آن است بكند، و معناى قيمومت مرد اين نيست كه استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او، و دفاع از منافعش را سلب كند، پس زن هم چنان استقلال و آزادى خود را دارد، هم مى‏تواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ كند، و هم مى‏تواند از آن دفاع نمايد و هم مى‏تواند براى رسيدن به اين هدفهايش به مقدماتى كه او را به هدفهايش مى‏رساند متوسل شود. ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 545
بلكه معناى قيمومت مرد اين است كه مرد به خاطر اين كه هزينه زندگى زن را از مال خودش مى‏پردازد، تا از او استمتاع ببرد، پس بر او نيز لازم است در تمامى آنچه مربوط به استمتاع و هم‏خوابگى مرد مى‏شود او را اطاعت كند، و نيز ناموس او را در غياب او حفظ كند، و وقتى غايب است مرد بيگانه را در بستر او راه ندهد، و آن بيگانه را از زيبائيهاى جسم خود كه مخصوص شوهر است تمتع ندهد و نيز در اموالى كه شوهرش در طرف ازدواج و اشتراك در زندگى خانوادگى به دست او سپرده و او را مسلط بر آن ساخته خيانت نكند.
پس معناى آيه مورد بحث اين مى‏شود كه زنان مسلمان سزاوار است صفت صلاح را پيشه خود بسازند، كه اگر چنين كنند قهرا قانتات خواهند بود، يعنى همواره و دائما شوهران خود را در هر چه كه از ايشان بخواهند اطاعت خواهند كرد، البته هر چيزى كه با تمتع شوهران ارتباط داشته باشد، و واجب است بر آنان كه جانب خود را در همه چيزهايى كه متعلق حق شوهران است در غياب شوهران حفظ كنند.
و اما جمله: (بِما حَفِظَ اللَّهُ) ظاهرا كلمه" ما" در آن مصدريه است و حرف (با) به اصطلاح باى آلت است، و معناى جمله اين است كه زنان مطيع شوهران خويشند، و حافظ غيب ايشانند، به حفظى كه خدا از حقوق ايشان كرده، چون قيمومت را براى آنان تشريع و اطاعتشان و حفظ غيبتشان را بر زنان واجب فرموده است.
ممكن هم هست حرف (با) را براى مقابله بگيريم، كه در اين صورت معناى آيه چنين مى‏شود: واجب است بر زنان قنوت و حفظ الغيب شوهران، در مقابل اين كه خداى تعالى حقوق آنان را حفظ نموده، و آنان را- كه در جاهليت جزء انسانها به شمار نمى‏آمدند.
داخل مجتمع بشرى نموده، و در اين ظرف حقوقشان را احيا كرد، و بر مردان واجب فرمود مهر و نفقه ايشان را بپردازند، ولى معناى اول روشن‏تر است.
البته در اين ميان معانى ديگرى از ناحيه مفسرين براى آيه شده، كه ما از ذكر آنها صرفنظر كرديم، چون آيه شريفه با هيچ يك از آنها مساعد نبود.
" وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ" كلمه" نشوز" به معناى عصيان و استكبار از اطاعت است، و مراد از خوف نشوز اين است كه علائم آن به تدريج پيدا شود، و معلوم گردد كه خانم مى‏خواهد ناسازگارى كند، و اگر در جمله:" فعظوهن" فاى تفريع را آورد، و موعظه را نتيجه ترس از نشوز، قرار داد، نه از خود نشوز، شايد براى اين بوده كه رعايت حال موعظه را در بين علاجهاى سه‏گانه كرده باشد، و ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 546
بفهماند از ميان اين سه راه علاج موعظه علاجى است كه هم در حال نشوز مفيد واقع مى‏شود، و هم قبل از نشوز، و هنگام پيدا شدن علامتهاى آن و علاجهاى سه‏گانه همان است كه عبارت:
" فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ" بر آن دلالت مى‏كند، و گو اين كه اين راه‏هاى علاج با حرف و او به يكديگر عطف شده، و حرف واو دلالتى بر ترتيب ندارد، ولى از معناى آيه مى‏دانيم كه بين اين سه علاج ترتيب هست، و مى‏خواهد بفرمايد اول او را موعظه كنيد، اگر موعظه اثر نگذاشت با او قهر كنيد، و رختخوابتان را جدا سازيد، و اگر اين نيز مفيد واقع نشد، او را بزنيد دليل بر اين كه رعايت تدريج و ترتيب لازم است اين است كه ترتيب نامبرده به حسب طبع نيز وسايل گوناگونى از كيفر دادن است، هر كس بخواهد كسى را كيفر كند طبيعتا اول از درجه ضعيف آن شروع مى‏كند، و سپس به تدريج كيفر را شديد و شديدتر مى‏سازد، بنا بر اين ترتيبى كه از آيه فهميده مى‏شود از سياق آن به دست مى‏آيد، نه از حرف واو.
و ظاهر جمله:" وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ" اين است كه بستر محفوظ باشد، ولى در بستر با او قهر كند، مثلا در بستر پشت به او كند، و يا ملاعبه نكند، و يا طورى ديگرى بى‏ميلى خود را به او بفهماند، گو اينكه ممكن است با مثل اين عبارت جدا كردن بستر نيز اراده بشود، ولى بعيد است (معمولا وقتى بخواهند بگويند بسترت را از او جدا كن نمى‏گويند در بستر از او كناره بگير) و اى بسا معناى اول از اين نظر تاييد شود، كه مضجع را به لفظ جمع آورده، چون بنا بر اين كه منظور جدا كردن مضجع بوده باشد، ديگر به حسب ظاهر احتياج نبود كلمه نامبرده را به لفظ جمع بياورد، و كثرت را بفهماند (زيرا كسى، همسرش مضاجع دارد كه هر شب با او بخوابد)" مترجم".
" فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ..."
يعنى اگر در اثر اعمال آن سه راه علاج به اطاعت شما در آمدند، ديگر عليه آنان بهانه‏جويى مكنيد، و با اين كه اطاعت شما مى‏كنند براى اذيت و آزارشان دنبال بهانه نگرديد، و در آخر اين مطلب را تعليل مى‏كند به اين كه" إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً" و اعلام مى‏دارد به اين كه مقام پروردگارشان على و كبير است، پس از قدرت و تفوقى كه بر زنان خود دارند مغرور نشوند و سوء استفاده ننموده در اثر غرور به آنها ظلم و استعلا و استكبار نكنند، و همواره به ياد علو مقام پروردگارشان باشند.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: elma

elma

عضو جدید
هیچ جوابی برای این حرف ها وجود نداره. یعنی جوابی منطقی و قانع کننده وجود نداره . چیزی رو که از پایه کاملا اشتباه هست نمیشه با یک پاسخ درست کرد.
این زن ستیزی و مسائلی که در بین دین دارها و بیشتر از همه مسلمانان وجود داره بنیان و شروعش از همین آیه ها بوده.
واقعا که می خوای بگی مشکل ازدین ماست که این جور الفاظ توش وجود داره :mad::mad::mad::mad:
 

elma

عضو جدید
خوب من زیاد تو مسایل دین شناسی و قران شناسی سر رشته ندارم اما این موضوع یه مدت واقعا ذهن خودمم در گیر کرده بود اما به نظر من این جور اشکالاتی که الان از قران گرفته می شه به خاطر اینه که قران با اینکه متعلق به همه ی دوران است ولی در زمان یه سری از اعراب جاهلیت نازل شده و اول از همه باید در سطح درک اونا جا می گرفته و الان نقش خانواده ها و افراد و طرز فکر ها تا حدی تغییر کرده و این شکل سنتی زندگی خوب زیاد در قالب خانواده ها جا نمی گیره البته این فقط نظر شخصی یه منه در مورد آیه های این چنینی ...
وگر نه مگه می شه دینی که به عنوان کاملترین دین در اختیار ما قرار گرفته شان یک زن را تا حد این چنین بر داشت هایی پاین بیاره !!!:cry:
 

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
از نظر خداوند مرد در نظام اجتماعی بر زنان برتره
در مورد کتک زدن باید بگم که اگر شوهر با مهربانی و با محبت با همسرش همانطور که در روایات آمده صحبت کند خودبخود هم زن متمایل به این کار می شود
و بعدش خداوند فرموده اگه پند و نصیحت اثر نداشت میتونی کتک بزنی و البته کتک زدن هم حد و حدودی داره نه اینکه به طرف اسیب برسونی و این تنبیه بیشتر به نوازش شبیهه تا ضرب و از نظر روانشناسی هم ثابت زن یه غده ای داره که فقط با زدن اروم میشه و این حکم الزامی نیس فقط توجیهیه مثلا پیامبر (ص) فرموده آیا جای تعجب نیست که کسی همسرش را بزند و بعد با او دست به گردن شود!
:eek::eek::eek:
چرا از خودتون علم جدید در میارید؟:surprised:
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با اینکه پسر هستم.ولی یادمه چند سال پیش میخواستم قران را بخونم.تا به سوره نسا که در اوایل قران هم هست رسیدم .دیگه نتونستم ادامه بدم
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یک سوال دارم الان زن چه نیازی به مرد داره برای زندگی؟؟
اون موقع فرق داشت.
الان با یک دکمه میتونی کار های خودت را انجام بدی.لازم نیست زور بازو داشته باشی.
1500 سال پیش زن بدون مرد به سختی میتونست به زندگی ادامه بده .ولی الان قضیه فرق کرده.
مطمئن باشید منظورشون همین بوده.عزیز من شما ازت خودت در نیاور.از 1000 تا علمای مذهبی شیعه معتقد هستند که زنی که حاظر نیست به مردش تن بده.مرد میتونه بزنتش.
شما همین سوال را برو دفتر یک ایت الله بپرسی میگه اگر بزنی اشکالی نداره .ولی سعی کن که نزنی
 

mohamad javid

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یک سوال دارم الان زن چه نیازی به مرد داره برای زندگی؟؟
اون موقع فرق داشت.
الان با یک دکمه میتونی کار های خودت را انجام بدی.لازم نیست زور بازو داشته باشی.
1500 سال پیش زن بدون مرد به سختی میتونست به زندگی ادامه بده .ولی الان قضیه فرق کرده.
مطمئن باشید منظورشون همین بوده.عزیز من شما ازت خودت در نیاور.از 1000 تا علمای مذهبی شیعه معتقد هستند که زنی که حاظر نیست به مردش تن بده.مرد میتونه بزنتش.
شما همین سوال را برو دفتر یک ایت الله بپرسی میگه اگر بزنی اشکالی نداره .ولی سعی کن که نزنی
عزيزم در رابطه با سوالت كه بايد خدمت عرض كنم اگه ما آدماها احساس نياز نكنيم تن به هيچ كاري نميديم...بس احساس نياز پيدا ميكنيم كه به سراغ همديگه ميريم.....
بعد در رابطه با دكمه كه ميگي آدم با يه دكمه ميتونه كارش رو انجام بده بله درست ولي برا حركت دادن دكمه هم زور بازو لازمه;)
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره بقره آیه 223 :زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید
سوره بقره آیه 230 پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید
سوره نساء آیه15 :و از زنان شما آنان که مرتکب فحشا میشوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهید. اگر شهادت دادند آنها را در خانه محبوس کنید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی در پیش پایشان نهد.
نور آیه 6 :کسانیکه زنان خود را به زنا متهم میکنند، اگر نتوانند 4 شاهد پیدا کنند میتوانند خود چهار بار شهادت بدهند در راه خدا که او از راستگویان است. (این عمل را لعان گویند)
سوره النساء (زنان) آیه 34 و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید.
سوره نساء (زنان) آیه :24
نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده اند، مگر آنها که به تصرف شما در آمده باشند
 

جوجوبا

عضو جدید
تفسیرش؟
پس چرا خدا تفسیرش را نازل نکرد؟
مگه قران برای هدایت مفسرا اومده؟
فکر کن توی جزیره زندگی میکنی با خونوادت و یه قران هم داری!!!!!!!!

نه خدا قران روبرای مفسرا نفرستاده ولی خودش درقران گفته قران نزول کرده یعنی حرفای خدا به شکلی روان وقابل فهم برای هر گروه وسنی فرستاده شده به زمین
وهرکسی بنا به درکش وسنش میتونه ازش بهره ببره
ابن ملجم مرادی هم حافظ کل قران بود واهل نماز شب و.... اون چه برداشتی از قران کرد ؟شد قاتل امام معصوم
پس این بستگی به خودت داره به تعداد ادمها میتونه تفسیر وبرداشتهای متفاوتی از قران شه
اما باید ببینی کدوم یکی باعقل جور درمیاد
به نظرم شما یه طرفه به قاضی رفتی
 
  • Like
واکنش ها: elma

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه خدا قران روبرای مفسرا نفرستاده ولی خودش درقران گفته قران نزول کرده یعنی حرفای خدا به شکلی روان وقابل فهم برای هر گروه وسنی فرستاده شده به زمین
وهرکسی بنا به درکش وسنش میتونه ازش بهره ببره
ابن ملجم مرادی هم حافظ کل قران بود واهل نماز شب و.... اون چه برداشتی از قران کرد ؟شد قاتل امام معصوم
پس این بستگی به خودت داره به تعداد ادمها میتونه تفسیر وبرداشتهای متفاوتی از قران شه
اما باید ببینی کدوم یکی باعقل جور درمیاد
به نظرم شما یه طرفه به قاضی رفتی


ببین عزیز م درد همینه!

متن یکی است و هر کسی در هر زمانی و در هر مکانی یک جور تعریفش میکنه!

قران یکی است و هزاران تفسیر ازش وجود داره که هیچ کدوم با اون یکی تطابق کامل نداره!

خوب این چه متنی است؟

من اگه برم 10 تا کتاب فیزیک باز کنم همشون بحث الکترومغناطیس رو یکجور توضیح میدهند!

ولی برای بحث زنان توی قران میشه 1001 تفسیر پیدا کرد!

برای همینه که میگم به اصالت عقل ایمان دارم و نه به اصالت نقل!

به همین دلیله که میگم نقل عین گمراهی است و ایمان هم نقطه پایان اندیشه!

یکی میره قران میخونه میشه مولانا (به ایمان نرسیده) یکی هم میره قران میخونه میشه بن لادن (نمونه ایمان)!

خوب این چه متنی است که این همه دگرگونی در اون وجود داره؟

پس اینجا نقش خرد کجاست؟
 

mehrshad53

اخراجی موقت
نور آیه 6 :کسانیکه زنان خود را به زنا متهم میکنند، اگر نتوانند 4 شاهد پیدا کنند میتوانند خود چهار بار شهادت بدهند در راه خدا که او از راستگویان است. (این عمل را لعان گویند):eek::eek::eek:

سوره نساء (زنان) آیه :24
نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده اند، مگر آنها که به تصرف شما در آمده باشند
:eek::eek::eek::eek:

معنی اعجاز را هم کاملا فهمیدیم!!!!!!!!!!!!1
 

mehrshad53

اخراجی موقت
ببین عزیز م درد همینه!

متن یکی است و هر کسی در هر زمانی و در هر مکانی یک جور تعریفش میکنه!

قران یکی است و هزاران تفسیر ازش وجود داره که هیچ کدوم با اون یکی تطابق کامل نداره!

خوب این چه متنی است؟

من اگه برم 10 تا کتاب فیزیک باز کنم همشون بحث الکترومغناطیس رو یکجور توضیح میدهند!

ولی برای بحث زنان توی قران میشه 1001 تفسیر پیدا کرد!

برای همینه که میگم به اصالت عقل ایمان دارم و نه به اصالت نقل!

به همین دلیله که میگم نقل عین گمراهی است و ایمان هم نقطه پایان اندیشه!

یکی میره قران میخونه میشه مولانا (به ایمان نرسیده) یکی هم میره قران میخونه میشه بن لادن (نمونه ایمان)!

خوب این چه متنی است که این همه دگرگونی در اون وجود داره؟

پس اینجا نقش خرد کجاست؟

آفرین بر تو که عقل داری...
:gol::gol::gol:
 

manelee

عضو جدید
تنها سوره اي كه تنه منو لرزوند و باعث شد در دين و مذهبم تجديد نظر اساسي كنم اين سوره بود و بعد از اون در شك و ترديدي اساسي به سر برده ودر آخر به نتايجي رسيدم كه بسيار شخصي است .
 
بالا