حوادث آخرالزمان،

اوسپید

عضو جدید
از نشانه هایی که برای نزدیکی قیامت برشمرده اند خروج دابة الارض است.
دابة در لغت عرب به هر جنبنده ای که راه برود اطلاق می شود و طبق آیه ی شریفه ی 82 سوره نمل، این جنبنده از زمین خارج می شود.
آیه مذکور می فرماید: " واذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بـایـتنا لا یوقنون؛ و چون فرمان و سخن الهی در باره کفار محقق و جاری شود جانورى را از زمین براى آن ها بیرون آریم تا با آن ها سخن بگوید، چرا که این مردم آیه هاى ما را باور نمى کرده اند." سوره ی نمل، آیه ی 82.

صاحب کتاب المیزان با توجه به آیات قبل، این آیه را بیانگر برخی حوادث پایان جهان و نزدیکی قیامت می دانند؛ ایشان درمورد اینکه این موجود چرا و در چه زمانی از زمین خارج می شود می فرماید: از سیاق آیات قبل و بعد و با توجه به آیات دیگر بر می آید که در زمانی که مردم از نشانه های آسمانی، زمینی و انفسی رویگردان شده و به آن ها بی توجهی کنند خداوند نشانه ای خارق العاده و عحیب برای آن ها می فرستد تا دیگر راهی برای انکار نداشته باشند. و جمله پایانی آیه را نیز تعلیل برای این امر می دانند یعنی علت این که خداوند چنین نشانه ای را برای مردم می آورد همین ایمان نیاوردن و بی توجهی آن ها به آیات و نشانه های موجود است.[1]
بنابر این دابة الارض، موجود شگفتى است که در آستانه قیامت از زمین خروج مى کند و با مردم سخن می گوید.

در رابطه با حقیقت این موجود و این که پس از خروج چه می کند بین مفسرین اختلاف است و در این زمینه روایات بسیاری وارد شده و شاید یکی از عوامل تعدد اقوال در این زمینه همین اختلاف روایات باشد.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «آگاه باشید! قسم به خداوند که دابه الارض، انسان است.» [2] این واژه، متخذ از آیه مبارکه «و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابه من الارض...» [3] می باشد. این آیه و سه آیه بعد از آن، از واقعه هولناکی که در آینده به وقوع می پیوندد خبر می دهند. معنی ظاهر آیه این است: هنگامی که مردم مستوجب عذاب شدند (و دوران مهلت پایان پذیرفت)، جانوری (جنبنده ای) را از زمین بیرون می آوریم که با آن ها سخن می گوید که مردم به آیات ما یقین نمی آورند. مشهور میان شراح حدیث و اغلب مفسران، این است که دابه الارض از علامات قیامت است، یا نخستین علامت است که کوه صفا منشق می شود. در اخبار شیعه، مکرر آمده که «دابه الارض» از نشانه های قیامت است و امیرالمؤمنین علی (ع) است. در بیشتر کتب حدیث اهل سنت آمده که دابه الارض، همان صاحب عصا و میسم (آلت نشان گذار) است. [4]

منظور از عصا، عصای حضرت موسی (ع) است که در دست آن حضرت خواهد بود، و «میسم» به معنای چیزی است که به وسیله آن بر پیشانی چارپایان داغ می زنند و نشان دار می کنند، چنان که در آخرت، امیرمؤمنان قسیم الجنه و النار هستند، در رجعت نیز دوست و دشمن را از یکدیگر جدا می کنند و بر روی بینی دشمنان مُهر باطله می زنند. [5]

در حدیثی آمده که در روز سوم ورود حضرت مهدی (ع) به بیت المقدس، دابه الارض خارج می شود. [6]

از نظر روایات اهلبیت عصمت و طهارت منظور از دابه الارض رجعت وجود مقدس حضرت علی بن ابی طالب (ع) می باشد که احادیث فراوانی در این زمینه به دست ما رسیده است. که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: امام باقر (ع) از حضرت علی (ع) نقل می کنند که فرمود: «من تقسیم کننده بهشت و دوزخم، کسی وارد آن ها نمی شود جز براساس تقسیم من. من فاروق اکبرم. من پیشوای آیندگانم، من گزارشگر گذشتگانم، جز رسول اکرم (ص) کسی بر من پیشی نمی گیرد. او و من در یک صراط هستیم، جز این که این صراط به نام اوست. به من شش فضیلت داده شده: 1. علم منایا و بلایا و وصایا به من داده شد. 2. سخن فصل (جدا کننده حق و باطل) به من عطا شد. 3. من صاحب رجعت ها هستم. 4. فرمانروائی کل به من عطا شده. 5. من صاحب عصا و میسم هستم. 6. من (دابه الارض) هستم که با مردم سخن خواهم گفت. [7]

امام صادق (ع) می فرماید: روزی رسول اکرم (ص) وارد مسجد و مشاهده کردند که امیر مؤمنان (ع) شن های مسجد را زیر سرش بالش کرده و خوابیده است. با پای مبارکشان او را حرکت دادند و فرمودند: «ای دابه الارض! برخیز» یکی از اصحاب گفت: ای رسول گرامی! آیا ما همدیگر را با این نام بخوانیم؟ فرمود: نه، به خدا سوگند که این نام به او اختصاص دارد. او همان «دابه الارض» است که خدا تبارک و تعالی در کتابش فرموده: «چون سخن بر آن ها فرود اید جنبنده ای را از زمین بیرون می آوریم و برای مردم سخن می گوید که مردم به آیات ما باور نمی کردند.» سپس خطاب به علی (ع) فرمود: «ای علی! چون آخرالزمان فرا رسد خداوند تو را در زیباترین صورتی ظاهر می سازد و در دست تو میسمی (آهنی) هست که دشمنانت را با آن علامت می گذاری». [8]

رسول اکرم (ص) در وصف «دابه الارض» فرمود: «تیز پائی به او نمی رسد، فرار کننده ای از او فوت نمی شود. مؤمن را نشان مؤمن، و کافر را نشان کافر می زند. عصای حضرت موسی و انگشتر حضرت سلیمان با اوست.»[9]

امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) نقل می کند که در شب معراج گفته شد: «ای محمد! علی اول است، زیرا او نخستین امامی است که پیمان مرا پذیرفته است. علی آخر است، زیرا او آخرین امامی است که روحش را قبض می کنم. او همان دابه است که با مردم سخن می گوید.» [10]

رسول اکرم (ص) در ضمن حدیث مفصلی می فرماید که «دابه الارض» سه بار ظاهر می شود و هر سه را بیان می فرماید. [11] از محضر امیرمؤمنان در مورد «دابه الارض» پرسیدند، فرمود: «به خدا سوگند، آن جنبنده ای نیست که دم داشته باشد، بلکه جنبنده ای است که ریش دارد.» [12]

امیرمؤمنان در ضمن خطبه مفصلی که در مورد «دجال» ایراد فرموده است، بعد از شرح کشته شدن دجال می فرماید: «پس از آن (طامه کبری) است» اصحاب پرسیدند: «طامه کبری» چیست؟ فرمود: «خروج دابه الارض است که در نزدیکی (صفا) ظاهر می شود. انگشتر حضرت سلیمان و عصای حضرت موسی در دست اوست... هنگامی که سرش را بلند می کند همه کسانی که در میان مشرق و مغرب هستند به قدرت الهی او را می بینند. و آن پس از طلوع خورشید از مغرب است که در آن هنگام در توبه بسته می شود.» [13]

از برسی روایات اهل سنت استفاده می شود که از نظر آن ها نیز، روایات بسیار مشابه روایات شیعه است، جز این که به رجعت و به نام مقدس حضرت علی (ع) تصریح نکرده اند، ولی غالب نشانه ها یکی است. اینک فهرست نشانه هائی که در احادیث اهل سنت در مورد «دابه الارض» آمده است:
1. برای دابه الارض سه خروج است.[14]
2. اولین نشانه، طلوع خورشید از مغرب و خروج دابه الارض. [15]
3. خروج دابه الارض از مسجد الحرام است. [16]
4. خروج دابه الارض از نزدیکی صفا است. [17]
5. انگشتر حضرت سلیمان و عصای حضرت موسی در دست اوست. [18]
6. سه بار بانگ بر می آورد و همه مردم مشرق و مغرب آن را می شنوند. [19]
7. چون دابه الارض خارج شد در توبه بسته می شود. [20]
8. دابه الارض مؤمن و کافر را نشان می گذارد که برای همه شناخته می شوند. [21]
9. طلوع خورشید از مغرب ملازم خروج دابه الارض است، هر کدام از آن دور جلوتر واقع شود، آن دیگری به دنبال آن واقع می شود.
10. خروج دابه الارض یکی از اشراط ساعه دهگانه ای است که پیش از قیامت بدون تردید تحقق خواهند یافت. از بررسی احادیث، به این نتیجه می رسیم که روایات اهل سنت در مورد «دابه الارض» دقیقاً با روایات شیعه منطبق است جز این که تصریح نکرده اند که منظور از آن مولای متقیان امیر مؤمنان (ع) می باشد. [22]



پی نوشت:
[1]. ترجمه المیزان، ج 15، ص: 566.

[2] نجم الثاقب، باب دوم

[3] سوره نمل، 82

[4] معارف و معاریف، ج 5، ص 315

[5] بحارالانوار، ج 53، ص 127

[6] بحارالانوار، ج 52، ص 275؛ الزام الناصب، ص 177 و 180

[7] تفسیر برهان، ج 3، ص 209؛ نورالثقلین، ج 4، ص 97؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 75

[8] بحارالانوار، ج 39، ص 243؛ تفسیر قمی، ص 479؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 74، نورالثقلین، ج 4، ص 98، تفسیر برهان، ج 3، ص 209

[9] بحارالانوار، ج 6، ص 300؛ مجمع البیان، ج 7، ص 234؛ نورالثقلین، ج 4، ص 98؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 75

[10] بحارالانوار، ج 40، ص 38 و بصائر الدرجات، ص 150

[11] نورالثقلین، ج 4، ص 99؛ مجمع البیان، ج 7، ص 234 و بحارالانوار، ج 6، ص 300

[12] تفسیر تبیان، ج 8، ص 119، ص و نورالثقلین، ج 4، ص 98

[13] بحارالانوار، ج 52، ص 194؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 75 و کمال الدین، ج 2، ص 527

[14] تفسیر کشاف، ج 3، ص 374؛ عقدالدرر، ص 313 و تفسیر الدر المنثور، ج 5، ص 116

[15] عقدالدرر، ص 313 و سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1353

[16] مستدرک حاکم، ج 4، ص 484؛ عقدالدرر، ص 314، و کشاف ج 3، ص 384

[17] الدر المنثور، ج 5، ص 115؛ عقدالدرر، ص 315، و کشاف ج 3، ص 384

[18] کشاف، ج 3، ص 384؛ الدر المنثور، ج 5، ص 116؛ عقدالدرر، ص 316 و سنن ترمذی، ج 5، ص 340

[19] عقدالدرر، ص 315 و الدر المنثور، ج 5، ص 117

[20] کنز العمال، ج 14، ص 258؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 138 و عقدالدرر، ص 322

[21] عقدالدرر، ص 318؛ تفسیر کشاف، ج 3، ص 384 و الدر المنثور، ج 5، ص 116

[22] رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص 65

منبع:

موعودنامه(فرهنگ الفبایی مهدویت)/مجتبی تونه ای/ص310
 

اوسپید

عضو جدید
از نشانه هایی که برای نزدیکی قیامت برشمرده اند خروج دابة الارض است.

از نشانه هایی که برای نزدیکی قیامت برشمرده اند خروج دابة الارض است.

چندين روايت در رابطه با آمدن مهدی هایی بعد از امام زمان(عج)در منابع روايي ما آمده است:

* شیخ حسن بن سلیمان ( متوفای ۸۰۲ ) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات ( سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است:

عن الإمام الصادق (ع) قال:إن منا بعد القائم (ع) اثنى عشر مهديا من ولد الحسين (عليه السلام):همانا از ما بعد از قائم(ع) دوازده مهدى از فرزندان حسین(ع) می باشند .(1)

شیخ طوسی در کتاب الغیبة آورده است :
« محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » .(2)

نكته قابل توجه در مورد اين روايات اين است كه همه آنها از لحاظ سند ضعيفند:

سند حدیث منقول از امام صادق(ع)معلوم نیست . زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید متوفای ۷۶۰ ﻫ به اسنادی که آن سید نقل کرده ، روایت نموده است . اسناد مذکور که در دسترس ما نیست ، تا بدانیم همه آن ها ثقه هستند یا غیر ثقه . بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست .

حديثي كه شيخ طوسي آورده است هم نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا برخی از راویان آن از نظر علمای رجال از این قرار است : محمد بن عبدالحمید مجهول است . محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول و تشخیص آن دو مشکل است . محمد بن فضیل هم مجهول است.
ابن حمزه مشترک بین ابی حمزه ثمالی که ثقه ، وابی حمزه بطائنی که ضعیف وکذّاب وفتنه گر می باشد.

از نظر دلالت هم بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند . این حدیث با حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد . زیرا حدیث اول بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد .

بررسی کلّی همه احادیث مزبور
احادیث مزبور ، صرف نظر از وضعیت سندی آن ها که نوعاً ضعیف وغیر معتبر است ، از جهت دلالت به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی می شود . زیرا بنا بر احادیث مشهور ، بعد از شهادت امام زمان (عج) زمانی برای حکومت معمولی و متعارف صالحان نمی ماند .

طبق احادیث مسلّم شیعه ، بعد از شهادت امام زمان (عج) دوره رجعت است . پس از آن قیامت کبری اتفاق می افتد . لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نموده‌اند . پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی(عليهم السلام)می‌باشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند.

شیخ مفید در آخر کتاب الارشاد ، پیرامون احادیث مذکور می فرماید :

« ولیس بعد دولة القائم (عج) لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک ، ولم یرد به علی القطع والثبات ، واکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً ، یکون فیها الفرج ( الهرج ) و علامات خروج الاموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء :

بعد از دولت حضرت قائم (عج) برای کسی دولتی تشکیل نمی شود . مگر آن چه این روایت بر آن دلالت می کند ، که فرزند ( فرزندان ) او اگر خدا بخواهد قیام می کند . البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست».

اکثر روایات بر این معنی دلالت می کند ، که حضرت مهدی (عج) نمی رود ، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج ( و بنا بر روایت بحار هرج ومرج ) صورت می گیرد ، و علائم خروج اموات وقیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار می شود.(2)

علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار ، « باب خلفاء المهدی و اولاده » ، درباره دلالت وتأویل آن احادیث می نویسد: هذه الاخبار مخالفة للمشهور . وطریق التأویل(توجيه) أحد وجهین:

راه اوّل: این که مراد از دوازده مهدی « هدایت شده » همان پیامبر اکرم(ص)وسایر امامان به استثنای امام زمان(عج) است . به این معنی که ملک آن ها ( در هنگام رجعت ) بعد از امام زمان خواهد بود . قبل از این گذشت ، که جناب حسن بن سلیمان ( مؤلف مختصر البصائر ) آن حدیث را به همه ائمه ( دوازده گانه ) تأویل نموده وقائل به رجعت امام زمان بعد از وفات شده است . با این تأویل می توان بین برخی از اخبار مختلف که درباره مدّت ملک آن حضرت وارد شده است ، جمع کرد.

راه دوم : این است که آن دوازده مهدی از اوصیاء امام زمان (عج) ، هدایت گران خلق در زمان ائمه:در هنگامه رجعتند . زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد ، اگر چه اوصیاء انبیاء :نیز حجج هستند والله اعلم ».(4)

پي نوشتها:
1- مختصر بصائر الدرجات ص49 . بحار الأنوار ج 53 ص 148 . منتخب الانوار المضیئة ص 353
2- بحار الأنوار ، ج‏53، ص: 145.
3- ارشاد شيخ مفيد،دفتر نشر فرهنگ اسلامي،ج2ص529.
4- بحارالانوار،ج53،ص148.
 

اوسپید

عضو جدید
حوادث آخرالزمان،

در باب حوادث آخرالزمان، در بین احادیث به احادیثی برمی خوریم که در آنها از قبیله ای به نام «بنی کلب» صحبت شده و وقایع مهمی به این قبیله نسبت داده شده است. قبیلة بنی کلب که در روایات از اعضای آن به عنوان «داییان سفیانی» نیز سخن به میان آمده است، نقش مهمی در وقایع آخرالزمان و زمان نزدیک به ظهور بازی می کنند.

مطابق روایات، بنی کلب گروهی از اشرار آخرالزمان هستند که سفیانی (یکی از دشمنان بزرگ حضرت مهدی(ع)) را در نبرد با حضرت قائم(ع) یاری می نماید.[7] روایات بسیاری هستند که خبر از بیعت و همکاری تعداد زیادی از افراد قبیلة «بنی کلب» با سفیانی ملعون می دهند. در زیر به چند نمونه از این روایات و احادیث اشاره می گردد:

پیامبراکرم(ص) فرمودند: سفیانی با 360 سوار شورش می کند تا اینکه به دمشق می رسد و در ماه رمضان هم 30000 نفر از قبیله بنی کَلب با او بیعت می کنند.[8]

امیرمؤمنان(ع) ضمن روایتی طولانی نقل شده است: «و آن را نشانه ها و علامت هایی است و خروج سفیانی با درفش سرخ همراه است و فرمانده آن مردی از قبیله بنی کلب است.[9]

بنی کلب قبیله ای بودند که در عصر معاویه نصرانی بوده و بعدها ظاهراً به یکی از فرق اسلامی گرویدند. معاویه با زنی از این قبیله وصلت کرد که حاصل این ازدواج، تولد یزید ـ علیه اللعن ـ بود. این طایفه، قرن ها بعد از ازدواج معاویه با مادر یزید، به فرقة «دروزی» گرویدند.[10] گرچه این فرقه ادعا می کند که یکی از فرق اسلامی است، امّا عقایدی کاملاً انحرافی دارد. افراد این فرقه، پیرو شخصی به نام «درزی» هستند و عنوان طریقت خود را موحّدون نامیده اند که اساس عقیدةشان بر حلول و تناسخ روح است. (مسئله ای که از نظر اسلام کاملاً مطرود است.)[11]

این طایفه مدت زمانی پیرو خلفای فاطمی مصر بودند تا اینکه در ایام خلیفة ششم فاطمی به دعوت «نشتگین دروزی» به باطنیه ملحق شدند. «دروزیه» در اعتقاد خود به «الحاکم بامر الله» (که به عقیدة دیگران کشته شده است)، متوقف گشته و می گویند که وی غیبت کرده و به آسمان بالا رفته و دوباره به میان مردم باز خواهد گشت.[12]

عمدة طوایف دروزی که اکثراً منتسب به قبیلة بنی کلب هستند، در منطقة رمله (بیابان شرقی فلسطین)، بیابان غربی اردن، جنوب غربی سوریه و بخش هایی از لبنان سکنا گزیده اند.[13]
البته تعداد زیادی از دروزی ها نیز به کشورهای اروپایی، آمریکا و استرالیا مهاجرت کرده اند. به طور کلی تخمین زده می شود که حدود یک میلیون دروزی در سراسر جهان زندگی می کنند[14].

امّا هستة اصلی این طایفه در مناطق مرزی مابین چهار کشور اردن، سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی می باشد. لازم به ذکر است که تعداد دروزی های کشورهای سوریه و لبنان بیش از بقیة مناطق است.

با توجه به این مطلب، به طور خلاصه می توان گفت که افرادی که امروزه با نام دروزی ها شناخته می شوند، همان کسانی هستند که در روایات از آنها با عنوان بنی کلب یاد شده است.

بنابراین روایاتی که دربارة تحرکات بنی کلب یا داییان سفیانی در آخرالزمان بیان شده است، مربوط به احوال قوم دروز می باشد. نکتة دیگر اینکه علت انتساب عبارت داییان سفیانی به بنی کلب، این است که سفیانی ملعون از نسل یزید بن معاویه می باشد، به صورت تلویحی بنی کلب یا دروزی های کنونی، داییان سفیانی هستند؛ زیرا جدة سفیانی از قبیلة بنی کلب می باشد.[15]
 

اوسپید

عضو جدید
خروج دابة الارض

خروج دابة الارض

در روایات خروج دابة الارض بعنوان یکی از علائم نزدیکی قیامت مطرح شده و در اینکه دابة الارض چه اوصاف و ویژگی هایی دارد،اختلافی است.دابّـة الأرض يكي از نشانه‌هاي الهي است كه خداوند آن را در آخرالزّمان پديدار مي‌سازد و «قرآن كريم» در اين آيه بدان اشاره كرده است:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ؛[16]
و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبنده‏اي را از زمين براي آنان بيرون مي‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنان كه بايد] به نشانه‏هاي ما يقين نداشتند.»

خداوند آن را از جمله نشانه‌ها و علامت‌هاي بيانگر نزديكي روز قيامت قرار داده است.[17]

مسلمانان همگي اتّفاق نظر دارند كه دابّـة الأرض در آخرالزّمان خروج مي‌كند و اقدام به جداسازي مؤمنان و كافران مي‌نمايد. دابّـة الأرض اين كار را از طريق نشانه‌گذاري هر يك از دو گروه و مُهر زدن بر آنها با انگشتر حضرت سليمان(ع) و عصاي حضرت موسي(ع) انجام مي‌دهد.

مسلمانان، چه شيعه چه اهل سنّت، همگي بر خروج «دابّـة الأرض» در آخرالزّمان اتّفاق نظر دارند، امّا آنها در مورد مشخّص كردن مصداق؛ يعني ماهيّت آن دابّـة ، اختلاف نظر دارند. اهل سنّت قائل به اين است كه دابّـة الأرض، جنبنده‌اي از جنبندگان زمين است، امّا شيعيان بر اين باورند كه دابّـة الأرض، يك مرد معيّن است

برخی از روایات اشاره به اين دارند كه دابّـة الأرض يك انسان است و از اين روايات اين‌گونه برمي‌آيد كه ائمة معصومان(ع) مي‌خواسته‌اند ماهيّت آن دابّـة را براي يارانشان توضيح دهند و بگويند كه آن دابّه‌، بشري از بني‌آدم است و از جمله حيوانات نيست، هر چند ائمه(ع) به صورت صريح و آشكار، واژة انسان را در مورد آن به كار نبرده‌اند، امّا انسان بودن آن را مي‌توان با بيانات ائمه در مورد كارها و رفتارهاي آن دابّـة متوجّه شد.

از اباطفيل نقل شده كه او از امام علي(ع) در مورد دابّـة الأرض، سؤال كرد و گفت: با توجّه به اين آيه كه مي‌فرمايد:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ؛
و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبنده‏اي را از زمين براي آنان بيرون مي‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنان‌كه بايد] به نشانه‏هاي ما يقين نداشتند.»

دابّـة چيست؟ امام علي(ع) فرمودند: «اي اباطفيل، از اين صرف‌نظر كن.» عرض كردم: اي اميرمؤمنان(ع) قربانت گردم، به من بگوييد آن چيست؟ فرمودند: «آن دابّه‌اي (جنبنده‌اي) است كه غذا مي‌خورد و در بازارها راه مي‌رود و با زنان پيمان زناشويي مي‌بندد.»

در روايت ديگري از عمران بن ميثم از عبايه آمده است، مردي نزد امام علي(ع) آمد و در مورد «دابّـة » از ايشان سؤال كرد: گفت: در مورد دابّـة براي من سخن بگو، امام فرمود: «چه از آن مي‌خواهي؟» گفت: مي‌خواهم بدانم آن چيست؟ فرمود: «آن دابّه‌اي (جنبنده‌اي) مؤمن است كه قرآن مي‌خواند و به رحمان (خداوند) ايمان دارد و غذا مي‌خورد و در بازارها راه مي‌رود.»(ماهنامه موعود شماره 118)

نیز طبق برخی از روایات مراد از «دابة الارض» رجعت امام علی(ع) است:

امام باقر (ع) از حضرت علی (ع) نقل می کنند که فرمود: «من تقسیم کننده بهشت و دوزخم، کسی وارد آن ها نمی شود جز براساس تقسیم من. من فاروق اکبرم. من پیشوای آیندگانم، من گزارشگر گذشتگانم، جز رسول اکرم (ص) کسی بر من پیشی نمی گیرد. او و من در یک صراط هستیم، جز این که این صراط به نام اوست. به من شش فضیلت داده شده: 1. علم منایا و بلایا و وصایا به من داده شد. 2. سخن فصل (جدا کننده حق و باطل) به من عطا شد. 3. من صاحب رجعت ها هستم. 4. فرمانروائی کل به من عطا شده. 5. من صاحب عصا و میسم هستم. 6. من (دابه الارض) هستم که با مردم سخن خواهم گفت. [18]

امام صادق (ع) می فرماید: روزی رسول اکرم (ص) وارد مسجد و مشاهده کردند که امیر مؤمنان (ع) شن های مسجد را زیر سرش بالش کرده و خوابیده است. با پای مبارکشان او را حرکت دادند و فرمودند: «ای دابه الارض! برخیز» یکی از اصحاب گفت: ای رسول گرامی! آیا ما همدیگر را با این نام بخوانیم؟ فرمود: نه، به خدا سوگند که این نام به او اختصاص دارد. او همان «دابه الارض» است که خدا تبارک و تعالی در کتابش فرموده: «چون سخن بر آن ها فرود اید جنبنده ای را از زمین بیرون می آوریم و برای مردم سخن می گوید که مردم به آیات ما باور نمی کردند.» سپس خطاب به علی (ع) فرمود: «ای علی! چون آخرالزمان فرا رسد خداوند تو را در زیباترین صورتی ظاهر می سازد و در دست تو میسمی (آهنی) هست که دشمنانت را با آن علامت می گذاری». [19]

رسول اکرم (ص) در وصف «دابه الارض» فرمود: «تیز پائی به او نمی رسد، فرار کننده ای از او فوت نمی شود. مؤمن را نشان مؤمن، و کافر را نشان کافر می زند. عصای حضرت موسی و انگشتر حضرت سلیمان با اوست.»[20]

امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) نقل می کند که در شب معراج گفته شد: «ای محمد! علی اول است، زیرا او نخستین امامی است که پیمان مرا پذیرفته است. علی آخر است، زیرا او آخرین امامی است که روحش را قبض می کنم. او همان دابه است که با مردم سخن می گوید.» [21]
 

اوسپید

عضو جدید
مهدی هایی بعد از امام زمان(عج)

مهدی هایی بعد از امام زمان(عج)

بعد از ظهور حضرت و رجعت ائمه و حکومت ائمه دوره ای شروع میشود و اشخاصی با نام مهدی پیشوا هستند.آیا حقیقت دارد؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

چندين روايت در رابطه با آمدن مهدی هایی بعد از امام زمان(عج)در منابع روايي ما آمده است:

* شیخ حسن بن سلیمان ( متوفای ۸۰۲ ) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات ( سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است:

عن الإمام الصادق (ع) قال:إن منا بعد القائم (ع) اثنى عشر مهديا من ولد الحسين (عليه السلام):همانا از ما بعد از قائم(ع) دوازده مهدى از فرزندان حسین(ع) می باشند .[22]

شیخ طوسی در کتاب الغیبة آورده است :
« محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » .[23]

نكته قابل توجه در مورد اين روايات اين است كه همه آنها از لحاظ سند ضعيفند:

سند حدیث منقول از امام صادق(ع)معلوم نیست . زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید متوفای ۷۶۰ ﻫ به اسنادی که آن سید نقل کرده ، روایت نموده است . اسناد مذکور که در دسترس ما نیست ، تا بدانیم همه آن ها ثقه هستند یا غیر ثقه . بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست .

حديثي كه شيخ طوسي آورده است هم نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا برخی از راویان آن از نظر علمای رجال از این قرار است : محمد بن عبدالحمید مجهول است . محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول و تشخیص آن دو مشکل است . محمد بن فضیل هم مجهول است.
ابن حمزه مشترک بین ابی حمزه ثمالی که ثقه ، وابی حمزه بطائنی که ضعیف وکذّاب وفتنه گر می باشد.

از نظر دلالت هم بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند . این حدیث با حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد . زیرا حدیث اول بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد .

بررسی کلّی همه احادیث مزبور
احادیث مزبور ، صرف نظر از وضعیت سندی آن ها که نوعاً ضعیف وغیر معتبر است ، از جهت دلالت به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی می شود . زیرا بنا بر احادیث مشهور ، بعد از شهادت امام زمان (عج) زمانی برای حکومت معمولی و متعارف صالحان نمی ماند .

طبق احادیث مسلّم شیعه ، بعد از شهادت امام زمان (عج) دوره رجعت است . پس از آن قیامت کبری اتفاق می افتد . لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نموده‌اند . پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی(عليهم السلام)می‌باشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند.

شیخ مفید در آخر کتاب الارشاد ، پیرامون احادیث مذکور می فرماید :

« ولیس بعد دولة القائم (عج) لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک ، ولم یرد به علی القطع والثبات ، واکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً ، یکون فیها الفرج ( الهرج ) و علامات خروج الاموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء :

بعد از دولت حضرت قائم (عج) برای کسی دولتی تشکیل نمی شود . مگر آن چه این روایت بر آن دلالت می کند ، که فرزند ( فرزندان ) او اگر خدا بخواهد قیام می کند . البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست».

اکثر روایات بر این معنی دلالت می کند ، که حضرت مهدی (عج) نمی رود ، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج ( و بنا بر روایت بحار هرج ومرج ) صورت می گیرد ، و علائم خروج اموات وقیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار می شود.[24]

علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار ، « باب خلفاء المهدی و اولاده » ، درباره دلالت وتأویل آن احادیث می نویسد: هذه الاخبار مخالفة للمشهور . وطریق التأویل(توجيه) أحد وجهین:

راه اوّل: این که مراد از دوازده مهدی « هدایت شده » همان پیامبر اکرم(ص)وسایر امامان به استثنای امام زمان(عج) است . به این معنی که ملک آن ها ( در هنگام رجعت ) بعد از امام زمان خواهد بود . قبل از این گذشت ، که جناب حسن بن سلیمان ( مؤلف مختصر البصائر ) آن حدیث را به همه ائمه ( دوازده گانه ) تأویل نموده وقائل به رجعت امام زمان بعد از وفات شده است . با این تأویل می توان بین برخی از اخبار مختلف که درباره مدّت ملک آن حضرت وارد شده است ، جمع کرد.

راه دوم : این است که آن دوازده مهدی از اوصیاء امام زمان (عج) ، هدایت گران خلق در زمان ائمه:در هنگامه رجعتند . زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد ، اگر چه اوصیاء انبیاء :نیز حجج هستند والله اعلم ».[25]
 

Similar threads

بالا