مبحث مدیریت راهبردی , موضوعی است که نگارنده این مقاله , تلاش دارد به نحوي بيطرفانه به تبيين علل و عوامل پديد آورنده، تحليل فرايند و پيشبيني مسير، جهت و غايت آن در گذشته و حال و آينده بپردازد
تنها مزيت رقابتي ماندگار براي هر سیستم خدماتی یا اداری یا صنعتی و یا تولیدی ارزشي است كه آن سیستم براي مراجعان و مشتريانش ايجاد ميكند. منشأ اين ارزش ايجاد و انتقال اطلاعات مهم از كاركناني است كه با مشتريان در ارتباط مستقيم هستند.
چنانچه نوع تدارکات و توسعه و تجهیز زیر بنائی هر فرآیندی , متناسب با نیاز های خروجی آن فرآیند نباشد , نارسائیهایی پدید میآید که ابعاد آن به موازات پیشرفت طرح زیاد و زیاد تر شده و سرانجام به کلاف سر در گمی تبدیل میشود که هم خود سیستم را بزانو در میآورد و هم کسانی را که از این خدمات قصد بهره برداری دارند , مستاصل کرده و ناراحت میکند.
کارکنان هر سیستمی , باید در مورد کاری که مآموریت انجام آن را دارند , بخوبی آموزش ببینند و دارای مهارتهای کافی باشند. ساز و کار های اداری و امکانات مکانی و ماشین آلات و موارد مشابه آن در مبحث روانشناسی کار , سرمایه های مادی نامیده میشوند . دانش فردی کارکنان و دانش سازمانی هم سرمایه فکری نامیده میشود. برآیند این دو سرمایه همان کلیتی است که میتوان با توجه به زیر ساخت ها و عملکرد ها , مراحل تکوین آنرا ارزیابی و با توجه به نتایج این ارزیابی ها برنامه هایی را برای رشد و پویایی هر سیستمی تدوین و به مورد اجرا در آورد.
تا زمانی که کارکنان و مدیران نتوانند با تحولاتی که با آن مواجه میشوند, ارتباط بر قرار کنند , مدیریت درونی , یک سیستم به کیفیت بالا دست نمیابد. کارکنان و مدیرانی که به نوع کار و مسئولیت خود اشراف دارند ، پيوسته به شناسايي نقاط قوت و ضعف خود مي پردازد و دائمآ به دنبال کسب دانش و معرفت مورد نیاز مسئولیت هایشان هستند.
مدیران ما باید تلاش کنند که در حیطه کار و فعالیت هایشان , فاصله بین تئوری و عمل را پر کنند و قادر به انجام کار, کاربردی باشند و همزمان دور نمای تآثیر کار و فعالیت هایشان را ببینند و فکر نکنند همینکه پرونده ای یا کاری , از دست آنان رد شد و به یک میز دیگر رفت , کار تمام شده و قابل پی گیری نیست. آمادگي نرم افزاري (باورها و ارزشها)، ساختارها, نيروي انساني و دسترسي به منابع (اطلاعاتي, مالي و غيره)، اين 4 مؤلفه، مقتضيات فضاي كار هستند و لازمست در حد کمال تدارک دیده شوند و تنها در این شرایط است که کار و تولید به نتیجه میرسد و حق مطلب ادا میگردد. توسعه صنایع و تولیدات و خدمات , ما داراي مشكلات اساسي است، كه ريشه اين مشكلات در ساختارهاست . براي حل اين مشكلات، حداقل بايد ساختارها را از جايي اقتباس كنيم يا خودمان توليد كنيم. در اين خصوص بايد نوعي حركت عمومي مديريت صورت گيرد كه بتوان ساختارها را به عقلانيت لازم خود برگردانيم.
همة پيام مديريت راهبردي اين است كه اگر مديريت بتواند بين اهداف و تحولات محيطي سازگاري ايجاد كند، نگرش راهبردي شكل ميگيرد، اگر پسوند راهبردي را برداريم، مديريت همان مديريت ساده خطي ميگردد كه ميتواند بدون توجه به عوامل محيطي سالها كار كند و تحولی هم ایجاد نگردد و با رشد خمعیت و زیاد شدن انتظارات , همه چیز به هم تنیده شود و کاری هم به پیش نرود .
وقتی در جامعه ای قیمت یک کالای واحد به اندازه تعداد مغازه هایی که آن کالا را میفروشند , متفاوت باشد و هیچکس نتواند قیمت اصلی آن کالا را بداند , آیا افتتاح دادسرا های زیاد و یا شورا های حل اختلاف و یا ستاد های مبارزه با گرانفروشی و یا ستاد تعزیرات حکومتی و یا هیآت های رسیدگی بدوی تخلفات صنفی در ادارات بازرگانی میتواند گره از کار مردم باز کند؟ ما با ساختار اداري موجود نميتوانیم كار متفاوتي انجام دهیم . باید ساختار هایی را تشکیل بدهیم که بجای این کار ها , سیستم نظام مند قیمت گذاری را راه بیاندازند و همه مردم قیمت کالا ها را با یک نگاه بدانند و قیمت ها هم درست و معقول باشند. در آنصورت نه سر مردم کلاه میرود و نه نیازی به دادرسی پیدا میکنند. تا زمانی که ما زیر ساخت های تولید و توزیع و قیمت گذاری را بشکل بنیادی پایه گذاری و ایجاد نکنیم , با جریمه و تعزیرات و دعوا و مرافعه راه به جایی نمیبریم.
هر نوع توسعهاي منوط به داشتن يك فناوري يا يك توانمندي مديريتي است، اگر این کار محقق شود، وضع مديران ما به گونهاي كه هست نخواهد بود. پس باید سطح مديريت به عنوان چكيدة منابع انساني در خور توجه و مراقبت بسياری قرار بگیرد.امروزه بازرگاني در دنيا بر پاية استفاده از اينترنت انجام ميشود و مبتني بر فنآوري ارتباطات و اطلاعات است. توانمندي مديريت به سازگاري و انطباق 4 عامل بستگي دارد اين 4 عامل عبارتند: از قوانين و مقررات لازم براي توسعة ملي, نيروي انساني آشنا به اين مقررات، مديراني كه بتوانند اين مجموعه را اداره كنند و فناوري اطلاعات. و در همین اوضاع و احوال , تمام کوشش و تلاش کارکنان هیآت های رسیدگی بدوی تخلفات صنفی در ادارات بازرگانی معطوف به این شده که با چند تا بقال و تعمیرکار و پیراهن فروش و دست فروش سر و کله بزنند و انواع پرونده های رنگ و وارنگ تشکیل دهند و به اصطلاح عدالت را برقرار سازند و حق مردم را به خودشان برگردانند. حتي اگر ما مدعي توسعه عدالت اجتماعی باشيم، بايد توسعة متوازن, جامع و هماهنگ با ارزشها داراي جامعیت و قانونمندی و دارای بستر های مناسب و ساز و کار های مورد نیاز و سرعت مناسب در اجرا باشد.
جهت آشنایی هر چه جامع تر با متد و اصول و فنون مدیریت راهبردی میتوانید با نوشتن کلمه ( مدیریت راهبردی ) در بخش جستجوی همین سایت دی سی آریا به مقالات متعددی دست بیابید. موفق باشید.
تنها مزيت رقابتي ماندگار براي هر سیستم خدماتی یا اداری یا صنعتی و یا تولیدی ارزشي است كه آن سیستم براي مراجعان و مشتريانش ايجاد ميكند. منشأ اين ارزش ايجاد و انتقال اطلاعات مهم از كاركناني است كه با مشتريان در ارتباط مستقيم هستند.
چنانچه نوع تدارکات و توسعه و تجهیز زیر بنائی هر فرآیندی , متناسب با نیاز های خروجی آن فرآیند نباشد , نارسائیهایی پدید میآید که ابعاد آن به موازات پیشرفت طرح زیاد و زیاد تر شده و سرانجام به کلاف سر در گمی تبدیل میشود که هم خود سیستم را بزانو در میآورد و هم کسانی را که از این خدمات قصد بهره برداری دارند , مستاصل کرده و ناراحت میکند.
کارکنان هر سیستمی , باید در مورد کاری که مآموریت انجام آن را دارند , بخوبی آموزش ببینند و دارای مهارتهای کافی باشند. ساز و کار های اداری و امکانات مکانی و ماشین آلات و موارد مشابه آن در مبحث روانشناسی کار , سرمایه های مادی نامیده میشوند . دانش فردی کارکنان و دانش سازمانی هم سرمایه فکری نامیده میشود. برآیند این دو سرمایه همان کلیتی است که میتوان با توجه به زیر ساخت ها و عملکرد ها , مراحل تکوین آنرا ارزیابی و با توجه به نتایج این ارزیابی ها برنامه هایی را برای رشد و پویایی هر سیستمی تدوین و به مورد اجرا در آورد.
تا زمانی که کارکنان و مدیران نتوانند با تحولاتی که با آن مواجه میشوند, ارتباط بر قرار کنند , مدیریت درونی , یک سیستم به کیفیت بالا دست نمیابد. کارکنان و مدیرانی که به نوع کار و مسئولیت خود اشراف دارند ، پيوسته به شناسايي نقاط قوت و ضعف خود مي پردازد و دائمآ به دنبال کسب دانش و معرفت مورد نیاز مسئولیت هایشان هستند.
مدیران ما باید تلاش کنند که در حیطه کار و فعالیت هایشان , فاصله بین تئوری و عمل را پر کنند و قادر به انجام کار, کاربردی باشند و همزمان دور نمای تآثیر کار و فعالیت هایشان را ببینند و فکر نکنند همینکه پرونده ای یا کاری , از دست آنان رد شد و به یک میز دیگر رفت , کار تمام شده و قابل پی گیری نیست. آمادگي نرم افزاري (باورها و ارزشها)، ساختارها, نيروي انساني و دسترسي به منابع (اطلاعاتي, مالي و غيره)، اين 4 مؤلفه، مقتضيات فضاي كار هستند و لازمست در حد کمال تدارک دیده شوند و تنها در این شرایط است که کار و تولید به نتیجه میرسد و حق مطلب ادا میگردد. توسعه صنایع و تولیدات و خدمات , ما داراي مشكلات اساسي است، كه ريشه اين مشكلات در ساختارهاست . براي حل اين مشكلات، حداقل بايد ساختارها را از جايي اقتباس كنيم يا خودمان توليد كنيم. در اين خصوص بايد نوعي حركت عمومي مديريت صورت گيرد كه بتوان ساختارها را به عقلانيت لازم خود برگردانيم.
همة پيام مديريت راهبردي اين است كه اگر مديريت بتواند بين اهداف و تحولات محيطي سازگاري ايجاد كند، نگرش راهبردي شكل ميگيرد، اگر پسوند راهبردي را برداريم، مديريت همان مديريت ساده خطي ميگردد كه ميتواند بدون توجه به عوامل محيطي سالها كار كند و تحولی هم ایجاد نگردد و با رشد خمعیت و زیاد شدن انتظارات , همه چیز به هم تنیده شود و کاری هم به پیش نرود .
وقتی در جامعه ای قیمت یک کالای واحد به اندازه تعداد مغازه هایی که آن کالا را میفروشند , متفاوت باشد و هیچکس نتواند قیمت اصلی آن کالا را بداند , آیا افتتاح دادسرا های زیاد و یا شورا های حل اختلاف و یا ستاد های مبارزه با گرانفروشی و یا ستاد تعزیرات حکومتی و یا هیآت های رسیدگی بدوی تخلفات صنفی در ادارات بازرگانی میتواند گره از کار مردم باز کند؟ ما با ساختار اداري موجود نميتوانیم كار متفاوتي انجام دهیم . باید ساختار هایی را تشکیل بدهیم که بجای این کار ها , سیستم نظام مند قیمت گذاری را راه بیاندازند و همه مردم قیمت کالا ها را با یک نگاه بدانند و قیمت ها هم درست و معقول باشند. در آنصورت نه سر مردم کلاه میرود و نه نیازی به دادرسی پیدا میکنند. تا زمانی که ما زیر ساخت های تولید و توزیع و قیمت گذاری را بشکل بنیادی پایه گذاری و ایجاد نکنیم , با جریمه و تعزیرات و دعوا و مرافعه راه به جایی نمیبریم.
هر نوع توسعهاي منوط به داشتن يك فناوري يا يك توانمندي مديريتي است، اگر این کار محقق شود، وضع مديران ما به گونهاي كه هست نخواهد بود. پس باید سطح مديريت به عنوان چكيدة منابع انساني در خور توجه و مراقبت بسياری قرار بگیرد.امروزه بازرگاني در دنيا بر پاية استفاده از اينترنت انجام ميشود و مبتني بر فنآوري ارتباطات و اطلاعات است. توانمندي مديريت به سازگاري و انطباق 4 عامل بستگي دارد اين 4 عامل عبارتند: از قوانين و مقررات لازم براي توسعة ملي, نيروي انساني آشنا به اين مقررات، مديراني كه بتوانند اين مجموعه را اداره كنند و فناوري اطلاعات. و در همین اوضاع و احوال , تمام کوشش و تلاش کارکنان هیآت های رسیدگی بدوی تخلفات صنفی در ادارات بازرگانی معطوف به این شده که با چند تا بقال و تعمیرکار و پیراهن فروش و دست فروش سر و کله بزنند و انواع پرونده های رنگ و وارنگ تشکیل دهند و به اصطلاح عدالت را برقرار سازند و حق مردم را به خودشان برگردانند. حتي اگر ما مدعي توسعه عدالت اجتماعی باشيم، بايد توسعة متوازن, جامع و هماهنگ با ارزشها داراي جامعیت و قانونمندی و دارای بستر های مناسب و ساز و کار های مورد نیاز و سرعت مناسب در اجرا باشد.
جهت آشنایی هر چه جامع تر با متد و اصول و فنون مدیریت راهبردی میتوانید با نوشتن کلمه ( مدیریت راهبردی ) در بخش جستجوی همین سایت دی سی آریا به مقالات متعددی دست بیابید. موفق باشید.
آخرین ویرایش: