حرفهای یک زن و جواب یک مرد...... جالب

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است

نهدیگر من به حقوق خود واقفم، و برای گرفتن برابری در مقابل تو تا به انتهااستوار و مستحکم ایستاده ام زیرا به هویت خود رسیده ام، به هیچ وجهی از حقخود نخواهم گذشت
من با تو برابرم، مرد
احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم
احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی
احتیاجی ندارم که تو حامی باشی
خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم
با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم!
من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم
من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم
به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرانخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی
گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد ودر غیر اینصورت ترشیده می شدند و در خانه پدر مایه سرافکندگی بودند
امروز تو برای هم گامی با من (و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی
حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد
خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم فروخت
روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیزخواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهدبود
هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد
ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد ...




و این هم جوابیه ای از "یک مرد ایرانی به زن هموطنش" :

پیاده از کنارم گذشتی و اخمت سهم نگاه مشتاق من بود و لبخندت نصیب آنکه سواره بود

سواره از کنارم گذشتی و مرا اصلاً ندیدی و کرشمه ات را
به آنی ارزانی دادی که قیمت ماشینش از خونبهای من بیشتر بود

در صف نان صدای لطیفت نانوای خسته را به وجد آورد و نوبتم را گرفتی
و بروی خودت هم نیاوردی

زیر باران خیلی قبل تر از تو منتظر تاکسی بودم اما ماشین که آمد
آب گل آلود را بر من پاشید و جلوی تو ایستاد

در تاکسی که نشستم آرزو کردم کنارم ننشینی تا اگر ماشین تکانی خورد
و به تو خوردم، حیوان خطابم نکنی در جواب عذرخواهیم

در اتوبوس بین ما نرده آهنی بود، جایم را اگر به تو تعارف میکردم
میگفتی یا دیوانه است یا مرض دارد

در سینما، دیدم که تهمینه میلانی تمام مردان را شیطان تصویر کرده،
کفرم درآمد، نیکی کریمی جیغ زد و گفتم زهرمار

دعوا که کردم، او که میدانست مادر و خواهرم را بیشتر از خودم دوست دارم
به آنها ناسزا گفت تا بیشتر بسوزم

آزادی ات را صاحبان قدرت گرفتند، همانان که از قدرت ثروت اندوختند
و تو که مدل ماشین پسرانشان را میدیدی دست و پایت شل میشد

من ازدواج نکردم چون تو چشم و همچشمی داشتی و به انگشتر
سه میلیونی نظر داشتی، تازه این فقط یک حلقه بود از زنجیر خواسته هایت

صفت ترشیده را اولین بار از خودت شنیدم، کوچکتر بودی
یادت هست میگفتی معلم ریاضیتان شوهر نکرده، گفتی ترشیده!

عاشق که شدم تلفنم را قطع میکردی و بهانه ات حضور میهمانهایتان بود

عاشق که شدی، فردا که مادر میشوی را ندیدی؟
دلت نمیخواهد همسر پسرت را بپسندی؟ تو و مادرم یکی هستید!

من باید اضافه کاری کنم تا تو در هر میهمانی لباسی جدید بپوشی تا به تو بگویند خوش تیپ

من باید شبها هم کار بکنم تا تو سفره ات رنگین باشد و به تو بگویند کدبانو

خسته از اضافه کاری برگشتم و گفتی پوشک بچه را عوض کن
چون من ناخنهایم را تازه لاک زده ام

وقتی خواستی طلاق بگیری، "گفتند" بچه مال پدر است! من نگفتم، همان دینیگفت که تو برایش از پس اندازمان سفره ابوالفضل می انداختی و یکهو خوابمیدی که باید به حج بروی، آنهم در اوج گرفتاریمان

آری، اینچنین است خواهر من! رفتارهای زشت ما از پس هم می آیند
تو چنان کردی که خشم در دل من ها کاشتی و من ها شکستند و بسته به صبرشان دو فوج شدند
آنان که ضعیفتر بودند خرد شدند و خشمشان کینه شد و کینه شان عقده و در هرکوی و برزن و بازار از هر اندک قدرت خود نهایت سوء استفاده را کردند و برتو تاختند
اما آنان که یا قویتر بودند یا از تو ها کمتر زخم خوردند، خشمشان هم کمتر بود و کینه هاشان نیز
اینان هنوز چشم امید دارند به وطن که بتواند و برآنند که نیک بمانند
خوشحالم حالا که میخواهی تغییر کنی
من هم برآنم که بهتر باشم و شادتر باشیم
در کنار هم، من و تو ای هموطن،
بدون هر نوع بغض و کینه و تبعیض جنسی
مایی بهتر برای فردا و آینده ای بهتر


 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا چي شد...كي برد..كي باخت؟؟:w20:

زن و مرد با هم برابرن و حق و حقوقشونم مساوي....
 

درکه

عضو جدید
حقوق زن مرد کاملا روشن هست حالا غصه نخور زنت بگیر خوشبخت می شی
 

kimiaye_hasti

عضو جدید
- من زنم... بدان... "حوای" کسی نمیشوم که به هوای دیگری رود, تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم که تنهایم بگذارد, روح خــــداست که در من دمیده شده و احســـاس نام گرفته ارزان نمیفــروشمش!
دستهـــایم بالین کودک فردایم خواهد شد, بی حرمتش نمیکنم و به هرکس نمیسپــارمش!
چه جاهل بودند اعرابی که دختران شیرخواره خود را زنده به گور میکردند!
و چه جاهل ترند کسانی که دختران بالغ خود را زنده به گور عقـــاید خود میکنند!

- من زنم و به همان اندازه ازهـــوا سهم میبرم که ریه های تو!!!
دردآور است که من آزاد نباشم تا تو به گنـــاه نیفتی , قوس های بدنم بیشتر از افکارم به چشمهایت می آیند , تاسف باراست که باید لباسهایم را به میزان ایمان تو تنظیم کنم!
زنده یاد " سیمین دانشور"

:cry: :cry: :cry:

- مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نـــــــــامردند! گدایی عشق میکنند تا وقتی که مطمئن به تسخیر قلب زن نشدند, اما همین که مطمئن شدند مردانگی را در کمال نـــــامردی به جا می آورند!!!
دکتر " علی شریعتی"


- زن عشق می کارد و کینه درو میکند!!!
او کودک را به دنیا می آورد و تو برای فرزندش نام انتخاب میکنی , او درد میکشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد , او بی خوابی میکشد و توخواب حوریان بهشتی را میبینی , او مــــــــــــــــــــــادر میشود و همه جا میپرسند نـــــــــام پــــــــدر!!!!!
و هر روز او متولد میشود , عاشق میشود , مادر میشود , پیر میشود و میمیرد...
و قرن هاست که او عشق میکارد و کینه درو میکند!
و این ها همه کینه است که کاشت میشود در قلب مالامال از درد....
و این رنج است!!!
 

آمیتیس19

عضو جدید
کاربر ممتاز
این حرفا واسه مردا و زنای عاقله
نه کسایی که الان خیلی راحت تن و وجودشونو به یه شارژ می فروشن یا مردایی که دیگه مردانگی و غیرتی براشون باقی نمونده!
 

Similar threads

بالا