جملات عاشقانه

psychic · Sep 27, 2008

نميدونم که تو را نفرين کنم يا که نه---- نميدونم که تو حل مشکلي يا که مشکلم----------با تو عاشقونه بودم پس چرا حسرت يه روز عشق موند به دلم---------با تو شاهنامه بودم نه يه غزل-------با تو رود خونه بودم نه يه غنات-------يه روز منو تو بوديم و حالا من و تنهايي و يک عمر خاطرات-------------------تو رفتي و سهم من سفر شد دل آروم من در به در شد---------------- ندونستم چرا مرغ عشقم ----------------- توي عاشقي بي بال و پر شد-------

psychic · Sep 27, 2008

مترسك رو دوست ندارم زيراپرنده ها رو مي ترسونه ولي دوسش دارم چون تنهايي رو درك مي كنه

psychic · Sep 27, 2008

تو با منی هر جا باشم--------- مهر تو بند جونمه-----عشقت نمیره از سرم تو پوست و استخونمه----------یه دم اگه نبینمت یه دنیا دل تنگت میشم نگاه دریایی تو آبی روی آب میشم واست دلم واست تنم واست تموم زندگیم ----------از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگیم

psychic · Sep 27, 2008

اشكي كه بي صداست ، پشتي كه بي پناست ، دستي كه بسته است ، پايي كه خسته است ، دل را كه عاشق است ، حرفي كه صادق است ، شعري كه بي بهاست ، شرمي كه آشناست ، دارايي من است ، ارزاني شماست

psychic · Sep 27, 2008

خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ي خاطراتم رو انداختم يه گوشه اي و گفتم : فراموش ؛ يه چيزي ته قلبم خنديد و گفت : يادمه ***** عشق فراموش کردن خود در وجود کسي است که هميشه و همه جا ما را به ياد دارد

psychic · Sep 27, 2008

با خیال تو به آیینه ها قدم می گذارم، به گلستان توحید، زیر چتر خورشید، باران نور روح تشنه ام را می نوازد، نوری از حقیقت تا طراوت یاد تو از وجودم بتراود.ای یگانه ی هستی! تنها تو هستی که می توانم در آغوش مهربانیت آرام بگیرم

psychic · Sep 27, 2008

افسوس... آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي ميکنيم آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم و بعد... براي آنچه از دست رفته آه ميکشيم

psychic · Sep 27, 2008

وقتي گريه کرديم گفتن که بچه است ... ... ... ... ... ...وقتي که خنديديم گفتن ديوونه است... ... ... ... ... ...وقتي که جدي بوديم گفتن مغروره... ... ... ... ... ...وقتي شوخ کرديم گفتن سنگين باش... ... ... ... ... ...وقتي که حرف زديم گفتن زياد حرف ميزنه... ... ... ... ... ...وقتي که ساکت شديم گفتن عاشقه ... ... ... ... ... ...حالا هم که عاشق شديم ميگن گناهه

psychic · Sep 27, 2008

وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم وقتي که ديگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتي که ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتي که او تمام کرد من شروع کردم وقتي او تمام شد من اغاز شدم

psychic · Sep 27, 2008

گفتم تو شيرين مني گفتي تو فرهادي مگر؟ گفتم خرابت ميشوم گفتي تو ابادي مگر؟ گفتم ندادي دل به من گفتي تو جان دادي مگر؟ گفتم ز كويت ميروم گفتي تو آزادي مگر؟ گفتم فراموشم نكن گفتي تو در يادي مگر؟ گفتم خاموشم سالها گفتي تو فريادي مگر؟ گفتم كه بربادم مده گفتي نبر بادي مگر

psychic · Sep 27, 2008

شب داشتم توي خيابان هاي شهر عشق قدم مي زدم گذارم افتاد به قبرستان عشق خيلي تعجب کردم تا چشم کار مي کرد قبر بود . پيش خودم گفتم يعني اين قدر قلب شکسته وجود داره ؟؟ همين طور که مي رفتم متوجه يک دل شدم انگار تازه خاک شده بود . جلو رفتم و ديدم روي سنگ قبر چند تا برگ افتاده کنار قبر نشستم و براش دعا کردم وقتي برگ ها را کنار زدم ديدم .... اون دل همون کسي بود که باعث شده بود دل من خيلي وقت پيش ها بميره

psychic · Sep 27, 2008

کسی که دوست میداری همه حقی گردنت دارد از جمله اینکه دوست نداشته باشد

زندگی بی عشق سال بی تابستان است

psychic · Sep 27, 2008

عشق اختیاری چه نکوست و عشق بی اختیاری نکوتر از آن

کار عاشقان اضطراری بود نه اختیاری

دوستد دارم تا ژرفا و پهنای همه بلندیهایی که روانم میتوان به آن رسید انگاه که حسش تا ورای کرانه های وجود و زیبایی آرمانی پر می کشد

*mahdi_joker* · Sep 27, 2008

من از طرح نگاه مبهمی دارم / نگاهت را نگیر از من که با ان عالمی دارم

یاد بعضی نفراروشنم میسازد/وقت هر دل تنگی سویشان دارم دست
یاد بعضی نفرات رزق روحم شده است/وقت هار دل تنگی سویشان دارم دست

Pari-2719 · Sep 28, 2008

عاشقانه و با تمام وجودم می پرستمت و دوستت دارم :heart:

psychic · Sep 30, 2008

تا دل به مهرت داده ام

در بحر فکر افتاده ام
چون در نمار استاده ام

گویی به محراب اندری

psychic · Sep 30, 2008

وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم وقتي که ديگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتي که ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتي که او تمام کرد من شروع کردم وقتي او تمام شد من اغاز شدم

psychic · Sep 30, 2008

دوستد دارم تا ژرفا و پهنای همه بلندیهایی که روانم میتوان به آن رسید انگاه که حسش تا ورای کرانه های وجود و زیبایی آرمانی پر می کشد

لبها زمانی ترانه می خوانند که بوسیدن نمی دانند

هرگز عاشق مشو مگر آن زمان که بتوانی همه عیبهای آدمی را تحمل کنی

psychic · Sep 30, 2008

يک لحظه طول مي‌کشه تا از يکي خوشت بياد، يک دقيقه طول مي‌کشه تا يکي رو بپيچوني، يک ساعت طول مي‌کشه تا يکي رو دوست داشته باشي، يک روز طول مي‌کشه تا دلت براي يکي تنگ بشه، يک هفته طول مي‌کشه تا به يکي عادت بکني و حتي کمتر از يک ماه طول مي‌کشه تا عاشق کسي بشي، اما يک عمر طول مي‌کشه تا فراموشش بکني

psychic · Sep 30, 2008

اگرچه مرا به تنهایی خو داده‌ای، اما من هنوز نام تو را می‌خوانم، برای ابرها وقتی نمی‌بارند از تو می‌گویم تا ببارند، تا بغض‌شان بشکند، تو را شعر می‌کنم تا آهنگ معنی بگیرد، تا داغ دلم تازه شود. اینجایی در یاد من، کنار من، وقتی حوصله سر می‌رود، شکسته‌ام اما تو را در خاطر نمی‌شکنم...با من مانده‌ای گرچه با من نیستی و ترانه می‌خواند:شب حوصله می‌سوزد، وقتی که تو در خوابیظلمت همه‌ی دنیاست

psychic · Sep 30, 2008

بسیار زیبا

وفاداری را از سیگار بیاموز ، با اینکه می داند زیر پا لهش می کنی تا انتها می سوزد پاکی عشق را از معتاد بیاموز ، با اینکه می داند سیگار نابودش می کند ، با تمام ذوق سیگار را می بوسد سیگار از ذوق معتاد ، با هر بوسه شعله ور می شود ، کاش پاکی انسان ها مانند سیگار و معتاد بود که برای هم می سوختند ولی کنار هم می ساختند

psychic · Sep 30, 2008

افسوس , آری افسوس, از سکوت فریاد ها و جنود آمال ها, افسوس از صدای پر مهیب رعد که ناودان را گمراه ومی کند و افسوس برای گلی که در تربت خود احساس غربت می کند. آری , شب ناگزیر است و مهتاب حیران , و کس نمی داند رهروان کوی بقا از ملکوت فنا آگاهند. به تکرار می گویم : شاید رستگاری صعودی باشد به قله ء ابهام و کرامات یار سلسله رنجی است برای اغیار. آنگاه که قلبت در خلاء امکان غوطه ور است در سیاهچال قلبت عشق باغبانی می کند و آن زمان که در هوای کوی دوست طیران میکند

psychic · Sep 30, 2008

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مذهب عشق بسوزد که چنین خوارم کرد[/FONT]