ثانیه های خاکستری...
- شروع کننده موضوع MEMOL...
- تاریخ شروع
سکـــــــــــوت می کنـــــم . . .
نه اینـــــــــــــــکه دردی نیسـت . . .
گلویی نمــــــــانده برای فــــــــــریـــــاد . . .
نه اینـــــــــــــــکه دردی نیسـت . . .
گلویی نمــــــــانده برای فــــــــــریـــــاد . . .
جای قول و قرارهایمان امن است،
زیر پاهای تو!
زیر پاهای تو!
به تو که فکر میکنم بی اختیار لبخند میزنم!
سیاه لشکری بودم در عشق تو و فکر میکردم بازیگر نقش اولم!
افسوس...
سیاه لشکری بودم در عشق تو و فکر میکردم بازیگر نقش اولم!
افسوس...
بی خیال حرفایی که تو دلم جا مونده ...
بی خیال قلبی که این همه تنها مونده ...
اخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه ...
واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه!
بی خیال قلبی که این همه تنها مونده ...
اخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه ...
واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیه!
شکستمــ وقتــی فهمیــدمـ
مـخاطبـــ خــاص مــن....خـــاص دیگــریستــــــــــــ.... !!!
مـخاطبـــ خــاص مــن....خـــاص دیگــریستــــــــــــ.... !!!
تمام پرانتز ها را می بندم...
رفتنت توضیح اضافه نمیخواهد...
رفتنت توضیح اضافه نمیخواهد...
آرامش این روزهای زندگی ام را مدیون آن انتظاری هستم که دیگر از هیچ کس ندارم
اشتباه من املایی بود.
فقط تو را همدرد نوشتم.
گویا تو هم درد بودی.
فقط تو را همدرد نوشتم.
گویا تو هم درد بودی.
[FONT="]کوچه ها را بلد شدم، [/FONT]
[FONT="]خیابان ها را، مغازه ها را،رنگ های چراغ خطر را،حتی جدول ضرب را...! [/FONT]
[FONT="]و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم،
[/FONT]
[FONT="]اما..[/FONT]
[FONT="]هنوز گاهی میان آدم ها گم می شوم[/FONT]
[FONT="]آدم ها را بلد نیستم...[/FONT]
[FONT="]خیابان ها را، مغازه ها را،رنگ های چراغ خطر را،حتی جدول ضرب را...! [/FONT]
[FONT="]و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم،
[/FONT]
[FONT="]اما..[/FONT]
[FONT="]هنوز گاهی میان آدم ها گم می شوم[/FONT]
[FONT="]آدم ها را بلد نیستم...[/FONT]
مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه
مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....
زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے
سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :
خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد !!!
مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه
مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....
زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے
سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :
خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد !!!
در آغـــوش خودم هستـــم!
مـــن خودم را در آغوش گرفتـــه ام…!
نه چنـــدان با لطافتــــ
نه چنـــدان با محبتــــ…
امـــا
وفـــادار….وفـــادار…
مـــن خودم را در آغوش گرفتـــه ام…!
نه چنـــدان با لطافتــــ
نه چنـــدان با محبتــــ…
امـــا
وفـــادار….وفـــادار…
تو دست در دست دیگـــری ...
من در حال نـــوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ...
مدام بر او تکرار می کنم که نترس عــــزیز دل ...
آن دستها ...
به هیچ کس ...
وفا نـــــدارند ...!
این روزها دچار سر گیجه ام
تلخ تر از تلخ
زود می رنجم،انگار گم شده ام
حتی گاهی میترسم
چه اعتراف بدی شاید
لحظه ی کوچ به من نزدیک شده
دلم هوای سردیه غربت دارد...
تلخ تر از تلخ
زود می رنجم،انگار گم شده ام
حتی گاهی میترسم
چه اعتراف بدی شاید
لحظه ی کوچ به من نزدیک شده
دلم هوای سردیه غربت دارد...
دلم،دل نیست
دریا نیست،مردابیست
که موج هم سراغش را نمیگیرد
نه شوق زیستن دارد
نه،میمیرد!
دریا نیست،مردابیست
که موج هم سراغش را نمیگیرد
نه شوق زیستن دارد
نه،میمیرد!
آرامشی ملیح در گوشه ی چشمانم...
مانند بارانی بر روی شیروانی...
اما...
ناودان ندارد...
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند.
مانند بارانی بر روی شیروانی...
اما...
ناودان ندارد...
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند.
وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ، نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ، یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ، نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ، یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................
دلــــی را که شکستــــی گــــچ چــــارہ نکــــرد
گــــل گرفتمــــش...!
گــــل گرفتمــــش...!
انـگار چروک هاي پيـشانيـم
تـرک هـاي ِ آسـفالت ِ خيـابـان را
بـرايـت تـداعـي مي کـند !
راحـت روي اعصـابـم راه بـرو...
راحـت ِ راحــــت
!
تـرک هـاي ِ آسـفالت ِ خيـابـان را
بـرايـت تـداعـي مي کـند !
راحـت روي اعصـابـم راه بـرو...
راحـت ِ راحــــت
!
دلم یک خیابان می خــــــــواهد
همیــــــــن....!
مرا با خود ببرد و برنگردانـــــــــــــــــ ـد!
همیــــــــن....!
مرا با خود ببرد و برنگردانـــــــــــــــــ ـد!
انگشتت
فقط جــای یک حلقـــــــه دارد ...
دلت را
دست به دست میکنــی برای چـــه ؟؟
فقط جــای یک حلقـــــــه دارد ...
دلت را
دست به دست میکنــی برای چـــه ؟؟