"تکه های ناب معنوی"

magnet

عضو جدید
سلام.
دنبال یه تایپیکی می گشتم تا سری مطالب مذهبی و معنوی که به مرور می بینم یا فایلشونو دارم رو اونجا بذارم و تایپیک دیگه ای نزنم. موفق نشدم! (شایدم باشه احتمالاً)
به نظرم بهتره مطالب کوتاه اینجوری شامل حکایات ، گزیده سخنرانی ها و ... رو یه جا بذاریم تا مفیدتر باشه. ( نه اینکه برا هر مطلب تایپیک بزنیم.)
این نظر منه ، حالا دوستان هم نظرشونو بگن ، فک کنم بهتر میشه.


:gol:


انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏ کند!

گزیده گفتاری از آیت الله مجتبی تهرانی


انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏کند!
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!

حیاء آن ودیعه الهی و غریزه انسانیّه است که انسان را از اعمال زشت باز می‏دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‏کند و چه بعد از عمل، حیاء نقش بازدارندگی دارد.

بحث روی «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.

خدا می‏ بیند!
انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می‎آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می‎بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می‎کنند، نیز حیاء می‎کند. خداوند به اعمال تو ناظر است.
تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می‎کنی باید از خدا شرمت بیاید!

از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!
روایتی از حضرت زین‎العابدین (‎ع) است که می‎فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته عليك» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! این‎طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن می‎توانی از عذابی که وعده‎ کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منك» از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است. «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ» شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی.

خدا سِرّ و عَلَنت را می‏ بیند!
از خدا در سرّتان خجالت بکشید، همان‎طور که در علن از مردم خجالت می کشید!
همه کار را جلوی مردم نمی‏ کنید، در برابر خدا هم همین‏ طور باشید.


مثلاً می‏ گوییم فلانی خودمانی است. حالا چون جلوی او رو در بایستی نداریم، ـ‎نعوذ بالله‎ـ چه بسا کارهایی انجام دهیم که درست نبوده و حاضر نیستیم جلوی همه آن کارها را انجام دهیم و اگر شخص بزرگی حاضر باشد که ما با او رو در بایستی داشته باشیم این کار را نمی‎کنم.
امّا در مورد دیگر حیاء به خاطر جایگاه نیست بلکه به خاطر برخورد با او است. مثلاً کسی که تنها گاهی اوقات چشممان به هم می‎افتد و او را می‎بینیم، با کسی که هر روز و هر شب با او برخورد می‎کنیم، چشم‎مان در چشمش می‎افتد، فرق دارد. آدم از این فرد خجالت می‎کشد. در مورد اوّلی شاید بگوییم: فلانی رفت دنبال کارش! شاید کلاه‎مان هم پیش او نیافتد و دیگر همدیگر را نبینیم و ... امّا کسی که همیشه همراه آدم است، فرق می‏ کند و انسان از او شرم می‏ کند. ما میان این دو نفر فرق می‎گذاریم.

انسان باحیاء حتی «فکر گناه» هم نمی‏ کند!
از خدا حیاء کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی و درونی ندارد. یادت نرود که هیچ عملی نیست که دیده نشود.
این که روایات متعدّده می‏فرماید: از خدا خجالت بکشید آن‎طور که سزاوار است! یعنی این مطلب که گفتم. هرکس سزاوار یک نوع شرم کردن و یک‎طور خجالت کشیدن است. آن‎طور که سزاوار است انسان از خدا خجالت بکشد این است که در روابط گوناگون هر نوع عمل قبیحی را انجام ندهد.

«استحیوا من الله حق الحیاء» نه یک روایت نه دو روایت، آنهایی که اهلش هستند بروند مراجعه کنند! ببینید چه قدر پیغمبر اکرم روی آن تأکید کرده است. چه جنبه‎های شخصی و چه عمومی!
 

magnet

عضو جدید
درس گرفتن آیت الله بهجت از کودکان

درس گرفتن آیت الله بهجت از کودکان


آیت الله مصباح یزدی نقل مي كند: مرحوم آیت الله بهجت داستانی در همان وقت هایی که ما می رفتیم خدمت ایشان، نقل کردند که هم سبک تربیت ایشان را نشان می دهد و هم اینکه خدای متعال از چه راهی آدم را راهنمایی می کند روشن می شود.
منزل ایشان در انتهای بن بستی بود که یک طرفش منزل ایشان بود و یک طرف منزل یک شخصی بود که همسایه نزدیکشان بود. دو سه تا بچه کوچک بودند از آن منزل می آمدند و می نشستند کنارمنزل و در واقع این زاویه مشترک بین منزل آقای بهجت و منزل همسایه بود. بچه ها می نشستند آنجا روی سکو بازی می کردند.

یک روز ما رفتیم درس ایشان با یک حالت بشّاشی فرمودند که من امروز یک چیزی از این بچه ها یاد گرفتم،فرمودند من اینجا نشسته بودم داشتم مطالعه می کردم یک فقیری آمد درب منزل و به این بچه ها گفت که برو از مامانت نانی چیزی برای من بگیر بیاور، آن بچه گفت که برو از مامانت بگیر، این فقیر گفت که من گرسنه هستم احتیاج دارم تو برو به مامانت بگو یک چیزی به من بدهد، دوباره خیلی صریح گفت برو از مامانت بگیر، دو سه مرتبه این تکرار شد تا این فقیر بالاخره دید نه این بچه ها از جایشان بلند نمی شوند رفت دنبال کارش.

آنکه من یاد گرفتم این است که اگر ما خدا را به اندازه مامان حساب می کردیم به اندازه اینکه این بچه می فهمد که هرچه می خواهد از مامانش باید بگیرد، اگر این را ما یاد می گرفتیم که هرچه می خواهیم برویم از خدا بخواهیم بار ما بسته می شد، مشکل ما این است که خدا را کاره ای نمی دانیم نمی رویم سراغ او، این را می فرمود من از یک بچه یاد گرفتم، خوب حالا برای تعلیم ما این را می فرمود چرا که مقام ایشان خیلی بالاتر از این حرف ها بود ولی منظورم این بود که خدا گاهی از راه یک بچه چیزی به آدم می آموزد اگر به آنچه ما می دانیم عمل کنیم خدا بلد است به ما بفهماند که چه کار باید بکنیم...
 

magnet

عضو جدید
گزیده ای از سخنان آیت الله جاودان

گزیده ای از سخنان آیت الله جاودان


ما صید هستیم. هرچه سرمایه‌ات بیشتر باشد پس صید بزرگتری هستی.
جوانی؟ جوانی برای شیطان بهترین شکار است. زیبایی داری؟ صید بزرگتری هستی.
قد و قامت خوبی داری؟ صید بزرگتری هستی. خانواده ات ثروتمندند؟ صید بزرگتری هستی. فقیرند؟ باز هم صیدی. او همه چیز را وسیله صید کردن می کند.
گاهی فقر هم وسیله صید میشود. مثلا شیطان می گوید به این شرکتهای هرمی برو. آنجا پول زیادی گیر می آید. اینگونه فقیر صید می شود.
دانشگاه میروی؟ صید بسیار بزرگی هستی. دبیرستان هم باشی صیدی. اینجا هم می آید.
اگر یک نفر حوزوی را صید کند از آنجاییکه معلم هدایت است خب بسیار بدتر می شود و برای شیطان بسیار بهتر می شود. اینجا هم برای صید می آید. فرق نمیکند. هیچ رحمی ندارد.

آقا امام زمان ، امام زنده‌اند. صدای شما را می‌شنوند. اگر پاک شوید، صد در صد جواب هم می‌دهند.

هرچه باشید صدایتان را می‌شنود، اگر دست به دامانش شوید کمکتان می کند. ببینید گاهی آدم در بحران گرفتار می‌شود. یک خطر فوری پیش می‌آید. اگر دست دراز کنید دستتان را می‌گیرد.
وقتی دشمن شمشیر را روی گلویتان گذاشت بگویید یا صاحب الزمان. می‌شنود. کمک می‌کند. حالا بگویید و تجربه کنید تا متوجه شوید.

اگر یک وقت مشکلی پیش آمد و زمینه گناهی پیش آمد اگر استغاثه کنید جواب می‌دهد. یک مرتبه آدم یخ می‌کند. آتش گرفتی. یک مرتبه یخ می‌کنی. البته حالا اگر فرض کردیم که نفهمیدی و گول خوردی و به پای خودت رفتی، باز اگر لبه پرتگاه هم دست دراز کنی کمک می‌کنند. این را فراموش نکنیم. ما هم نیاز داریم. بزرگتر و کوچکتر ندارد.
 

Similar threads

بالا