توالت عمومی !

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
دوستان وبلاگ نویس این روزها به موضوع جالبی گیر داده اند که اگه کمی فکر کنیم ، میبینیم که واقعا" برای خودش معضلیه
این موضوع چیزی نیست جز کمبود و نابسامانی و غیر قابل مصرف بودن توالت های عمومی در سطح شهر ها
در زیر به چند تا از این وبلاگها سری میزنیم . . .
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
مستراح عمومی!
خدا زیاد کنه اورژانسها و بیمارستانها و کلینیکهای 24 ساعته این شهر را !
معلوم نیست اگه همین چند تا مراکز عمومی درمانی در سطح شهر نبود چه بلایی سر اون بنده خداهایی می آمد که توی این سرما پهلوهاشون چاییده و گلاب به روتون نیاز به دست به آب و مستراح پیدا کرده اند . حداقل در این جور جاها به روی همه بازه و حداقل یک فقره دستشویی عمومی توی راهروهاشون پیدا می شه !


بیچاره کسی که توی اتوبان و بزرگراه دچار مشکل بشه . سر تا ته بزرگراههای این شهر هیچ جا پیدا نمی شه که با خیال راحت طرف خودش را خالی کنه . باز حالا وضع افراد ذکور جامعه بهتره . خیلی که فشار بیاد ماشین را می زنند کنار و درش رو باز می کنند و وانمود می کنند دارند دنبال یک شیء گمشده می گردند و ...
ولی وای به حال اناث جامعه . به 1001 دلیل ( که مجبورم سانسور کنم !) نمی تونند کاری کنند و از شدت استیصال به گریه می افتند .
باز اگه روز باشه و داخل شهر باشی شاید فرجی بشه و مشکل حل بشه . مثلا مرکز فروشی اون اطراف باشه یا اینکه چشمت به جمال یک مدرسه ( ترجیحا دخترانه ) روشن بشه که درش هم باز باشه ، امیدی به نجات خواهد بود . البته دور مراکز فروش را باید این روزها درز گرفت . چرا ؟
چون تصورش را بکنید ، توی اون وضعیت که چشمتون هیچ جا رو نمی بینه و با سرعت نور دارید به سمت پاساژ حرکت می کنید خدای ناکرده اگه روسریتون عقب بره یا اینکه باد بزنه مانتوتون کوتاهتر به نظر بیاد قبل از اینکه چشمتون به جمال دستشویی روشن بشه گرفتار گشت ارشاد می افتید و چون حالتون بده ممکنه یک کم درشت جواب بدهید و ... خلاصه به مقصود نرسید !
ترجیحا فعلا اورژانسها و بیمارستانها و کلینیکها مکانهای امن و مناسب برای قضای حاجت هستند . باور نمی کنید ؟
یک روز جمعه وسط خیابان شریعتی یکی از همراهان ما دچار همین معضل شد . بنده خدا از شدت استیصل سرخ و سفید می شد و مشتهاش رو فشار می داد . هر جا چشم می انداختیم دریغ از یک دستشویی عمومی بود نا اینکه با خوشحالی فریاد زد : اورژانس بیمارستان ! و با سرعت برق و باد به آن سمت دوید .
یکی از آشنایان تعریف می کرد زمانی که خانمش باردار بود هر بار که از سونوگرافی بر می گشتند بین راه ناچار می شدند به یکی از یستگانشان که خانه اش در مسیر بود سر بزنند و صله رحم کنند !
البته فکر کنم وضع شهرهای دیگر نیز از لحاظ کمبود دستشویی های عمومی شبیه تهران باشد .
اگر شما هم وسط خیابان و بزرگراه نیاز مبرم به دستشویی پیدا کنید چه می کنید ؟
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
درخواستی دارم از کسانی که در مورد طرح دستشویی عمومی می نویسند : لطفا شما هم به سایر دوستانتان در این مورد اطلاع رسانی کنید و لینک این پست را به ایشان بدهید . در ضمن هر کس که در این مورد مطلبی نوشت لینک مطلب را در بخش نظر سنجی اضافه کند .

لینک مطالب مرتبط :

ما توالت می خوایم ، یالا (زیگول)

وبلاگستان به یاری استیصال می آید ( چشمهایی که فکر می کنند )

مستراح عمومی ( گاز نگیر)

تولد حق طبيعي ماست ، اين حق را از ما نگيري ( آیدا در پنجره )



شب شعر در کافی شاپ ( کمیک استریپ جالب از بزرگمهر حسین پور در باب آبریزگاه)


50 سنت برای نزدیکترین توالت

دستشویی دلباز در شیراز ( فالشیست )

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حکایت قضای حجت ناصرالدین شاه در کاخ ورسای (توکای مقدس )[/FONT]

آنجا که تصمیمهای کبری گرفته می شود ! ( از پشت یک سوم )


’توالت" یک مسئله‌ی مبرم جهانی است

مسئله كمبود سرويس‌هاي بهداشتي در بين راه‌هاي كشور يكي از مشكلات موجود براي گردشگران (خبرگزاری فارس)


معضلي به نام سرویس بهداشتی مدارس ( همشهری انلاین )

عواقب کشنده عدم دسترسی به توالت بهداشتی ( سلامت نیوز )


منبع : وبلاگ http://farab22.blogfa.com/
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
به طور نمونه شهرداري شيراز در بعضي نقاط پر رفت و آمد مركز شهر كيوسكهاي دومنظوره اي را در اختيار متقاضيان خدمات تعمير و واكس كفش گذاشته است كه اين كيوسكها از يك طرف واكسي و از طرف ديگر يك تك كابينت مجهز براي يك توالت يك نفره هستند و متصدي واكس با دريافت هزينه هر بار استفاده، بر نظافت كابينت هم اشراف و وقوف! كامل دارد.راه ديگر استفاده از سامانه هاي مجهزي است كه از لحاظ كنترل ورود و خروج و نظافت خودكار پس از خروج تجهيز شده و تمامي متعلقات داخلي نيز مانند توالت قطار از جنس استيل زنگ نزن مرغوب! است كه كمترين ميزان جرمگيري را در بين ساير مواد اوليه دارد.همچنين قرار دادن اين كابينتها در محلهايي كه حتي المقدور در ديدرس نيروهاي انتظامي در طول شبانه روز باشد و از اختصاص يافتن آن به محلي براي كارهاي ديگر! جلوگيري شود!.مطمئناً شهروند مبتلا به عذاب وجدان! در لحظات فشار حتماً هزينه اين تاسيسات را به صورت سكه خواهد پرداخت واين خدمت اجتماعي بدون نفع دنيوي نخواهد ماند!!.
پ.ن: تعدادي ازكابينتهاي مختلف طراحي شده در اروپا را براي بوجود آوردن ايده طراحي در اينجا گذارده ام كه از سرويس عمومي فليكر قرض كرده ام،در اين نمونه ها مسائل اقليمي و آب و هواي،معماري و زيباشناسي همزمان لحاظ شده است. راستي يادم نرود كه روز جهاني آبريزگاه 19 نوامبر هر سال است!،همچنين سازماني جهاني نيز خاص اين موضوع وجود دارد! و سال 2008 نيز سال بين المللي
Sanitation نامگذاري شده است.
پ.ن: ايده اين پست و فراخوان اهل وبلاگستان كه حتماً روزگاري به درد بي مستراحي در شهرهايمان دچار بوده اند! از خانم مهندسي است كه در اين پستش از اين گرفتاري عظما گفته است!.



<SPAN lang=FA style="FONT-FAMILY: Tahoma">منبع : http://yasnababa.blogspot.com/2008/01/blog-post_7864.html
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
نداشتن فرهنگ بين همه ي مردم و رسيدگي ناكافي شهرداري موجب بروز اين مشكلات ميشه
موافقم
مرسي از توجه شما
 

اشکان فروتن

مدیر بازنشسته
نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحبقران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت های کاخ ورسای هدایت شد. سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد چیزی شبیه به "مبال" های سنتی خودمان پیدا نکرد و در عوض کاسه ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می آید، غرورش اجازه نمی داد که از نوکر فرانسوی بپرسد که چه بکند پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا....! حاجت که برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود پس چهار گوشه ی دستمال را با محتویات ملوکانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره ی گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه ی جنایت دور کرده باشد. گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون می رود و به نوکری که آن پشت در انتظار بود کیسه ای پول طلا نشان می دهد و می گوید این را به تو می دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام رفع و رجوع کنی. می گویند نوکر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می کند و می گوید من دو برابر این سکه ها به اعیلحضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف برینند!
و به این ترتیب ناصرالدین شاه یکی از اولین ایرانی هایی بود که در برخورد با تمدن غرب دچار "شوک آفتابه" شد و خود را باخت. هنوز هم زیادند کسانی که وقتی برای اولین بار متوجه می شوند "آفتابه" یک اصل مسلم بین المللی نیست و می توان بدون آن هم زندگی کرد خود را گم می کنند و یک شبه فرنگی می شوند.

منبع : http://sainttouka.blogfa.com/post-115.aspx
 

engineer_ahmadi

عضو جدید
بنده خدا این که مال شاه بود و زمان بوق من کسی رو میشناسم که بلایی سر خودش و توالت اورد که هنوز اون توالت توالت بشو نشده
از متن قشنگت ممنون
 
بالا