سوره مسد 2
سوره مسد 2
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى پنج آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :
ايـن سـوره كـه تـقـريبا در اوائل دعوت آشكار پيغمبراكرم (ص) نازل شده تنهاسوره اى است كه در آن حـمـلـه شديدى با ذكرنام نسبت به يكى از دشمنان اسلام وپيغمبراكرم (ص) در آن عصر و زمان ـيـعـنـى ابـولـهـب ـ شـده است , ومحتواى آن نشان مى دهد كه او عداوت خاصى نسبت به پيغمبر اسلام (ص) داشت , او و همسرش از هيچ گونه كارشكنى و بدزبانى مضايقه نداشتند.
قـرآن بـا صـراحـت مـى گويد: هردو اهل دوزخند و اين معنى به واقعيت پيوست , سرانجام هر دو بى ايمان از دنيا رفتند و اين يك پيشگوئى صريح قرآن است .
در حـديـثـى از پـيـغـمـبراكرم (ص) آمده است كه فرمود: ((كسى كه آن سوره راتلاوت كند من امـيـدوارم خـداوند او و ابولهب را در خانه واحدى جمع نكند)) يعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى كه ابولهب اهل دوزخ است .نـاگـفته پيداست اين فضيلت از آن كسى است كه با خواندن اين سوره خط خود را از خط ابولهب جدا كند, نه كسانى كه با زبان مى خوانند ولى ابولهب وار عمل مى كنند.
شـان نـزول سـوره : از ((ابن عباس )) نقل شده هنگامى كه آيه ((وانذر عشيرتك الا قربين )) نـازل شـد و پيغمبر ماموريت يافت فاميل نزديك خود را انذار كندو به اسلام دعوت نمايد (دعوت خود را علنى سازد) پيغمبراكرم (ص) بر فراز كوه صفا آمد و فرياد زد: ((يا صباحاه ))! (اين جمله را عرب زمانى مى گفت كه موردهجوم غافلگيرانه دشمن قرار مى گرفت , براى اين كه همه را باخبر سـازنـد و بـه مـقابله برخيزند) هنگامى كه مردم مكه اين صدا را شنيدند گفتند: كيست كه فرياد مى كشد؟.گفته شد: ((محمد)) است , جمعيت به سراغ حضرتش رفتند.
فـرمـود: بـه مـن بگوئيد; اگر به شما خبر دهم كه سواران دشمن از كنار اين كوه به شما حمله ور مى شوند, آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟.در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغى نشنيده ايم .
فرمود: ((انى نذير لكم بين يدى عذاب شديد; من شما را در برابر عذاب شديد الهى انذار مى كنم )) (شما را به توحيد و ترك بتها دعوت مى نمايم ).
هنگامى كه ابولهب اين سخن را شنيد گفت : ((زيان و مرگ بر تو باد! آيا تو فقط براى همين سخن ما را جمع كردى ))؟!در اين هنگام بود كه اين سوره نازل شد.
بعضى در اينجا افزوده اند: هنگامى كه همسر ابولهب (ام جميل ) باخبرشد كه اين سوره درباره او و هـمـسرش نازل شده , به سراغ پيغمبراكرم (ص)آمد در حالى كه آن حضرت را نمى ديد, سنگى در دسـت داشـت و گـفت : من شنيده ام ((محمد)) مرا هجو كرده , به خدا سوگند اگر او را بيابم با همين سنگ بر دهانش مى زنم ! من خودم نيز شاعرم ! سپس به اصطلاح اشعارى در مذمت پيغمبر و اسلام بيان كرد.
خـطـر ابولهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به اين نبود, و اگرمى بينيم قرآن لبه تـيز حمله را متوجه آنها كرده و با صراحت از آنها نكوهش مى كنددلائلى بيش از اين دارد كه بعدا به آن اشاره خواهد شد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه1)ـهـمـان گـونه كه در شان نزول سوره گفتيم اين سوره در حقيقت پاسخى است به سخنان زشت ((ابولهب )) عموى پيغمبراكرم (ص) و فرزند عبدالمطلب كه ازدشمنان سرسخت اسلام بود.
قـرآن مجيد در پاسخ اين مرد بدزبان مى فرمايد: ((بريده باد هر دو دست ابولهب )) و مرگ بر او باد (تبت يدا ابى لهب وتب ).
در روايـتى آمده است كه شخصى به نام ((طارق محاربى )) مى گويد: من در بازار((ذى المجاز)) بـودم (ذى الـمـجـاز نـزديك عرفات در فاصله كمى از مكه است ) ناگهان جوانى را ديدم كه صدا مـى زند: ((اى مردم ! بگوئيد: لااله الااللّه تا رستگار شويد)), ومردى را پشت سر او ديدم كه با سنگ بـه پـشت پاى او مى زند به گونه اى كه خون از پاهايش جارى بود, و فرياد مى زد, ((اى مردم ! اين دروغگوست , او راتصديق نكنيد))!من سؤال كردم اين جوان كيست ؟.گفتند: ((محمد)) است كه گمان مى كند پيامبر مى باشد, و اين پيرمرد عمويش ابولهب است كه او را دروغگو مى داند.
در خـبـر ديگرى مى خوانيم : هر زمان گروهى از اعراب خارج مكه وارد آن شهر مى شدند به سراغ ابـولـهـب مـى رفـتـنـد, بـه خاطر خويشاونديش نسبت به پيامبر(ص) و سن و سال بالاى او, و از رسـول اللّه (ص) تـحـقـيـق مـى نـمـودنـد, اومى گفت : محمد مرد ساحرى است , آنها نيز بى آنكه پـيغمبر(ص) را ملاقات كنند بازمى گشتند, در اين هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مكه باز نـمى گرديم تا او راببينيم , ابولهب گفت : ما پيوسته مشغول مداواى جنون او هستيم ! مرگ بر او باد!
از ايـن روايـات بـه خـوبـى اسـتـفـاده مـى شود كه او در بسيارى از مواقع همچون سايه به دنبال پـيـغمبر(ص) بود, و از هيچ كارشكنى فروگذار نمى كرد, مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت , و تعبيرات ركيك و زننده مى كرد, و شايد از اين نظر سرآمد تمام دشمنان پيغمبراكرم (ص) محسوب مـى شد, و به همين جهت آيات موردبحث بااين صراحت و خشونت , او و همسرش ام جليل را به باد انتقاد مى گيرد.
(آيه2)ـ سپس مى افزايد: ((هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد)) و عذاب الهى را از او باز نخواهد داشت (ما اغنى عنه ماله وما كسب ).
از ايـن تـعـبـيـر اسـتـفـاده مـى شود كه او مرد ثروتمند مغرورى بود كه بر اموال وثروت خود در كوششهاى ضد اسلاميش تكيه مى كرد.
(آيـه3)ـ در ايـن آيه مى افزايد: ((و به زودى وارد آتشى شعله ور و پر لهيب مى شود)) (سيصلـى نارا ذات لهب ).
اگر نام او ((ابولهب )) بود, آتش عذاب او نيز ((لهب )) است و شعله هاى عظيم دارد.
نه تنها ((ابولهب )) كه هيچ يك از كافران و بدكاران , اموال و ثروت و موقعيت اجتماعيشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى بخشد, چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : ((قيامت روزى است كـه نـه امـوال و نـه فـرزندان , هيچ كدام سودى به حال انسان ندارد, مگر آن كس كه با قلب سالم (روحى با ايمان و باتقوا) در محضرپروردگار حاضر شود)) (شعرا/88 و 89).
در روايـات آمـده اسـت كـه بعد از جنگ ((بدر)) و شكست سختى كه نصيب مشركان قريش شد, ابولهب كه شخصا در ميدان جنگ شركت نكرده بود پس ازبازگشت ابوسفيان ماجرا را از او پرسيد .ابـوسفيان چگونگى شكست و درهم كوبيده شدن لشكر قريش را براى اوشرح داد, سپس افزود: به خـدا سـوگـند ما در اين جنگ سوارانى را ديديم در ميان آسمان و زمين كه به يارى محمد آمده بودند!در ايـنـجا ((ابورافع )) يكى از غلامان ((عباس )) مى گويد: من در آنجا نشسته بودم ,دستم را بلند كردم و گفتم : آنها فرشتگان آسمان بودند.ابـولـهـب سـخـت بـرآشـفـت و از سـوز دل خـود پيوسته مرا كتك مى زد, در اينجاهمسر عباس ((ام الـفـضل )) حاضر بود چوبى برداشت و محكم بر سر ابولهب كوبيد, وگفت : اين مرد ضعيف را تنها گير آورده اى .سـر ابـولـهب شكست و خون جارى شد, و بعد از هفت روز بدنش عفونت كرد و دانه هايى همچون ((طاعون )) بر پوست تنش ظاهر شد, و با همان بيمارى ازدنيا رفت .عـفـونـت بـدن او بـه حدى بود كه جمعيت جرات نمى كردند نزديك او شوند,او را به بيرون مكه بردند, و از دور آب بر او ريختند, و سپس سنگ بر او پرتاب كردند تا بدنش زير سنگ و خاك پنهان شد!
(آيه4)ـ در اين آيه به وضع همسرش ((ام جميل )) پرداخته , مى فرمايد: ((و(نيز) همسرش , در حالى كه هيزم كش (دوزخ ) است )) (وامراته حمالة الحطب ).
(آيه5)ـ ((و در گردنش طنابى است از ليف خرما))! (فى جيدها حبل من مسد).
در ايـن كـه هـمـسـر ابـولـهـب كـه خـواهـر ((ابوسفيان )) و عمه ((معاويه )) بود و درعداوتها و كـارشـكـنـيـهـاى شوهرش بر ضد اسلام شركت داشت حرفى نيست , اما دراين كه قرآن چرا او را ((حمالة الحطب )) (زنى كه هيزم بر دوش مى كشد) توصيف كرده , بعضى گفته اند: اين به خاطر آن اسـت كـه بوته هاى خار را بر دوش مى كشيد, وبر سر راه پيغمبر اسلام (ص) مى ريخت تا پاهاى مباركش آزرده شود.