تفسیر سوره هاي قرآن كريم

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
با اجازه ی فلق جونم:heart:
با خودم گفتم ما متاسفانه خیلی کم پیش میاد قرآن بخونیم...اما حتی 90% کسایی که هر روز قرآن می خونن...خیلی به معنیش توجهی ندارن...
برا همینم تصمیم گرفتم هر هفته راجع به تفسیر یکی از سوره ها یه تاپیک بزنم..فکر کنم و امیدوارم که با استقبال بچه ها روبرو بشه:smile:

این هفته رو چون نصفش رفته سوره توحید رو شروع می کنم..چون کوتاه تره و روزانه خیلی استفاده میشه(حداقل تو نمازامون می خونیمش)بدون این که به مفهوم یا حتی معنیش توجهی بشه
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر سوره توحید

تفسیر سوره توحید

اهميّت سوره توحيد

در نماز بعد از سوره حمد، بايد يكى ديگر از سوره‏هاى قرآن خوانده شود كه نمازگزار مى‏تواند هر سوره‏اى را انتخاب كند، البتّه به غير از چهار سوره‏اى كه سجده واجب دارند. اما در ميان سوره‏ها، سوره توحيد ترجيح دارد ولذا در روايات به ما سفارش شده است در هر شبانه‏روز لااقل در يكى از ركعت‏هاى نمازتان اين سوره را بخوانيد تا از نمازگزاران واقعى باشيد. (239)


اين سوره در اهميت، به اندازه يك‏سوّم قرآن، بلكه يك‏سوّم تورات و انجيل و زبور است. نه‏تنها در نماز، بلكه اگر بعد از نماز هم اين سوره به عنوان تعقيب نماز خوانده شود، خداوند خير دنيا و آخرت را به انسان مرحمت مى‏كند.
گرچه اين سوره كوچك است اما محتواى آن بسيار بالاست، چنانكه امام سجّادعليه السلام فرمود: خداوند چون مى‏دانست در آينده افراد دقيق وعميقى پيدا مى‏شوند، اين سوره و همچنين آيات اوّل سوره حديد را نازل كرد.


قرائت اين سوره نه‏تنها در نماز سفارش شده، بلكه تلاوت مكرّر آن، شرّ افراد ظالم را كوتاه و خانه انسان را از حوادث و خطرات بيمه مى‏كند.
سعدبن‏معاذ يكى از ياران وسرداران لشگرِ رسول‏خدا بود كه در قبرستان بقيع مدينه مدفون است. در تشييع جنازه او پيامبر پابرهنه شركت كرد و فرمود: نودهزار فرشته از آسمان براى تشييع سعد آمده‏اند. پيامبر از جبرئيل پرسيدند: دليل نزول تو و اين همه فرشته براى تشييع جنازه سعدبن معاذ چيست؟ جبرئيل فرمود: او در هر حال چه ايستاده چه نشسته چه سواره و چه پياده، سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» را مى‏خواند.


در سبب نزول اين سوره مى‏خوانيم: يهوديان و مسيحيان و مشركان از پيامبر درباره خداوند سؤال مى‏كردند كه خدايت را براى ما معرّفى كن. پيامبر در جواب آنها اين سوره را قرائت فرمود. اين سوره به منزله شناسنامه خداوند است.

«قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» بگو: او خداى يكتاست.
توحيد، اساسى‏ترين اصلِ همه اديان آسمانى است و انبيا آمده‏اند تا آثار شرك و كفر و بت‏پرستى را از ميان بردارند و مردم را بسوى خداى يگانه دعوت كنند.
توحيد، روح و جان همه تعاليم انبياست. نه فقط اعتقادات كه احكام و اخلاق نيز بر محور توحيد استوار است.
توحيد، مرز ميان ايمان و كفر است و ورود به قلعه ايمان بدون پذيرش توحيد ممكن نيست: «قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ تُفْلِحُوا» (240) و «لا اِله اِلاَّ اللّه حِصنى‏ فَمَن دَخَلَ حِصنى‏ اَمِنَ مِنْ عَذابى» (241)


اين سوره شامل خالص‏ترين عقايد توحيدى است، لذا آنرا سوره اخلاص نيز ناميده‏اند. اين سوره، هم عقيده مسيحيت را در مورد تثليت رد مى‏كند، هم شرك يهود را و هم عقيده عرب جاهلى، كه فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند.
توحيد، يعنى خالص كردن فكر و عمل از هرگونه شريك و همتايى براى خدا. نه شركِ نظرى و نه رياى عملى. بلكه هم انگيزه و هدف تنها خدا باشد، و هم نفس كار، خدايى و الهى.


«قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او يكتايى است كه دوّمى ندارد، شبيه و مثل ندارد، جزء و عضو ندارد.

«قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او معبودى است كه در همه چيز فرد است، لذا بشر از فهم و دركِ ذات او عاجز.

دليل يكتايى او اينكه اگر خداى ديگرى هم بود، او نيز بايد پيامبرانى مى‏فرستاد تا مردم او را بشناسند و اطاعتش كنند!
دليل يكتايى او اينكه همه انسانها در موقع خطر، تنها به يك نقطه متوجه مى‏شوند و دل آنها گواهى مى‏دهد كه تنها يك نقطه است كه در سختى‏ها به انسان اميد مى‏دهد.
دليل يكتايى او، هماهنگى ميان زمين وآسمان، هستى وانسان و ارتباطى دقيق و منظم ميان همه آفريده‏هاست. اگر شما به چند نقاش سفارش تصويرى بدهيد، مثلاً به يكى بگوييد: سر خروس بكشد و ديگرى بدن آن را رسم كند و نقاش سوّمى دُم و پاى خروس را بكشد، وقتى سه نقاشى را كنار هم بگذاريد، ميان سر و تن و پا هماهنگى نيست، يكى بزرگ است و يكى كوچك، يكى خوش رنگ و يكى بدرنگ.
آرى هماهنگى ميان خورشيد و ماه و زمين، آب و باد و خاك، كوه و دشت و دريا و همه اينها با نيازهاى انسان، نشان‏دهنده يكتايى خالق است. انسان اكسيژن مى‏گيرد و كربن پس مى‏دهد و گياهان كربن مى‏گيرند و اكسيژن مى‏سازند تا نياز انسان و ديگر موجودات زنده را برطرف كنند و اين هماهنگى رمز حياتِ انسان و گياه است.
نيازهاى طفل را با محبت والدين جبران مى‏كند و خستگى روز را با خواب شب برطرف مى‏سازد. آب چشم را شور و آب دهان را شيرين آفريده، تا يكى چشم را كه از پى ساخته شده با آب نمك شستشو دهد و يكى غذا را آماده جويدن و هضم كند.
به نوزاد، بجاى فوت كردن، مكيدن ياد داده و قبل از تولّد شير را به سينه مادر آورده است. غذاىِ پرنده آسمان را در لابلاى دندانِ نهنگ دريا قرار داده و روزى همه جانداران را به نحو مطلوب مقدّر كرده است.
در جنگ جمل يك عرب بيابانى از حضرت على‏عليه السلام معناى توحيد را پرسيد، رزمندگان به او اعتراض كردند كه اكنون وقت اين سؤالات نيست. اما حضرت در همان بحبوحه جنگ، توحيد را براى او معنى و تفسير كرد و آنگاه فرمود: ما براى همين معنى با مخالفين مى‏جنگيم. (242)
آرى مبارزه پيروان حق در طول تاريخ بخاطر برافراشتن پرچم توحيد بوده است.


«اَللَّهُ الصَّمَدُ»
او خداى بى‏نياز است.
«صَمَد» يعنى نفوذناپذير، خلل‏ناپذير و تغييرناپذير.
او «صَمَد» است، پس نه مادّه است و نه مادّى، زيرا همه امور مادى در طول زمان دچار تغيير و خلل مى‏شوند. لذا او نه جسم دارد كه با چشم ديده شود و نه همچون نيروى جاذبه است كه گرچه ديده نمى‏شود، امّا خواص مادّى دارد.
او «صَمَد» است، قدرتى نفوذناپذير كه اراده‏اش در همه چيز نافذ و جارى است.
او «صَمَد» است، عزيزى خلل‏ناپذير كه همه عزّت‏ها از اوست و هركس هر عزّت و قدرتى دارد از اوست. او به هيچكس و هيچ چيز نياز ندارد ولى همه چيز نيازمند اوست.
او «صمد» است، وجود تامّ كامل، بلكه اتمِّ اكمل، كه همه كمالات را در اوج كمال داراست و همه موجودات براى رسيدن به كمال نيازمند نظر لطف اويند، ولى او به هيچ موجودى نياز ندارد. همواره بوده و خواهد بود. فرمانش فوق همه دستورات و اراده‏اش حاكم بر همه اراده‏هاست. نه نيازى به خواب دارد و نه در انجام كارهايش به همكار و شريك محتاج است.
او «صمد» است و در يك كلام: خداى بى‏نياز مورد نياز.


«لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»
او نه چيزى را زائيده و نه از هر چيزى زاده شده است.
او خالق موجودات است، نه زاينده آنها. كار او توليد نيست كه مثلِ خود را بوجود آورد، بلكه آوردن از نيستى به هستى است.
مادرى كه فرزند را مى‏زايد نوزاد از جنس او و مثل خود او يعنى انسان است، امّا براى خدا مثل و شبيهى امكان ندارد كه خدا او را بزايد يا از او زاده شود. «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَئْ» (243)
اين جمله در مقابل عقيده مسيحيان است كه عيسى را فرزند خدا مى‏پندارند و براى او همانند خداوند، خدائى قائلند. همچنين اين آيه اعتقاد مشركان، كه فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند نفى مى‏كند و مى‏گويد: خداوند فرزندى نزائيده است چه پسر و چه دختر!
از چيزى زاده نشده است تا زاينده مقدّم بر او و برتر از او باشد.
وجود او مثل خروج ميوه از گل، يا درخت از هسته نيست. مثل خروج آب از ابر، يا آتش از چوب نيست. مثل خروج كلام از دهان، يا نوشته از قلم نيست. مثل خروج بو از گل، يا طعم از غذا نيست. مثل خروج فكر از عقل، يا درك از دل نيست. مثل خروج گرما از آتش، يا سرما از برف نيست. او هست اما شبيه هيچ‏چيز و هيچكس نيست. نه آو در چيزى است و نه چيزى درون او. رابطه او با اشيا، رابطه والد و مولود نيست، بلكه رابطه خالق و مخلوق است.


«وَ لَمْ يَكُنْ لُهُ كُفُواً اَحَدٌ»
و هرگز براى او همتا و همانندى نبوده است.
او نه در وجود همانند دارد، نه در كمال و نه در افعال.
او احد است و احدى كفو او نيست. او تنهاست و همسر و فرزندى ندارد! او همانندى ندارد تا همكار و شريك او باشد.
چگونه انسان جرئت مى‏كند مخلوق او را شريك او بداند و اين ظلم بزرگ را در حقّ او مرتكب شود: «اِنَّ الشِّرْك لَظُلْمٌ عَظيمٌ» (244)

اى نمازگزار! نه در نعمت‏هايى كه از جانب خدا به تو مى‏رسد ديگران را دخيل و شريك بدان و نه در كارهايى كه انجام مى‏دهى، احدى بجز خدا را منظور بدار. چرا در فكرِ جلب نظر كسانى هستى كه مثل تو هستند، ضعيف و محتاج، بدنبال جلب‏نظر خدائى باش كه نه مثلى دارد، نه ضعفى و نه احتياجى.



 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر سوره کوثر

تفسیر سوره کوثر

نام سوره کوثر است بر وزن فوعل که صیغه ی مبالغه است ازماده کثرت . و اینجابه معنی فراوانی است مطلق فراوانی ؛یعنی کثرت در هر چیزی را شامل می شود و به قرینه ی آیات بعدی ، اشاره به کثرت در خیر می باشد . کثرت در هرچیزی که انسان طالبش است و به آن نیازمند است . طبیعت انسان را خداوند طوری خلق کرده است ؛ که زیادت طلبی یکی از ویژگی های شخصیتی اوست .منتهی باید تعدیل شود و به تعادل برسد . مال زیاد می خواهد ، بالاترین مقام می خواهد ، طولانی ترین عمر را می خواهد و نهایتا" انسان می خواهد نمیرد این معنای سوره است .این سوره یک سوره مکی است ، لذا محور سوره هم مشخص است که اصلاح بینش است وقتی که کسی می خواهد خداوند را بندگی کند و دیگران را به بندگی دعوت کند ، می بایست احساس ضعف و کمبود نکند و گرنه در دعوتش موفق نخواهد شد و این نکته بسیار مهم می باشد .باید اهل کوثر بود و به کم قانع نشد .بایستی قادر و مقتدر باشی ؛ چون خدای تو قادر و مقتدر می باشد . بایستس نچنان از هز حیث قوت بگیری و دارای همت بلند شوی که در هرمیدانی حق انتخاب را از ان خود سازی . مجال ندهی که دیگران تو را انتخاب کنند . بلکه تو انتخاب کردن کار انسان های مقتدر است ، کار انسان های توانا است . اگر انسان از لحاظ علمی معلوماتش بالا باشد ، چه در زمینه علوم تجربی و چه در زمینه های دیگر ، حرف اول را می زند و مسلمانان نباید همیشه گیرنده و ریز خوار باشند بلکه باید از هر حیث بخشنده و قوی باشند و ما این استعداد را داریم اصلاح بینش خود مبنی براین که تا انسان خود را اهل کوثر نسازد و در راستای حرکت نکند که خداوند کوثر را از آن او بگرداند ،نمی تواند بندگی کوفقی را داشتته باشد .
مفردات سوره :
اعطینا : از عطا به معنای مطلق بخشش است . بخششی که اگر از طرف خداوند باشد طبیعتا" بخششی بی منت است . و اگر از جانب غیر خدا باشد ، می تواند بی منت باشد و یا با منت باشد .لذا اگر این بخشش از طرف خداوند باشد در انسان تحول مثبت ایجاد می کند و اگر دهنده غیر خدا باشد ، ما هر لحظه باید منتظر تحقیر باشیم ، یا منتظر باشیم که پشیمان شود و آن را از ما پس بگیرد . تنها دهنده ایکه خیال ما راحت کرده است و هر چه را که به ما داده است از ما نمی گیرد،خداوند است . و عجیب است که کمترین تشکر را هم انسان از خداوند دارد . بیشترین تشکر را در رابطه با کسانی دارد که کمترن ها را می دهند و منتظر بیشترین تشکرها هستند . و وقتی که اعطا شد دو تا مفعول می خواهد که یکی کاف است ، که مفعول اول است ، و دیگری کوثر است که مفعول دوم آن می باشد .
کوثر:
همچنان که در معنای نام سوره گفتیم به معنای مبالغه است اینجا خیر فراوان است .چون چیزی راکه خداوند معطی آن باشد شر نیست . چیزی را که خداوند دهنده ی آن می باشد ، خیر است ، چه مادی و چه غیر مادی . و ما نیازمند این خیرها هستیم ، احساس خود کم بینی نکنیم ، فکر نکنیم چیزی نداریم ، خیلی چیزها را خداوند به ما داده است و البته بعضی چیزها را هم برای ما محدود کرده است و به نداده است . حالا خیلی ها ممکن است از وضعیت اقتصادیشان راضی نباشند می خواهند که خداوند مرتب به صورت وافر بر آنها ببارند . اما اگر دنیا را باهمه ی امکاناتش به کسی داد معنی اش این نیست که آن فرد در نزد خداوند خیلی مکرم است و اگر دنیا را به کسی نداد و یا کم داد معنی اش این نیست که آن فرد در نزد خداوند بی ارزش است . این تعبیر را خداوند در سوره ی فجر دارد که انشاءالله در آن سوره توضیح بیشتری خواهیم داد. بلکه همه یاینها ابتلاء و آزمایش می باشد . زرا اگر خداوند یکک سری امکانات را به من داد یعنی من را اکرام کرده است و اگر یک سری امکانات را به من نداد یعنی خداوند به من اهانت کرده استدر حالی که اصلا" اینطوری نیست و نکته جالبی که در حدیث است و پیامبر اشاره می کند این است که : خداوند دنیا را هم به دوستانش و هم به دشمنانش میدهد اما دین را فقط به دوستانش میدهد و به دشمنانش نمی دهد .
وانحر:از ماده ای نحر است به معنی گلو گاه و اینجا گلوی شتر را می گویند . اگر دقت کرده باشید و یا شنیده باشید برای سر بریدن شتر ، نمی توان شتر را مستقیما" سر برید . برای همین ابتدا شتر را نحر می کنند یعنی نیزه هایی را به گردنش می زنند و بعد از اینکه بدنش سست شد به زمین می افتد و سپس گردنش را می بند . به این عمل نحر گفته می شود . که بعدا" به معنی قربانی آمده است .
شان:از ماده ی شنئانو فعل شنأگرفته شده است یعنی دشمنی کرد . شانی یعنی دشمن . اینکه در رابطه با قومی شما یک بغض و کینه ای در دلتان است این باعث نشود که شما میزان و محدوده ی عدالت دا دعایت نکنید ، دشمنی ها سبب نشود ظالم شوید .
ابتر :از ماده ی بتر است .یعنی مقطوع یعنی بی نتیجه ، بی خیر و برکت.
تقسیم بندی آیات :
آیه ی اول اشاره به این است که خداوند زمینه ها ، بسترها و ظرفیتهای انسان را بی نهایت آفریده و دراختیار او قرار داده برای این که اهل کوثر شود . آیه ی دوم تکلیف انسان در رابطه با کوثر و این که موضع گیریشان در رابطه با آن کوثر چگونه باید باشد ؟ و انسان در باب کوثر چکار باید بکند ؟ آیه ی سوم ، برای کسی که در زمینه ی بندگی با استفاده از امکانات موجود خود به رشد و کمال می رسد و دیگران راهم به کمال می رساند و البته کسانی پیدا می شوند که او را تحقیر و سرزنش کنند و پاسخ داعی باید به آنها چه باشد ؟
تفسیر سوره کوثر :
این که در تفسیر کوثر گفته اند که نهری است در بهشت ، ما منکر آن نیستیم زیرا در حدیث وارد است . اما به استناد معنی لغوی کوثر باید گفت که تمام کثرت ها در باب خیر را کلمه ی کوثر در بر می گیرد . ما از هر چیزی هم بیشترش را می خواهیم و هم بهترین آن را . از آن طرف کریم و معطی است لذا دربخشیدن کم نمی آورد و به قول مولوی فقط مشتری می خواهد . این کوثر را خداوند به همه ی افاد و بندگان خودش داده است که بهترین کوثر قرآن و هدایت است و ما بسیار نیازمند هدایتهای قرآنی در زمینه ی اصلاح بینش ها و منشها هستیم .
انا اعطیناک الکوثر *
ما به تو خیر وخوبی بی نهایت فراوانی را عطا کرده ایم *
1- انا اعطیناک الکوثر ما به تو کوثر دادیم .کوثر تمام حیات ما را در بر می گیرد . هر چه داریم مال خداوند است . وبدون این که تقاضا کنیم به ما داده است . چیزهای بسیار گران قیمت را به همه ی ما داده است و زشت است که دهان باز کنیم و از خداوند چیزهای بی ارزشی را مانند ماشین _ خانه و ... درخواست کنیم . تو فقط مشتری شو من همه چیز را به تو می دهم ان چیزهایی که برای تو خیر داشته باشد . اکثر ا" از دعا کردن و یا استجابت دعا این برداشت را دارند که استجابت زمانی اتفاق می افتد که خداوند ب خواسته ی ما موافقت بکند .مثلا" مریضی را که بخواهیم شفا بدهیم و اگر شفا پیدا نکرد بگوییم که دعای ما استجابت نشد . در حالی که اینطوری نیست قسمتی از استجابت دعا توفیق دعا کردن است و دعا کردن یکی از نمادهای بنده شدن است و دعا کردن نمادی از کوثر است . و استجابت دعا حتماگ نباید مبت باشد گاهی اوقات خداوند با جواب منی دعا را استجابت می کند .زیرا خداوند خیر و صلاح بندگانش را بهتر می داند .انا اعطینا ک الکوثر تو ای داعی خیلیچیزها داری .ای بنده ، ای دین دار تو هیچ کمبودی نداری .پس آیا کسی که مریضی است مرتب دکتر می رود . انواع دارو مصرف می کند دچار کمبود نیست ؟ باید گفت نه اینها کمبود نیستند بلکه این ها هدایای اهی هستند ، حالا هرچه مشکلات بزرگتر باشند هدایای خداوند هم بزرگتر می باشد و درحالی که بینش دنیایی می گوید نخیر این ها همه دردسر ، بلا و مصیبت و بدبختی هستند . و خداوند هر گاه بخواهد به بنده ای هدیه ای بدهد مشکلی را برایش پیش می آورد .حالا هر چه مشکل بزرگتر ، هیه بزرگتر . انا اعطیناک الکوثر .
فصل لربک و انحر *
حال که چنین است تنها برای پروردگار خود نماز بخوان و قربانی بکن *
2- فصل لربک وانحر شکر این کوثر را باید به بجای آوریم ، دو قدم برداریم ، قدم اول روبه خدا ، یعنی رابطه ی خود را با خداوند از طریق نماز قوی کنیم . فصل لربک یعنی فقط برای خداوند سر سجده فرود آور . و انحر یعنی رابطه ی خود را با بقیه ی مخلوقات با برداشتن گام دوم یعنی قربانی کردن و درجای دیگر می فرماید با زکات محکم کنید ، در این صورت کسی باقی نمی ماند که بخواهیم رابطه ی خود را با او اصلاح کنیم .صل : یعنی نماز خواندن تشکر از خداوند است ، وانحر در حقیقت دیگران را بهره مند کردن از مظاهر کوثر است .چون قرار نیست که ما کوثر را فقط برای خود بخواهیم و وقتی در کوثر ما برکت ایجاد خواهد شد که دیگران را نیز در این کوثر سهیم کنیم .یعنی هر چیزی و همه چیز را فقط برای خودمان نخواهیم ، انحصار طلب نباشیم .وقتی که این دو گام را برداشتیم نتیجه چه می شود ؟ بقیه ی گام هانیز تکرار همین دو گام است یعنی نماز – زکات ( قربانی ) و بقیه ی گامها نیز تکرار همین دو گام است دیگر چرا باید ترسید ؟ دشمن تو که بسیار کمبود دارد ، کسی که غیبت می کند کسی که حرفهای بد می زند ، کسی که تهمت می زند ، دیگران را تحقیر می کند ، در دلش کینه و بغض وجود دارد نباید ازچنین افرادی نگران باشی آنها کارشان بی نتیجه است .
ان شانئک هو الابتر *
بدون شک ، دشممن کینه توز تو بی خیر وبرکت و بی نام نشان خواهدبود *
3- ان شانئک هو الابتر او است که کارش بی نتیجه است . اواست که بی نام نشان است ، او است که هیچ ارزشی و شخصیتی ندارد ، تو که کمبود نداری . همه چیز داری . او است که چیزی ندارد . حالا این همه چیز را از چه کسی داری ؟ قطعا" از خداوند داری . و لذا روزی که خدا را نداشته باشیم .اگر خدا نداشته باشیم و هر چیز دیگری را داشته باشیم در حقیقت هیچ چیزی نداریم .
 

phalagh

مدیر بازنشسته
sali عزيز ممنون از تاپيك خوبت.
شرمنده تاپيكا رو تركيب كردم كه هم از شلوغ شدن تالار جلوگيري بشه و هم از پراكندگي مطالب.
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر سوره فلق

تفسیر سوره فلق

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
قل اعوذ برب الفلق(1)
پناه مي برم به پروردگار سپيده دم!
من شر ما خلق(2)
از شر آنچه آفريده است .
در نخستين آيه به شخص پيغمبر(ص) به عنوان يک الگو و پيشوا چنين دستور مي دهد :«بگو:پناه مي برم به پروردگار سپيده صبح » که دل سياهي شب را مي شکافد .
از شر همه موجودات شرور ، انسانهاي شرور ،جن و حيوانات و حوادث و پيشامدهاي شر و از شر نفس اماره .


«فلق» در اصل به معني شکافتن چيزي و جدا کردن بعضي از بعضي ديگر است ، و از آنجا که به هنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مي شکافد ، اين واژه به معني طلوع صبح ، به کار رفته ، بعضي آن را به معني همه مواليد و تمام موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مي گيرد از عجيبترين مراحل وجود آنهاست .
و بعضي نيز مفهوم «فلق» را از اين هم گسترده تر گرفته اند ، و آن را به هر گونه آفرينش و خلقت اطلاق کرده اند ، چرا که با آفرينش هر موجود پرده عدم شکافته مي شود و نوروجود آشکار مي گردد.
هر يک از اين معاني سه گانه (طلوع صبح - تولد موجودات زنده - آفرينش هر موجود) پديده اي است عجيب که دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است ، و توصيف خداوند به اين وصف داراي مفهوم و محتواي عميقي است .

تعبير به «من شر ما خلق» مفهومش اين نيست که آفرينش الهي در ذات خود شري دارد ، چرا که آفرينش همان ايجاد است ، و ايجاد و وجود خير محض است ، قرآن مي گويد :«همان خدائي که هر چه را آفريد نيکو آفريد.»(الم سجده آيه 7).
بلکه شر هنگامي پيدا مي شود که مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوند و از مسير تعيين شده جدا گردند ، في المثل نيش و دندان برنده حيوانات يک حربه دفاعي براي آنهاست که در برابر دشمنانشان به کار مي برند همانند سلاحي که ما در مقابل دشمن از ان استفاده مي کنيم ، اگر اين سلاح به مورد به کار رود خير است ، اما اگر نابه جا و در برابر دوست مصرف گردد شر است .
وانگهي بسياري از امور که ما در ظاهر آنها را شر حساب مي کنيم ولي در باطن خير است مانند حوادث و بلاهاي بيدادگر و هشداردهنده که انسان را از خواب غفلت بيدار ساخته و متوجه خدا مي کند اينها مسلماً شر نيست .


و من شر غاسق اذا وقب (3)
و از شر تاريکي چون فراگيرد.

و من شر النفاثات في العقد(4)
و از شر دمندگان افسون در گرهها .
سپس در توضيح و تفسير آيه 2 اين مطلب را مي افزايد «و از شر هر موجود شرور هنگامي که شبانه وارد مي شود .» بعد مي افزايد:« و از شر آنها که در گره ها مي دمند»و هر تصميمي را سست مي کنند.
بسياري از مفسران «نفاثات» را به معني «زنان ساحره » تفسير کرده اند آنها اورادي مي خواندند و در گره هايي مي دميدند و به اين وسيله سحر مي کردند .
ولي جمعي آن را اشاره به «زنان وسوسه گر» مي دانند که پي در پي در گوش مردان ، مخصوصاً همسران خود، مطالبي را فرو مي خوانند تا عزم آهنين آنها را در انجام کارهاي مثبت سست کنند.
فخررازي مي گويد: زنان به خاطر نفوذ محبتهايشان در قلوب رجال در آنان تصرف مي کنند.
بعضي نيز نفاثات را به «نفوس شريره» و يا «جماعتهاي وسوسه گر» که با تبليغات مستمر خود گره هاي تصميمها را سست مي سازند تفسير نموده اند .
اين آيه مفهوم عام و جامعي داشته است که همه اينها را شامل مي شود حتي سخن چينها ، و نمامان که کانونهاي محبت را سست وويران مي سازند .

و من شر حاسد اذا حسد(5)
و از شر هر حسودي هنگامي که حسد مي ورزد .
اين آيه نشان مي دهد که حسد از بدترين و زشت ترين صفات رذيله است ، چرا که قرآن آن را در رديف کارهاي حيوانات درنده و مارهاي گزنده ، و شياطين وسوسه گر قرار داده است .
«حسد» يک خوي زشت شيطاني است که بر اثر عوامل مختلف مانند ضعف ايمان و تنگ نظري و بخل در وجود انسان پيدا مي شود ، و به معني درخواست و آرزوي زوال نعمت از ديگري است .
حسد سرچشمه بسياري از گناهان کبيره است همانگونه که امام باقر (ع) مي فرمايد:« حسد ايمان انسان را مي خورد و از بين مي برد همان گونه که آتش هيزم را!»



محتوا و فضيلت سوره:
محتواي اين سوره تعليماتي است که خداوند به پيغمبر(ص) خصوصاً و به ساير مسلمانان عموماً ، در زمينه پناه بردن به ذات پاک او از شر همه اشرار مي دهد ، تا خود را به او بسپارند ، و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند .
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اکرم (ص) نقل شده است ، که فرمود:«آياني بر من نازل شده که همانند آنها نازل نشده و آن دو سوره «فلق» و «ناس» است .»
و در حديث ديگري از امام محمد باقر(ع) ميخوانيم :«کسي که در نماز «وتر» سوره «فلق» و «ناس» و «قل هو الله احد» را بخواند به او گفته مي شود : اي بنده خدا! بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول کرد.»
و باز در روايات ديگري از پيغمبر(ص) مي خوانيم که به يکي از يارانش فرمود:« مي خواهي دو سوره به تو تعليم کنم که برترين سوره هاي قرآن است ! عرض کرد :آري اي رسول خدا! حضرت معوذتان( سوره فلق و سوره ناس) را به او تعليم کرد ، سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود :« هرگاه بر مي خيزي و مي خوابي آنها را بخوان.»»
 

gol_bahar

عضو جدید
واقعا ممنون از تاپیک بسیار زیبایتان.
امیدوارم این تاپیک ادامه دار باشه.
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره کافرون

سوره کافرون

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 6 آيه است .

محتواى سوره :
لـحـن سوره نشان مى دهد در زمانى نازل شده كه مسلمانان در اقليت بودند وكفار در اكثريت , و پيغمبر اكرم (ص) از ناحيه آنها سخت در فشار بود, و اصرارداشتند او را به سازش با شرك بكشانند, پـيامبر(ص) دست رد بر سينه همه آنهامى زند, و آنها را بكلى مايوس مى كند, بدون آن كه بخواهد با آنها درگير شود.

ايـن سـرمـشـقى است براى همه مسلمانان كه در هيچ شرائطى در اساس دين واسلام با دشمنان سـازش نـكـنـنـد, و هـر وقت چنين تمنائى از ناحيه آنها صورت گيردآنها را كاملا مايوس كنند, مخصوصا در اين سوره دو بار اين معنى تاكيد شده كه ((من معبودهاى شما را نمى پرستم )) و اين تـاكـيـد بـراى مايوس ساختن آنها است , همچنين دوباره تاكيد شده كه ((شما هرگز معبود من , خـداى يـگانه را نمى پرستيد)) و اين دليلى است بر لجاجت آنها, و سرانجامش اين است كه ((من و آيين توحيديم , و شما وآيين پوسيده شرك آلودتان ))!.

فضيلت تلاوت سوره :
در حـديـثـى از پـيغمبراكرم (ص) نقل شده كه فرمود: ((كسى كه سوره ((قل يا ايهاالكافرون )) را بـخـوانـد گـوئى ربـع قـرآن را خـوانـده , و شياطين طغيانگر از او دورمى شوند, و از شرك پاك مى گردد, و از فزع بزرگ (روزقيامت ) در امان خواهد بود)).
و در حديثى از امام صادق (ع) مى خوانيم كه فرمود: ((پدرم مى گفت : ((قل ياايها الكافرون )) ربع قـرآن است , و هنگامى كه از آن فراغت مى يافت مى فرمود: من تنها خدا را عبادت مى كنم من تنها خدا را عبادت مى كنم )).

شـان نـزول سـوره :
در روايات آمده است كه : ((اين سوره درباره گروهى از سران مشركان قريش نـازل شـده , مـانـنـد ((ولـيدبن مغيره )) و ((عاص بن وائل )) و ((حارث بن قيس )) و گفتند: اى مـحمد! تو بيا از آيين ما پيروى كن , ما نيز از آيين تو پيروى مى كنيم , و تو را در تمام امتيازات خود شريك مى سازيم , يك سال تو خدايان ما راعبادت كن ! و سال ديگر ما خداى تو را عبادت مى كنيم .پيغمبر(ص) فرمود: پناه بر خدا كه من چيزى را همتاى او قرار دهم !
گفتند: لااقل بعضى از خدايان ما را لمس كن و از آنها تبرك بجوى ما تصديق تو مى كنيم و خداى تو را مى پرستيم !پيامبر(ص) فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم .
در اين هنگام سوره ((قل يا ايها الكافرون )) نازل شد, و رسول اللّه به مسجدالحرام آمد, در حالى كه جـمعى از سران قريش در آنجا جمع بودند بالاى سرآنها ايستاد, و اين سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پيام اين سوره را شنيدندكاملا مايوس شدند, و حضرت و يارانش را آزار دادند)).


به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه1)ـ آيـات ايـن سـوره پـيغمبراكرم (ص) را مخاطب ساخته , مى فرمايد: ((بگو: اى كافران ))! (قل يا ايها الكافرون ).

(آيه2)ـ ((آنچه را شما مى پرستيد من نمى پرستم )) (لا اعبد ما تعبدون ).

(آيه3)ـ ((و نه شما آنچه را من مى پرستم مى پرستيد)) (ولا انتم عابدون مااعبد).
بـه اين ترتيب جدائى كامل خط خود را از آنها مشخص مى كند, و با صراحت مى گويد: من هرگز بـت پـرستى نخواهم كرد, و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و باتقليد كوركورانه از نياكان كه روى آن اصرار مى ورزيد و با منافع نامشروع سرشارى كه از بت پرستان عائد شما مى شود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرك نيستند.

(آيـه4)ـ بـار ديگر براى مايوس كردن كامل بت پرستان از هرگونه سازش برسر توحيد و بت پرستى مى افزايد: ((و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايدمى پرستم )) (ولا انا عابد ما عبدتم ).

(آيه5)ـ ((و نه شما آنچه را كه من مى پرستم پرستش مى كنيد)) (ولا انتم عابدون ما اعبد).
تـكـرار نـفـى عبادت بتها از ناحيه پيغمبر(ص) و نفى عبادت خدا از ناحيه مشركان , براى تاكيد و مـايـوس كـردن كـامل مشركان , و جدا نمودن مسير آنها از اسلام است , و اثبات عدم سازش ميان توحيد و شرك مى باشد و اين در حديثى از امام صادق (ع) نيز وارد شده .

(آيـه6)ـ حـال كـه چنين است ((آيين شما براى خودتان و آيين من براى خودم )) (لكم دينكم ولى دين ).يعنى ; آيين شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عواقب نكبت بار آن راخواهيد ديد.
 

moaqfe

کاربر بیش فعال
اگر این تاپیک با خواص معنوی سوره ها و ایات هم ارائه میشد دارای جذابیت بیشتری بود
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره مسد 1

سوره مسد 1

بسم الله الرحمن الرحيم
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ (1) مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ (2) سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ (3) وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4) فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ (5)

اين سوره به نامهاى تبّت و مسد معروف است. امام صادق عليه السلام فرمودند: هرگاه اين سوره را خوانديد بر ابولهب نفرين كنيد.<1118>
هنگامى كه آيه <<و انذر عشيرتك الاقربين>><1119> نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نزديكان و خويشاوندان را دعوت كرد و پيام وحى را به آنان رساند. ابولهب كه عموى حضرت بود گفت: «تبّاً لك» هلاكت بر تو باد. اين سوره نازل شد و گفتار او را به خودش ردّكرد.
از آنجا كه اين نفرين عملى شد و ابولهب و همسرش با كفر از دنيا رفتند، معلوم مى‏شود كه در اين سوره نسبت به ابولهب يك پيشگويى نيز شده است.
«تبّت» از ريشه «تبّ» به معناى خسران و هلاكت است و مراد از «يد» در آيه، دستِ ظاهرى نيست، بلكه كنايه از وسيله قدرت و تلاش انسان است. بنابراين معناى آيه چنين است كه تلاشهاى ابولهب به هدر رفت و او گرفتار زيان و خسارت شد.<1120>
در تاريخ آورده‏اند كه رسول خداصلى الله عليه وآله مردم را به كلمه «لااله الاّ اللّه» دعوت مى‏كرد و ابولهب از پشت سر او را تكذيب و به سوى او سنگ پرتاب مى‏كرد.گاهى زائران مكه به سراغ ابولهب مى‏آمدند و از او درباره حضرت محمد صلى الله عليه وآله سؤال مى‏كردند. او مى‏گفت: محمد مجنون است و ما مشغول مداواى او هستيم.<1121>ابولهب هيچ گاه از مخالفت با پيامبر و از همكارى با مخالفان او دست نكشيد. او و همسرش كلمات ركيك به حضرت مى‏گفتند و شايد به همين خاطر نام اين دو در قرآن برده شده است.
آهنگ اين سوره چنان كوبنده بود كه همه آن را حفظ كردند و ابولهب ضربه سنگينى خورد و خانه‏نشين شد تا آنكه مرد و باقى كفار حساب كار خودشان را كردند كه مبادا سوره‏اى نيز عليه آنان نازل شود.
علاقه‏ها و روابط خانوادگى نبايد خللى در ايمان و مكتب ايجاد كند. <<تبّت يدا ابى لهب>>
با آنكه ابولهب و همسرش مرده اند و استخوانهايشان پوسيده است اما اين آيات همچنان بايد تلاوت شود تا مايه عبرت ديگران و زياد شدن قهر و عذاب الهى بر آنان گردد.
ابولهب برادران خوبى مثل حضرت حمزه و ابوطالب و پدر خوبى چون عبدالمطلب داشت اما هر كس براى خود حسابى دارد.
در قديم بته‏هاى هيزم را كه جمع مى‏كردند، آن را با طناب مى‏بستند و آن را به دوش مى‏انداختند. چون همسر ابولهب، هيزم در مسير راه پيامبر مى‏ريخت تا آن حضرت را آزار دهد، لذا قرآن مى‏فرمايد: در قيامت نيز هيزم آتش دوزخ است و آن طناب‏هايى كه براى جمع آورى هي
استفاده مى‏كرد، به گردنش آويخته است.<1122>
ابولهب فرزندى به نام لهب نداشت ولى شايد به خاطر سرخى صورتش او را ابولهب مى‏گفتند.
زن ابولهب، فردى شاعر بود. نامش امّ جهل، خواهر ابوسفيان و عمه معاويه بود. كينه ديرينه با پيامبر داشت و خار بر سر راه پيامبر مى‏ريخت و اشعارى در تحقير و هجو آن حضرت مى‏سرود.
روز قيامت، مال و ثروت به درد انسان نمى‏خورد: <<ما أغنى ماله و ماكسب>>
<<ما اغنى عنّى ماليه>> مال و ثروتم چاره كارم نكرد.
<<هلك عنّى سلطانيه>><1123> سلطنت و حكومتم از بين رفت و برايم سودى نداشت.
<<ما اغنى عنكم جمعكم>><1124> جمعيّت و ثروت شما را بى‏نياز نكرد.
<<لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم>><1125> نه ثروت و نه فرزند به حال آنان سودى نداشت.
در قرآن چهار نوع زن و شوهر ذكر شده است:
زن و شوهرى كه در كار نيك همفكر و همراهند. (حضرت على و حضرت زهراءعليهما السلام كه به يتيم و اسير و مسكين طعام دادند.) <<و يطعمون الطعام>><1126>
زن و شوهرى كه در كار بد همراهند. <<ابى لهب... و امراته>>
زن و شوهرى كه مرد در راه حق و زن در راه باطل است نظير حضرت نوح و حضرت لوط كه همسرانشان به آنها ايمان نياوردند و با مخالفان همدست شدند. <<كانتا تحت عبدين>><1127>
زن و شوهرى كه زن در راه حق و مرد در راه باطل است. نظير فرعون و همسرش. <<ضرب اللّه مثلاً للذين آمنوا امرأت فرعون>><1128>
زن ابولهب گردنبندى قيمتى داشت كه سوگند ياد كرد آن را در راه مخالفت پيامبر مصرف كند. <<فى جيدها حبل من مسد>>
حضرت على‏عليه السلام در نامه‏اى به معاويه نوشت: «منّا خير نساء العالمين و منكم حمّالة الحطب>><1129> بهترين زنان از ماست و هيزم‏آور آتش از شماست.
سلمان فارسى از اهل بيت پيامبر مى‏شود و ابولهب عموى پيامبر، مورد لعن و نفرين خداوند.
چون همسر ابولهب در سر راه پيامبر هيزم مى‏ريخت، ممكن است «حمّالة الحطب» اشاره به اين باشد كه ورود او به دوزخ در حالى است كه هيزم بدوش دارد.
دست و بازو براى تلاش است و تلاش براى رسيدن به هدف مطلوب. هدف ابولهب جلوگيرى از رشد اسلام بود و در اين راه تلاش بسيار كرد ولى به هدفش نرسيد، پس تلاش بازوى او هدر رفت. <<تبّت يدا ابى لهب>>
1- اعلام برائت از نااهلان جزء دين است. <<تبّت يدا ابى لهب>>
2- كيفر توهين به مقدسات، لعن و نفرين ابدى است. <<تبّت يدا ابى لهب>>
3- بايد براى نابودى كامل كفر دعا كنيم. <<يدا>> (قطع شدن دو دست نشانه بى‏نتيجه ماندن تلاشهاست.)
4- پاسخ مخالفان را مثل خودشان بدهيد. در پاسخ آنان كه به پيامبر گفتند: «تبّاً لك» خداوند فرمود: <<تبّت يدا ابى لهب>>
5 - در نظام مكتبى، ضابطه بر رابطه مقدم است. <<تبّت يدا ابى لهب>>
6- مال و ثروت، يكى از ابزارهاى مخالفان انبياست. <<ما اغنى عنه ماله و ما كسب>> (ابولهب سرمايه دارى بود كه ثروتش را براى محو اسلام هزينه كرد.)
7- بدتر از فساد تكرار آن است. <<حمّالة>>
8 - در برابر قهر الهى نه ثروت كارائى دارد و نه هر چيز كه در اثر تلاش به دست آيد، خواه ثروت باشد يا مقام و عنوان و حكومت و شهرت. <<ما اغنى عنه ماله و ما كسب>>
9- قهر الهى نسبت به ستمگران دور نيست. <<سيصلى>>
10- اشرافيّت دنيا، همراه با تحقير آخرت است. <<فى جيدها حبل من مسد>>
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره مسد 2

سوره مسد 2

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى پنج آيه است .

محتوا و فضيلت سوره :
ايـن سـوره كـه تـقـريبا در اوائل دعوت آشكار پيغمبراكرم (ص) نازل شده تنهاسوره اى است كه در آن حـمـلـه شديدى با ذكرنام نسبت به يكى از دشمنان اسلام وپيغمبراكرم (ص) در آن عصر و زمان ـيـعـنـى ابـولـهـب ـ شـده است , ومحتواى آن نشان مى دهد كه او عداوت خاصى نسبت به پيغمبر اسلام (ص) داشت , او و همسرش از هيچ گونه كارشكنى و بدزبانى مضايقه نداشتند.
قـرآن بـا صـراحـت مـى گويد: هردو اهل دوزخند و اين معنى به واقعيت پيوست , سرانجام هر دو بى ايمان از دنيا رفتند و اين يك پيشگوئى صريح قرآن است .
در حـديـثـى از پـيـغـمـبراكرم (ص) آمده است كه فرمود: ((كسى كه آن سوره راتلاوت كند من امـيـدوارم خـداوند او و ابولهب را در خانه واحدى جمع نكند)) يعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى كه ابولهب اهل دوزخ است .نـاگـفته پيداست اين فضيلت از آن كسى است كه با خواندن اين سوره خط خود را از خط ابولهب جدا كند, نه كسانى كه با زبان مى خوانند ولى ابولهب وار عمل مى كنند.
شـان نـزول سـوره : از ((ابن عباس )) نقل شده هنگامى كه آيه ((وانذر عشيرتك الا قربين )) نـازل شـد و پيغمبر ماموريت يافت فاميل نزديك خود را انذار كندو به اسلام دعوت نمايد (دعوت خود را علنى سازد) پيغمبراكرم (ص) بر فراز كوه صفا آمد و فرياد زد: ((يا صباحاه ))! (اين جمله را عرب زمانى مى گفت كه موردهجوم غافلگيرانه دشمن قرار مى گرفت , براى اين كه همه را باخبر سـازنـد و بـه مـقابله برخيزند) هنگامى كه مردم مكه اين صدا را شنيدند گفتند: كيست كه فرياد مى كشد؟.گفته شد: ((محمد)) است , جمعيت به سراغ حضرتش رفتند.
فـرمـود: بـه مـن بگوئيد; اگر به شما خبر دهم كه سواران دشمن از كنار اين كوه به شما حمله ور مى شوند, آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟.در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغى نشنيده ايم .

فرمود: ((انى نذير لكم بين يدى عذاب شديد; من شما را در برابر عذاب شديد الهى انذار مى كنم )) (شما را به توحيد و ترك بتها دعوت مى نمايم ).
هنگامى كه ابولهب اين سخن را شنيد گفت : ((زيان و مرگ بر تو باد! آيا تو فقط براى همين سخن ما را جمع كردى ))؟!در اين هنگام بود كه اين سوره نازل شد.
بعضى در اينجا افزوده اند: هنگامى كه همسر ابولهب (ام جميل ) باخبرشد كه اين سوره درباره او و هـمـسرش نازل شده , به سراغ پيغمبراكرم (ص)آمد در حالى كه آن حضرت را نمى ديد, سنگى در دسـت داشـت و گـفت : من شنيده ام ((محمد)) مرا هجو كرده , به خدا سوگند اگر او را بيابم با همين سنگ بر دهانش مى زنم ! من خودم نيز شاعرم ! سپس به اصطلاح اشعارى در مذمت پيغمبر و اسلام بيان كرد.

خـطـر ابولهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به اين نبود, و اگرمى بينيم قرآن لبه تـيز حمله را متوجه آنها كرده و با صراحت از آنها نكوهش مى كنددلائلى بيش از اين دارد كه بعدا به آن اشاره خواهد شد.


به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه1)ـهـمـان گـونه كه در شان نزول سوره گفتيم اين سوره در حقيقت پاسخى است به سخنان زشت ((ابولهب )) عموى پيغمبراكرم (ص) و فرزند عبدالمطلب كه ازدشمنان سرسخت اسلام بود.
قـرآن مجيد در پاسخ اين مرد بدزبان مى فرمايد: ((بريده باد هر دو دست ابولهب )) و مرگ بر او باد (تبت يدا ابى لهب وتب ).
در روايـتى آمده است كه شخصى به نام ((طارق محاربى )) مى گويد: من در بازار((ذى المجاز)) بـودم (ذى الـمـجـاز نـزديك عرفات در فاصله كمى از مكه است ) ناگهان جوانى را ديدم كه صدا مـى زند: ((اى مردم ! بگوئيد: لااله الااللّه تا رستگار شويد)), ومردى را پشت سر او ديدم كه با سنگ بـه پـشت پاى او مى زند به گونه اى كه خون از پاهايش جارى بود, و فرياد مى زد, ((اى مردم ! اين دروغگوست , او راتصديق نكنيد))!من سؤال كردم اين جوان كيست ؟.گفتند: ((محمد)) است كه گمان مى كند پيامبر مى باشد, و اين پيرمرد عمويش ابولهب است كه او را دروغگو مى داند.
در خـبـر ديگرى مى خوانيم : هر زمان گروهى از اعراب خارج مكه وارد آن شهر مى شدند به سراغ ابـولـهـب مـى رفـتـنـد, بـه خاطر خويشاونديش نسبت به پيامبر(ص) و سن و سال بالاى او, و از رسـول اللّه (ص) تـحـقـيـق مـى نـمـودنـد, اومى گفت : محمد مرد ساحرى است , آنها نيز بى آنكه پـيغمبر(ص) را ملاقات كنند بازمى گشتند, در اين هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مكه باز نـمى گرديم تا او راببينيم , ابولهب گفت : ما پيوسته مشغول مداواى جنون او هستيم ! مرگ بر او باد!
از ايـن روايـات بـه خـوبـى اسـتـفـاده مـى شود كه او در بسيارى از مواقع همچون سايه به دنبال پـيـغمبر(ص) بود, و از هيچ كارشكنى فروگذار نمى كرد, مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت , و تعبيرات ركيك و زننده مى كرد, و شايد از اين نظر سرآمد تمام دشمنان پيغمبراكرم (ص) محسوب مـى شد, و به همين جهت آيات موردبحث بااين صراحت و خشونت , او و همسرش ام جليل را به باد انتقاد مى گيرد.


(آيه2)ـ سپس مى افزايد: ((هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد)) و عذاب الهى را از او باز نخواهد داشت (ما اغنى عنه ماله وما كسب ).
از ايـن تـعـبـيـر اسـتـفـاده مـى شود كه او مرد ثروتمند مغرورى بود كه بر اموال وثروت خود در كوششهاى ضد اسلاميش تكيه مى كرد.


(آيـه3)ـ در ايـن آيه مى افزايد: ((و به زودى وارد آتشى شعله ور و پر لهيب مى شود)) (سيصلـى نارا ذات لهب ).
اگر نام او ((ابولهب )) بود, آتش عذاب او نيز ((لهب )) است و شعله هاى عظيم دارد.
نه تنها ((ابولهب )) كه هيچ يك از كافران و بدكاران , اموال و ثروت و موقعيت اجتماعيشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى بخشد, چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : ((قيامت روزى است كـه نـه امـوال و نـه فـرزندان , هيچ كدام سودى به حال انسان ندارد, مگر آن كس كه با قلب سالم (روحى با ايمان و باتقوا) در محضرپروردگار حاضر شود)) (شعرا/88 و 89).

در روايـات آمـده اسـت كـه بعد از جنگ ((بدر)) و شكست سختى كه نصيب مشركان قريش شد, ابولهب كه شخصا در ميدان جنگ شركت نكرده بود پس ازبازگشت ابوسفيان ماجرا را از او پرسيد .ابـوسفيان چگونگى شكست و درهم كوبيده شدن لشكر قريش را براى اوشرح داد, سپس افزود: به خـدا سـوگـند ما در اين جنگ سوارانى را ديديم در ميان آسمان و زمين كه به يارى محمد آمده بودند!در ايـنـجا ((ابورافع )) يكى از غلامان ((عباس )) مى گويد: من در آنجا نشسته بودم ,دستم را بلند كردم و گفتم : آنها فرشتگان آسمان بودند.ابـولـهـب سـخـت بـرآشـفـت و از سـوز دل خـود پيوسته مرا كتك مى زد, در اينجاهمسر عباس ((ام الـفـضل )) حاضر بود چوبى برداشت و محكم بر سر ابولهب كوبيد, وگفت : اين مرد ضعيف را تنها گير آورده اى .سـر ابـولـهب شكست و خون جارى شد, و بعد از هفت روز بدنش عفونت كرد و دانه هايى همچون ((طاعون )) بر پوست تنش ظاهر شد, و با همان بيمارى ازدنيا رفت .عـفـونـت بـدن او بـه حدى بود كه جمعيت جرات نمى كردند نزديك او شوند,او را به بيرون مكه بردند, و از دور آب بر او ريختند, و سپس سنگ بر او پرتاب كردند تا بدنش زير سنگ و خاك پنهان شد!


(آيه4)ـ در اين آيه به وضع همسرش ((ام جميل )) پرداخته , مى فرمايد: ((و(نيز) همسرش , در حالى كه هيزم كش (دوزخ ) است )) (وامراته حمالة الحطب ).


(آيه5)ـ ((و در گردنش طنابى است از ليف خرما))! (فى جيدها حبل من مسد).
در ايـن كـه هـمـسـر ابـولـهـب كـه خـواهـر ((ابوسفيان )) و عمه ((معاويه )) بود و درعداوتها و كـارشـكـنـيـهـاى شوهرش بر ضد اسلام شركت داشت حرفى نيست , اما دراين كه قرآن چرا او را ((حمالة الحطب )) (زنى كه هيزم بر دوش مى كشد) توصيف كرده , بعضى گفته اند: اين به خاطر آن اسـت كـه بوته هاى خار را بر دوش مى كشيد, وبر سر راه پيغمبر اسلام (ص) مى ريخت تا پاهاى مباركش آزرده شود.
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره ماعون 1

سوره ماعون 1

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بسم الله الرحمن الرحيم
أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ (3) فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (5) الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ (6) وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ (7)
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اين سوره سيماى افراد منفى را معرفى مى‏كند:
كسانى كه نسبت به دين، ديدگاه منفى دارند. <<يكذّب بالدّين>>
نسبت به يتيم و مسكين منفى هستند و آنان را طرد مى‏كنند. <<يدعّ اليتيم و لا يحضّ>>
در عبادت و نماز منفى هستند و اخلاص ندارند. <<ساهون - يراءون>>
در خدمت به مردم منفى هستند. <<يمنعون الماعون>>
مراد از «دين» در اينجا روز قيامت است، مانند <<مالك يوم الدين>>
«دَعّ» راندن همراه با خشونت و «حَضّ» تشويق و ترغيب ديگران است.
مراد از تكذيب دين و معاد در اين سوره، تكذيب قلبى است، نه قولى؛ زيرا مخاطب سوره، كسانى هستند كه نماز مى‏خوانند ولى نمازشان همراه با ريا و خودنمايى و سهو و غفلت است.
«ماعون» از «مَعن» به معناى ابزار و وسايلى است كه معمولاً همسايگان به يكديگر عاريه مى‏دهند تا آنكه نيازشان برطرف شود. مثل ظروف غذاخورى در مهمانى‏ها.
دين يك مجموعه به هم پيوسته است. نمازش از اطعام مسكين و رسيدگى به محرومين جدا نيست.
در روايات، «ساهون» به معناى سستى، ترك و ضايع كردن نماز آمده است.<1050>
حساب حضور در نماز جماعت، به خاطر حفظ شعائر الهى، از حساب ريا و خودنمائى به خاطر اهداف نفسانى جداست.
در حديث مى‏خوانيم: كسى كه از دادن لوازم منزل خود به همسايگان دريغ ورزد، خدا روز قيامت لطف خود را نسبت به او دريغ خواهد كرد.<1051> البته در حديث ديگرى مى‏خوانيم كه پرسيدند: ما همسايگانى داريم كه هرگاه وسائلى به آنان عاريه مى‏دهيم، مى‏شكنند يا خراب مي كنند، آيا گناه است كه به آنان ندهيم؟ حضرت فرمود: در اين صورت مانعى ندارد.<1052>
در حديث مى‏خوانيم: هر كس به اوقات نماز بى‏اعتنائى كند و نماز را در اول وقت نخواند، ويل دارد.<1053>
امام صادق عليه السلام فرمودند: ماعون، شامل قرض الحسنه و هر كار نيك درباره ديگران و در اختيار قراردادن وسائل خانه و از جمله زكات است.<1054>
سنگدلى انسان به جائى مى‏رسد كه:
نسبت به سخت‏ترين نوع فقر كه مسكين است.
نسبت به ضرورى‏ترين نياز كه خوراك است.
آن هم به مقدار مصرف نه ذخيره.
نه خود اقدامى مى‏كند و نه ديگران را تشويق مى‏كند.
نگاهى به مسئله ريا
ريا و سُمعه دو خطر و آفت بزرگ هستند كه افراد مؤمن را تهديد مى‏كند. ريا آن است كه انسان كارى را براى ديدن مردم انجام دهد و سُمعه آن است كه كارى را بجا آورد و هدفش آن باشد كه كارش به گوش مردم برسد. اين دو كار از نشانه‏هاى نفاق است. چنانكه قرآن درباره منافقان مى‏فرمايد: <<اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى يراءون النّاس>><1055> چون به نماز مى‏ايستند، نمازشان با كسالت و رياكارى است، همان گونه كه به ديگران كمك نمى‏كنند مگر در حال كراهت و نارضايتى. <<و لا ينفقون الا و هم كارهون>><1056>
بر اساس روايات، رياكار ظاهرى زيبا و باطنى مريض دارد؛ در ظاهر اهل خشوع و تواضع است، ولى در باطن دست از گناه بر نمى‏دارد. او در ظاهر گوسفند و در باطن گرگ است. به جاى آنكه از دنيا آخرت را بدست آورد، از آخرت به سراغ دنيا مى‏رود و از پرده‏پوشى خداوند سوء
استفاده كرده و گناه مى‏كند. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود: سخت‏ترين عذاب‏ها براى كسى است كه مردم در او خير ببينند در حالى كه در او خيرى نيست. فرشتگان اعمال برخى انسان‏ها را بالا مى‏برند، ولى خطاب مى‏رسد: هدفش خدا نبوده است، آن را برگردانيد.
در فرهنگ اسلامى، ريا، نوعى شرك است و امام صادق‏عليه السلام درباره كسى كه عمل نيكى انجام دهد، اما نه براى خدا، بلكه براى اينكه مردم بشنوند و او را ستايش كنند، فرمود: او مشرك است، سپس آيه <<لا يشرك بعبادة ربه احدًا>><1057> را تلاوت فرمود.<1058>
علامت رياكار آن است كه اگر ستايش شود كار نيكش را توسعه مى‏دهد و اگر ستايش نشود از كار خود مى‏كاهد. ناگفته نماند كه اين همه توبيخ و انتقاد براى كسانى است كه از ابتدا، كار را براى غير خداوند انجام مى‏دهند، ولى اگر انسان از آغاز هدفى جز خداوند نداشت، ومردم از كار او آگاه شدند، مانعى ندارد. امام باقرعليه السلام فرمود: هيچ كس نيست مگر آنكه دوست دارد خوبى‏هايش در مردم ظاهر شود، به شرط آنكه از ابتدا نيّت او مردم نباشد. «اذا لم يكن صنع ذلك لذلك»<1059>
اخلاص
در برابر ريا و سمعه، اخلاص است كه در حديث مى‏خوانيم: خداوند جز خالصان را نمى‏پذيرد <<الا للّه الدّين الخالص>><1060> و هر كس چهل روز خود را خالص كند، چشمه‏هاى حكمت از قلب او به زبانش جارى مى‏شود. «من اخلص للّه اربعين صباحاً ظهرت ينابيع الحكمة من قلب
الى لسانه»<1061> و نشانه ايمان كامل آن است كه حُب و بغض و بخشيدن و نبخشيدن براى خدا باشد و افضل عبادت اخلاص است و از فاطمه زهراعليها السلام نقل شده كه فرمود: « من اَصعد الى اللّه خالص عبادته اهبط اللّه عزّ و جلّ افضل مصلحته»<1062> هر كس عبادت خالص به درگاه خداوند فرستاد، خداوند بهترين مصلحت او را برايش نازل مى‏كند.
نكته ها
1- تكذيب عملى قيامت از سوى اهل ايمان، امرى شگفت‏آور و جاى سؤال است. <<اَرايت الّذى>>
2- طرد يتيم انسان را از خدا دور مى‏كند. <<يكذّب بالدّين... يدعّ اليتيم>>
3- نشانه ايمان، يتيم نوازى و توجه به گرسنگان و محرومان است و هركس بى‏توجه باشد بى‏دين است. <<يكذّب بالدّين... يدعّ اليتيم>>
4- ميان عقيده و عمل رابطه تنگاتنگ است. (مسائل جزئى مثل طرد يتيم را جزئى نگيريد كه گاهى از مسائل مهمى مثل تكذيب دين خبر مى‏دهد). <<يكذّب بالدّين... يدعّ اليتيم>>
5 - نيازهاى عاطفى، مقدم بر نيازهاى جسمى است. (اول محبت به يتيم، سپس سير كردن مسكين) <<يدعّ اليتيم... طعام المسكين>>
6- هر نمازى ارزش ندارد و هر نمازگزارى بهشتى نيست. <<فويل للمصلّين>>
7- سهو اگر برخاسته از تقصير و بى‏اعتنائى باشد، سرزنش دارد. <<عن صلاتهم ساهون>>
8 - سهو در نماز قابل جبران و بخشش است ولى سهو از نماز، به معناى رها كردن آن، قابل بخشش نيست. <<عن صلاتهم>> (نه «فى صلاتهم»)
9- خطر آنجاست كه كار زشت سيره دائمى انسان شود. <<يكذّب... يدعّ... لا يحضّ>> (قالب فعل مضارع بيانگر استمرار كار است)
10- اخلاص، شرط قبولى نماز و عبادت است. <<فويل للمصلّين الّذين... يراءون>>
11- اطعام فقرا مخصوص توانگران نيست، همه وظيفه دارند، گرچه از طريق تحريك و تشويق ديگران باشد. <<لا يحضّ على طعام المسكين>>
12- كسى كه گاهى از نماز غافل مى‏شود، مشمول ويل است، پس وضع تاركان دائم نماز چيست! <<فويل للمصلّين... عن صلاتهم ساهون>>
13- بى‏تفاوتى نسبت به نيازهاى ضرورى مردم كيفر دارد. <<فويل للمصلين... يمنعون الماعون>>
14- خدمت به مردم در كنار نماز است. <<فويل للمصلين... يمنعون الماعون>>
15- غفلت از نماز، بستر غفلت از مردم است. <<عن صلوتهم ساهون... يمنعون الماعون>>
16- بى اعتنائى به گرسنگان، نشانه بى‏اعتقادى به قيامت است. <<يكذّب بالدّين... و لا يحض على طعام المسكين>><1063>
17- سهو از اصل و حقيقت نماز مهم است، نه از تعداد ركعات كه گاهى عارض مى‏شود و قابل جبران است. <<عن صلاتهم ساهون>>
18- افرادى كه از خدا جدا شوند، به دنبال كسب جايگاهى در نزد ديگران با ريا كارى هستند. <<يكذّب... يراءون>>
19- بخل، ويژگى منكران معاد است، كه حتى از عاريه دادن چيزهاى كوچك و ناچيز بخل مى‏ورزند. <<يكذّب... يمنعون الماعون>>
«والحمدللّه ربّ العالمين»
[/FONT]
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره ماعون2

سوره ماعون2



اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 7 آيه است .

محتوا و فضيلت سوره :
در ايـن سوره صفات و اعمال منكران قيامت در پنج مرحله بيان شده , كه آنهابه خاطر تكذيب اين روز بـزرگ چگونه از ((انفاق )) در راه خدا, كمك به ((يتيمان )) و((مسكينان )) سر باز مى زنند, و چگونه در مورد ((نماز)) مسامحه كار و رياكارند, و ازكمك به ((نيازمندان )) روى گردانند؟
در فـضـيـلـت تلاوت اين سوره در حديثى از امام باقر(ع) آمده است كه :((هركس اين سوره را در نـمازهاى فريضه و نافله اش بخواند خداوند نماز و روزه او راقبول مى كند, و او را در برابر كارهائى كه در زندگى دنيا از او سر زده است موردمحاسبه قرار نمى دهد)).
در شـان نزول اين سوره بعضى گفته اند: درباره ((ابوسفيان )) نازل شده كه هرروز دو شتر بزرگ نحر مى كرد, و خود و يارانش از آن استفاده مى نمودند اما روزى يتيمى آمد و تقاضاى چيزى كرد او با عصايش بر او زد و او را دور كرد.

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه1)ـاثرات شوم انكار معاد:در اين سوره نخست پيغمبراكرم (ص) را مخاطب قرار داده , و اثرات شوم انكار روز جزا را در اعمال منكران بازگو مى كند, مى فرمايد: ((آيا كسى كه روز جزا راپيوسته انكار مى كند ديدى ))؟! (اريت الذى يكذب بالدين ).
منظور از ((دين )) در اينجا ((جزا)) يا ((روز جزا)) ست , و انكار روز جزا و دادگاه بزرگ آن , بازتاب وسيعى در اعمال انسان دارد كه در اين سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است .

(آيه2)ـ سپس بى آنكه در انتظار پاسخ اين سؤال بماند مى افزايد: ((او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى راند))! (فذلك الذى يدع اليتيم ).

(آيـه3)ـ ((و (ديـگـران را) بـه اطـعـام مسكين و مستمند تشويق نمى كند))(ولا يحض على طعام المسكين ).

(آيه4)ـ در سومين وصف اين گروه , مى فرمايد: ((پس واى بر نمازگزارانى كه )) (فويل للمصلين ).

(آيه5)ـ ((در نماز خود سهل انگارى مى كنند)) (الذين هم عن صلا تهم ساهون ).
نـه ارزشى براى آن قائلند, و نه به اوقاتش اهميتى مى دهند, و نه اركان وشرائط و آدابش را رعايت مى كنند.

(آيـه6)ـ در چـهـارمـيـن مرحله به يكى ديگر از بدترين اعمال آنها اشاره كرده ,مى فرمايد: ((همان كسانى كه ريا مى كنند)) (الذين هم يراؤن ).
جـامـعه اى كه به رياكارى عادت كند, نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملكات فاضله دور مى شود, بـلـكـه تـمـام بـرنامه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مى گردد, و دريك مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مى شود, و چه دردناك است سرنوشت چنين انسان , و چنين جامعه اى !.

(آيه7)ـ و در آخرين مرحله مى افزايد: ((و ديگران را از ضروريات زندگى منع مى كنند)) (ويمنعون الماعون ).
مـسـلما يكى از سرچشمه هاى تظاهر و رياكارى عدم ايمان به روزقيامت , وعدم توجه به پاداشهاى الـهـى اسـت , و گـرنـه چـگونه ممكن است انسان پاداشهاى الهى را رها كند و رو به سوى خلق و خوشايند آنها آورد؟.
((مـاعـون )) از مـاده ((معن )) به معنى چيز كم است , و منظور از آن در اينجا اشياجزئى است كه مردم مخصوصا همسايه ها از يكديگر به عنوان عاريه يا تملك مى گيرند, مانند مقدارى نمك , آتش (كبريت ) ظروف و مانند اينها.
بـديـهـى اسـت كـسـى كـه از دادن چنين اشيائى به ديگرى خوددارى مى كند آدم بسيار پست و بى ايمانى است , يعنى آنها به قدرى بخيلند كه حتى از دادن اين اشياكوچك مضايقه دارند.
پيغمبراكرم (ص) فرمود: ((كسى كه وسائل ضرورى و كوچك را از همسايه اش دريغ دارد خداوند او را از خير خود, در قيامت منع مى كند, و او را به حال خود وامى گذارد, و هركس خدا او را به خود واگذارد, چه بد حالى دارد؟)).
 

reza556182

کاربر بیش فعال
با سلام
واقعا دست مريزاد. ممنون از لطفتون.
اگه ممكنه منبع تفاسير رو هم لطف كنين.
 

HALMAS

عضو جدید
تشكر

تشكر

كارت خيلي عاليه دوست عزيز .
اميدوارم همواره موفق باشي .
خيلي مفيد بود .

:gol:دلتون شاد - لبتون خندون :gol:
 

mim-shimi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر سوره انشراح

تفسیر سوره انشراح

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 8 آيه است .

محتوا و فضيلت سوره :مـعروف است كه اين سوره بعد از سوره ((والضحى )) نازل شده و محتواى آن نيز همين مطلب را تاييد مى كند چرا كه در اين سوره باز قسمتى از مواهب الهى بر پيغمبراكرم (ص ) شمرده شده است در واقـع سه نوع موهبت بزرگ در سوره والضحى آمده بود و سه موهبت بزرگ درسوره الم نشرح آمـده اسـت مـواهب گذشته بعضى مادى و بعضى معنوى بود امامواهب سه گانه اين سوره همه جنبه معنوى دارد و عمدتا اين سوره بر سه محور دورمى زند.يـكى بيان همين نعمتهاى سه گانه و ديگر بشارت به پيامبر از نظر برطرف شدن مشكلات دعوت او در آينده و ديگر توجه به خداوند يگانه و تحريص وترغيب به عبادت و نيايش .

و بـه همين دليل در روايات اهل بيت (ع ) چنانكه قبلا هم اشاره كرده ايم اين دوبه منزله يك سوره شـمـرده شـده اسـت و لـذا در قرائت نماز براى اين كه يك سوره كامل خوانده شود هر دو را با هم مى خوانند.

در فضيلت .تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم كه فرمود:((هركس اين سوره را بخواند پاداش كسى را دارد كه محمد(ص ) را غمگين ديده واندوه را از قلب او زدوده است )).


به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه1)ـ. لحن آيات آميخته با لطف و محبت فوق العاده پروردگار و تسلى و دلدارى پيغمبراكرم (ص ) است .

در نـخـسـتـيـن آيـه به مهمترين موهبت الهى اشاره كرده , مى فرمايد: ((آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم )) (الم نشرح لك صدرك ).منظور از ((شرح صدر)) در اينجا گسترش روح و فكر پيامبر به وسيله نور الهى و سكينه و آرامش خـداداد مـى باشد, اين توسعه مى تواند مفهوم وسيعى داشته باشدكه هم وسعت علمى پيامبر را از طريق وحى و رسالت شامل گردد و هم بسط وگسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و كارشكنيهاى دشمنان و مخالفان .

و لـذا در حـديـثـى آمـده است كه پيامبر(ص ) مى فرمايد: ((من تقاضائى از پروردگارم كردم ودوست مـى داشـتـم ايـن تـقاضا را نمى كردم , عرض كردم : خداوندا! پيامبران قبل از من بعضى جريان بادرا دراختيارشان قرار دادى , وبعضى مردگان را زنده مى كردند!خداوند به من فرمود: آيا تو يتيم نبودى پناهت دادم ؟گفتم : آرى !.فرمود: آيا گمشده نبودى هدايتت كردم ؟عرض كردم : آرى , اى پروردگار!.فرمود: آيا سينه تو را گشاده , و پشتت را سبكبار نكردم ؟عرض كردم : آرى اى پروردگار!)).

اين نشان مى دهد كه نعمت ((شرح صدر)) مافوق معجزات انبياست , و به راستى اگر كسى حالات پيامبر(ص ) را دقيقا مطالعه كند و ميزان شرح صدر او را درحوادث سخت و پيچيده دوران عمرش بنگرد يقين مى كند كه اين از طريق عادى ممكن نيست , بلكه يك تاييد الهى و ربانى است .و بـه خـاطر همين ((شرح صدر)) بود كه پيامبر(ص ) به عاليترين وجهى مشكلات رسالت را پشت سر گذاشت , و وظائف خود را در اين طريق به خوبى انجام داد.


(آيـه2)ـ سـپـس بـه ذكـر موهبت ديگرى از مواهب عظيم خود به پيامبر(ص )پرداخته , مى افزايد: ((و(آيا) بار سنگين را ازتو برنداشتيم ))!؟(ووضعنا عنك وزرك ).


(آيه3)ـ ((همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مى كرد)) (الذى انقض ظهرك ).اين كدام بار بود كه خداوند از پشت پيامبرش برداشت ؟قـرائن آيـات بـه خوبى نشان مى دهد كه منظور همان مشكلات رسالت ونبوت , و دعوت به سوى تـوحـيـد و يـكـتـاپـرسـتـى , و بـرچـيـدن آثـار فساد از آن محيط بسيار آلوده بوده است , نه تنها پـيـغمبراسلام (ص ) كه همه پيغمبران در آغاز دعوت باچنين مشكلات عظيمى روبرو بودند, وتنها بـاامـدادهـاى الهى برآنها پيروز مى شدند,منتها شرائط محيط و زمان پيغمبراسلام (ص ) از جهاتى سخت تر و سنگينتر بود.


(آيه4)ـ و در بيان سومين موهبت , مى فرمايد: ((و آوازه تو را بلند ساختيم ))(ورفعنا لك ذكرك ).
نـام تـو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پيچيد, و از آن بهتر اين كه نام تو در كنارنام اللّه هر صبح و شام بر فراز ماذنه ها و هنگام اذان برده مى شود, و شهادت به رسالت تو, در كنار شهادت به توحيد و يگانگى خداوند نشان اسلام , و دليل پذيرش اين آيين پاك است .

در حـديـثـى از پـيـغمبر اكرم (ص ) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: جبرئيل به من گفت : خداوند متعال مى گويد: هنگامى كه نام من برده مى شود نام تو نيزهمراه من ذكر مى شود ـ و در عظمت مقام تو همين بس .


(آيـه5)ـ در ايـن آيه , به پيامبرش مهمترين بشارت را مى دهد و انوار اميد رابر قلب پاكش مى پاشد, مى فرمايد: ((به يقين با (هر) سختى آسانى است )) (فان مع العسر يسرا).


(آيه6)ـ باز تاكيد مى كند: ((مسلما با هر سختى آسانى است )) (ان مع العسر يسرا).غـم مـخـور مشكلات و سختيها به اين صورت باقى نمى ماند, كارشكنيهاى دشمنان براى هميشه ادامـه نـخـواهد يافت , و محروميتهاى مادى و مشكلات اقتصادى و فقر مسلمين به همين صورت ادامه نمى يابد.

قـابـل ذكـر اسـت كه , اين دو آيه به صورتى مطرح شده كه اختصاص به شخص پيامبراكرم (ص ) و زمـان آن حـضرت ندارد, بلكه به صورت يك قاعده كلى و به عنوان تعليلى بر مباحث سابق مطرح اسـت , و بـه هـمـه انـسـانـهـاى مؤمن مخلص وتلاشگر نويد مى دهد كه هميشه در كنار سختيها آسانيهاست .
در حـديـثـى آمـده اسـت كه پيغمبراكرم (ص ) فرمود: ((بدان كه با سختيها آسانى است , و با صبر پيروزى و با غم و اندوه خوشحالى و گشايش است )).
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.


(آيـه7)ـ سپس در اين آيه , مى فرمايد: ((پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ مى شوى به مهم ديگرى پرداز)) (فاذا فرغت فانصب ).هـرگـز بيكار نمان , تلاش و كوشش را كنار مگذار, پيوسته مشغول مجاهده باش و پايان مهمى را آغاز مهم ديگر قرار ده .


(آيـه8)ـ و در تـمـام ايـن احـوال به خدا تكيه كن ; ((و به سوى پروردگارت توجه كن )) (والى ربك فارغب ) رضايت او را بطلب , و خشنودى او را جستجو كن ,و به سوى قرب جوارش بشتاب .
مـطـابـق آنچه گفته شد آيه مفهوم گسترده اى دارد كه فراغت از هر مهمى , وپرداختن به مهم ديگر را شامل مى شود, و جهت گيرى تمام تلاشها را به سوى پروردگار توصيه مى كند.


بـه هـر حـال مـجموعه اين سوره بيانگر عنايت خاص الهى به پيغمبر اكرم (ص ) و تسلى او در برابر مـشكلات , و وعده نصرت و تاييد او در برابر مشكلات و فراز ونشيبهاى راه رسالت است و در عين حال مجموعه اى است اميدبخش ; سازنده وحيات آفرين براى همه انسانها و همه رهروان راه حق .
 

سمیه نوروزی

عضو جدید
من بارها اين را گفته‌ام كه به پاداشتن نماز غير از گزراندن نماز است

من بارها اين را گفته‌ام كه به پاداشتن نماز غير از گزراندن نماز است

سلام. این مطلبو از درس هایی از قرآن*جلسه هشتم تفسیر قرآن مقام معظم رهبری* گرفتم. برام جالب بود. تفسیر یقیمون الصلوة در " الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقناهم ينفقون ( 3- بقره )" هستش.

ويقيمون الصلوه: ونماز را به پا مي‌دارند. من بارها اين را گفته‌ام كه به پاداشتن نماز غير از گزراندن نماز است و متأسفانه در بعضي از ترجمه‌ها مشاهده مي‌شود مي‌نويسند و نماز مي‌گزارند، در حالي كه نمازگزاردن در عربي مي‌شود ((يصلون)) و ((يقيمون الصلوه)) يعني نماز را بپا مي‌دارند، پس به پا داشتن نماز چيزي بيش از گزاردن نماز است، كه البته نمازگزاردن را هم شامل مي‌شود. يعني اگر شما بخواهيد جزو نماز بپادارندگان باشيد نمي‌توانيد نمازگزاردن را ترك كنيد. بپاداشتن نماز، يعني در محيط و درجامعه اين واجب و اين حقيقت لطيف را بوجود آوردن و محيط را محيط نماز كردن و ديگري را به نماز دعوت كردن و نماز را با توجه ادا كردن، و مفاهيم نماز را در زندگي تحقق بخشيدن است، كه مفهوم اصلي نماز عبادت است از: خضوع انسان در مقابل پروردگار و عمل انسان به فرمان پروردگار اين آن عنصر اصلي نماز است كه در حاشيه‌اش هم چيزهاي ديگري وجود دارد. پس شرط دوم متقين اقامه‌ي صلوه است يقيمون‌الصلوه و آنكه قبلاً گفتيم: الذين يؤمنون‌بالغيب، يكي از مقومات تقوا بود در عالم بينش و اين دومي ( اقامه‌ي صلوه ) يكي از مقومات تقوا در عالم خود سازي است و خودسازي بسيار مهم است.
 

Similar threads

بالا