[h=1][/h]
برخیها معتقدند رشد در تمام طول زندگی دختران ادامه دارد. در هر یک از مراحل زندگی، دختران با بحرانهای خاصی روبهرو میباشند که رفع یا عدم رفع آنها میتواند بر شخصیت دختران اثر مثبت یا منفی داشته باشد. به عبارت دیگر هر مرحله شامل دو قطب میشود و شامل دو تجربه عاطفی مخالف هم بوده که راههای مختلف تکامل از دیگر همسنها را مشخص مینماید.
این مراحل عبارتند از:
الف ـ مرحله اعتماد در برابر بیاعتمادی (بدو تولد تا یک سالگی):
کیفیت زندگی نوزاد دختر شامل عشق، محبت، توجه، لمس و نوازش و غیره تأثیر مستقیمی بر احساس اولیه وی بر جای میگذارد. حال چنانچه کیفیت روابط مادر و نوزاد دختر غیر کافی باشد، امکان به وجود آمدن عدم اعتماد به محیط در نوزاد دختر پیدا شده و به احتمال زیاد تا دورههای بعدی زندگی نیز ادامه مییابد.
ب ـ مرحله خودمختاری در برابر شک و تردید (3 ـ 2 سالگی):
در این دوره نوزاد دختر سعی در ابراز وجود داشته و چنانچه در تلاش برای ابراز وجود در خانواده با شکست روبهرو شود احتمال دارد قدرت اتکا به خود را از دست
بدهد. این حالت زمانی پیش میآید که والدین شدیدا مستبد باشند و دخترک خود را کوچک بشمارند و مورد تحقیر قرار بدهند. باید توجه داشت که نتایج هر مرحله به مراحل دیگر انتقال مییابد. یعنی دختری که در مراحل اول زندگی احساس اعتماد در او به وجود آید، در مرحله دوم به مراتب آسانتر میتواند به اتکا به خود دست یابد، تا دختری که در مرحله اول دچار احساس بیاعتمادی شده است.
ج ـ مرحله ابتکار در برابر احساس گناه (5 ـ 4 سالگی):
طی نمودن موفقیتآمیز مراحل قبلی به یک دختر امکان میدهد تا در این مرحله حس کنجکاوی خود را برای کشف مجهولات به کار انداخته و صاحب ابتکار شود. والدین در برابر برخی کنجکاویهای دختر خردسال خود، مقاومت نموده و وی با کلمه «نه» آشنا میشود. تخلف از امر و نهی والدین چه در عالم خیال و چه در عالم واقعیت، سبب به وجود آمدن نوعی احساس گناه شده و «وجدان اخلاقی» را در یک دختر پیریزی مینماید چنانچه در این مرحله والدین بیش از اندازه دخترک خود را از انجام امور نهی نمایند، شدیدا احساس گناه در او رشد کرده و مانع بروز اعمال کنجکاوانهاش میشود تا آن جایی که ممکن است جرأت دست زدن به کارهای عادی نیز از وی سلب شود. بر عکس این حالت آزادی بیحد و حصر میتواند موجب شود که یک دختر دارای وجدان ضعیفی بوده و از انجام بسیاری از اعمال خلاف قوانین اجتماعی روگردان نباشد.
د ـ مرحله سازندگی در برابر احساس حقارت (11 ـ 6 سالگی):
در این مرحله دختران مایلند مسایل مختلف را آموخته و با کمک دیگران به مرحله عمل در آورند. لیکن برای چنین سازندگی به مواد اولیه و ابزار و نیز توجه و تحسین دیگران محتاجند. حال اگر چنین توجه و تحسینی به دختر نشان داده نشود، احساس حقارت در او رشد خواهد کرد. در این سالها، مربیان باید برای هر یک از دختران شرایط و موقعیتهایی را فراهم آورند تا آنان در انجام اعمال گوناگون به موفقیتهایی نایل گردند. به همین دلیل یک مربی آگاه باید بکوشد تا از پیدایش هر نوع احساس عدم توانایی در دختران جلوگیری نماید. به منظور رسیدن به این هدف، هر مربی باید از تواناییها و استعدادهای موجود در شاگردان خود آگاهی داشته و محیط آموزش را به نحوی مطلوب کنترل نماید.
ه••• ـ مرحله احساس هویت در برابر آشفتگی:
این مرحله مشخص کننده حالت دختران در دوران بلوغ میباشد. در این مرحله یک دختر نوجوان به علت بحران بلوغ و تغییرات جسمانی و روانی، بیشتر احساس سرگشتگی، عدم تعادل و عدم همبستگی درونی مینماید. مشکل اساسی در این مرحله از رشد، دستیابی به احساس هماهنگی و وحدت درونی است. یک دختر نوجوان در بحرانهای عاطفی تلاش مینماید تا اعتماد به نفس یافته و به اصطلاح در زندگی بازنده نشود. چنانچه در این مرحله نقش اجتماعی دختران نوجوان روشن نشود، آنان دچار سردرگمی و تزلزل نقش شده و دوران بلوغشان طولانیتر میشود. لیکن چنانچه بتوانند هویت خود را کشف و نقش اجتماعیشان را پیدا نمایند، به هماهنگی و وحدت شخصیتی دست مییابند.
و ـ مرحله نزدیکی در برابر کنارهگیری (دوره جوانی):
پس از گذر از مرحله نوجوانی، دختران جوان با تمام وجود و مشتاقانه تلاش مینمایند تا با دیگران رابطهای صمیمانه برقرار نمایند. عدم توفیق در ایجاد صمیمیت با دیگران، دختران جوان را احتمالاً به سوی انزواطلبی و کنارهگیری از مردم سوق خواهد داد که این خود به لحاظ روانی و اجتماعی حالتی نابهنجار محسوب میشود.
در هر حال، دستاندرکاران محیطهای آموزشی و امر آموزش، باید از تغییراتی که در دختران در مراحل مختلف رشد روی میدهد آگاه باشند. این نکته به خصوص در مرحله نوجوانی که در این دوره حساس، دختر نوجوان در گیر و دار شناخت فردیت خود و واکنشهای اجتماعی است، از اهمیت بیشتری برخوردار میباشد
برخیها معتقدند رشد در تمام طول زندگی دختران ادامه دارد. در هر یک از مراحل زندگی، دختران با بحرانهای خاصی روبهرو میباشند که رفع یا عدم رفع آنها میتواند بر شخصیت دختران اثر مثبت یا منفی داشته باشد. به عبارت دیگر هر مرحله شامل دو قطب میشود و شامل دو تجربه عاطفی مخالف هم بوده که راههای مختلف تکامل از دیگر همسنها را مشخص مینماید.
این مراحل عبارتند از:
الف ـ مرحله اعتماد در برابر بیاعتمادی (بدو تولد تا یک سالگی):
کیفیت زندگی نوزاد دختر شامل عشق، محبت، توجه، لمس و نوازش و غیره تأثیر مستقیمی بر احساس اولیه وی بر جای میگذارد. حال چنانچه کیفیت روابط مادر و نوزاد دختر غیر کافی باشد، امکان به وجود آمدن عدم اعتماد به محیط در نوزاد دختر پیدا شده و به احتمال زیاد تا دورههای بعدی زندگی نیز ادامه مییابد.
ب ـ مرحله خودمختاری در برابر شک و تردید (3 ـ 2 سالگی):
در این دوره نوزاد دختر سعی در ابراز وجود داشته و چنانچه در تلاش برای ابراز وجود در خانواده با شکست روبهرو شود احتمال دارد قدرت اتکا به خود را از دست
بدهد. این حالت زمانی پیش میآید که والدین شدیدا مستبد باشند و دخترک خود را کوچک بشمارند و مورد تحقیر قرار بدهند. باید توجه داشت که نتایج هر مرحله به مراحل دیگر انتقال مییابد. یعنی دختری که در مراحل اول زندگی احساس اعتماد در او به وجود آید، در مرحله دوم به مراتب آسانتر میتواند به اتکا به خود دست یابد، تا دختری که در مرحله اول دچار احساس بیاعتمادی شده است.
ج ـ مرحله ابتکار در برابر احساس گناه (5 ـ 4 سالگی):
طی نمودن موفقیتآمیز مراحل قبلی به یک دختر امکان میدهد تا در این مرحله حس کنجکاوی خود را برای کشف مجهولات به کار انداخته و صاحب ابتکار شود. والدین در برابر برخی کنجکاویهای دختر خردسال خود، مقاومت نموده و وی با کلمه «نه» آشنا میشود. تخلف از امر و نهی والدین چه در عالم خیال و چه در عالم واقعیت، سبب به وجود آمدن نوعی احساس گناه شده و «وجدان اخلاقی» را در یک دختر پیریزی مینماید چنانچه در این مرحله والدین بیش از اندازه دخترک خود را از انجام امور نهی نمایند، شدیدا احساس گناه در او رشد کرده و مانع بروز اعمال کنجکاوانهاش میشود تا آن جایی که ممکن است جرأت دست زدن به کارهای عادی نیز از وی سلب شود. بر عکس این حالت آزادی بیحد و حصر میتواند موجب شود که یک دختر دارای وجدان ضعیفی بوده و از انجام بسیاری از اعمال خلاف قوانین اجتماعی روگردان نباشد.
د ـ مرحله سازندگی در برابر احساس حقارت (11 ـ 6 سالگی):
در این مرحله دختران مایلند مسایل مختلف را آموخته و با کمک دیگران به مرحله عمل در آورند. لیکن برای چنین سازندگی به مواد اولیه و ابزار و نیز توجه و تحسین دیگران محتاجند. حال اگر چنین توجه و تحسینی به دختر نشان داده نشود، احساس حقارت در او رشد خواهد کرد. در این سالها، مربیان باید برای هر یک از دختران شرایط و موقعیتهایی را فراهم آورند تا آنان در انجام اعمال گوناگون به موفقیتهایی نایل گردند. به همین دلیل یک مربی آگاه باید بکوشد تا از پیدایش هر نوع احساس عدم توانایی در دختران جلوگیری نماید. به منظور رسیدن به این هدف، هر مربی باید از تواناییها و استعدادهای موجود در شاگردان خود آگاهی داشته و محیط آموزش را به نحوی مطلوب کنترل نماید.
ه••• ـ مرحله احساس هویت در برابر آشفتگی:
این مرحله مشخص کننده حالت دختران در دوران بلوغ میباشد. در این مرحله یک دختر نوجوان به علت بحران بلوغ و تغییرات جسمانی و روانی، بیشتر احساس سرگشتگی، عدم تعادل و عدم همبستگی درونی مینماید. مشکل اساسی در این مرحله از رشد، دستیابی به احساس هماهنگی و وحدت درونی است. یک دختر نوجوان در بحرانهای عاطفی تلاش مینماید تا اعتماد به نفس یافته و به اصطلاح در زندگی بازنده نشود. چنانچه در این مرحله نقش اجتماعی دختران نوجوان روشن نشود، آنان دچار سردرگمی و تزلزل نقش شده و دوران بلوغشان طولانیتر میشود. لیکن چنانچه بتوانند هویت خود را کشف و نقش اجتماعیشان را پیدا نمایند، به هماهنگی و وحدت شخصیتی دست مییابند.
و ـ مرحله نزدیکی در برابر کنارهگیری (دوره جوانی):
پس از گذر از مرحله نوجوانی، دختران جوان با تمام وجود و مشتاقانه تلاش مینمایند تا با دیگران رابطهای صمیمانه برقرار نمایند. عدم توفیق در ایجاد صمیمیت با دیگران، دختران جوان را احتمالاً به سوی انزواطلبی و کنارهگیری از مردم سوق خواهد داد که این خود به لحاظ روانی و اجتماعی حالتی نابهنجار محسوب میشود.
در هر حال، دستاندرکاران محیطهای آموزشی و امر آموزش، باید از تغییراتی که در دختران در مراحل مختلف رشد روی میدهد آگاه باشند. این نکته به خصوص در مرحله نوجوانی که در این دوره حساس، دختر نوجوان در گیر و دار شناخت فردیت خود و واکنشهای اجتماعی است، از اهمیت بیشتری برخوردار میباشد