تحلیل اقتصادی انتخابات

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تحلیل اقتصادی انتخابات[/h] بررسی تحلیل انتخابات در ایران (بخش اول)

میثم نریمانی، سید‌محمد‌هادی موسوی
بگذارید مطلب را با طرح یک سوال آغاز کنیم؛ «علت پیشرفت و انحطاط جوامع مختلف طی سالیان دراز چه بوده است؟»
جواب این سوال ممکن است ارتباطی به بحث اقتصاد انتخابات نداشته باشد ولي می‌تواند مدخل مناسبی برای این بحث باشد. «عجم اوغلو» دانشمند سرشناس ترک تبار در مقاله‌ای به سوال فوق پاسخ داده است[1].
از نظر وی سه عامل می‌تواند باعث پیشرفت یا انحطاط یک کشور شود: «جغرافیا»، «فرهنگ» و «نهادها». به اعتقاد اوغلو و همکارانش «جغرافیا» و «فرهنگ» امور محتوم و تغییر‌ناپذیری هستند که افراد یک جامعه چندان تاثیری در آنها ندارند. موقعیت جغرافیایی یک کشور غیرقابل تغییر است از این رو نقاط ضعف و قوت ژئوپلتيک هر کشور مختص به همان کشور است. از طرف دیگر فرهنگ یک کشور خصوصیتی است که طی سالیان زیاد در وجود مردم نشست كرده و تغییرات عمده در آن در مدت زمان اندک کاملا بعید است. بنا براین هر کشور با در نظر گرفتن جغرافیا و فرهنگ خود باید برای آینده برنامه‌ریزی كند. شاید به همین دلیل است که نقش «نهاد‌ها» در امور اقتصادی برجسته‌تر
می‌شود.
نهادهاي سياسي، سازوكار تصميم‌گيري در‌خصوص استفاده از منابع و ظرفيت‌هاي موجود در جوامع را تعيين مي‌كنند و به همين دليل در رشد و انحطاط جوامع موثرند. اگر دو قوه مقننه و قوه مجریه را به عنوان دو نهاد اصلی در ایران بدانیم، بهترخواهیم فهمید که چرا تحلیل اقتصادی انتخابات برای اقتصاددان‌ها جذاب است. تمرکز ما در این مقاله نیز تبیین رابطه دوطرفه نهادها و اقتصاد است. در بخش‌های دیگر نیز به تحزب در ایران و آسیب‌شناسی آن خواهیم پرداخت.
رابطه اقتصاد و انتخابات یک رابطه دوطرفه است به این معنا که اقتصاد می‌تواند به عنوان ابزاری براي تحلیل و پیش‌بینی پدیده‌های انتخاباتی مورد استفاده قرار گیرد و از آن طرف هم پدیده‌های اقتصادی می‌توانند بر فرآیند انتخابات تاثیر بگذارند. به عنوان مثال اقتصاد ابزار مناسبی براي تحلیل انتخابات به عنوان یک بازار می‌تواند باشد. یا حتی می‌توان فضای انتخاباتی را مانند تحليل ساختار بازار به لحاظ انحصار و رقابت بررسی کرد. از آن طرف حمایت‌های مالی از کاندیدا، شرایط بازار و بورس در روند انتخابات، تاثیرات تورم و بیکاری در آراي مردم و فرآیندهایی از این قبیل در هر انتخاباتی قابل بررسی است. در جدول شماره (1) به صورت اختصار هر دو رابطه بیان شده است.

تحلیل انتخابات از نگاه اقتصاد
اگر «علم اقتصاد» را به عنوان یک میثاق و مبنا قبول داشته باشیم، می‌توانیم با استفاده از آن و با به کارگیری یک شبیه‌سازی مناسب بسیاری از فرآیندهای انتخاباتی را تحلیل كنیم. «سیاست» نیز به عنوان پدیده جذاب دارای عوامل موثری است که با استفاده از مدل‌های اقتصادی قابل تحلیل است. براي درک بهتر موضوع نیاز است به جدول شماره(2) نگاهی بیندازیم.
همانطور که مشاهده می‌شود هر فرآیند سیاسی، مانند انتخابات، دارای یک مابه‌ازای خارجی در اقتصاد نیز هست. اگر هدف از علم اقتصاد تولید «ثروت» است در سیاست نیز «قدرت» محور فعالیت‌ها است. تولید ثروت در اقتصاد از طریق «بنگاه» اقتصادی است در حالی که «احزاب» در فرآیند انتقال قدرت سیاسی دخیل هستند. «مصرف‌کننده» به عنوان آخرین حلقه فرآیندهای اقتصادی مطرح است در حالی که «شهروند» در حلقه‌های سیاست آخرین حلقه به شمار
می‌رود.
انتخاب و خرید کالا برای مصرف‌کننده در یک «بازار آزاد و رقابتی» قابل قبول است و یک شهروند نیز در یک روند دموکراتیک با یک «انتخابات آزاد و رقابتی» قادر به فعالیت مناسب و تصمیم‌گیری منطقی است. آنچه باعث پویایی اقتصاد خواهد شد «بهبود فضای کسب و کار» است و آنچه باعث شور بیشتر در انتخابات خواهد شد حضور همه آرا و اندیشه‌ها، «توسعه‌ گستره‌ همگاني» و دسترسی آزاد به اطلاعات است. با «پول» است که یک معامله اقتصادی برای مصرف‌کننده معنا پیدا می‌کند و یک شهروند با «رای» خود می‌تواند در یک فرآیند سیاسی شراکت نماید. آنچه باعث می‌شود یک مصرف‌کننده در بازار حضور پیدا كند «نیاز به کالا و خدمات» است این در حالی است که «سیاست‌ها و برنامه‌های» احزاب و کاندیدا‌هاست که باعث جذب شهروندان به انتخابات می‌شود و در نهایت همانگونه که در هر اقتصادی فعالیت مجاری غیررسمی مانند «قاچاق و پولشویی» وجود دارد در هر انتخاباتی نیز «گروه‌ها و تشکل‌های غیررسمی»، در برابر احزاب رسمی، وجود دارند. برای درک بهتر این موضوع کافی است به زایش تشکل‌های خلق الساعه در ایام انتخابات ایران دقت کنید!
هر یک از پدیده‌های اقتصادی فوق به تنهایی یا در مقایسه با مابه ازاي سیاسی خود قابل بسط و تعمیم هستند. به‌ويژه زمانی که جامعه هدف ما ایران انتخاب شود بسیاری از پدیده‌های فوق ملموس‌تر خواهد بود.
انتخابات در ایران
از جاده چالوس تا پاستور
اگر بنیانی‌ترین واحد اقتصادی بنگاه در نظر گرفته و بنیانی‌ترین واحد سیاسی را حزب بدانیم راحت‌تر می‌توانیم وضعیت سیاسی کشور به‌ويژه در زمان انتخابات را تحلیل نماییم. شاید بگویید چرا؟ جواب آن است وقتی بنیانی‌ترین واحد سیاسی، که همان حزب است، در کشور ما وجود ندارد یا آنهایی هم که هستند فاصله زیادی با حزب دارند، اصولا تحلیل مناسبی در حوزه سیاسی صورت نخواهد گرفت! به زبان ساده تا زمانی که حزب به شکل کلاسیک آن، دارای یک مانیفست و تشکیلات منسجم، در ایران وجود نداشته باشد نمی‌توان روند سیاسی را به شکل مطلوب مورد بررسی قرار داد.
در چنین مواقعی است که ما با روند غیررسمی سیاست مواجه می‌شویم. در ایام انتخابات، بازیگران غیر رسمی مانند افراد مستقل،جبهه‌ها و تشکل‌های سیاسی بر اساس منافع مشترک شکل می‌گیرند که معمولا عمر کوتاهی هم دارند. حضور مستقل‌ها شاید در نگاه اول خوب و مفید به نظر برسد، اما براي درک بهتر موضوع یک مثال ارائه خواهیم
کرد.
شاید شما هم از کیفیت بد غذای رستوران‌های بین راهی، مثل جاده چالوس، دلخوشی ندارید، اما هیچ وقت از رستوران نايب در تهران کیفیت بد غذا سراغ نداشته باشید. علت چیست؟ اگر با عینک اقتصادی به این پدیده نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که رستوران‌های بین راهی کیفیت غذای خود را بر اساس تکرارناپذیری مشتری، هدف‌گذاری كرده‌اند یعنی برای آنها مهم نیست که مشتری به دفعات به آن رستوران مراجعه نماید چرا‌که در آن مسیر همیشه مشتری هست.
اما در یک رستوران معتبر، مشتری‌ها تکرارپذیر هستند از این رو رستوران براي استمرار حضور آنها خود را ملزم به ارائه کیفیت مطلوب و حتی افزایش تدریجی سطح خدمات و گسترش دایره مشتریان می‌داند. به زبان اقتصادی رابطه رستوران بین راهی و مشتریان او مانند یک بازی یک بار تکرار است و در حالت دوم یک بازی تکرارپذیر است. رفتار فروشندگان دوره گرد نیز مانند رفتار رستوران‌های بین راهی قابل تحلیل است.
یک رستوران معتبر جهت حفظ «برند» خود مجبور است طبق اصول و چارچوب مشخصی به مشتریان خود خدمات ارائه كند. برای صاحبان برند حفظ موقعیت برند حیاتی است از این رو حتی مشکلات و اشتباهات خود را می‌پذیرند و در جهت اصلاح آن برمی‌آیند در حالی که اعتراضات شما به یک رستوران بین راهی چیزی جز خنده‌های تمسخرآمیز صاحب آن به همراه نخواهد داشت! یک رستوران صاحب برند جهت حفظ موقعیت بین مشتریان فعلی و جلب نظر مشتریان آینده نیازمند یک برنامه بلندمدت و رو به رشد است وگرنه توسط رقبا از گردونه رقابت حذف خواهد شد.
برای فهم بهتر تشابهات رفتار رستوران‌ها و رفتار انتخاباتی کافی است به جای رستوران‌های معتبر و صاحب برند، احزاب و به جای رستوران‌های بین راهی، مستقل‌ها را قرار دهید و یک بار دیگر پاراگراف بالا را مطالعه نمایید. جدول شماره(3) خلاصه مطالب ارائه شده را نشان می‌دهد.
در دموکراسی بدون حزب، افراد مستقل با حمایت تشکل‌ها یا حتی بدون حمایت آنها، با ارائه شعارهای عامه‌پسند می‌توانند به قدرت برسند. در این حالت چون رفتار فردی جایگزین رفتار حزبی شده است رفتار نامزد و رای‌دهندگان به رفتار رستوران‌های بین راهی نزدیک می‌شود. چون فرد وابستگی حزبی ندارد عکس‌العمل رای‌دهندگان و جلب رضایت طولانی‌مدت آنها اهمیت چندانی ندارد، چرا‌که یک رییس‌جمهور حداکثر در دو دوره می‌تواند زمام امور را در دست داشته باشد. این به آن معنی است که مشتری‌های او در بازی یک بار تکرار قرار می‌گیرند و با انتخابات بعدی و ظهور فرد بعدی این بازی مجدد تکرار می‌شود. این در حالی است که اگر حزب وجود داشت نامزدها مجبور بودند جهت حفظ وجهه حزب شعارها و رفتارهای منطقی‌تری داشته باشند تا بتوانند قدرت را برای حزب خود نگاه دارند. در نظام بدون حزب، تخریب رقیب و سر دادن شعارهای رویایی بیشتر به چشم می‌خورد، چرا که رای دهندگان به هر نامزد نمی‌توانند در پایان دوره حاکمیت او را مواخذه و شعارهای سر داده شده را مطالبه نمایند.
در یک دموکراسی مبتنی بر حزب، تخریب حزب رقیب با تبعات فراوانی همراه بوده و هزینه زیادی را به حزب تحمیل خواهد كرد، از این رو احزاب بیشتر بر ارائه برنامه‌های خود تمرکز می‌كنند تا بر تخریب حزب رقیب. زمانی که یک حزب شعار انتخاباتی سر می‌دهد براي حفظ موقعیت و محبوبیت خود در انتخابات بعدی مجبور است به تحقق آن شعار نیز فکر نماید از این رو شعارهای غیر واقعی و رویایی در انتخابات سر نمی‌دهد.
در انتخابات‌ برگزار شده در ایران، به‌ويژه انتخابات ریاست‌جمهوری، جامعه رای دهندگان به دنبال یک قهرمان جهت حل مشکلات خود می‌گردد و زمانی که قهرمان خود را پیدا نمود منتظر تحقق وعده‌های وی می‌نشیند. اما از آنجا که احتمالا بسیاری از وعده‌ها بر اساس منطق ارائه نشده بعد از دوران زمامداری، قهرمان مورد نظر تبدیل به یک ضد قهرمان شده و مسبب تمامی مشکلات معرفی می‌شود از این رو جامعه به دنبال قهرمان جدید خود در انتخابات بعدی می‌گردد و این چرخه ادامه پیدا می‌کند.
اما وجود حزب به تنهایی هم حلال تمام مشکلات یک جامعه دموکراتیک نیست چه اینکه احزاب باید در یک بستر مناسب فعالیت كنند تا بتوانند کارکرد خود را به نمایش بگذارند. عجیب نیست که بدانیم در ایران احزاب هر‌چند به شکل ناقص وجود دارند و لیکن تاکنون نقش مناسبی را ایفا نكرده‌اند. در بخش بعد به آسیب شناسی احزاب در ایران با نگاه اقتصادی خواهیم پرداخت.

 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
خلاصه بخش اول: در بخش گذشته، که در تاریخ 26 خرداد ماه 1392 در همین روزنامه به چاپ رسید، اشاره شد که رابطه اقتصاد و انتخابات یک رابطه دو طرفه است که تحلیل انتخابات با عینک اقتصادی یک طرف رابطه و تاثیر اقتصاد و عوامل اقتصادی بر انتخابات در طرف دیگر این رابطه ایستاده‌اند. در این مقاله ما با عینک اقتصادی به بررسی پدیده انتخابات پرداختیم.
انتخابات در یک کشور را مي‌توان مانند بازاري شبیه‌سازی كرد که مولفه هایی مانند رای، احزاب و برنامه در آن یک مابه ازاي خارجی نیز در بازار دارند.
در اقتصاد «بنگاه» را به عنوان طرف عرضه مي‌شناسیم و نقش کلیدی برای آن قائل هستیم در حالی که «حزب» در فرآیند دموکراتیک نقش‌آفرینی مي‌نماید؛ بنابراين نقش احزاب بسیار حیاتی و مهم نشان داده شد. همچنین بیان شد که به دلیل خلأ ناشی از وجود احزاب واقعی در ایران، نقش تشکل‌ها و افراد مستقل افزایش مي‌یابد. در این چارچوب با ارائه مثالی رفتار مستقل‌ها را برپایه «بازی یکبار تکرار» بررسی كردیم و نشان دادیم که در این صورت شعارها و رفتارهای
مستقل‌ها چندان نتیجه بخش نخواهد بود. از طرف دیگر رفتار یک حزب را در چارچوب تلاش یک صاحب «برند» در جهت وجهه برند خود توصیف كردیم و نشان دادیم که با وجود احزاب مي‌توان امیدوار بود که روند دموکراتیک مطلوب‌تری داشت. اما وجود احزاب به تنهایی راهگشای روند دموکراتیک یک کشور نیست و عوامل فرهنگی و اقتصادی در این امر سهیم هستند؛ بنابراين از آنجا که در ایران به دلیل ساختار سیاسی و فرهنگی، احزاب نقش چندانی در روند دموکراتیک کشور ندارند در این بخش به بررسی و تحلیل آن خواهیم پرداخت.
• اقتصاد سیاسی احزاب در ایران
آنچه در ادبیات سیاسی به عنوان «حزب» شناخته مي‌شود نشانه‌هاي خاصی دارد. یک حزب بر اساس اشتراکات فکری تعدادی از «افراد همفکر» تشکیل مي‌شود. ایدئولوژی یک حزب معمولا منشعب از یک مانیفست فلسفی، اقتصادی یا مذهبی بوده که هدف آن به‌کارگیری ایدئولوژی حزب در روند حکومت‌داری یک کشور است. احزاب پس از تشکیل با ارائه مانیفست، تفکرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را در معرض عموم قرار مي‌دهند و مردم نیز براساس اشتراک نظر با احزاب به آنها گرایش پیدا مي‌کنند گرچه گاه ممکن است سال‌ها طول بکشد تا یک حزب بتواند پشتوانه اجتماعی مقبولی به‌دست آورد. از آنجا كه به دلیل پیچیدگی، زمانبری و طاقت‌فرسا بودن فعالیت‌هاي حزبی معمولا افرادی در متن کار حزبی قرار مي‌گیرند که دارای فکر و ایده جدید و صبر و حوصله فراوان باشند، معمولا نخبگان و روشنفکران در زمینه
حزب‌گرایی و تشکیل احزاب پیشرو هستند؛ بنابراین هر مقدار که فضا براي حضور نخبگان بهتر فراهم شود احزاب قوی‌تری به وجود خواهند آمد. شاید به همین دلیل است که معمولا در جوامع مختلف نخبگان سیاسی، اقتصادی آنها در احزاب حضور دارند و مدیریت احزاب بر عهده آنها است.
نکته دیگر این است که باید دانست تشکیل و مقبولیت یک حزب مانند هر کالای قابل فروشی در جامعه مي‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. به طور کلی حضور و اقبال یک حزب در جامعه از دریچه قانون «عرضه و تقاضا» قابل تحلیل است. ارائه یک حزب جدید به جامعه بايد براساس نیاز آن جامعه باشد تا مقبولیت خود را به دست آورد و در ادامه نیز خدمات قابل ارائه حزب به هواداران خود بايد باعث حفظ آنها و حتی گسترش سطح هواداران باشد. گرچه برخی از احزاب هم به طور سنتی دارای طرفداران خاصی هستند یا بعضی از احزاب از خاصیت کاریزمای ایدئولوژی‌هاي مذهبی جهت انسجام هواداران خود استفاده مي‌كنند. از این رو اقبال اجتماعی به یک حزب نمي‌تواند پدیده‌اي جدا از فرهنگ عمومی یک جامعه تلقی شود.
بر اساس آنچه در بخش اول اشاره شد، «فرهنگ» یکی از سه عامل موثر در پیشرفت یک جامعه است. در یک جامعه مذهبی، احزاب براي جذب اقبال عمومی متمسک به مذهب خواهند شد. همین رویکرد در یک جامعه سنتی نیز به چشم مي‌خورد. بنابراين پشتوانه اجتماعی احزاب معلولی از فرهنگ غالب آن کشور خواهد بود. ایران هم از این امر مستثنا نیست. شاید به همین دلیل است که به طور سنتی حزب گرایی در ایران با اقبال مناسبی مواجه نبوده که بخشی از این رویکرد به پشتوانه دیدگاه‌هاي مذهبی حاکم بر جامعه و بخش دیگر به دلیل نخبه‌گریزی و تبلیغات منفی دولت‌ها نسبت به احزاب است.
گرچه مهم‌ترین پشتوانه یک حزب پشتوانه اجتماعی آن است، اما پشتوانه اجتماعی به تنهایی نمي‌تواند متضمن موفقیت یک حزب باشد. یک حزب مانند یک قلب است که گرچه خوراک دموکراسی را به جامعه تزریق مي‌كند لکن بايد براي حیات خود نیز رگ تغذیه‌اي در نظر بگیرد. هر حزب جهت فعالیت‌هاي سیاسی و تبلیغاتی خود نیازمند «سرمایه» است. تامین مالی یک حزب بايد مناسب باشد تا بتواند در کورس رقابت با بقیه احزاب مثمرثمر باشد. اگر اقبال اجتماعی شرط لازم براي حضور احزاب فرض شود، تامین مالی شرط کافی آن است چه اینکه این دو بدون یکدیگر نمي‌توانند به تنهایی ضامن موفقیت یک حزب شوند.
حال اجازه دهید با توجه به دو مقوله فوق نگاهی به احزاب در ایران بیندازیم. در تمام دنیا حکومت‌ها و دولت‌ها فرزند احزاب هستند. به این معنا که ابتدا احزاب تشکیل شده و با ایجاد مقبولیت بین مردم و پیروزی در انتخابات زمام امور را در دست مي‌گیرند. لکن در ایران، احزاب بیشتر مولود دولت‌ها بوده‌اند. احزاب دولتی، چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، براي بهره‌برداری از موقعیت ایجاد شده، تشکیل شده‌اند تا بتوانند از رانت حضور در دولت استفاده كنند. دقیقا به همین دلیل است که احزاب نتوانسته‌اند در روند دموکراتیک کشور نقش مناسبی ایفا نمایند.
«حزب رستاخیز» و «حزب ملیون» در قبل از انقلاب از جمله این احزاب مي‌باشند که متشکل از دولتمردان زمان خود بوده‌اند. این احزاب به دلیل پیروی نکردن از قانون عرضه و تقاضا در عرصه سیاسی با اقبال عمومی مواجه نشده و پس از پایان حاکمیت دولت متبوع آنها، افول كرده‌اند. از طرف دیگر احزابی بوده‌اند که تشکیل آنها با رانت دولتی نبوده لکن به دلیل عدم به‌کارگیری نخبگان سیاسی یا تامین مالی نامناسب نتوانسته‌اند نقش‌آفرینی مناسبی داشته
باشند.
در جوامعی که احزاب قوی وجود دارد، مهم‌ترین منبع تامین مالی آنها بخش خصوصی و سرمایه‌داران است، ولی در کشور ما به دلیل آنکه اقتصاد کاملا دولتی است و بخش خصوصی قوی وجود ندارد امکان تامین مالی احزاب نزدیک به صفر است و عدم وجود یک حزب مستقل قوی هم به نوبه خود باعث گرایش مردم به افراد، و نه احزاب، مي‌شود. از طرف دیگر در صورت وجود بخش خصوصی قابل‌اتکا و علاقه‌مندی آنها به نقش‌آفرینی سیاسی به دلیل نگرش فرهنگی که نسبت به سرمایه‌داران و احزاب وجود دارد ریسک حمایت مالی از احزاب را بالا مي‌برد.
حال تصور کنید که اگر نامزدی مورد حمایت بخش‌هاي خصوصی هم قرار گیرد. در اين حالت نه‌تنها این یک ارزش محسوب نمي‌شود، بلکه مورد مذمت نیز قرار مي‌گیرد. همین تفکرات زمینه‌ساز بروز دولت‌هاي تک‌بعدی بوده و فاصله بین بخش خصوصی و دولت را افزایش داده است.
گرچه تحلیل عدم توفیق احزاب در ایران از مشروطه تا کنون نیازمند تحلیل شرایط برهه‌هاي تاریخی مختلفی بوده و از حوصله این بحث خارج است، لکن این مسجل است که عدم توفیق احزاب باعث بدبینی مردم به احزاب شده و از آن طرف عدم اقبال مردم به احزاب باعث شکل‌گیری احزاب ضعیف شده است و این چرخه همچنان ادامه دارد. شکل(1) به طور خلاصه چرخه احزاب در ایران را نشان مي‌دهد.
اگر چرخه فوق را به عنوان چرخه غالب در فرهنگ سیاسی کشور بپذیریم به نتایج چندان جالبی نخواهیم رسید. در این چرخه «مستقل بودن» ارزش محسوب شده و «وابستگی به احزاب» به عنوان ضد ارزش تلقی مي‌شود از همین رو است که در بیشتر انتخاباتی که تا کنون برگزار شده، «فرد»‌ها بوده‌اند که توانسته‌اند با تکیه بر امواج پوپولیستی به پیروزی در انتخابات برسند. این رویه از آن جهت دارای اشکال است که مردم به ایدئولوژی و مشي حکومت‌داری «فرد» رای مي‌دهند و در نتیجه با تغییر «فرد» سیاست‌ها و چارچوب‌هاي سیاسی کشور نیز تغییر مي‌كند. همچنین هنگامی که فردی به صورت مستقل به ریاست‌جمهوری مي‌رسد ظرفیت‌ها و تجربیات فراوانی را به دست مي‌آورد که با اتمام دوره ریاست‌جمهوری آن تجربیات در اختیار فرد دیگری قرار نمي‌گیرد؛ چرا که نفرات بعدی نیز مستقل پا به میدان سیاست گذاشته‌اند. در این حالت در هر دوره مردم به دنبال یک حلال برای مشکلات خود گشته و یک قهرمان را طلب مي‌کنند.
از آنجا که این قهرمان از تجربیات قبلی بی‌نصیب است نیاز به آزمایش روش‌های مدیریت بر اساس سعی و خطا خواهد داشت که هزینه‌هاي آن بر دوش مردم خواهد بود. این روند تا پایان دوره فرد ادامه یافته و با انتخاب فرد جدید این چرخه معیوب از ابتدا شروع خواهد شد. اما در یک سیستم حزبی، هر حزب از نقاط قوت و ضعف نفرات خود در زمان زمامداری استفاده كرده و براي بهبود وضعیت حزب از آنها استفاده خواهد نمود که در نهایت منجر به استفاده از تجربیات مزبور در اداره کشور خواهد شد.
از طرف دیگر از آنجا که پول و ثروت نمي‌توانند به صورت قانونی در روند دموکراتیک کشور عرض اندام كنند، صاحبان ثروت سعی كرده‌اند از روند‌هاي مخفی و بعضا غیرقانونی در روند دموکراتیک کشور تاثیرگذار باشند. از این رو است که پیوند نهان قدرت- ثروت شکل گرفته و زمینه فساد را به وجود مي‌آورد. در این حالت به دلیل روند غیرشفاف پیوند قدرت و ثروت امکان مبارزه با فساد نیز بسیار سخت خواهد شد.
دستاورد سیستم‌هاي دموکراتیک بی‌حزب، یا با احزاب غیرتاثیرگذار، چیزی جز سر دادن شعارهای غیرواقعی در زمان انتخابات نداشته که ثمره دادن چنین شعارهایی نیز کاملا نمایان است. در این شرایط نقد دوران گذشته نقل هر مجلسی خواهد بود.
ایجاد محرک‌هاي اقتصادی مانند سیاست‌هاي انبساطی و عدم بیان شفاف شاخص‌هاي اقتصادی در زمان انتخابات نیز در همین چارچوب قابل بررسی است علی‌الخصوص اینکه دولتی بخواهد در دوره دوم ریاست جمهوری قدرت خود را حفظ كند. به عنوان مثال ممکن است فردی در خصوص کاهش بیکاری برنامه‌اي ارائه دهد، اما مطمئنا از افزایش تورم که متناسب با کاهش بیکاری است سخنی به میان نمي‌آورد. یا به عنوان یک مثال دیگر مي‌توان گفت در یک انتخابات غیر حزبی، افراد با سر دادن شعارهایی در زمینه افزایش حقوق و مزایا برای اقشار مختلف سعی در جلب اعتماد رای دهندگان دارند که این امر خود نشانه دیگری از معیوب بودن چنین سیستمی است؛ چرا که افزایش هزینه‌هاي بخشی از دولت در حالت عادی میسر نخواهد بود، مگر با کاهش بخش دیگری از هزینه‌هاي دولت.
بیراه نیست که همه دولت‌ها در ابتدای مسیر خود وعده «ساختن بهشت برین» در کشور را سر خواهند داد در ادامه با توجه به پشتوانه ضعیف شعارهای خود اقدام به تخریب دولت‌های قبل كرده و مدام شعار «من یک ویرانه تحویل گرفتم» را مي‌دهند و در پایان امر، جهت توجیه وعده‌هاي تحقق نیافته خود، دست عوامل پشت پرده و «نگذاشتند کار کنم» را دخیل بدانند و تا وضع چنین باشد هیچ پیشرفت خاصی به وجود نخواهد آمد.

نتیجه‌گیری
در پایان باید گفت اگر بدون حزب نمي‌توان دموکراسی را تصور كرد با احزاب ناقص و ضعیف هم نمي‌توان به نتیجه مطلوب رسید، چه اینکه تاکنون نتیجه مثبتی از حضور احزاب در ایران مشاهده نشده است. گرچه ایجاد و تقویت احزاب در ایران به عنوان تنها راه‌ پیشرفت دموکراتیک نیست، اما مهم‌ترین قدم مي‌تواند باشد؛ به شرط آنکه شرایط فرهنگی و سیاسی لازم ایجاد شود. گرچه در صورت وجود احزاب نیز بايد فضای آزاد و رقابتی براي حضور آنها فراهم شده و با ارائه مجوز‌هاي لازم زمینه پشتیبانی مالی توسط بخش خصوصی نیز میسر شود.
* Narimani.meysam@gmail.com
** Mousavi@seisco.org

مراجع:
1. Daron Accmoglu, James. A.Rbinson, 2012, Why Nations Fail, Origins of Power, Prosperity, and Poverty
2. Hotelling, Harold, 1929, Stability in Competition
3. Acemoglu، Daron، 2008، Introduction to Modern Economic Growth ,Princeton
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
حماسه سیاسی زیر ذره‌بین
[h=1]تحلیل اقتصادی انتخابات[/h]

بهتر است فعالیت شبه‌حزبی به مرور تبدیل به احزاب فراگیر با بدنه مشخص شود تا بتواند تاثیر خود را نشان دهد

سید‌محمد‌هادی موسوی *
میثم نریمانی **
بخش سوم و پایانی
خلاصه بخش‌های قبل: در بخش‌های گذشته اشاره شد که رابطه اقتصاد و انتخابات یک رابطه دوطرفه است که تحلیل انتخابات با عینک اقتصادی یک طرف رابطه و تاثیر اقتصاد و عوامل اقتصادی بر انتخابات در طرف دیگر این رابطه ایستاده‌اند.
در بخش اول این مقاله ما با عینک اقتصادی به بررسی پدیده انتخابات پرداختیم و گفتیم که انتخابات در یک کشور را می‌توان به بازار شبیه‌سازی نمود و مولفه‌هایی مانند رای، احزاب، برنامه در آن یک مابه ازای خارجی نیز در بازار دارند. همچنین بیان شد که در اقتصاد «بنگاه» را به عنوان طرف عرضه می‌شناسیم و نقش کلیدی برای آن قائل هستیم در حالی که «حزب» در فرآیند دموکراتیک نقش‌آفرینی می‌کند بنابراین نقش احزاب بسیار حیاتی و مهم نشان داده شد. همچنین نشان دادیم که با وجود احزاب می‌توان امیدوار بود که روند دموکراتیک مطلوب‌تری داشت. اما وجود احزاب به تنهایی راهگشای روند دموکراتیک یک کشور نیست و عوامل فرهنگی و اقتصادی در این امر سهیم هستند. سپس در بخش دوم به آسیب‌شناسی احزاب در ایران پرداختیم و علل عدم موفقیت آنها را در دو عامل فرهنگی و اقتصادی جست‌وجو‌ کردیم. از لحاظ فرهنگی، تمایل چندانی به حضور احزاب در ایران وجود ندارد؛ چرا‌که اصطلاحا خیری از آنها به مردم نرسیده است. اشاره شد که به دلیل ساختار دولتی اقتصاد، مجالی برای حمایت بخش خصوصی از احزاب وجود ندارد بنابراین پشتوانه مالی احزاب بسیار ضعیف است و نمی‌تواند نقش‌آفرینی موثری داشته باشد. در این بخش با توجه به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 به تحلیل نتایج آن از نگاه اقتصادی خواهیم پرداخت.
انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92
محیط سیاسی کشور پس از انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 90 به سمت انتخابات ریاست‌جمهوری متمایل شد. گمانه‌زنی‌ها آغاز و افراد و تشکل‌های مختلف فعالیت‌های خود را شروع کردند. این روند در نهایت با حضور خیره‌کننده مردم در 24 خرداد ماه 1392 و انتخاب غیر‌قابل پیش‌بینی حجت‌الاسلام دکتر حسن روحانی به پایان رسید. هدف ما در این نوشتار، تحلیل اقتصادی انتخابات در دو برهه پیش از انتخابات و پس از انتخابات (تحلیل آرا فرد پیروز) خواهد بود.
همان‌گونه که در بخش قبلی بیان شد در انتخابات برگزار شده در ایران تاکنون احزاب نقش موثر و تاثیرگذاری نداشته‌اند که این معضل در انتخابات اخیر نیز به وضوح مشاهده شد. در این انتخابات وضعیت بدتر هم بود؛ چرا‌که حتی بسیاری از جبهه‌ها و تشکل‌ها،که در شرایط اخیر نقش احزاب رسمی را ایفا می‌کردند نیز نتوانستند حضور موثری در انتخابات داشته باشند. «جبهه ایثارگران انقلاب اسلامی»، «جبهه پایداری»، «جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی»، «حزب مردم سالاری»، «جبهه پیروان امام و رهبری» و مواردی از این قبیل کاندیدای مختص به خود را در این انتخابات نداشتند. پس از آنکه کاندیدای مد نظر این تشکل‌ها نتوانست از فیلتر شورای نگهبان عبور نمایند بالاجبار مجبور به حمایت از کاندیدای دیگری شدند که به عقاید آنها نزدیک‌تر بود. بنابراین حداقل تلاش‌هایی که برای تکمیل فعالیت حزبی شکل گرفته بود نیز عملا بی‌نتیجه ماند و به جز یک مورد، فعالیت حزبی خاصی در این انتخابات مشاهده نشد.
پیش از انتخابات
قبل از بررسی اتفاقات قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر نیاز است توجهی به دوره‌های قبلی انتخابات و اتفاقات آن بیندازیم. در سال 84 دولتی بر سر کار آمد که مانند بقیه دولت‌ها شعارهای بسیاری را سر داد. شعارهایی که توانست موج بزرگی در توده مردم ایجاد کند و اقبال عمومی به آن دولت را افزایش دهد. شاید بتوان گفت در سال 84 به قدرت رسیدن «دولت مهرورز» نتیجه یک فرآیند اجتماعی و نه سیاسی بود. به عبارت دیگر گرچه پیروز انتخابات از دل یک فرآیند سیاسی مشخص شد، لکن مولفه‌های دیگر عامل پیروزی آن دوره بودند. نقش عوامل سیاسی در آن دوره تقریبا قابل اغماض است؛ چراکه در آن انتخابات هیچ یک از نامزدهایی که کار تشکیلاتی و سیاسی انجام داده بودند به پیروزی نرسیدند و برعکس نامزدی که کمترین تشکیلات سیاسی و حزبی را داشت به پیروزی رسید. شاید بتوان یکی از علل آن پیروزی را در نظریه کشش قدرت(Power Elasticity) «رابینس» دانست. بر اساس نظر وی «هر‌چه اقتصاد متکی به یک منبع باشد، قدرت سیاسی کشش کمتری خواهد داشت بنابراین در جریان انتخابات، بازی با این منابع و دادن وعده‌های بزرگ‌تر، امکان جذب رای و قدرت بیشتری را برای نامزدها فراهم می‌آورد.» به عبارت دیگر در شرایطی که اقتصاد تک منبعی وجود دارد پوپولیسم تقویت می‌شود. در این شرایط نامزدها بر وعده‌های آنچنانی و عامه‌پسند تکیه می‌کنند؛ چرا‌که می‌دانند منبع محکمی برای تحقق وعده‌های خود دارند. جهت درک بهتر کافی است مناظره انتخابات‌های ریاست‌جمهوری در ایالات متحده آمریکا و کشورهای جهان سوم مانند ایران را مقایسه نمایید. به عنوان مثال در آمریکا در مناظره‌ها بر سر افزایش یا کاهش چند درصدی نرخ مالیات جهت تامین منابع مالی دولت بحث می‌شود؛ در حالی که در کشوری مانند ایران بر سر نحوه مصرف درآمدهای نفتی مسابقه گذاشته می‌شود. همان‌طور که در بخش دوم مقاله اشاره شد در این حالت، بازیگران چندانی در عرصه سیاست وجود ندارند بنابراین فضای انتخاباتی نه تنها سیاسی نبوده، بلکه فضا، فضای قهرمان پروری می‌شود و یک فرد قهرمان با دادن شعارهای عامه‌پسند می‌تواند آرا را به سمت خود متمایل سازد. مشابه همین فضا در انتخابات اخیر نیز مشاهده می‌شود، چرا که در این دوره نیز به جز یک مورد، که بعدا به آن اشاره خواهیم کرد، فعالیت سیاسی و حزبی خاصی صورت نگرفت و بیشتر افراد به صورت مستقل حضور وتلاش داشتند تا با شعارهای خود بتوانند آرا را جلب کنند. حال این سوال ایجاد می‌شود که با فرض صحت مطالب فوق، شعارهای انتخاباتی سال 84 چه تاثیری در انتخابات سال 92 دارد. جواب سوال را باید در نظریه «چرخه‌های اقتصادی» جست. بر اساس این نظریه وضعیت سیاسی، اقتصادی قبل از انتخابات به دو صورت «افزایش یا کاهش سطح مشارکت» و «انتخاب فرد مطلوب» موثر خواهد بود. بر‌اساس این نظریه عدم تحقق شعارهای سال 84 و وخامت اوضاع اقتصادی که ناشی از اتکای دولت به منابع نفتی بوده است باعث شد تا سطح مشارکت مردم از سطح انتظار فراتر رود و نتیجه انتخابات نیز تمایل مردم به بهبود وضعیت اقتصادی را نشان داد. معمولا در دو جامعه سطح مشارکت پایین است. یکی جامعه‌ای که نیاز به تغییر در آن احساس نمی‌شود؛ جوامعی مانند کشورهای اسکاندیناوی که شاخص‌های زندگی بالایی دارند عمدتا سطح مشارکت آنها در انتخابات کم است. از طرف دیگر، کشورهایی که امید به تغییرات و بهبود وضعیت موجود در آنها وجود نداشته باشد نیز سطح مشارکت پایینی را تجربه می‌کنند.
شاید بتوان از همین نظریه جهت توجیه سطح مشارکت مردم در انتخابات اخیر استفاده کرد. کاملا واضح است پس از مشکلات اخیر اقتصادی و سیاسی کشور امید مردم به تغییر وضع موجود باعث شد سطح مشارکت بیش از پیش‌بینی‌ها باشد. کافی است به صف‌های طولانی مردم تا پاسی از شب دقت کنیم تا بدانیم که شاید برای اولین بار مردم توانستند منافع جمعی را بر منافع فردی ترجیح دهند و با تحمل سختی رای خود را به صندوق بیندازند.
زمان انتخابات
پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری اتفاقی نبود که چندان قابل پیش‌بینی باشد. کمتر کسی را می‌توان یافت که چنین اتفاقی را پیش‌بینی کرده باشد. از آنجا که اقتصاددانان معمولا اتفاقات را پس از وقوع آن توجیه می‌کنند ما نیز به تحلیل نتایج انتخابات از نگاه اقتصادی خواهیم پرداخت.
گرچه تحلیل نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری معلول عوامل فراوانی است اما از دیدگاه اقتصادی دو نظریه می‌تواند این نتایج را توجیه نماید؛ نظریه «رای میانه» بلک و داونزو نظریه داونز و هتلینگ. بر اساس نظریه رای میانه «انتخابات در نهایت میانه گرا است. اقبال به سیاستمدار یا حزبی که در دو سوی افراط عرصه سیاست باشد کم خواهد بود». این نظریه می‌تواند اقبال مردم به «مشی‌اعتدال» را توجیه نماید. این نظریه بیان می‌دارد که اعتدال‌گرایی در نهایت به نتیجه خواهد رسید به این معنی که پیروزی اعتدال زمانی خواهد بود که جامعه از افراط‌ها و تفریط‌ها به ستوه آمده باشد. اگر دو دوره ریاست‌جمهوری قبلی را به عنوان نماد افراط و تفریط در نظر بگیریم شاید بتوانیم اقبال به اعتدال در این دوره را توجیه نماییم. شعارهای اعتدال گرایانه دکتر روحانی در تبلیغات و به خصوص در مناظره‌ها باعث شد که مردم به وی اقبال بیشتری نشان داده و نارضایتی خود را از وضعیت به وجود آمده بروز دهند. اعتدال‌گرایی نامزد پیروز به معنای افراط گرایی دیگر نامزدها نیست، چه اینکه برخی از آنها نیز افراط و تفریط در کشور را مورد نقد قرار داده و در شعارهای خود به آن اشاره می‌کردند؛ اما میانه روی دکتر روحانی و حمایت دوجانبه اصلاح‌طلبان و برخی اصولگرایان نشان داد که ایشان می‌تواند شعار اعتدال گرايي را محقق سازد.
از طرف دیگر بر اساس نظریه داونز و هتلینگ، «نامزدی رای می‌آورد که نزدیک‌ترین وضعیت به میانه ایدئولوژی رای‌دهندگان باشد. احزاب و نامزدهایی که دور از ایدئولوژی مردم (رای‌دهندگان) قرار دارند، حذف می‌شوند.» چنانچه بخواهیم این نظریه را مبنا قرار دهیم باید متوجه باشیم که همین نظریه در انتخابات دوره‌های قبل نیز صادق بوده است. در این حالت با یک چالش اساسی مواجه خواهیم شد که ایدئولوژی مردم در سال 76 با ایدئولوژی آنها در سال 84 چه قدر تفاوت داشت؟ حداقل جوابی که می‌توان داد این است که ایدئولوژی آنها طی این سال‌ها تغییر یافته است که این جمله شاید جمله مناسبی نباشد چرا که ایدئولوژی مردم در سال 92 نیز تغییر یافته پس نتیجه می‌گیریم حداقل هر 8 سال یک بار این ایدئولوژی تغییر می‌کند.
واقعیت این است که ایدئولوژی به معنای کلاسیک آن در جامعه ایران وجود ندارد. عدم وجود مکاتب فکری مشخص و احزاب دارای مانیفست تعریف شده، باعث می‌شود تا مردم در هر دوره انتخابات بسته به شرایط آن دوره به یک نوع فکر گرایش پیدا کنند، چرا که در هر دوره نیازمند یک قهرمان برای بهبود شرایط موجود هستند و هر کس که بتواند آینده بهتری برای آنها ترسیم کند مورد توجه آنها قرار می‌گیرد. اما در انتخابات اخیر که دو نوع تفکر در انتخابات وجود داشت تفکر میانه به پیروزی رسید. بعید نیست که بخشی از اصولگرایان سنتی و بخش عمده‌ای از اصلاح طلبان به دکتر روحانی رای داده‌اند و از همه مهم‌تر رای بخش عمده‌ای از توده مردم به دلیل میانه‌گرایی تفکرات دکتر روحانی به سمت وی متمایل شده است.
نکته قابل توجه و تحسین‌بر‌انگیز در این انتخابات آن بود که برای اولین بار رفتار حزبی در انتخابات کشور ما مشاهده شد. دکتر روحانی تا پیش از این انتخابات از لحاظ سیاسی یک راست سنتی محسوب می‌شد از این رو نباید مورد توجه اصلاح‌طلبان قرار می‌گرفت؛ چراکه شعارها و تفکرات وی همخوانی چندانی با آنها نداشت. آنچه قابل توجه است این است که با همه این تفاوت‌ها بدنه اصلاح طلبان بر اساس نظر بزرگان اصلاح طلب و بدون در نظر گرفتن «فرد» اقدام به رای دادن به وی کردند. گرچه این رفتار انتخاباتی نمونه کامل تحزب گرایی نیست، اما نوید آینده‌ای بهتر در این حوزه را خواهد داد که رای دهندگان با توجه به منطق حزب یا گروه مورد علاقه خود فارغ از نام افراد اقدام به رای‌دهی و تبلیغ نمایند. مشابه همین رفتار در انتخابات شوراها نیز مشاهده می‌شد که افراد به رای دادن به لیست گروه‌های موردنظر خود تشویق می‌شدند.
نتیجه‌گیری:
در پایان باید گفت گرچه تحلیل آرای یک انتخابات متاثر از عوامل بسیار زیادی است، اما بر‌اساس نظریه‌های موجود اقتصاد انتخابات می‌توان نتیجه گرفت که معمولا نتایج انتخابات در طولانی مدت به سمت همگرایی و تعادل پیش خواهد رفت که نوید‌بخش روزهای خوب خواهد بود. گرچه در انتخابات‌های آینده باید منتظر فرازونشیب‌های دیگری بود تا در نهایت به تعادل‌گرایی برسیم.
هنوز هم بازی الاکلنگی جناح چپ با پرچم «اصلاح‌طلب» و جناح راست با پرچم «اصولگرا» در جامعه وجود دارد همچنانکه گردش قدرت در سال‌های اخیر نیز بین این دو جناح بوده است. در حال حاضر رفتار این دو جناح و طرفداران آنها می‌تواند یک رفتار «شبه‌حزبی» تفسیر شود که در حال حاضر عمده فعالیت آنها بیشتر بر اساس ریش‌سفیدی بزرگان است. در این حالت که فعالیت تشکیلاتی مدونی وجود ندارد فعالیت‌های رادیکالی در هر دو جناح تشدید می‌شود که نتایج چندان جالبی نخواهد داشت. بنابراین بهتر است همین فعالیت شبه‌حزبی به مرور تبدیل به احزاب فراگیر با بدنه مشخص گردد تا بتواند تاثیر خود را نشان دهد.
*Mousavi@seisco.org
**Narimani.meysam@gmail.com
نمودار
شاخص خرید مدیران
Purchasing Managers Index (PMI)I
شاخص محاسباتی بر اساس بررسی‌های متنوعی است که چشم‌اندازی از شرایط کسب‌وکار از جمله استخدام، تولید، سفارش‌های جدید، قیمت‌ها، تحویل کالا و سطوح موجودی ارائه می‌کند.
این شاخص در ارزیابی سلامت اقتصادی بسیار مهم است به این دلیل که کسب‌وکار به سرعت در برابر شرایط بازار واکنش نشان می‌دهد و مدیران این بخش در تصمیم‌گیری خود به این شاخص نیاز دارند.
 
بالا