در اوايل قرن هفتم هجرى مغولان ايران را اشغال کردند و پس از چندى که در ايران بودند تحت تأثير و فرهنگ ايرانى قرار گرفتند.
سلسلهٔ ايلخانان مغول، دورهاى را در هنر ايران آغاز کرد که تأثيرات زيادى از هنر شرق دور گرفت. ايران در زمان فتوحات مغول، يک گذشتهٔ فرهنگ اسلامى بالغ بر پانصد سال را از سرگذرانده بود. با پذيرش دين اسلام از جانب مغولان، احداث بناهاى مذهبى و يا ترسيم خرابىهاى گذشته آغاز شد. و آنها اين فرهنگ اسلامى را جذب نمودند. بهدليل روابط مغولان با شرق دور، هنرهاى شمايلنگاري، نگارگري، سفالگرى و ساير هنرهاى تزئينى با الهام از هنر شرق دور در هنرهاى دورهٔ ايلخانان منعکس گرديد.
نخستين تهاجم مغولها بخشهاى شمالى ايران را به زير سلطه در آورد. و اوگتاى جانشينِ چنگيزخان، ايران را بهطور کامل فتح کرد. تنها مرکز تشکيلاتى مغولان در خراسان مستقر بود. با آمدن هلاکوخان در ۶۵۴ حکومت واقعى مغولان در ايران آغاز شد و نواحى خراسان، آذربايجان، عراق، گرجستان، ارمنستان و بخشى از آسياى صغير تحت سلطهٔ آنها درآمد. هلاکو بغداد را نيز متصرف شد و بر سلطهٔ عباسى خاتمه داد.
از زمانىکه حکام مغول شروع به بازسازى ايران ويران شده کردند، از برخوردِ فرهنگهاى مختلف حمايت نمودند و هنرمند و پيشهوران و دانشمندان و نويسندگان، سرزمينهاى مختلف را به دربار خود جذب نمودند. در اين دوره کسانى چون مولانا جلالالدين روحى و سعدى شيرازى ظهور کردند و در واقع شعر عرفانى به اوج عظمت خود رسيد.
از حوادث مهم اين عصر انتشار زبان فارسى در خارج از ايران بود. بهطورىکه زبان رسمى امپراتورى عظيم مغول گرديد و از يک طرف در هند و ماوراءالنهر و از سويى در آسياى صغير رواج يافت.
اصفهان،جزئى از محراب مسجد جامع،1310م
نقاشى
تأثيرات شرق دور در نقاشى اين دوره کاملاً مشهود است. طرحهاى منقوش و گرايشهاى سنن نقاشى سلسلههاى بزرگ سونگ و يوان چين، روح تزئينى و اسلوب خطى ايران را تحت سلطهٔ خود در آورد، چرا که فرهنگ نقاشى مغولان کاملاً متکى بر چين بود. مهمترين مرکز نقاشى ايلخانى تبريز بود.
شاخصترين مشخصه و عناصر مهم تأثيرات نقاشى چين، مفهوم جديد از فضا و احساس زنده و رمانتيک از طبيعت بود. احساس ايرانى رنگها را بکار گرفت و خاکسترىها زندهتر و جاندار تر شد. پيکرههاى انسانى با ظرافت ملاحت و تناسبات واقعىتر کار شد. چين و شکن جامهها عمق پيدا کرد، موضوعات گوناگون زندهتر و جاندار تر شد. پيکرههاى انسانى با ظرافت ملاحت و تناسبات واقعىتر کار شد. چينوشکن جامهها عمق پيدا کرد، موضوعات گوناگون شده آسمان با ابرهاى سفيد درهم و اشکال پيچيده و درهم حالت زندهاى يافت و سطح آب حالت اسفنجى پيدا کرد و نور در آن ظاهر شد. حيوانات صراحت و روشنى پيدا کردند. اسب در اين نگارهها از پيکرههاى مطلوب بود. نقاشى در معمارى نيز ادامه يافت.
مويه اسکندر، بر روى برگى از شاهنامه.مکتب تبريز ، اوايل قرن چهاردهم.رنگ و طلا روى کاغذ ، واشنگتن دي.سى ، نگارخانه هنرى فرير
سفالگرى و فلزکارى
فعاليت سفالگرى در ايران بر اثر حمله و ويرانى مغولان در شهر رى متوقف شد؛ اما در کاشان پس از تحمل صدمات سخت ادامه يافت. در تهاجم نخستين مغولان شهر نيشابور با خاک يکسان شد. در سدههاى هفتم و هشتم مرکزيت سفال به تخت سليمان - سلطانآباد و ورامين انتقال يافت. مىتوان اين دوران را عصر تجديد حيات سفال لعابدار دانست. سفال مينايى ابداع دورهٔ ايلخانى بود که نخستين بار در معمارى گنبد مراغه آشکار گرديد. سپس در اصفهان و کاشان ساخت اين سفالهاى مينايى ادامه يافت. اين نوع سفالها بيشتر براى ايجاد کاشىهاى معرق و تزئين بناها به ويژه بناهاى مذهبى بکار مىرفت.
تزئين برجستهکارى که قبلاً فقط در حواشى کتيبهها بکار مىرفت به فراوانى مورد بهرهبردارى قرار گرفت. از اين به بعد اصطلاح کاشى رواج زيادى يافت.
کاشى زرين فام ستاره شکل،29-1328م، لندن،موزه بريتانيا
در زمان تسلط مغولان بر ايران هنر فلزکارى به کمال نسبى دست يافت و در عهد ايخانان با همان قدرت و زيبايى به حيات خويش ادامه داد.
از ويژگىهاى فلزکارى دوره ايلخانى تلفيق سبک ايرانى با سبک بينالنهرين است؛ با اشکال کمابيش روشن و مشخص. از طرفى خاتمکارى فلزى بينالنهرين با الهام از تکنيک ايرانى توسعه يافت.
منبع:aftabir
سلسلهٔ ايلخانان مغول، دورهاى را در هنر ايران آغاز کرد که تأثيرات زيادى از هنر شرق دور گرفت. ايران در زمان فتوحات مغول، يک گذشتهٔ فرهنگ اسلامى بالغ بر پانصد سال را از سرگذرانده بود. با پذيرش دين اسلام از جانب مغولان، احداث بناهاى مذهبى و يا ترسيم خرابىهاى گذشته آغاز شد. و آنها اين فرهنگ اسلامى را جذب نمودند. بهدليل روابط مغولان با شرق دور، هنرهاى شمايلنگاري، نگارگري، سفالگرى و ساير هنرهاى تزئينى با الهام از هنر شرق دور در هنرهاى دورهٔ ايلخانان منعکس گرديد.
نخستين تهاجم مغولها بخشهاى شمالى ايران را به زير سلطه در آورد. و اوگتاى جانشينِ چنگيزخان، ايران را بهطور کامل فتح کرد. تنها مرکز تشکيلاتى مغولان در خراسان مستقر بود. با آمدن هلاکوخان در ۶۵۴ حکومت واقعى مغولان در ايران آغاز شد و نواحى خراسان، آذربايجان، عراق، گرجستان، ارمنستان و بخشى از آسياى صغير تحت سلطهٔ آنها درآمد. هلاکو بغداد را نيز متصرف شد و بر سلطهٔ عباسى خاتمه داد.
از زمانىکه حکام مغول شروع به بازسازى ايران ويران شده کردند، از برخوردِ فرهنگهاى مختلف حمايت نمودند و هنرمند و پيشهوران و دانشمندان و نويسندگان، سرزمينهاى مختلف را به دربار خود جذب نمودند. در اين دوره کسانى چون مولانا جلالالدين روحى و سعدى شيرازى ظهور کردند و در واقع شعر عرفانى به اوج عظمت خود رسيد.
از حوادث مهم اين عصر انتشار زبان فارسى در خارج از ايران بود. بهطورىکه زبان رسمى امپراتورى عظيم مغول گرديد و از يک طرف در هند و ماوراءالنهر و از سويى در آسياى صغير رواج يافت.

اصفهان،جزئى از محراب مسجد جامع،1310م
نقاشى
تأثيرات شرق دور در نقاشى اين دوره کاملاً مشهود است. طرحهاى منقوش و گرايشهاى سنن نقاشى سلسلههاى بزرگ سونگ و يوان چين، روح تزئينى و اسلوب خطى ايران را تحت سلطهٔ خود در آورد، چرا که فرهنگ نقاشى مغولان کاملاً متکى بر چين بود. مهمترين مرکز نقاشى ايلخانى تبريز بود.
شاخصترين مشخصه و عناصر مهم تأثيرات نقاشى چين، مفهوم جديد از فضا و احساس زنده و رمانتيک از طبيعت بود. احساس ايرانى رنگها را بکار گرفت و خاکسترىها زندهتر و جاندار تر شد. پيکرههاى انسانى با ظرافت ملاحت و تناسبات واقعىتر کار شد. چين و شکن جامهها عمق پيدا کرد، موضوعات گوناگون زندهتر و جاندار تر شد. پيکرههاى انسانى با ظرافت ملاحت و تناسبات واقعىتر کار شد. چينوشکن جامهها عمق پيدا کرد، موضوعات گوناگون شده آسمان با ابرهاى سفيد درهم و اشکال پيچيده و درهم حالت زندهاى يافت و سطح آب حالت اسفنجى پيدا کرد و نور در آن ظاهر شد. حيوانات صراحت و روشنى پيدا کردند. اسب در اين نگارهها از پيکرههاى مطلوب بود. نقاشى در معمارى نيز ادامه يافت.

مويه اسکندر، بر روى برگى از شاهنامه.مکتب تبريز ، اوايل قرن چهاردهم.رنگ و طلا روى کاغذ ، واشنگتن دي.سى ، نگارخانه هنرى فرير
سفالگرى و فلزکارى
فعاليت سفالگرى در ايران بر اثر حمله و ويرانى مغولان در شهر رى متوقف شد؛ اما در کاشان پس از تحمل صدمات سخت ادامه يافت. در تهاجم نخستين مغولان شهر نيشابور با خاک يکسان شد. در سدههاى هفتم و هشتم مرکزيت سفال به تخت سليمان - سلطانآباد و ورامين انتقال يافت. مىتوان اين دوران را عصر تجديد حيات سفال لعابدار دانست. سفال مينايى ابداع دورهٔ ايلخانى بود که نخستين بار در معمارى گنبد مراغه آشکار گرديد. سپس در اصفهان و کاشان ساخت اين سفالهاى مينايى ادامه يافت. اين نوع سفالها بيشتر براى ايجاد کاشىهاى معرق و تزئين بناها به ويژه بناهاى مذهبى بکار مىرفت.
تزئين برجستهکارى که قبلاً فقط در حواشى کتيبهها بکار مىرفت به فراوانى مورد بهرهبردارى قرار گرفت. از اين به بعد اصطلاح کاشى رواج زيادى يافت.

کاشى زرين فام ستاره شکل،29-1328م، لندن،موزه بريتانيا
در زمان تسلط مغولان بر ايران هنر فلزکارى به کمال نسبى دست يافت و در عهد ايخانان با همان قدرت و زيبايى به حيات خويش ادامه داد.
از ويژگىهاى فلزکارى دوره ايلخانى تلفيق سبک ايرانى با سبک بينالنهرين است؛ با اشکال کمابيش روشن و مشخص. از طرفى خاتمکارى فلزى بينالنهرين با الهام از تکنيک ايرانى توسعه يافت.
منبع:aftabir