افشاریان، نام دودمانی ایرانی(۱۱۶۳-۱۱۴۸ قمری و ۱۷۹۶-۱۷۳۶ میلادی) و اعضای یک سلسله ترکتبار بودند که بر ایران فرمانروایی کردند. بنیادگذار این دودمان نادرشاه افشار بود. نادرشاه از ایل افشار است، دستهای از ترکهای اوغوز که در اوایل دوره صفوی برای حفاظت ار مرزهای ایران در برابر هجوم ازبکها و ترکمنها از کردستان(در شمال غرب ایران و شرق ترکیه کنونی)، به خراسان کوچانده شدند.
نادرشاه افشار در سال ۱۰۶۶ خورشیدی در ایل افشار در درگز در شمال خراسان به دنیا آمد. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم میشد: یکی قاسملو و دیگری ارخلو ؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفهارخلو را شاه اسماعیل ازکردستان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسونادغام گشتند. نام اصلی او نادرقلی بود و هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبکهایخوارزمبه اسارت آنها در آمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیوردباباعلی بیگ بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگنامید. در این هنگام افغانها به رهبری محمود افغاناصفهان را تصرف کرده بودند و شاه سلطان حسین صفوی را به قتل رساندند. با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او به نام شاه تهماسب دوم صفوی که از اصفهان به قزوین گریخته بود خود را پادشاه ایران خواند(۱۱۳۵ ه.ق) ولی حکام نواحی گوناگون کشور حاضر به اطاعت از او نشدند. محمود افغان نیز که تنها بر اصفهان و نواحی اطراف آن حکومت میکرد کمی بعد بدست پسر عمویش به نام اشرف افغان به قتل رسید(۱۱۳۷ ه.ق). همزمان با این اوضاع و احوال نادر که از میزان نفوذ خاندان صفوی در میان مردم آگاه بود، به شاه تهماسب دوم پیوست و سردار سپاه او شد(۱۱۳۹ ه.ق.). سپس خراسان را به تصرف خود در آورد. فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرت گیری نادرقلی بیگ شد ولی نادر در سال ۱۷۲۶ پشتیبانی شاه طهماسبصفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاه قلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرده توانست ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان بر پا نماید. شاه طهماسب نیز، نادر قلی را والی خود در خراسان اعلام کرد و پس از آن نادر نام خود را به طهماسب قلی تغییر داد. سال بعد او مناسباتش با شاه طهماسب را قطع کرده و بعد از سرکوب چند ایل ترک به حکمرانی کامل خراسان میرسد. آنگاه برای به قدرت رساندن شاه طهماسب با افغانها وارد جنگ شده در ۱۷۲۹ رییس افغانها یعنی اشرف افغان را در مهماندوست در نزدیکی دامغان(طی نبرد دامغان) و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و سپس در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود. بدین ترتیب پس از هفت سال شورش افغانها به پایان رسید(۱۱۴۲ ه.ق).
، امپراطوری ایران در سال ۱۱۲۶ خورشیدی (۱۱۶۰ قمری) در زمان دودمان افشاریان.
سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روسها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه کاره رها کرده به آن سامان رفت. شاه تهماسب صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد. در سال ۱۱۴۵ ه.ق. به دنبال یک قرارداد میان شاه طهماسب و دولت عثمانی که بخشی از آذربایجان را به آن دولت وا گذار میکرد، نادر رهبران ایلها را که پشتیبان صفویه بودند در یک جا جمع نمود و با یاری آنها طهماسب را از شاهی برکنار گردانیده پسر خردسالش به نام عباس(شاه عباس سوم) را به جانشینی برگزید و خود را نایب السلطنه نامید. اما در واقع قدرت اصلی در دست نادر بود. نادر شاه در عرض دو سال کل آذربایجان و گرجستان را ازعثمانیان پس گرفت و عثمانیان را به سختی شکست داد.
معماري ايران در دوره افشاريه و بويژه دوره سلطنت نادرشاه افشار پيشرفت چنداني نداشت. دراين دوره سبك جديدي در تاريخ معماري ايران مشاهده نميشود و معماران بيشتر شيوه معماري عهد صفويه را ادامه دادند با اين حال برخي شواهد حكايت از آن دارد كه در صورت آرامش محيط اجتماعي و سياسي اين هنر ميتوانست حتي به دستاوردهاي مهمي نيز نايل آيد. ظاهرا نادرشاه خود از اقدامات عمراني سر رشتهاي داشته و به شهرسازي و نوآوري در هنر معماري و شهرسازي چندان نيز بيتوجه نبوده است. احداث شهر نادر آباد در برابر شهر قندهار از مهمترين تلاشهاي اين فاتح خونريز درتوسعه هنر معماري بود. وي در هنگام محاصره قندهار در مقابل آن شهر جديدي را پيافكند كه از كليه امكانات رفاهي آن روزگار برخوردار بوده است: (به معماري رأي رزين و مهندسيطبع سعادت قرين قلعه وسيعه مشتمل بر عمارات رفيعه و بازار و چارسو و آب انبار و حمامات و رباطات و مساجد و قهوهخانه طرح افكند...) نادر گويا پس از فتح دهلي نو بسياري از معماران و بنايان هنري را با خود به ايران آورد و اين معماران عمارت نويي در مناطق مختلف ايران از جمله نادرآباد احداث كردند. نادرشاه همچنين مجموعهاي از ساختمانهاي باشكوه و مجلل را در شهر رادكان بنا نهاد كه به گفته ميرزا مهدي خان استرآبادي(... در نزهت و صفا بيشبه و نظير و در رفعت و اعتلا رشگ خورنق و سدير) بوده است. بناي شهر خيوق آباد در مجاورت ابيورد را نيز به نادر نسبت دادهاند. اوج هنر معماري اين دوره در مجموعه ساختمانهاي باشكوه كلات نادري تجلي مييابد. در اين عمارات معماران نهايت سعي و تلاش خود را به خرج دادند و از سبكهاي معماري سلجوقي، تيموري، ايلخانان مغول و صفويه نيز بهره گرفتند. شهر قزوين از شهرهايي بود كه نادر آثار معماري و ساختماني متعددي در آن بوجود آورد و تلاش داشت آن را به اصفهان زمان شاه عباس اول صفوي مبدل سازد. مورخان هم دوره نادر از ساختمان قصري در اين شهر ياد ميكنند كه توسط نادر احداث شده و به عاليقاپوي اصفهان شباهت زيادي داشته است. ريزهكاريهاي هنري اين كاخ شامل مقرنسكاري، نقاشي تصاوير زيبا بر ديوارهاي داخلي، مينياتور و شيشههاي زيباي رنگي آشكارا دنباله سبك صفوي است و نوع آرايش آن به سبك هندي نزديك شده است. ظاهرا نادر شاه پس از مراجعت از هندوستان اين كاخ زيبا را احداث نموده و آن را با باغهاي پر درخت و خيابانهاي زيبا مزين ساخته بود. علاوه بر قزوين نادرشاه در اشرف مازندران نيز قصري به نام چهل ستون احداث نمود كه آن نيز رقابتي آشكار با شاه عباس قلمداد شده است.
مقبرهاي كه نادر در مشهد بنا كرد و سپس آن را به پسرش رضاقلي ميرزا بخشيد نيز از بناهاي باشكوه اين دوره به شمار ميرود. وي پيش از لشكركشي به هند در خيابان شمالي آستان قدس رضوي در مشهد بناي كاملي مشتمل بر صحن وسيع و گنبد مرتفع و چهار ايوان و گلدسته و كاشيكاري زيبا احداث نمود ولي پس از چندي با شنيدن آوازه مقبره تيمور در سمرقند در فكر ساختن مقبره جديدي برآمد كه گنبد و ايوانها و گلدستههايش تماما از سنگ سياه درست شده باشد. گلدستهطلاكاري نادري كه در مقابل گلدسته عصر شاهرخ در مسجد گوهر شاد احداث گرديد از ديگر نمونههاي معماري عهد افشاريه محسوب ميگردد. نادر همچنين پس از بيرون راندن اشرف افغان از شيراز، آرامگاه حافظ و بقعه مقدسه شاه چراغ را تعمير نمود و در هنگام زيارت حرم مطهر حضرت علي(ع) كاشيكاري ديوار صحن حرم را مرمت كرد.
در مجموع ميتوان گفت در اين دوره با وجود اغتشاشات داخلي و لشكركشيهاي مداوم هنر معماري مسير خود را ادامه داد و اگرچه به نوآوري خاصي دست نيافت ولي با ره توشه برگرفته از عصر صفوي همچنان نقشآفريني خود را تداوم بخشيد. از ويژگيهاي معماري اين عصر توجه به تزئينات داخلي قصرها از جمله ترسيم نقشهاي ديواري، پوشاندن بناها از سنگهاي مرمر سياه، ايجاد ساختمانهاي استوانهاي مرتفع چند ضلعي با ستونهاي توكار و رونق گرفتن هنر سنگ تراشي است.در عهد افشاريه بويژه تراشيدن سنگ و بوجود آوردن قطعات صاف و يكدست پيشرفت كرد و در بسياري از ساختمانها از اين سنگهاي تراشيده شده استفاده شد. ظاهرا در دربار نادر تني چند از معماران بزرگ آن عهد مقام و منصب داشتهاند و حتي در جنگها نيز او را همراهي ميكردهاند. آقا محسن معمارباشي، آقازينالعابدين معمار باشي، قاسمعلي خان جلاير و استاد علي نقي مشهدي از معماران و مهندسان مشهور دوره نادرشاه افشار بودهاند كه بسياري از بناهاي عظيم عصر وي از جمله مجموعه كلات نادري را پديد آوردند. محققان و باستانشناسان مهمترين شاخصه معماري دوره افشاريه را نفوذ معماري هندي در ايران دانستهاند.
کاخ خورشید :
کاخ خورشید در سال ۱۱۵۱ هـ.ق، به دستور نادرشاه جهت اقامت و خزانه برای جواهرات و غنایم درکلات ساخته شدهاست. این بنا مربوط به سالهای آغازین به قدرت رسیدن نادرشاه افشار میباشد. عملیات ساخت کاخ در تمام طول پادشاهی ادامه داشته و حتی تا آخرین سالهای حیات نادرشاه یعنی سال ۱۱۶۰ هجری قمری در دست ساخت بودهاست.زیرا کتیبه ثلث بسیار زیبای «سوره نباء» که در قسمت دور تا دور فضای گنبد نوشته شده به همین تاریخ اشاره دارد. این کاخ در وسط باغ بزرگی قرار دارد که شامل یک بنا در سه طبقهاست. ارتفاع آن در گذشته، حدود ۲۵ متر بودهاست اما در حال حاضر به علت خرابی طبقه سوم، ارتفاع آن بیش از ۲۰ متر نیست. طبقه اول آن ۸ ضلعی است که آن را روی چهار ردیف پلکان به شکل هرم بر پا کردهاند.ورودیهای کاخ، در اضلاع هشتگانه قرار دارد که به سالن اصلی کاخ منتهی می شود. این کاخ مجموعاً دارای ۱۲ اتاق است که داخل هراتاق نیز تزئیناتی از نقاشی و گچ بری دیده می شود. تا چند دهه پیش در میان این تزئینات، تصاویری از شاهزادگان نادری نیز وجود داشت. در وسط این بنای هشت ضلعی، برج استوانهای مانند، در دو طبقه قرار دارد که محل اقامت شاه و خانواده اش بودهاست. زیبایی این کاخ بیشتر در آرایش نمای خارجی کنگره دار ساختمان است که در آن معماری مغولی - هندی به چشم می خورد. داخل اتاقها با نقاشی و گچبری تزئین شدهاند. در وسط این بنا از سطح پشت بام برجی مدور با ترکهای شبیه نیم ستون معروف به خیاری احداث شدهاست.
توپ واقع شده در کاخ خورشید
نمایی از کاخ
[h=1]مسجد دو مناره سقز، یادگاری از دوره افشاریان در غرب ايران
[/h]
مسجد دو مناره سقز در بافت قديمی سقز واقع شده است، تاريخ احتمالی ساخت آن را پايان دوره افشاریان و آغاز دوره زندیه دانستهاند. بالای مسجد دو مناره بلند قرار دارد و به همين دليل به مسجد دو مناره شهرت یافته است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ايران(ايسنا)، منطقه كردستان، مسجد دو مناره سقز، واقع در محله ميان قلعه "ناو قهلا" و در دامنه تپهای تاريخی به نام نارين قلعه قرار دارد و تا چند سال پيش هم آثار قلعهای قديمی بالاتر از مسجد به چشم میخورد. اين مسجد دارای دو مناره نسبتاً بلند آجری بوده كه انتهای منارهها با شش ستون استوانهای به سقف منتهی میشوند. منارهها دارای تزئينات و كاشیكاریهای زيبایی هستند كه نقوش و تزئينات مناره شرقی با غربی متفاوت است. گمان بر اين است که منارهها به علت عدم ساخت همزمان آنها يا تخريب و سپس بازسازی مجدد يكی از آنها توسط معمار ديگری، با هم متفاوت هستند. در داخل مناره پلههايی مدور قرار داشته كه مؤذن با بالارفتن از آن اذان میگفته است. تحقيقات تاريخی روی مسجد نشان میدهد كه شالوده اصلی متعلق به دوره صفويه است كه در دورههای زنديه و قاجاريه تعمير و بازسازی شده است. مصالح به كار رفته در بنای اين مسجد شامل خشت خام، ملات گل، سنگهای لاشه و چوب است. احتمالا حوض خانه مسجد كه گنبدی بر فراز آن قرار دارد و محل وضوی نمازگزاران است؛ قديمیتر از مسجد كنونی و متعلق به دوران صفويه است. مسجد دارای شبستانی با چهار ستون قطور چوبی به نشانه چهار خليفه اهل سنت است. شبستان مسجد به مساحت تقريبی 130 متر مربع و جهت جنوبی در مسير قبله دارای سه پنجره بوده كه وسط آن محراب مسجد است و بههمت كارشناسان ميراث فرهنگی به سبك و سياق دوران قديمی مورد بازسازی قرار گرفته است. در داخل شبستان مسجد، سكويی به مساحت دو سوم طول شمالی شبستان وجود دارد كه محلی برای تدريس، بحث و گفتوگو و حتی استراحت مسافران بوده است. وجود اين گونه سكوها در مساجد قديمی سقز به چشم میخورد، برای نمونه مسجد تاريخی روستای مولانا آباد متعلق به حضرت شيخ حسن مولانا آبادی از علما و عرفای دوره زنديه را میتوان نام برد. در ضلع جنوب غربی، ايوان ستواندار، مصلای تابستانی ساخته شده، در ديوارهای مسجد از كاشیهای صابونكی با طرح سرو (درخت زندگی)، كار استاد علی اصفهانی برای تزئين استفاده شده است. بانی اصلی مسجد مطابق يكی از اسناد تاريخی شخصی به نام شيخ "حسن كاكه سور" بوده است، البته بعضی از معتمدين و قدمای شهر آن را منتسب به حضرت شيخ حسن مولانا آباد میدانند. در بيرون از فضای مسجد محل حوضخانه و وضوخانه قرار دارد كه آب آن توسط قناتی(كاريز) قديمی منشعب از چشمهای به نام كانی سفيد در پنج كيلومتری محل مسجد است كه بعد از طی مسيری طولانی و رفتن به حمام حاجی صالح از بناهای دوره صفوی به مسجد میرسد. حوض مسجد دارای گنبدی آجری با روزنهای مدور است و كف آن سنگ فرش است. اين مسجد و حوضخانه آن در سالهای اخير بهعنوان اثر ملی در فهرست آثار ملی كشور شناخته شدند.
منابع : http://sarzaminparsian.loxchat.com/
ویکی پدیا http://isna.ir/
بافت پارچههایی که در متن و نقوش آنها، نخهای گلابتون به کار گرفته شده بنا به روایات تاریخی به هفت هزار سال پیش میرسد.هرودودت مورخ مشهور یونانی نوشته است: «رومیان به خاطر زیبائی و اشتهار زربفتهای سنتی ایران همه ساله مبالغ هنگفتی میپرداختند.» فیلوسترات نیز گفته است: «اشکانیان، خانههای خود را با پردههای زری یراقدار که از پولکهای نقره و نقوش زرین، تزئین شده بود میآراستند.» بدون شک بافتن پارچههای زربفت، مانند قالی و گلیم از زمان هخامنشیان [در ایران] مرسوم بوده است زیرا در بسیاری از نقوش برجستهٔ تختجمشید، شوش و حتی پاسارگاد، نقوشی در حاشیههای لباس شاهنشاهان و درباریان به چشم میخورد که حاکی از این است که لباس آنها از پارچههای زربفت بوده، بهعلاوه در حاشیهٔ لباده و حاشیهٔ آستینها و یقهٔ لباس، قطعاتی از طلای ناب به شکل شیر، مرغ، ستاره با گل پنجپر و یا نقوش هندسی مانند مثلث و غیره میدوختند و بسیاری از این قطعات طلا، امروزه در موزه ایران باستان و موزههای دیگر دنیا موجود است که متعلق به عهد هخامنشی میباشد. از دوره ساسانیان نیز در کلیساها و موزههای خارج از ایران، نمونههای متعدد زری موجود است. زیرا زریهای دوره ساسانیان به قدری مورد توجه بود، که از تمام نقاط دنیا خواستار آن بودند و وقتی کسی به ایران مسافرت میکرد، بهترین هدیهای که میتوانست به میهن خود ببرد یک قطعه زری بود و به این طریق مثلاً باقیماندههای صلیب مسیح را صلیبیون در زریهای ایرانی میپیچیدند و به همراه خود به اروپا میبردند. از زریهای کهن ایرانی قطعاتی پارچه در موزههای لوور، متروپولیتن، کلیسای سنت ویکتور، لیون، سلطنتی لندن، واشنگتن، آرمیتاژ، لنینگراد و... نگهداری میشود که نمودار عظمت و اعتبار این هنر سنتی در ایران کهن است. فن زری بافی در دوران صفویه به منتهای کمال خود رسید.
زربفت در دوره افشاریان :
با سقوط صفویان بهدست افغانها، چراغ هنر ایران هم رو به خاموشی گرایید. افشاریه و زندیه و قاجاریان هم هیچ کاری برای نجات آن انجام ندادند. اگر دورهٔ قاجاریه را یکی از بدترین و دردآورترین دوران در طول تاریخ ایران در زمینهٔ صنعت نساجی و بافندگی پارچههای دستی و سنتی بدانیم، بجاست. از طرفی دورهٔ قاجار مصادف است با نهضت همه جانبهٔ کارخانههای پارچهبافی اروپا، همچنین پارچههای روسی که افراد سودجو با رضایت شاهان وقت بیرویه و ارزان وارد کشور میکردند و مانع برابری تولید کارگاههای دستی و سنتی با کارگاههای ماشینی میشد. صنعتگران و هنرمندان هم که نه حمایتی میشدند و نه بازاری برای فروش دست از کار کشیدند واین هنر چندین هزار ساله را بهدست فراموشی سپردند.