پیشینه ی نماد شیر و خورشید به دوران هخامنشیان و حتی پیش از آن می رسد و کهن ترین مستند موجود از آن کتیبه ای است مربوط به دوران خشایارشا که هم اینک در موزه ی "آرمیتاژ" لنینگراد(سن پیترز بورگ) روسیه نگاهداری می شود.
این نگاره شاه را در حالت احترام به شیری نشان می دهد که زنی بر روی آن جلوس کرده و بارقه هایی از نور (آنچنان که در روزگار ما هم قدسین را نمایش می دهند) وی را در بر دارد.

آنچه در نخستین برداشت بر بیننده آشکار می شود اینکه اگر شیر وخورشید نماد سلطنتی بود شاه را در حالت نیایش یا احترام نشان نمی داد چون هیچ پادشاهی آنچه را خود ساخته یا نمایشگر سلطنت اوست نیایش نمی کند.
برخی مورخین بر این باورند که در این تصویر شیر نماد میترا و خورشید (زنی که بر پشت شیر سوار است) نماد الهه "آناهیتا" می باشد.
مستندات باقی مانده از پارتیان نشان می دهد که در دوره ی اشکانی، خورشید بر روی درفش ملی ایران وجود داشته اما در آثار به دست آمده از دوران ساسانی، نشان شیر وخورشید به فراوانی موجود است از آن جمله است تعداد هجده مهر که در نزدیکی دریاچه ی آرال به دست آمده همچنین ظروفی از طلا و نقره مزین به نقش شیر و خورشید و یا شیرو" گردونه ی مهر "(صلیب شکسته و به مفهوم چرخش خورشید ) بر بالای آن که قدمت این نشان را به خوبی آشکار می سازد.
از گفته های مورخین چنان بر می آید که پس از اسلام اول بار در دوران سلطان مسعود غزنوی شیر بر روی پرچم ایران آمد که عده ای علت را علاقه ی شاه به شکار شیر دانسته اند و پس از او و در دوره های بعد این نشان به کرات بر روی پرچم تکرار شد.
احمد کسروی در کتابچه ای که پیرامون پیدایش شیر و خورشید نگاشته از قول "ابن عبری" و "مختصر التاریخ الدول " می نویسد: «غیاث الدین کیخسرو فرزند علاءالدین کیکاووس ،از شاهان خاندان سلجوقیان روم، دل به شاهزاده ای گرجی می بازد. کیخسرو چنان شیفته می شود که به درخواست دختر گرجی برای ضرب سکه ای با چهره ی او بر آن موافقت می کند اما نزدیکان کیخسرو برای پاس داشت دین اسلام، روا نمی دانند تا چهر ی زنی نا مسلمان بر سکه ها نقش بندد. با پایفشاری کیخسرو، چاره ای اندیشیده می شود تا از این بن بست بیرون آیند. پیکره ی شیری بر سکه نگاشته می شود و بر فراز آن، خورشید که نشان از چهره ی زیباروی گرجی است جای می گیرد و بدین گونه خواسته ی دلبر بر آورده می گردد. سکه های بسیاری از آن سکه ها هم اکنون در دست است که استوارگر داستانی است که ابن عبری می گوید.»
اما آنچنان که از این گفته برمی آید، کسروی به منابع دوره ی هخامنشی و ساسانی دسترسی نداشته و پیداست آنچه از قول این مورخ اسلامی و بر مبنای آگاهیهای آن روز نقل کرده اند بدون در نظر گرفتن مدارک موجود از کشفیات باستانشناسی است که نمونه های آن پیشتر ذکر شد و بدیهی است چنانچه شاهزاده ی گرجی در قالب خورشید بر پشت شیر نقش شده صرفا در قالب نشانی بوده که از دوران باستان به روزگار سلجوقیان رسیده است.
در دوران صفوی و افشاریه هم پیوسته این نماد بر روی درفش ملی ایران به چشم می خورد و از دوران شاه عباس به صورت نشان اصلی درفش ایران در آمد.
با پیروزی قاجاریه و سلطنت «آغا محمد خان» وی که ذاتا شخصی کینه توز بود به سبب دشمنی با نادر شاه و از آنجا که شیر و خورشید را نشان سلطنت نادر می دانست فرمان دگرگونی آن را صادر کرد.
اطرافیان وی گفتند که شیر نماد «اسداالله علی» و خورشید هم نور حق است. از اینرو آغا به جهت مذهبی بودن دستور داد که اگر شیر علی است ذوالفقاری هم به دستش دهید و اینگونه شمشیری خمیده(شمشیر ایرانی صاف است) به این نشان علاوه گردید. (ن.ک:ناصر انقطاع ,شير و خورشيد نشان سه هزار ساله)
از آنجا که با گذشت زمان و تغییرات در باورها و آرای مردمان, اسطوره ها و نمادها هم رنگ و بوی اعتقادات مردم رابه خود می گیرند و از آنجا که قرنها اعتقادی بااین مضمون که شیر نماد علی است وجود داشته این گفته که پرچم ایران نشانگر پیروی از علی و خورشید حق است به هیچ وجه نادرست نیست.
در پایان خاطرنشان می کنم سه رنگ پرچم ایران و همچنین نشان شیر وخورشید بر روی آن پس از دوران مشروطه و با گشایش مجلس شورای ملی به عنوان نماد ملی ایران ( نه نشان سلطنت طلبان) رسما به تایید پارلمان رسید و هیچگاه در طول چند هزار سال گذشته منظور از نمایش آن تمایلات سیاسی گروهی خاص نبوده بلکه صرفا نمایشگر هویت و پیشینه ی ملتی است که اگرچه در طول تاریخ خود با فراز و نشیبهای فراوانی روبرو شده اما کماکان هستی و موجودیت خود را حفظ نموده است.