بیماری های عصر جدید تراژدی جنگ میكروبی آمریكا !

mycobacter

عضو جدید
حقیقت درباره منشأ بسیاری از بیماری های نادر، علاج ناپذیر و یا آن دسته از بیماری هایی كه در اصطلاح غرب یتیم خوانده می شوند و گریبانگیر بشر امروزی هستند، چیست؟
نوشتار ذیل گویای حقایقی است كه پرده از بسیاری اسرار بر می دارد:
«جرالد شوماخر»، سرهنگ نیروهای ویژه ارتش آمریكا، در برگی از خاطراتش می نویسد: «...تاكنون به هیچ گزارشی كه به بیماری جنگ خلیج فارس اشاره داشت، توجه نكرده و اهمیت نداده بودم. و این، تا زمانی كه سربازان تحت فرماندهی ام و خانواده هایشان بیماری هایی را بارز ساختند كه نمی توانست جز از حضور آنها در خلیج فارس و یا تماسشان با اشخاص و ابزاری كه از عراق بازگردانده شده بودند، ناشی شده باشد. و در جست و جوی حقیقت، با دكتر گارت نیكولسون برخورد كردم... و «طرح همروكال» حكایت عمیق و شوك آور آنچه واقعا به وقوع پیوسته، است. اكنون، وقت آن رسیده كه مردم با حقیقت آشنا شوند!»
و حقیقت این است كه «بیماری های جدید» كنونی از آسمان نازل نشده، بلكه در واقع به عنوان «سلاح های میكروبی» در آزمایشگاه های نظامی تولید شده اند! این را اسناد و مداركی نشان می دهد كه خبرگزاری «آلترانفو» در 80 صفحه گردآوری و اسكن كرده است، و تحقیقات بسیاری دانشمندان بر آن صحه می گذارد. به این ترتیب و براساس این اسناد و شواهد، كلیه بیماری های جدید و نوظهور مانند ایدز، سندروم خستگی مزمن، سندروم فیبرومیالژی، سندروم جنگ خلیج فارس، پاندمی آنفلوانزای مرغی و... همه و همه در واقع یكی بوده و ریشه در «مایكوپلاسما»ها دارند كه به عنوان «سلاح میكروبی» مورد استفاده قرار می گیرند! حقیقت تلخی كه دكتر «اسكات» آمریكایی از آن پرده برداشته و دكتر «گارت نیكولسون»، رئیس مؤسسه پزشكی هسته ای آمریكا، نیز در كتاب خود، «طرح همروكال»، افشا كرده است. و این حقیقت تلخ «طرح دی لیلی» نام دارد.
اساس طرح «دی لیلی» را رویدادهایی تشكیل می دهند كه در ارتباط با «سندروم جنگ خلیج فارس قرار دارند، بیماری مرموزی كه 150 هزار كهنه سرباز آمریكایی از آن رنج برده و ده ها هزار نفرشان بر اثر آن جان باخته اند در حالی كه از هرگونه شناسایی رسمی و معالجه و درمان محروم بوده اند، زیرا كه منشأ بیماری باید مخفی می ماند. حقیقت وجود یك عامل میكروبی در خون این سربازان را در اصل دو دانشمند آمریكایی كشف كردند. منشأ نیز در واقع اجرای یك برنامه گسترده آزمایش برروی نظامیان و زندانیان بوده است. تمامی كارمندان و پرسنل آكادمیك ذیربط نیز هر آنچه در توان داشتند به كار گرفتند تا این اطلاعات فوق سری پنهان بماند، اگر چه موضوع «قتل» در میان بوده است! و البته، همین كشف سبب گردید تا بیمارانی كه از سندروم خستگی مزمن و بسیاری بیماری های دیگر رنج می بردند، سرانجام اجازه درمان یابند.
در «پروژه همروكال»، دكتر «نیكولسون» و همسرش -كه او نیز پزشك و پژوهشگر است- فساد مجموعه دانشگاهی و دولتی، و نیز سرمایه گذاری های مافیایی آنها، را فاش و محكوم می سازند. در این كتاب از جمله می خوانیم كه: در تپه های «مریلند»، پایگاه عظیمی متعلق به ارتش آمریكا وجود دارد كه در جریان جنگ جهانی دوم و سال های جنگ سرد به مركز عمده تحقیقات تسلیحات میكروبی این كشور تبدیل شده است. «فورت دتریك» در واقع اولین آزمایشگاه آمریكا است كه به تولید عوامل جنگ میكروبی و دفاع در برابر همین عوامل اختصاص یافته است. و اگر چه قانون «پلوشیر» مصوبه دوران حكومت «نیكسون» این پایگاه را به خلع سلاح و تبدیل شدن به یك مركز پژوهش بیماری سرطان ملزم می سازد، اما در مؤسسه ارتش آمریكا واقع در این پایگاه، كه مسئولیت بیماریهای عفونی را عهده دار است، فعالیت های نظامی نسبتاً همانند سابق پی گرفته می شود و این فعالیت های ویژه مؤسسه مزبور را به نیرویی مؤثر در جنگی پنهان در راستای تولید و افزایش عوامل میكروبی جدید تحت پوشش «دفاع در برابر جنگ میكروبی»، مبدل ساخته است. در همین محل بود كه، درست پس از جنگ جهانی دوم و همانند صدها آزمایشگاه دیگر در سراسر آمریكا، دانشمندان كشورهای سابقاً «دشمن» به استخدام درآمدند تا تحقیقات نیمه كاره خود را پی گرفته، به تولید برخی از وحشتناكترین سلاح های كشتار جمعی كه تاكنون بشریت با آنها آشنا شده است، بپردازند. شوق و شوری كه این دانشمندان برای اثبات كاربرد و میزان تأثیر سلاح های خود بارز ساختند به فجایع متعددی منجر گردید كه بسیار ماهرانه مسكوت گذاشته شد و مردم آمریكا را از خلق این «هیولا»ها بی خبر گذاشت.
در سال 1980، دكتر «جیمز دویتشمن»، دكتر «مینگ لون» و ژنرال ریچارد آرنوایت» به بررسی ساختار میكروارگانیسمی پرداختند كه تاكنون ناشناخته بود و در پایان جنگ جهانی دوم در كشت های میكروب سیاه زخم (آنتراكس) كه به هدف نظامی انجام گرفته بود، نزد كشورهای دشمن یافت شده بود. دكتر «مینگ لون» دانشمندی چینی تبار و بسیار درخشان بود كه اكنون برای ارتش آمریكا كار می كرد. وی متخصص سیاه زخم بود، و در آزمایشگاه او بود كه این میكروارگانیسم در كشتی قدیمی كه از یك واحد «اس اس» در حال عقب نشینی از اروپای شرقی به سمت آلمان، به دست آمده بود، مصادره شده بود. آلمانی ها موفق به اختراع سلاح های جنگی میكروبی شده بودند و قصد داشتند این سلاح ها را در برنامه كشتار خود در اروپای شرقی به كار برند، اما هیچ كوششی به خرج نداده بودند كه ارگانیسم هایی را كه در كشت های بسیار خطرناك خود به كار می گرفتند، شناسایی كنند. بهرصورت، «بهترین» تركیب از این بین انتخاب شد و دكتر «لون» مأمور یافتن و تعیین دقیق تركیب این «معجون»های مرگبار گردید.
میكروارگانیسم جدید از نوعی كاملاً غیرمعمول بود. به «آنتراكس»، عامل سیاه زخم، این عامل خطرناك جنگ میكروبی- كه در زیر میكروسكوپ به ردیف هایی از واگن های كوچك می ماند و قادر است در صورت تنفس عمیق مقدار بسیار كمی از آن، ظرف چند روز بكشد- شباهتی نداشت، بلكه بسیار كوچكتر از آن بود ، ابزار ژنتیك بسیار كمتری در خود داشت و ساختار آن نیز متفاوت بود. میكروب ناشناس در حالت زنده آن قابل مشاهده نبود، باید آن را می كشتند و از طریق جذب نمك های فلزات سنگین تثبیت می كردند، آبش را در الكل می كشیدند و بالاخره در صمغ محصورش می كردند تا بتوان آن را به برش های باریك قابل مشاهده در زیر میكروسكوپ الكترونیك تبدیل كرد.
از دید ژنرال «آرنوایت»، مردی با ظاهری بسیار معمولی اما طبیعتی بسیار بی رحم كه به سربازان صرفاً به دید خوكچه های آزمایشگاهی می نگریست كه صرفاً برای تجارب علمی و البته ارتقای درجه و مقام او خوب بودند و بس، نتیجه مشاهدات آنها واقعاً شگفت انگیز بود، به طوری كه هیچكس هرگز نمی توانست به هیچ طریقی پی ببرد كه یك «مایكوپلاسما»ی كوچك می تواند اینچنین كشنده باشد.
در واقع، «ویروس» بسیار ریز «مایكوپلاسما» كه آنها شاهدش بودند، شكلی بدوی از باكتری داشت، آنقدر بدوی كه پوسته محافظ بیرونی یا جداره سلول یعنی پوشش ضخیم و پیچیده گلوسیدی خود را كه از باكتری ها در برابر عناصر محافظت كرده، شكل ویژه ای نیز به آنها می بخشد، از دست داده بود. «مایكوپلاسما»ی كوچك بخشی از اطلاعات ژنتیك خود را از دست داده بود، به طوری كه كوچكتر از ساده ترین باكتری ها و از حصارهای سلولی متمایز ویژه غالب باكتری ها بی بهره بود و می توانست اشكال مختلفی به خود بگیرد. این موجود كوچك برای زنده ماندن ناچار بود در بطن سلول های حیوانی یا انسانی پنهان بماند و اگرچه در آغاز بسیار شكننده و ناپایدار به نظر می رسید، اما بسیار مقاوم تر از حد تصور بود. در واقع، «ویروس» جدید از دست دادن بخشی از اطلاعات ژنتیك خود را با رشد دیگر سكانس های ژنتیك جبران می كرد، چیزی كه به آن اجازه می داد سلول ها را اشغال و دقیقا همانند ویروس ها «استعمار» كند. اما «موجود» جدید یك «ویروس» نبود، زیرا كه به لحاظ تكنیك آثار بیوشیمیایی و ژنتیك یك باكتری را در خود حفظ كرده بود. بنابرین، همانند یك ویروس با مختل كردن چرخه های بیوشیمیایی سلول ها آنها را مختل می كرد و با كدگذاری مولكول های مضر سبب «خودكشی» سلول های اشغالی می گردید. این موجود همچنین موادی متابولیك آزاد می كرد كه به ساختارهای مهم سلول آسیب می رساند.
از دید دكتر «دویتشمن»، یك غیرنظامی وابسته به پنتاگون، «موجود» جدید باید در داخل سلول ها پنهان می شد و به شكلی باورنكردنی آن را مختل و وارد «برنامه مرگ» سلولی می كرد، در حالی كه برنامه ژنتیك نیز مختل می شد و سلول های هم جوار نیز آسیب می دیدند. سپس، از سلول در حال احتزار میزبان فرار كرده، به اشغال دیگر سلول ها می پرداخت و بدین شكل تدریجا تمامی اعضا را فرا می گرفت. قربانیان نیز باید علایم مختلفی مشابه با برخی بیماریهای فرسایشی و تحلیلی- تخریبی از خود بارز سازند. و حتی می توانند این بیماری ها را در بدن خود «تقلید» كنند و این می تواند بیماری هایی نظیر «ام.اس» (مالتی اسكلروز) و «آرترید روماتوئیدی» در آنها پدید آورد و هیچكس نیز هرگز حدس نخواهد زد كه منشأ این بیماری ها تنها یك عفونت است! چرا كه، دانش پزشكان محدود تر از آنست كه بتوانند بدان پی ببرند.
غالب قربانیان تجارب و آزمایشات «فورت دتریك» را مخالفان دولت، نظامیان و یا ساكنان زندان ها تشكیل می دادند. یا به عبارت دیگر، هر آن كه از دید این افراد «محترم» ناچیز شمرده می شد! دكتر «دویتشمن» بی صبرانه انتظار نتایج عملی این آزمایشات را می كشید و معتقد بود، هیچكس هرگز حدس نخواهد زد این مكانیسم چگونه عمل می كند، و یا این كه كشف نخواهد كرد كه عامل اصلی بیماری یك «مایكو پلاسما» است. و قرار نیز بر این بود كه در صورت تحقق این احتمال بسیار ناچیز، «مركز كنترل بیماری ها»ی آمریكا مسئله را حل وفصل كند و موانع را از سر راه بردارد. در واقع، این مركز موظف بود به همه بقبولاند كه «مایكو پلاسما»ها موجوداتی كاملا بی ضررند، آنقدر بی ضرر كه حتی نمی توانند بیماری زا باشند! اما سؤال دكتر «لون» چینی این بود: آیا می شد در نهایت همه چیز را تحت كنترل داشت؟ تأثیر و عملكرد این عوامل كوچك بر روی قربانیان در صورت قرار گرفتن آنها در معرض دیگر میكروارگانیسم ها به طور هم زمان، چه خواهد بود؟ آیا عواقب كار در نظر گرفته شده بود؟ با این حال، از دید دكتر «دویتشمن» تنها كاری كه آنها باید انجام می دادند این بود كه در میدان حضور یابند و همه این چیزهای جالب را كشف كنند... بدون در نظر گرفتن «جهش»ها و جهش های تركیبی و حتی تغییرات ژنتیك این «نوع ویژه»! در حالی كه اطلاعات برای حتی ردیابی آن در میدان نبرد به اندازه كافی نبود. و اگر نظامیان مبتلا می شدند چه؟ و اگر این نظامیان در بازگشت به منزل آن را به خانواده های خود منتقل می كردند چه؟ ضمن این كه، همین «موجود بی ضرر» به احتمال قریب به یقین عامل كشنده واقعی در بیماری ایدز است، چرا كه آزمایشگاه دكتر «لون» آن را در بیش از 80 درصد اشخاص مبتلا به ایدز ردیابی كرده و همچنین متوجه شده بود كه شمار آن در مرحله نهایی بیماری به طور خاصی افزایش می یابد. در واقع، همین عامل است كه اشخاص آلوده به ویروس «اچ.آی.وی» را می كشد، نه خود ویروس. ویروس «اچ.آی.وی» می تواند سیستم ایمنی بدن را از بین ببرد، اما نمی تواند مانند این «مایكو پلاسما» سبب حالت مرگ شده و یا به هر عضو و یا بافتی حمله كند. و با تلاش این دانشمندان «محترم» و بسیار مشتاق، «مایكو پلاسما»ی بی ضرر به موجودی غیرقابل ردیابی تبدیل شده بود!
با تمامی این ها، دكتر «دویتشمن» تأكید داشت هیچ اشكالی در بیمار شدن افراد وجود ندارد! ضمن این كه، رسماً این «اچ.آی.وی-1» است كه سبب ابتلا به ایدز می گردد. و این تعریف نیز «رسمی» باقی خواهد ماند و نباید به خاطر برخی ملاحظات «مخلوق جدید» را كه وارد برنامه «اچ.آی.وی» شده و عنصر اصلی پروژه های «ام.كی- نائومی» (حروف «ام» و «كی» حروف اول نام خانوادگی «رابرت مانیكر» و «پل كوتن»، كاشفان ویروس ایدز، است و «نائومی» به معنای: «سیاهان صرفاً افرادی موقت هستند») و «پی 2» را زیر سؤال ببرد! اگرچه در آفریقا اوضاع «اندكی» از كنترل آنها خارج شده بود... بهر صورت، هیچكس هرگز پی نخواهد برد كه ویروس «اچ. آی. وی-1» بدون عفونت هم زمان با «مایكوپلاسما» سبب ایدز نمی شود! و این در حالی است كه، هزاران دانشمند بر روی ایدز كار می كنند و هنوز هیچیك به این مسئله مظنون نشده است. «دویتشمن» برای خاموش كردن هرگونه ندای وجدان همكارانش مدعی شد كه به رغم همه این ها می توان «مایكوپلاسما» را به كمك آنتی بیوتیك ها تحت كنترل درآورد و...
ژنرال «آرنویل» كه خود نیز پزشك بود، سلاح جدید را «سلاحی زیبا» خواند كه به خاطر ایجاد علایم بی شمار و گسترده در بیماران «غیرقابل» ردیابی است. علاوه بر این، قادر است بیماری های «بسیار جالب» متعددی به وجود آورد و در درازمدت امتیازی در سطح اهداف نظامی برای آمریكا باشد. به عنوان مثال، می توان به این موضوع جالب فكر كرد كه این سلاح در درازمدت در كشورهایی مانند كره شمالی و كوبا چه می تواند انجام دهد! زیراكه، چنانچه همه افراد این جوامع از بیماری های مزمن رنج ببرند و قادر به كار نباشند، سرانجام اقتصادشان ورشكسته می شود و...
غافل از این كه خود سربازان آمریكایی و در نهایت خانواده هایشان و حتی خود این دانشمندان محترم نیز می توانند هدف «مخلوق جدید» قرار گیرند! «آرنویل» خود و هم وطنانش را متفاوت و بسیار برتر از مردم دیگر كشورها می دانست و معتقد بود به همین خاطر هرگز هدف «مایكوپلاسما» قرار نخواهند گرفت. مگر نه این كه «موجود جدید» را آنها خود خلق كرده اند؟ پس چیزی كه آنها خود به وجود آورده اند نمی تواند قانونش را به آنها تحمیل كند. و به هرحال، تصمیم از «بالا» گرفته شده و كره زمین هم بی اندازه «جمعیت» دارد. بنابراین، از بین بردن «چند نفر» صرفاً می تواند به بهبود وضعیت زمین كمك كند، آنهم از طریق ایجاد جمعیتی محدود از افراد برتر! زنده ماندن تنها برای بهترین های بهترین ها لازم است و بس. و از دید «دویتشمن»، تعداد افراد «پست» بر روی كره زمین واقعاً زیاده از حد است و این افراد صرفاً سدی برای تحقق اهداف آنها برای هزاره آتی به شمار می روند و سبب عدم تعادل در الگوی «نظم نوین جهانی» می گردند. بنابراین، هیچ نیازی بدانها نیست و چنانچه بشود آنها را «از راهی كاملا انسانی» از بین برد، دنیا به مكانی بسیار بهتر تبدیل خواهدشد!
و این بدان معنا بود كه باید این «گل» كوچك را برای آزمایش توانایی هایش در باغچه های جدیدی می كاشتند. آنهم، بی توجه به قربانیان بیگناه احتمالی!
افشاگری های دكتر «نیكولسون» و همسرش از همان اسراری پرده برمی دارند كه دكتر «اسكات» در مورد «مایكوپلاسما»ها فاش ساخته بود! این كه، «آنها» می توانند نوع بشر را در هر لحظه كه اراده كنند با انواع بیماری ها نابود سازند. نگاهی به تاریخچه «تولید» ایدز خود واقعاً خوف آور است و بار دیگر نشان می دهد كه این بیماری در ارتباط نزدیك با «مایكوپلاسما»ها قرار دارد! و نگاه دقیق تر به این تاریخچه از «پیشرفت» این تحقیقات پرده برمی دارد، و این كه آنها می توانند دست كم 7 بار ساكنان كره زمین را نابود سازند! و «آنها» فقط آمریكایی ها نیستند... بلكه روس ها، چینی ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها، كانادایی ها، اسرائیلی ها و... نیز دست اندركارند!
و بد نیست بدانید كه «مایكوپلاسما»ها 200 نوع مختلف دارند كه دست كم نیم دوجین شان- از جمله «بروسلوز»- برای انسان «مضرند»، زیرا كه از دهه ها پیش «دستكاری» شده اند...


لایه های پنهان جنگ تحمیلی:
آمریکا نه تنها به طور پنهان جزء حامیان اصلی عراق در استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکروبی در جنگ علیه ایران بود بلکه از تصویب قطعنامه های سازمان ملل بر علیه عراق در استفاده از این نوع سلاحها، جلوگیری کرده و حتی در مواقعی این حمایت را آشکارا بیان می نمود. چنانکه “ریچارد مورفی” معاون اسبق وزیر امور خارجه آمریکا اعلام می کند: « تا زمانی که عراق از سلاحهای شیمیایی در دفاع از خاک خود و در مقیاس محدود استفاده می کند توسلش به این سلاح “ قابل درک” است. از سوی دیگر حتی شورای امنیت تحت فشار آمریکا درخواست ایران را برای استقرار هیئتی دائمی در تهران جهت بررسی و گزارش موارد کاربرد سلاحهای شیمیایی رد کرد.
“سرلشگر وفیق السامری” مسئول اسبق بخش ایران استخبارات عراق در مصاحبه ای اعتراف می کند: هفته ای سه روز و گاهی تمام طول هفته را به سفارت آمریکا در بغداد می رفتم و از آنها پاکتهای سیاه رنگی می گرفتم که حاوی اطلاعات ماهواره ای از آخرین تحولات جبهه ایران بود. او در کتاب « ویرانی دروازه شرقی» در مورد اطلاعات ماهواره ای می گوید: این عکسها به گونه ای بود که ما به راحتی می توانستیم تصاویر سربازانی که در پادگان های ایران در حال آموزش هستند را مشاهده کنیم، حتی کسی که در رژه دست و پایش را به اشتباه حرکت می داد در این عکس ها مشخص بود. هنگامی که کارخانه های سیمان را بررسی می کردیم تعداد کیسه هایی که در روی کامیون ها قرار داشت را به راحتی شمارش می کردیم، در عین حال ماهواره ها نتایج حملات هوایی و موشکی را نیز گزارش می کرد.وی در بخشی دیگر از اعترافاتش به نقش شوروی سابق در ارائه اطلاعات اشاره می کند و می گوید: با پرداخت 2 هزار دلار به یک افسر اطلاعاتی روس تمام اطلاعاتی که در باره ایران می خواستم به دست آوردم. چارلز فیلیپ دیوید در کتاب «جنگ خلیج فارس؛ توهم پیروزی» می نویسد: شوروی با61 % بزرگترین تامین کننده نیازهای تسلیحاتی عراق است.
.“حسین الکامل” داماد صدام با سفر به بروکسل، طی امضای قراردادی با دکتر جرالد بول -که با حمایت پنتاگون بر روی پروژه ساخت بزرگترین توپ دنیا(HARP) در دانشگاه مک گیل کانادا به فعالیت می پرداخت- سفارش ساخت چهار سوپر توپ را با هزینه ده میلیون دلار داد که نمونه اولیه آن دارای لوله توپی به طول 56 متر و کالیبر 350 میلیمتر بود و طول لوله ها 107 متر و قطر دهانه آنها یک متر بود و در هر بار شلیک گلوله ای حاوی ده تن مواد منفجره را پرتاب می کرد و سه توپ دیگر تقریبا سه برابر این توپ بودند. ساخت این توپ با نام « بابل» در دامنه یک کوه در عراق آغاز شد.در راس کشورهای اروپایی حامی جنایات جنگی صدام کشور آلمان قرار دارد، چندان که در توسعه و تجهیز عراق به سلاحهای شیمیایی مقام نخست را داراست.
ساخت مجتمع سامره عراق به عنوان «بزرگترین کارخانه سلاح شیمیایی جهان» در کارنامه تسلیحاتی این کشور به چشم می خورد. شرکت آلمانی « کارل کولمب» در مجتمع سامره 6 خط تولید سلاح شیمیایی به نام احمد، محمد، عیسی، عانی، مدای و قاضی را ایجاد کرد که اولین آنها در سال 1983(1362هـ.ش) و آخرین آن در سال 1986(1365هـ.ش) تکمیل شد. از گاز خردل و اسید پروسیک تا گازهای عصبی سارین و تابون در این کارخانه تولید می شد و در خمپاره، راکت و گلوله های توپ جاسازی می شدند. یک شرکت بلژیکی نیز به نام« سیکس کو» طی 4 سال 17 پایگاه هوایی و چند مقر نظامی در عراق ایجاد کرد. پروژه های “عکاشات” و “القائم” که از بزرگترین کارخانه های آزمایشی و تولید فسفات در جهان بود توسط “سایبترا” کنسرسیوم بلژیکی بنا شد.“کارلوس کاردوئن” رئیس صنایع “کاردوئن” که با همکاری شرکتهای آمریکایی فعالیت می کرد، به تشویق مقامات ارشد شیلی بخصوص “ژنرال پینوشه” دیکتاتور سابق شیلی مقادیر زیادی “زیکونیوم” را از آمریکا برای ساخت بمبهای خوشه ای وارد و آن را برای عراق ارسال کرد.
فرانسه در ژانویه 1981، تحویل 60 فروند میراژ 1F مجهز به موشک را که پیش تر به عراق متوقف شده بود از سر گرفت . هچنین در سال 1982( 1361 هـ.ش) به دنبال خروج دیپلمات های فرانسه از تهران این کشور اقدام به تحویل 5 فروند هواپیمای سوپر استاندارد مجهز به موشک های اگزوست به عراق کرد. در سال 1986 سازمان های اطلاعاتی فرانسه بر آورد کردند که اگر فرانسه سه هفته از ارسال کمک به عراق خودداری کند این کشور شکست خواهد خورد.همزمان با تکمیل رآکتورهای هسته ای عراق توسط فرانسه، برزیل در سال 1979 جهت همکاری های هسته ای قراردادی ده ساله با عراق امضا کرد که بر اساس آن برزیل متعهد بود که مقادیر زیادی اورانیوم طبیعی و غنی شده با درصد کم، تکنولوژی هسته ای، تجهیزات و آموزش مربوطه را در اختیار عراق قرار دهد.

معامله 6/1میلیارد دلاری طرح ولکان یکی ازشیرین ترین معاملات فرانسه با عراق بود. با خرید 83 توپی که موضوع قرارداد بود، عراق از شرکت فرانسوی TRT یک فیوز فوق العاده و پیچیده ای خرید که با نصب آن بر روی دماغه خمپاره، موجب می شد تا خمپاره قبل از رسیدن به زمین منفجر گردد و تا یک کیلومتری همه موانع را درو کند.
پس از بمباران شیمیایی مناطق مختلف جنگی توسط عراق، ماموران سازمان ملل یکی از نمونه های بمب شیمیایی عمل نکرده را در منطقه یافته و آن را ساخت کشور اسپانیا اعلام می کنند.
شبکه تلویزیونی ABC آمریکا در برنامه ای اعلام می کند که صدام حسین از یک شرکت آمریکایی به نام« آل کولاک» در بالتیمور، بیش از 500تن ماده شیمیایی به نام « فیودی گلیکول» خریداری نموده که این ماده در صورت مخلوط شدن با اسید کلریدریک به گاز خردل تبدیل می شود».

همچنین این شبکه فاش می کند : یک شرکت خصوصی آمریکا در دهه 80 با گرفتن مجوز از طرف وزارت بازرگانی آمریکا نمونه هایی از مواد بیولوژیکی و میکروبی را به عراق صادر کرده اند که این مواد از نوع ضعیف شده نبوده و قادر به تولید مثل بوده اند. در میان آنها میکروب سیاه زخم، طاعون و همچنین یک باکتری سمی به نام « ستریدیوم باتولینی» به چشم می خورد.
آمریکا نه تنها به طور پنهان جزو حامیان اصلی عراق در استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکروبی در جنگ علیه ایران بود بلکه از تصویب قطعنامه های سازمان ملل بر علیه عراق در استفاده از این نوع سلاحها، جلوگیری کرده و حتی در مواقعی این حمایت را آشکارا بیان می نمود:
چنانکه "ریچارد مورفی" معاون اسبق وزیر امور خارجه آمریکا اعلام می کند: « تا زمانی که عراق از سلاحهای شیمیایی در دفاع از خاک خود و در مقیاس محدود استفاده می کند توسلش به این سلاح " قابل درک" است. از سوی دیگر حتی شورای امنیت تحت فشار آمریکا درخواست ایران را برای استقرار هیأتی دائمی در تهران جهت بررسی و گزارش موارد کاربرد سلاحهای شیمیایی رد کرد.

تمامی دنیا از کمک به عراق در این جنگ به صورت مکرر دریغ نکردند. نقض حقوق بین الملل هم از سوی خود دولت عراق صورت می گرفت که از سلاحهای شیمیایی و میکربی در جنگ استفاده می کرد و هم از سوی کسانی که دولت عراق را با این گونه سلاحهای ممنوعه مجهز می کردند. در تاریخ ۷ و ۸ تیرماه ۱۳۶۶، هواپیماهای بمب افکن عراقی با بمب های شیمیایی به چهار نقطه پر ازدحام و متراکم جمعیتی شهر سردشت حمله کردند و زن و کودک و خرد و کلان مردم بی گناه آن شهر و اطراف آن را آماج گازهای کشده و دهشتناک شیمیایی قرار دادند. حملات شیمیایی این رژیم علیه سربازان ایرانی در طول جنگ همواره ادامه یافت و این امر در حالی بود که دولت عراق خود به تنهایی توان ساخت سلاح های میکروبی و شیمیایی را نداشت.
دولت ایالات متحده امریکا در چراغ سبز دادن به کشورهای اروپایی و ارسال فناوری این گونه سلاحها به طور غیرمستقیم و مستقیم مرتباً حقوق بین الملل را در ممنوعیت تولید و تکثیر و استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکربی نقض کرد. رسانه های غربی در بسیاری موارد به دست داشتن در تجهیز عراق به سلاحهای شیمیایی، میکربی و هسته ای اعتراف کرده اند. امید است با اقدامات موثر در سطح ملی و بین المللی و تدوین و اجرای صحیح و بدون تبعیض قونین و مقررات ذی ربط بتوان قدم موثری در مقابله با توسعه، تولید و کاربرد سلاح های شیمیایی و میکروبی برداشت و از این راه امنیت مردم را در سراسر دنیا در مقابل اینگونه سلاح های مخرب و کشتار جمعی تأمین نموده و زمینه لازم را برای استفاده صلح آمیز از تجهیزات، عوامل بیولوژیک و اطلاعات و دانش فنی مربوط در جهت اهداف بشر دوستانه فراهم نمود.

فراموش نكنیم هشتم تیرماه روز مبارزه با سلاح های میکروبی و شیمیایی است.
منبع:دانشجویان کارشناسی ارشد میکروبیولوژی جهرم 87
 

Similar threads

بالا