عنوان مقاله : بيان معماري؛ بروز حقيقت معماري در اثر
نویسندگان مقاله : مريم ماهوش
کلیدواژهها : تبيين، هم گرايي، واگرايي، اصول پايدار ، Expression, Convergence, Divergence, Sustainable principles
چکیده :بيان، فرايند تحقق يا ظهور يك «بود» دروني است آنگاه كه يك واقعيت همچون يك مفهوم، حس يا رابطه در فضاي انديشه اي، احساسي، خيالي، شهودي، آرماني يا تجربي درون انسان درك، حس، تصور، مشاهده، آرزو يا تجربه مي شود. اين نوشتار برپايي اثر معماري را عمل تبيين در بروز حقيقت معماري مي داند. با طرح چيستي بيان و نسبت ميان بيان و زبان در اين مقاله، قابليت هاي بياني معماري مورد پژوهش قرارگرفته و با طرح موضوع بازخواني معماري، روش تحليل آثار برپاشده برپايه ي ويژگي بيانگري معماري مورد توجه قرار مي گيرد. در عين حال دو مقوله ي همگرايي و واگرايي در بيان به عنوان دو عامل تعيين كننده در تمايز معماري كهن از معماري نو معرفي مي شوند. بدين سان معماري از طريق تعريف زندگي اي كه اثر را مكان رخداد آن مي نمايد، ابرازكننده ي حقيقت زندگي وابسته به خود مي گردد. از اين رو نظام صورت بخش معماري مي تواند به مثابه ي دستگاهي زبان گونه، بر وجود ابزارهاي بياني دلالت داشته باشد كه تحقق تبيين در اثر را سبب مي شوند و به اين ترتيب به نظر مي آيد تحليل كيفي آثار قديم معماري را به عنوان متون نگاشته شده با شناخت ماهيت تبيين معمارانه و به واسطه ي ابزارهاي بياني بتوان ممكن ساخت.
نویسندگان مقاله : مريم ماهوش
کلیدواژهها : تبيين، هم گرايي، واگرايي، اصول پايدار ، Expression, Convergence, Divergence, Sustainable principles
چکیده :بيان، فرايند تحقق يا ظهور يك «بود» دروني است آنگاه كه يك واقعيت همچون يك مفهوم، حس يا رابطه در فضاي انديشه اي، احساسي، خيالي، شهودي، آرماني يا تجربي درون انسان درك، حس، تصور، مشاهده، آرزو يا تجربه مي شود. اين نوشتار برپايي اثر معماري را عمل تبيين در بروز حقيقت معماري مي داند. با طرح چيستي بيان و نسبت ميان بيان و زبان در اين مقاله، قابليت هاي بياني معماري مورد پژوهش قرارگرفته و با طرح موضوع بازخواني معماري، روش تحليل آثار برپاشده برپايه ي ويژگي بيانگري معماري مورد توجه قرار مي گيرد. در عين حال دو مقوله ي همگرايي و واگرايي در بيان به عنوان دو عامل تعيين كننده در تمايز معماري كهن از معماري نو معرفي مي شوند. بدين سان معماري از طريق تعريف زندگي اي كه اثر را مكان رخداد آن مي نمايد، ابرازكننده ي حقيقت زندگي وابسته به خود مي گردد. از اين رو نظام صورت بخش معماري مي تواند به مثابه ي دستگاهي زبان گونه، بر وجود ابزارهاي بياني دلالت داشته باشد كه تحقق تبيين در اثر را سبب مي شوند و به اين ترتيب به نظر مي آيد تحليل كيفي آثار قديم معماري را به عنوان متون نگاشته شده با شناخت ماهيت تبيين معمارانه و به واسطه ي ابزارهاي بياني بتوان ممكن ساخت.