بوووخون

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
هدف از اينجاد اين تاپيك استفاده از صنعت كپي پيس ،پيث،پيص بوده ولاغير ...

يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد مي کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش... راهبه سوار ميشه و راه ميفتن... چند دقيقه بعد راهبه پاهاش رو روي هم ميندازه و کشيش زير چشمي يه نگاهي به پاي راهبه ميندازه... راهبه ميگه: پدر روحاني، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار... کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه... چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پاي راهبه تماس ميده... راهبه باز ميگه: پدر روحاني! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار!... کشيش زير لب يه فحش ميده و بي خيال ميشه و راهبه رو به مقصدش مي رسونه... بعد از اينکه کشيش به کليسا بر مي گرده سريع ميدوه و از توي کتاب مقدس روايت ۱۲۹ رو پيدا مي کنه و مي بينه که نوشته: ?به پيش برو و عمل خود را پيگيري کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادماني که مي خواهي مي رسي!!
نتيجه اخلاقي: اگه توي شغلت از اطلاعات شغلي خودت کاملا آگاه نباشي، فرصتهاي بزرگي رو از دست ميدي!

 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
تازه باعث مي شه باعث مي شه فرصت هاي بزرگي رو از ديگران هم بگيره...
 

niloo_sh.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پاي راهبه تماس ميده... :surprised::surprised::eek:
میشه؟؟؟؟؟




 

niloo_sh.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
كار نشد ندار برادر مهم اينه كه اراده كني ...جيك ثانيه دنيا رو كن فيكون مي كني اينكه چيزي ني .


یعنی میگی دنده زیر پای راهبه بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised:

یا پای راهبه دور گردنش بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised:

:biggrin:

;)
 

spow

اخراجی موقت
جالب بود...دی:
ارش به چیزای بهتری فکرکن....تو میتونی..دی:
 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی میگی دنده زیر پای راهبه بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised:

یا پای راهبه دور گردنش بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised:

:biggrin:

;)


حالا اين كشييش بنده خدا يه ن كاري كرده ..
نمونه هاي داخلي كه اخر شيرين كاريند ..:D
 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالب بود...دی:
ارش به چیزای بهتری فکرکن....تو میتونی..دی:

دوست خوب
چون سرو كارت با كودك فتاد/ پس زبان كودكي بايد گشاد
اينم داستان هم كلي حرف داره چشم بصيرت مي خواد:gol:
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
این دو تا هم ایشالله دفه بعد که کشیش میاد برسونتش مشکلشون حل میشه!!!
 

gizmo

عضو جدید
هدف از اينجاد اين تاپيك استفاده از صنعت كپي پيس ،پيث،پيص بوده ولاغير ...

يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد مي کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش... راهبه سوار ميشه و راه ميفتن... چند دقيقه بعد راهبه پاهاش رو روي هم ميندازه و کشيش زير چشمي يه نگاهي به پاي راهبه ميندازه... راهبه ميگه: پدر روحاني، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار... کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه... چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پاي راهبه تماس ميده... راهبه باز ميگه: پدر روحاني! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار!... کشيش زير لب يه فحش ميده و بي خيال ميشه و راهبه رو به مقصدش مي رسونه... بعد از اينکه کشيش به کليسا بر مي گرده سريع ميدوه و از توي کتاب مقدس روايت ۱۲۹ رو پيدا مي کنه و مي بينه که نوشته: ?به پيش برو و عمل خود را پيگيري کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادماني که مي خواهي مي رسي!!
نتيجه اخلاقي: اگه توي شغلت از اطلاعات شغلي خودت کاملا آگاه نباشي، فرصتهاي بزرگي رو از دست ميدي!

من نمی دونستم راهبه هام اتو می زنن:w25:
حالا شاید کشیشه حافظ انجیل نبود بیچاره
 
بالا