بوسه های شهر شقايق يك دريا احساس بدون قايق

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق آمد و ناگهانی از بوسه نوشت

یک آیه ی آسمانی از بوسه نوشت

با قرمز لبهای قشنگت تا صبح

بر روی لبم رمانی از بوسه نوشت

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز خراب دیشبم از بوسه

لبریز حرارت و تبم از بوسه

بر روی لبم بدوز لبهایت را

امروز که من لبالبم از بوسه

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بهاري؛به لطافت همه تن مهتابي

نفس صبحي و روشنگر شب هاي مني

بوسه ي گرمم و بر سرخي لب هاي توام

واژه ي ‌عشقي ودر شعر محبوب مني

لب جانبخش گل آميزينه بر لب من

در تنم روح بدم؛اي که مسيحاي مني

مرغ دريايي ام وتشنه ي طوفان وصال

بگشا حلقه ي آغوش که درياي مني
:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
جام دریا از شرابِ بوسه ی خورشید لبریز است...
جنگلِ شب تا سحر تن شسته در باران...
خیال انگیز!
ما ، به قدرِ جامِ چشمان خود،
از افسون این خمخانه
سرمستیم...
در من این احساس:
مهر می ورزیم،
پس هستیم!

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به قر بان نگاه مست تو

بوسه گاه لحظه هایم ،دست تو

ای غریب جاده های سرد من

ساکن پس کو چه های درد من

محو احسا س قشنگت ،مانده ام

واژه ها از چشم مستت، خوانده ام

با نگاه تو چراغان ،گشته ام

همچو چشمت، نورباران گشته ام

همدم شبهای تنها یی شدم

مثل شبهای تو یلدایی شدم

ای سر انجام تمام هستی ام

باده چشمت دلیل مستی ام

من که احساس تو را بو سیده ام

از می تلخ لبت ،نوشیده ام

مرغ رام و سر براهت ،گشته ام

غرق احساس گناهت، گشته ام

دیگر از شهر غز لهایم ،مکو چ

بی نگاهت ، مثنوی ها هیچ و پو چ

از نگاهم خوشه غم را بچین

هستی من ، مستی من را ببین...

:gol:
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
می آیی و آب می شود تب هایم

مهتاب تمام می شود شب هایم

لب بر لب تو گذاش...بیدار شدم

طعم گس بوسه می دهد لب هایم

:gol:
 

Similar threads

بالا