Sarp
مدیر بازنشسته
مقدمه: براي بحث پيرامون ناسيوناليسم بنگالي وچگونگي استقلال بنگلادش وبررسي عوامل دخيل در جدايي اين کشور از پاکستان آشنايي مختصري با کشور بنگلادش ضروري به نظر مي رسد.از اين رو در مطالعه ي زير ابتدا معرفي بنگلادش وتاريخ مختصري از آن پرداخته و سپس سير چگونگي جدايي پاکستان(شرقي و غربي) از هندوستان توضيح داده مي شود.و در انتها به علل و عوامل جدايي بنگلادش از پاکستان مي پردازيم.
آشنایی با کشور بنگلادش :
لغت بنگال از پادشاهی افسانه ای و باستانی بنگا گرفته شده است و برای اولین بار این لغت در دوران سلطنت اکبر شاه ، هنگامی که استان شرقی موخالز بعنوان سوبابنگا شناخته گشت استفاده شد . ضمنا این نام هزاران سال پیش در ادبیات سانسکریت به کار رفته است .
بنگلادش هفتمین کشور پر جمعیت جهان می باشد که جمعیتی بالغ بر 102/563/000 ( بر اساس تخمین های رسمی در سال 1987 ) می باشد و اکثریت مردم آن در روستاها ساکن هستند طوری که تنها 18 درصد مردم این کشور را شهرنشین ها شامل می شوند . این مردم سیه چرده و کوتاه قداند و خصوصیات شکلی مغول ها را دارند و از نژاد«نگرتیو » و «دراویدن» می باشند . راحت طلبی و عشق به تعطیلی از خصوصیات مشهور آن هاست و موسیقی و شعر جایگاه خاصی در میان این ملت دارد .
مذهب مردم بنگلادش اسلام است که از سال 1201 با حکومت اختیارالدین بختیار (سردار ترک) به دین اسلام روی آکردند و قبل از آن هندو مذهب یا بودایی بودند . عامل مسلمان شدن بنگلادش حکومت 135 ساله ی ترک ها و پس از آن مغول ها بر این سرزمین می باشند که بیشتر از طریق دراویش و صوفیان این کار انجام گشت . اولین درویش مسلمانی که به هند پا گذاشت و هزاران بنگالی را مرید خویش کرد ، مقدوم شیخ جلال الدین تبریزی نام داشت و پس از آن درویش شاه جلال مجروی تبریزی با کمک سرداران فیروز شاه سیلهت را فتح کرد و هزاران نفر از مردم بنگلادش توسط وی به اسلام گرویدند .
اقتصاد بنگلادش اقتصادی کشاورزی است که بیش از 50 درصد تولید ناخالص ملی را شامل می شود و 82 درصد جمعیت کشور در این بخش فعالیت می کنند . منابع محدود ، رشد بالای جمعیت و بلایای مکرر طبیعی باعث شده است که بنگلادش به یکی از فقیر ترین کشورهای جهان تبدیل شود به طوری که درآمد سرانه ی مردم به بیش از 150 دلار تجاوز نمیکند . واحد پول این کشور تاکاست که در سال 1972 به جای روپییه ی پاکستان به جریان افتاد .
استقلال پاکستان از هند :
در باب جدایی کشوری با نام پاکستان از هند که پان اسلامیسم استوار بود بحث مفصل تری لازم است که خارج از حوصله ی متن زیر می باشد و از آن جا که درک چگونگی روند استقلال بنگلادش بدون در نظر گرفتن نکته ی مذبور آب در هاون کوبیدن است نگاهی هر چند گذرا به این مسئله می اندازیم تا کلیدی باشد برای تحلیل هر چه بهتر ناسیونابیسم بنگالی .
جمهوری اسلامی پاکستان به پایتختی اسلام آباد کشوری است در آسیای جنوبی که تحت تاثیر تعالیم ناسیونالیست های اسلامی و برای رهایی مسلمانان هند از تاثیرات آیین هندو و پس از آن پایان سلطه ی بریتانیا بر شبه قاره از هند جدا شد .
نواب سلیم الله در سال 1906 با گردآوری رهبران مسلمان ساکن در ایالات مختلف هند تصمیم به تشیل حزبی گرفت با عنوان (( مسلم لیگ )) جهت حمایت از حقوق مسلمانان ساکن در هند .
در این زمینه دو نظریه در میان فعالین مسلمان مطرح بود :
در 23 مارس 1940 طرح تاریخی لاهور از سوی جناح مسلم لیگ در مجمع شورای سالانه مطرح شد پس از تصویب منجر به تقسیم شبه قاره گردید.سر انجام پس از یک دوره نزاع میان مسلم لیگ و کنگره ی ملی هند و گاندی که خواهان هندوستان یکپارچه بود در 1946 انتخابات سراسری در شبه قاره برگزار گردید و در 9 ژوئیه ی 1947 رسما پایان سلطه ی بریتانیا در شبه قاره و تاسیس دو کشور مستقل هند و پاکستان اعلام گردید.
جمهوری اسلامی پاکستان شامل دو منطقه کاملا جدا از هم بود یکی پاکستان غربی و دیگری پاکستان شرقی(بنگلادش) که بیش از 1500 کیلومتر با یکدیگر فاصله داشته و آن چه سبب وحدت میان این دو خاک مجزا با فرهنگی متمایز گشته بود مذهب و دین اسلام بود.
استقلال بنگلادش:
حرکت زبان و اعتراضات جهت رسمی شدن زبان بنگالی در پاکستان سر آغاز حرکت به سمت جدایی بنگلادش از پاکستان بود.پس از استقلال پاکستان از هند زبان اردو از سوی محمد علی جناح صدر حزب مسلم لیگ بعنوان زبان رسمی کشور اعلام گردید این در حالی بود که48/55 در صد مردم پاکستان به زبان بنگالی صحبت می کردند.پاکستان در سالهای اولیه ی استقلال با تمسک به شعارهای اسلامی چون برابری و برادری تحت تعالیم اسلام سیاست آسیمیلاسیونی را در پیش گرفت که خواهان نابودی زبان بنگالی بود و در کنار این امر اقتصاد پاکستان غربی در قیاس با پاکستان شرقی به سرعت رو به بهبود گذاشت و مردم بنگالی ساکن در پاکستان شرقی از سوی حکومت مرکزی اسلام آباد تحقیر گشته و تاریخ و زبان و معاششان مورد تعرض قرار می گرفت.حاکمیت با دست مایه قرار دادن تعالیم اسلام سعی در استعمار و استحمار این ملت داشت.در سخن از اسلام دفاع می کرد و در عمل راسیسم پاکستانی غربی و برتری زبان و فرهنگ اردو بر زبان و فرهنگ بنگالی را به پیش می برد.بعنوان مثال آثار رابیند رانات تاگور شاعر بنگالی که در سال 1913 جایزه ی نوبل را از آن خود کرده است پس از استقلال پاکستان از هندممنوع الچاپ گردید و تاثیر فرهنگی این شاعر را می توان در انتخاب یکی از اشعار وی بعنوان سرود ملی بنگلادش مشاهده کرد.
بنگالی زبان اصلی مردم پاکستان شرقی(بنگلادش کنونی) را تشکیل می دهد که این زبان یکی از تقسیمات زبان های هند-اروپایی در شبه قاره است و از کهن ترین این زبان ها به شمار می رود. زبان بنگالی از سانسکریت گرفته شده است و بوسیله ی پراکریت تکمیل شده است.سابقه ی اولین نوشته های بنگالی که هم اکنون موجود است به قرن هفتم میلادی باز می گردد.خط بنگالی اصلاح شده ی خط سانسکریت یا دواناگاری می باشد و شباهتی به اردو که از دستخط عربی استفاده می کند ندارد.
در اوایل سال 1948 محمد علی جناح در یک سخنرانی در داکا (پایتخت بنگلادش) اعلام نمود که اردو زبان ملی پاکستان خواهد بود که دانشجویان با فریاد”نه نه! پس بنگالی چه می شود”به وی اعتراض نمودند و حرکت ملی را پایه گذاری کردند که چندین سال بعد با یاری کارگر و دهقان و دانشجو به استقلال بنگلادش انجامید.4 سال بعد در فوریه ی 1952 خواجه نظام در داکا اعلام نمود که تنها اردو به عنوان زبان رسمی پاکستان بافی خواهد ماند و زبان عربی به خط عربی متداول خواهد شد . دانشجویان داکا با بوجود آوردن کمیته هایی خواهان رسمیت یافتن زبان بنگالی شدند و در 21 فوریه ی 1952 تظاهراتی در جهت شناسایی زبان بنگالی بعنوان زبان رسمی و ایالتی از سوی فدراسیون دانشجویان برگزار شد و اخیرا نیز از سوی یونسکو روز جهانی زبان مادر ی نام گرفت.اعتراضات و تظاهرات همه جانبه سرانجام سبب شد در سال 1956 “بنگا” بعنوان یکی از دو زبان رسمی پاکستان شناخته شود و سر آغاز حرکت هایی در جهت استقلال بنگلادش گردد.
افزایش نارضایتی بنگالی ها از حکومت مرکزی سبب ایجاد و توسعه ی حزبی با نام عوامی لیگ بعنوان حزب ملی بنگال در 1949 گردید . رشد اقصادی و اعلام حکومت نظامی در 1958 بیش از پیش اختلافات اقتصادی و فرهنگی پاکستان شرقی و غربی را نشان داد . رهبران بنگلادش دریافتند که بنام اسلام و برادری و برابری استثمار می شوند . لذا شکست مسلم لیگ در انتخابات عمومی سال 1956 طرفداران نیروهای مترقی عوامی لیگ را ترغیب کرد تا کلمه ی مسلمانان را از عنوان خود حذف نمایند و از شعار اسلام در خطر است صرفنظر نمایند و خواستار خودمختاری منطقه ای گردند . توسعه ی عوامی لیگ با شعارهایی ملی گرایانه و غیر دینی و سیاسی و اقتصادی و طرد احزاب اسلامی از سوی مردم موقعیتی ممتاز برای این حزب در میان مردم ایجاد کرد به گونه ای که در انتخابات ایالتی 1970 ، 160 کرسی از 162 کرسی را به خود اختصاص داد و این حزب بعد ها سبب استقلال بنگلادش از پاکستان گردید . پس از این انتخابات گهت و گوهایی میان بی نظیر بوتو منتخب مردم پاکستان غربی و مجیب الرحمن ار حزب عوامی لیگ پاکستان شرقی انجام گرفت که در این گفت و گوها بوتو خواهان نظارت بازرگانی و کمک های خارجی حکومت مرکزی بر بنگلادش شد و مجیب الرحمن با این درخواست مخالفت کرد و به دلیل عدم تفافق رهبران سیاسی یحیی خان ( حاکم پاکستان ) تشکیل مجمع را به تعویق انداخت که این امر سبب دامن زدن بر اختلافات تشکیل جنبش عدم همکاری به رهبری مجیب الرحمن با حکومت مرکزی گشت . 76 درصد از مردم بنگلادش بی سواد هستند و تنها 5 درصد از نیروی کار فهال این کشور را افرادی دارای تحصیلات دیپلم و بالاتر را شامل می شود . 1 – نظریه نخست که توسط سهره وردی مطرح گشته بود و طرفدار ایجاد حکومتی اسلامی در هند بود به گونه ای که مسلمانان در هند قدرت را به دست آوردند و مسلمانان در هند قدرت را به دست آوزدند و اسلام دین رسمی این کشور گردید و با تبلیع و اشاعه ی اسلام در هند را به سرزمینی یکپارچه مسلمان تبدیل نمایند . 2 – نظریه دوم که از سوی حزب مسلم لیگ و شخص محمد علی جناح مطرح شد و خواهان ایجاد وطنی جداگانه برای مسلمانان هند بود و نام پاکستان به معنی سرزمین پاکان توسط چودری رحمت علی دانشجوی دانشگاه کمبریج در سال 1933مطرح گشت . مسلم لیگ خوهان ایجاد کشوری جداگانه و تقسیم قاره به دو کشور هند و پاکستان بود تا مسلمانان وطنی داشته باشند که آیین اسلام ناظر بر روابط سیاسی و اجتماعی آن ها باشد .
آشنایی با کشور بنگلادش :
لغت بنگال از پادشاهی افسانه ای و باستانی بنگا گرفته شده است و برای اولین بار این لغت در دوران سلطنت اکبر شاه ، هنگامی که استان شرقی موخالز بعنوان سوبابنگا شناخته گشت استفاده شد . ضمنا این نام هزاران سال پیش در ادبیات سانسکریت به کار رفته است .
بنگلادش هفتمین کشور پر جمعیت جهان می باشد که جمعیتی بالغ بر 102/563/000 ( بر اساس تخمین های رسمی در سال 1987 ) می باشد و اکثریت مردم آن در روستاها ساکن هستند طوری که تنها 18 درصد مردم این کشور را شهرنشین ها شامل می شوند . این مردم سیه چرده و کوتاه قداند و خصوصیات شکلی مغول ها را دارند و از نژاد«نگرتیو » و «دراویدن» می باشند . راحت طلبی و عشق به تعطیلی از خصوصیات مشهور آن هاست و موسیقی و شعر جایگاه خاصی در میان این ملت دارد .
مذهب مردم بنگلادش اسلام است که از سال 1201 با حکومت اختیارالدین بختیار (سردار ترک) به دین اسلام روی آکردند و قبل از آن هندو مذهب یا بودایی بودند . عامل مسلمان شدن بنگلادش حکومت 135 ساله ی ترک ها و پس از آن مغول ها بر این سرزمین می باشند که بیشتر از طریق دراویش و صوفیان این کار انجام گشت . اولین درویش مسلمانی که به هند پا گذاشت و هزاران بنگالی را مرید خویش کرد ، مقدوم شیخ جلال الدین تبریزی نام داشت و پس از آن درویش شاه جلال مجروی تبریزی با کمک سرداران فیروز شاه سیلهت را فتح کرد و هزاران نفر از مردم بنگلادش توسط وی به اسلام گرویدند .
اقتصاد بنگلادش اقتصادی کشاورزی است که بیش از 50 درصد تولید ناخالص ملی را شامل می شود و 82 درصد جمعیت کشور در این بخش فعالیت می کنند . منابع محدود ، رشد بالای جمعیت و بلایای مکرر طبیعی باعث شده است که بنگلادش به یکی از فقیر ترین کشورهای جهان تبدیل شود به طوری که درآمد سرانه ی مردم به بیش از 150 دلار تجاوز نمیکند . واحد پول این کشور تاکاست که در سال 1972 به جای روپییه ی پاکستان به جریان افتاد .
استقلال پاکستان از هند :
در باب جدایی کشوری با نام پاکستان از هند که پان اسلامیسم استوار بود بحث مفصل تری لازم است که خارج از حوصله ی متن زیر می باشد و از آن جا که درک چگونگی روند استقلال بنگلادش بدون در نظر گرفتن نکته ی مذبور آب در هاون کوبیدن است نگاهی هر چند گذرا به این مسئله می اندازیم تا کلیدی باشد برای تحلیل هر چه بهتر ناسیونابیسم بنگالی .
جمهوری اسلامی پاکستان به پایتختی اسلام آباد کشوری است در آسیای جنوبی که تحت تاثیر تعالیم ناسیونالیست های اسلامی و برای رهایی مسلمانان هند از تاثیرات آیین هندو و پس از آن پایان سلطه ی بریتانیا بر شبه قاره از هند جدا شد .
نواب سلیم الله در سال 1906 با گردآوری رهبران مسلمان ساکن در ایالات مختلف هند تصمیم به تشیل حزبی گرفت با عنوان (( مسلم لیگ )) جهت حمایت از حقوق مسلمانان ساکن در هند .
در این زمینه دو نظریه در میان فعالین مسلمان مطرح بود :
در 23 مارس 1940 طرح تاریخی لاهور از سوی جناح مسلم لیگ در مجمع شورای سالانه مطرح شد پس از تصویب منجر به تقسیم شبه قاره گردید.سر انجام پس از یک دوره نزاع میان مسلم لیگ و کنگره ی ملی هند و گاندی که خواهان هندوستان یکپارچه بود در 1946 انتخابات سراسری در شبه قاره برگزار گردید و در 9 ژوئیه ی 1947 رسما پایان سلطه ی بریتانیا در شبه قاره و تاسیس دو کشور مستقل هند و پاکستان اعلام گردید.
جمهوری اسلامی پاکستان شامل دو منطقه کاملا جدا از هم بود یکی پاکستان غربی و دیگری پاکستان شرقی(بنگلادش) که بیش از 1500 کیلومتر با یکدیگر فاصله داشته و آن چه سبب وحدت میان این دو خاک مجزا با فرهنگی متمایز گشته بود مذهب و دین اسلام بود.
استقلال بنگلادش:
حرکت زبان و اعتراضات جهت رسمی شدن زبان بنگالی در پاکستان سر آغاز حرکت به سمت جدایی بنگلادش از پاکستان بود.پس از استقلال پاکستان از هند زبان اردو از سوی محمد علی جناح صدر حزب مسلم لیگ بعنوان زبان رسمی کشور اعلام گردید این در حالی بود که48/55 در صد مردم پاکستان به زبان بنگالی صحبت می کردند.پاکستان در سالهای اولیه ی استقلال با تمسک به شعارهای اسلامی چون برابری و برادری تحت تعالیم اسلام سیاست آسیمیلاسیونی را در پیش گرفت که خواهان نابودی زبان بنگالی بود و در کنار این امر اقتصاد پاکستان غربی در قیاس با پاکستان شرقی به سرعت رو به بهبود گذاشت و مردم بنگالی ساکن در پاکستان شرقی از سوی حکومت مرکزی اسلام آباد تحقیر گشته و تاریخ و زبان و معاششان مورد تعرض قرار می گرفت.حاکمیت با دست مایه قرار دادن تعالیم اسلام سعی در استعمار و استحمار این ملت داشت.در سخن از اسلام دفاع می کرد و در عمل راسیسم پاکستانی غربی و برتری زبان و فرهنگ اردو بر زبان و فرهنگ بنگالی را به پیش می برد.بعنوان مثال آثار رابیند رانات تاگور شاعر بنگالی که در سال 1913 جایزه ی نوبل را از آن خود کرده است پس از استقلال پاکستان از هندممنوع الچاپ گردید و تاثیر فرهنگی این شاعر را می توان در انتخاب یکی از اشعار وی بعنوان سرود ملی بنگلادش مشاهده کرد.
بنگالی زبان اصلی مردم پاکستان شرقی(بنگلادش کنونی) را تشکیل می دهد که این زبان یکی از تقسیمات زبان های هند-اروپایی در شبه قاره است و از کهن ترین این زبان ها به شمار می رود. زبان بنگالی از سانسکریت گرفته شده است و بوسیله ی پراکریت تکمیل شده است.سابقه ی اولین نوشته های بنگالی که هم اکنون موجود است به قرن هفتم میلادی باز می گردد.خط بنگالی اصلاح شده ی خط سانسکریت یا دواناگاری می باشد و شباهتی به اردو که از دستخط عربی استفاده می کند ندارد.
در اوایل سال 1948 محمد علی جناح در یک سخنرانی در داکا (پایتخت بنگلادش) اعلام نمود که اردو زبان ملی پاکستان خواهد بود که دانشجویان با فریاد”نه نه! پس بنگالی چه می شود”به وی اعتراض نمودند و حرکت ملی را پایه گذاری کردند که چندین سال بعد با یاری کارگر و دهقان و دانشجو به استقلال بنگلادش انجامید.4 سال بعد در فوریه ی 1952 خواجه نظام در داکا اعلام نمود که تنها اردو به عنوان زبان رسمی پاکستان بافی خواهد ماند و زبان عربی به خط عربی متداول خواهد شد . دانشجویان داکا با بوجود آوردن کمیته هایی خواهان رسمیت یافتن زبان بنگالی شدند و در 21 فوریه ی 1952 تظاهراتی در جهت شناسایی زبان بنگالی بعنوان زبان رسمی و ایالتی از سوی فدراسیون دانشجویان برگزار شد و اخیرا نیز از سوی یونسکو روز جهانی زبان مادر ی نام گرفت.اعتراضات و تظاهرات همه جانبه سرانجام سبب شد در سال 1956 “بنگا” بعنوان یکی از دو زبان رسمی پاکستان شناخته شود و سر آغاز حرکت هایی در جهت استقلال بنگلادش گردد.
افزایش نارضایتی بنگالی ها از حکومت مرکزی سبب ایجاد و توسعه ی حزبی با نام عوامی لیگ بعنوان حزب ملی بنگال در 1949 گردید . رشد اقصادی و اعلام حکومت نظامی در 1958 بیش از پیش اختلافات اقتصادی و فرهنگی پاکستان شرقی و غربی را نشان داد . رهبران بنگلادش دریافتند که بنام اسلام و برادری و برابری استثمار می شوند . لذا شکست مسلم لیگ در انتخابات عمومی سال 1956 طرفداران نیروهای مترقی عوامی لیگ را ترغیب کرد تا کلمه ی مسلمانان را از عنوان خود حذف نمایند و از شعار اسلام در خطر است صرفنظر نمایند و خواستار خودمختاری منطقه ای گردند . توسعه ی عوامی لیگ با شعارهایی ملی گرایانه و غیر دینی و سیاسی و اقتصادی و طرد احزاب اسلامی از سوی مردم موقعیتی ممتاز برای این حزب در میان مردم ایجاد کرد به گونه ای که در انتخابات ایالتی 1970 ، 160 کرسی از 162 کرسی را به خود اختصاص داد و این حزب بعد ها سبب استقلال بنگلادش از پاکستان گردید . پس از این انتخابات گهت و گوهایی میان بی نظیر بوتو منتخب مردم پاکستان غربی و مجیب الرحمن ار حزب عوامی لیگ پاکستان شرقی انجام گرفت که در این گفت و گوها بوتو خواهان نظارت بازرگانی و کمک های خارجی حکومت مرکزی بر بنگلادش شد و مجیب الرحمن با این درخواست مخالفت کرد و به دلیل عدم تفافق رهبران سیاسی یحیی خان ( حاکم پاکستان ) تشکیل مجمع را به تعویق انداخت که این امر سبب دامن زدن بر اختلافات تشکیل جنبش عدم همکاری به رهبری مجیب الرحمن با حکومت مرکزی گشت . 76 درصد از مردم بنگلادش بی سواد هستند و تنها 5 درصد از نیروی کار فهال این کشور را افرادی دارای تحصیلات دیپلم و بالاتر را شامل می شود . 1 – نظریه نخست که توسط سهره وردی مطرح گشته بود و طرفدار ایجاد حکومتی اسلامی در هند بود به گونه ای که مسلمانان در هند قدرت را به دست آوردند و مسلمانان در هند قدرت را به دست آوزدند و اسلام دین رسمی این کشور گردید و با تبلیع و اشاعه ی اسلام در هند را به سرزمینی یکپارچه مسلمان تبدیل نمایند . 2 – نظریه دوم که از سوی حزب مسلم لیگ و شخص محمد علی جناح مطرح شد و خواهان ایجاد وطنی جداگانه برای مسلمانان هند بود و نام پاکستان به معنی سرزمین پاکان توسط چودری رحمت علی دانشجوی دانشگاه کمبریج در سال 1933مطرح گشت . مسلم لیگ خوهان ایجاد کشوری جداگانه و تقسیم قاره به دو کشور هند و پاکستان بود تا مسلمانان وطنی داشته باشند که آیین اسلام ناظر بر روابط سیاسی و اجتماعی آن ها باشد .