بشو ازنی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بشنو از نی چون حکایت می کند فتح خونین را روایت می کند

از سبو از سنگ باید حرف زد از شهید از جنگ باید حرف زد

عشق در شریان ایمان جاری است خون جبهه در رگ جان جاری است

هر که اذن یورش و میدان گرفت از حسین ابن علی فرمان گرفت

هرکه جانش مست وپایش در ره است عاشق آقا ابی عبداله است

با شمایم نسل فریاد و جنون یاد بادآن روزهای جنگ و خون

روزهای عزم فتح کربلا روزهای حمله با نام خدا

ما به جبهه نینوایی داشتیم جنگ بود و کربلایی داشتیم

کربلای جبهه بوی جنگ داشت نینوا از ناله ام آهنگ داشت

جنگ بود و فتنه ی قابیل بود هر بسیجی در صف هابیل بود

عشق ، اشکم را به لاله می کشید نینوایم را به ناله می کشید

دوستدار غربت غم می شدیم نیمه شب آیینه ی هم می شدیم

هر که می نوشید آخر مست رفت شانه شانه عاقبت بر دست رفت

در بغل مهر حسینی را گرفت دامن عشق خمینی را گرفت

در شب حمله سرشکم دجله شد جبهه در چشمم شبیه **** شد

امتداد جلوه ی حق می شدیم تا به خون و خاک ملحق می شدیم

بار دیگر چشمهایم تر شدند دوستانم مثل گل پرپر شدند

شعرم و مانند باران می چکم اشکم و از چشم یاران می چکم

دوست دارم آه را ، آهنگ را مرثیه های قشنگ جنگ را

از غم بودن پریشان می شوم بس که دلتنگ شهیدان می شوم

یادگار جبهه ، سنگر ، جنگ ، من در فراق دوستان دلتنگ ، من
 
بالا