معمار_ایرانی
عضو جدید
بررسی زیبایی شناسی معماری مدرن
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]... با نگاهی به نتایج تحلیل آثار منتخب معماری مدرن، بر اساس اصول نظریه گشتالت، میتوان كثرت افكار و تنوع در ایدهها را مشاهده نمود. علیرغم اینكه این آثار همگی از یك سبك معماری، یعنی معماری مدرن، هستند و آثار معماران همدوره- و حتی یك معمار واحد- میباشند، باز شاهد تفاوتهای اساسی [/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفاوتهای اساسی و ساختاری در اصول طراحی آنها، چه از نظر ظاهری (تركیب حجمی) و چه از نظر معنایی (طرحوارهها) هستیم. تفاوتهای موجود، بیشتر معنایی هستند و از گشتالت بیان ناشی میشوند.[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه چیزی باعث شده است كه این آثار، تا این حد باهم تفاوت و حتی اختلاف داشته باشند؟ برداشتهای حاصل از مقایسه انجام گرفته نشان میدهد كه این فرهنگ یا سنت و یا هر دو اینها هستند كه باعث اختلاف اصولی در این بناها شدهاند: لوكوربوزیه ایدههای معماری رنسانس، سنت و فرهنگ مدیترانهای، و فرهنگ نو ناشی از صنعت را باهم تلفیق كرده و در بناهایش بكار میبرد؛ میسوندررو اعتقادی به فرهنگ محلی و منطقهای ندارد و در بنای خود نشانی از هیچ نوع سنت و یا نماد فرهنگی را به جای نمیگذارد، زیرا وی اعتقاد به فرهنگ جهانی دارد، فرهنگی كه اصل عمده آن «آزادی انسان متفكر» است؛ فرانك لوید رایت معماری خود را از تلفیق عناصر فضایی خانههای سنتی آمریكا، فرهنگ ژاپنی (كه بیشتر در تزئینات بنا دیده میشود)، اصول معماری مدرن، و اصول طبیعت میآفریند؛ و تادائو آندو معماری خود را به صورت آمیزه فرهنگ ژاپنی و اصول معماری مدرن، در بستر طبیعت میگستراند.
از تحلیل این آثار معماری میتوان چنین نتیجهگیری كرد كه اصول زیباشناسی معماری مدرن (بر طبق نظریه گشتالت)، اصولی ثابت و نامتغیر نیستند، بلكه این اصول برای هر منطقه، هر فرهنگ و سنت، هر معمار، و هر بنایی متفاوت است. این تفاوت در اصول تأثیری بر هویت معماری مدرن ندارد، زیرا هویت یك معماری را چیزی غیر از اصول آن میسازد: روح فرهنگی كه معماری از آن برخاسته است. معماری مدرن فرزند فرهنگ نو اروپای غرب، كه تشكیل آن از دوران رنسانس شروع شد و در دوران انقلاب صنعتی به ظهور رسید، میباشد. این فرهنگ نو، سنت و فرهنگ كهن (و نه سنت و فرهنگ به معنای عام) را قبول نداشت. دلیل این امر نیز به نوع نگرش این فرهنگ و سنت، نسبت به انسان بر میگردد، فرهنگ و سنت كهن اروپای غرب انسان را اسیر تقدیر، دیانت و مذهب میدانست؛ حال آنكه رنسانس و انقلاب صنعتی باعث تغییر افكار اجتماعی گشت. فرهنگ نو، فرهنگی برای «انسان آزاد متفكر» است و فرهنگ و سنت برای اوست، نه او برای آنها.
معماری مدرن از بطن چنین جامعه و فرهنگی متولد شد. این معماری ناشی از صنعت و تحولات آن، و فرهنگ نوخواه و كهنهزدای جدید اروپای غرب بود و برای برطرف ساختن نیازهای چنین اجتماعی به وجود آمد.
ساخت و سازها، در اروپای غرب به یكباره افزایش یافت. هجوم روستائیان به شهرها، ایجاد كارخانههای جدید، شهركسازی و ایجاد فضاهایی كه استانداردهای جدید لزوم وجود آنها را آشكار ساخته بود چون مراكز درمانی، فضاهای آموزشی، محلات مسكونی متناسب با نیازهای انسانی و بسیاری دیگر، رشد چشمگیری در فضاسازی را به وجود آورد. واضح است كه با روشهای قدیمی و سنتی ساخت و سازها جوابگویی به چنین نیاز گستردهای ممكن نبوده است؛ از ویژگیهای معماری جدید، این بود كه قادر باشد سریع و در مقیاس كمی بالا بسازد و ایجاد كند؛ و نیز با توجه به شرایط سیاسی آن زمان، یعنی حاكمیت حزب كارگری و شعارهایی چون برابری و مساوات، یكسان بسازد و تفاوت بین دارا و ندار نگذارد.
اصول معماری مدرن اولیه، بر پایه چنین نیازها و تفكراتی شكل گرفت. تولید انبوه، شیوههای نوین ساخت و پیشساختگی ، برای پاسخگویی به نیازها، از بطن صنعت ایجاد شدند؛ مصالح نو و امكان تولید آنها به میزان زیاد، معماری را دگرگون كرد؛ و علوم جدید همچون فلسفه، به معماری راه یافتند.
از سوی دیگر، مشاغل به سوی صنعتی شدن پیش رفتند. در معماری، دیگر مانند گذشته، از طراحی تا اجرای بنا بر عهده یك شخص واحد نبود و گروهها و افراد متفاوت و ناآشنا با یكدیگر طرح را به اجرا در میآوردند. این مسأله بر نحوه طراحی تأثیر گذاشت و باعث ساده شدن و استاندارد سدن طرحهای معماری گردید. در گذشته، چون یك نفر هم طراحی و هم اجرا را بر عهده داشت لذا مشكلی از لحاظ فهم طرح و جزئیات آن ایجاد نمیشد و طراح نیازی برای ارائه طراحیهای مدون و استاندارد حس نمیكرد. حال آنكه در معماری جدید، امكان بروز چنین مشكلاتی، باعث استفاده از سیستمهای مدولار و محدودیت در طراحی و ارائه ایدههای طراحان شد.
بدینسوی، فرهنگ نو، شرایط نو، و مصالح نو، سبب شكلگیری خواستههای نو از معماری گشت و معماری مدرن بنا به شرایط زمانه تن به این خواستهها و نیازها داد. معماری آنچه است كه مردم دوست دارند و در آن دوران، مسائلی چون «نو» بودن و «صنعتی» بودن مطلوب اجتماع بود.
اگر معماری مدرن تزئینات را از معماری خود حذف نمود، بدین دلیل بود كه فرهنگ جدید اروپای غرب در آن زمانه چنین چیزی را طلب میكرد. صنعت و ماشین، اصول زیباییشناسی را متحول كرده بود و نحوه تفكر نوین اجتماعی، ماشینی شدن طرحهای معماری را خواستار بود. اینگونه بود كه طرحهای معماری مدرن، ظاهری ماشینی را ارائه مینمود؛ ظاهری بدون تزئینات.
این مسأله به فرهنگ آن دوره اروپای غرب بر میگردد و نه به اصول معماری مدرن؛ زیرا در شرایط زمانی مشابه، در آمریكا كه آن نیز تحت تأثیر صنعت قرار گرفته بود، معماری مدرن با پیروی از معماری سنتی این كشور از تزئینات استفاده مینمود. آثار لویی سالیوان و فرانك لوید رایت را بطور نمونه میتوان مثال زد. حتی در اروپای غرب نیز و در یكی از خاستگاههای معماری مدرن، یعنی بلژیك، مكتب «آرت نوو»، معماری مدرن را با تلفیق طرحوارهها و تزئینات اقتباس شده از طبیعت بكار میبرد.
در ژاپن نیز، با توجه به فرهنگ طبیعتگرای این كشور و معماری خلاصهگوی آن، معماری مدرن اروپای غرب مورد توجه قرار گرفت و با توجه به همسویی اصول معماری مدرن و تفكر ژاپنی، تلفیق این دو معماری موفقی را به وجود آورد. در ژاپن معماری همواره برای احترام به طبیعت، در تضاد با آن ساخته میشود؛ یعنی از فرمهایی استفاده میشود كه در تضاد با طبیعت باشند و با آن یكی نشوند. مصالح مدرن نیز به تقویت چنین ایده كمك میكرد و اینگونه معماری مدرن در ژاپن رواج یافت.
معماری مدرن در ممالك بسیاری استفاده شده است و هرگاه كه در هر اجتماعی با فرهنگ و سنت آن اجتماع همگام شده، موفق بوده است. معماری مدرن از فرهنگ و سنت تأثیرپذیر بوده است.
تفاوتهای معماری مدرن در فرهنگهای مختلف، این مسأله را تأئید میكند. اصول و معیارهای معماری مدرن ثابت نیستند و بر اساس شرایط زمانی و مكانی مورد استفاده تغییر مییابند و تصحیح میشوند.
در ایران، معماری مدرن، تنها به صورت ظاهری بكار گرفته شده و به مبانی نظری آن توجهی نگردید. لذا تفاوتهای موجود بین فرهنگ و سنت ایرانی با فرهنگ و سنت اروپای غرب مدرن باعث شد تا معماری مدرن در ایران به موفقیت نرسد. حال آنكه اگر در این مورد، از تجارب كشورهایی چون ژاپن و نحوه نگرش آنها به معماری مدرن، استفاده میشد، چنین مسألهای رخ نمیداد.
بحرانهای معماری مدرن و مشكلات آن، به دلیل عدم همسویی آن با فرهنگها شكل گرفت؛ هنگامی كه تب و تاب عصر صنعت فروكش كرد، انسان متفكر آزادی كه مبنای پیدایش معماری مدرن بود، خواستار نیازهای جدید و دیگری شد. نیازهایی كه معماری مدرن آن را برطرف نمیكردند. توجه به مسائل روانشناختی فضا، توجه به مسائل زیستمحیطی، تنوع در طراحیها، استفاده از علوم جدید (جدیدتر) در معماری و بسیاری موارد دیگر، سبب شد كه معماری مدرن به بحران كشیده شده و سرانجام منسوخ شود.
مشكل معماری مدرن، عدم توجه به فرهنگ و سنت نبود؛ بلكه تغییر و تحولات سریع فرهنگها، باورها، مدها و سلیقهها در عصر امروزین، كه نتیجه پیشرفت سریع تكنولوژی و علوم، و نیز آزادی افكار انسان است باعث برچیده شدن معماری مدرن گردید.
این تغییر و تحولات سریع، نهتنها مشكل معماری مدرن، بلكه بطور كلی مشكل معماری امروز است. امروزه ما شاهد آنیم كه سبكهای معماری بسیاری، با ایدههای متنوع به وجود میآیند و هیچ یك فراگیری عام پیدا نمیكنند. این مسأله ناشی از نحوه تفكر امروزه است؛ تفكر آزاد و این شعار كه «به تعداد افراد روی زمین، نحوه تفكر و سلیقه متفاوت وجود دارد». در دوران قبل از مدرن به دلیل محدودیت در ابراز عقاید، تنوعی در سبكهای معماری وجود نداشت و اصولاً نیازی به این تنوع نبود، حال آنكه امروزه، هر سبك معماری دارای حامیان و منتقدانی، چه بین صاحبنظران و منتقدان و چه بین عموم مردم، میباشد.
عصر حاضر مانند دوران گذشته نیست كه یك سبك خاص معماری بتواند جوابگوی نیازهای عموم باشد. عصر معاصر، دوره چیرگی «تفكر كثرتطلب» است و این مسأله در مورد معماری نیز صادق میباشد.
سبكهای موفق معماری در عصر حاضر، آنهایی هستند كه مطابق با پیشرفتهای تكنولوژی، علوم و فلسفه، خود را به روز میكند. بطور كلی معماریای در عصر حاضر موفق است كه مطابق مد و سلیقه روز باشد؛ مسألهای كه معماری مدرن از آن غافل شد و در نتیجه با شكست مواجه گردید.[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]