الهام مجهول
عضو جدید
انحراف از جايي آغاز شده بود كه كانون خانواده دچار مشكل مي شود و ارتباطهاي ناسالم شكل مي گيرد.
اين كه چرا خانواده دچار مشكل مي شود هزار دليل دارد كه در هر شكل متفاوت است، اما نبود ايمان، عشق و ايثار مهمترين اين دلايل است كه البته مي توان در بسياري از انحرافات آنها را مشترك ديد.
به هر حال احساس كردم كه بايد قلم را برداشت و نوشت، هر چند كه در ابتداي امر مطالب متفاوت ديده مي شود، اما هنگامي كه با دقت اين گزارش مطالعه شود، خواهيد ديد كه پايه همه آنها تقريباً يكسان است و به ارتباطهاي ناسالم ختم مي شود.
ارتباط از نوع احساسي
سالهاست كه روابط دختران و پسران در جامعه، به دلايلي كه ريشه در بي برنامگيهاي اجتماعي دارند، زمينه ساز برخي جرايم شده است. معضلي كه گاه كاويدن آن نزد برخي ديدگاهها حكم حركت بر خطوط قرمز را دارد.
در عين حال كه بسياري از اين حوادث ريشه در ناآگاهي افراد دارد، نمي توان از موضوع مهم مديريت احساسات و عواطف چشم پوشيد و از آن به عنوان يك نياز اجتماعي مؤثر در پيشگيري از اين قبيل حوادث صرف نظر كرد.
به اعتقاد روانشناسان و كارشناسان، آموزش چنين مديريتي كه نياز دوره نوجواني و جواني است، با توجه به چارچوبهاي تعريف شده شرع و عرف، اهميتي به سزا دارد وموجب رشد و تعامل فرد و جلوگيري از ارتكاب جرايمي مي شود كه برخاسته از روابط انساني دو جنس مخالف است.
در تعريف كارشناسان ارتباط ميان دختر و پسر، يكي از ارتباطات ميان فردي است كه در صورت ادامه يافتن اين ارتباط متقابل در طول زمان و حاكم شدن هنجارهاي خاص بر رفتار و گفتار طرفين عنوان «رابطه» مي گيرد.
به عقيده آنها، تمايل به رابطه در دختران و پسران در سنين نوجواني و براساس يك ميل طبيعي غريزي آغاز مي شود.
دكتر مهدياني متخصص علوم تربيتي در اين زمينه مي گويد: دختران و پسران درهمه جوامع براساس يك نياز رواني، غريزي و طبيعي جذب هم مي شوند، ولي حد و حدود روابط به هنجارهاي اجتماعي هر كشور برمي گردد.
ولي درباره وضعيت كنوني روابط دختران و پسران در جامعه امروزي ايران مي افزايد: آنچه مسلم است در كشور ما نسبت به اين موضوع حساسيتهاي بيش از حدي اعمال شده و عواقب اين حساسيتها آن بوده كه اين روابط انساني به جاي آن كه در حد معقول شكل بگيرند، صورتي پنهاني بيابند كه از جمله عوارض آن، غير قابل كنترل شدن نوع رابطه و بروز حوادث و جرايم در حالت خوشبينانه، تأسف برانگيز و پر هزينه و در شرايطي هم غير قابل جبران است.
دكتر مهدياني تصريح مي كند: از نظر شرعي و قانوني ضرورتي براي اين همه سختگيري وجود ندارد. البته اين روابط به مرور در هفت هشت سال گذشته، سالمتر، آگاهانه تر و غير پنهاني تر شده اند كه بايد همچنان اين روند مثبت ادامه يابد.
به گفته اين متخصص، افراد بايد تشويق شوند كه از ايجاد رابطه هاي سالم انساني در محيط هاي عمومي مانند محيط هاي دانشجويي، فرهنگسراها و... هراسي نداشته باشند و زندگي در عرصه اجتماعي را تمرين كنند.
وي با اشاره به حوادثي كه برخاسته از روابط نادرست و احساسي دو جنس و اغلب به دنبال وعده ازدواج از سوي پسران و ساده انديشي دختران است، يادآور مي شود: مبناي هر ازدواجي آشنايي دختران و پسران مي باشد، اما اگر رابطه از شكل معقول خود خارج شود و دختر و پسر از لحاظ ذهني در محيط نامناسبي قرار گيرند، ممكن است مسايلي رخ دهد كه بر اثر آن از رابطه اي كه مي توانست مبناي ازدواج باشد، تنها سوء استفاده صورت گيرد.
به اعتقاد دكتر مهدياني، در اين روابط معمولاً دختران بسيار آسيب مي بينند، شايد كم نباشند دختراني كه بر اثر همين روابط پنهاني تبديل به دختران خياباني شده باشند و اندك اندك مسايل ديگري همچون اعتياد هم گريبان آنها را گرفته باشد.
وي تأكيد مي كند: هر چقدر چيزي نهي شود، فرد به آن حريص تر مي شود و بسياري از ناهنجاريهايي كه امروز گريبان افراد را گرفته، ناشي از همين روابط پنهاني ناسالم است.
اين متخصص علوم تربيتي مي گويد: اگر والدين از ابتدا با روحيه فرزندان مأنوس شوند آنها را در همه زمينه هاي زندگي آموزش داده و آگاه كنند و حتي در بحث كردن راجع به روابط دو جنس حساسيت كمتري نشان دهند، و با آن به شكل انساني برخورد كنند، در نتيجه اين رابطه صميمي تر والدين و اعضاي خانواده، ارتباطات اجتماعي آنها چارچوب تعريف شده و عيان تري مي يابد.
ارتباط سالم يعني چه
تا اين جا آنچه گفته شد از ارتباط ناسالم بود، اين كه چه نتايجي دارد، چرا شكل گرفته و زمينه آن از كجا بروز مي كند، اما در شرايطي نهي از منكر مي تواند مثمر واقع شود كه امر به معروف قبل از آن وجود داشته باشد.
شايد آنچه از سوي جوانان مطرح مي شود و به واقع هم صحيح به نظر مي رسد، اين است كه تاكنون آنچه به آنها ديكته شده نهي از رابطه ناسالم بوده و كمتر كسي جرأت داشته يا خواسته تعريفي از رابطه سالم ارايه دهد.
شايد برخي تابوهاي ساخته شده ذهن اجتماع و يا برخي گروههاي فكري باعث شده كه معرفي رابطه سالم به خط قرمزي براي كارشناسان اجتماعي و تربيتي تبديل شود.
در عين حال از ديدگاه كارشناسان منظور از ارتباط سالم، ارتباطي است كه سلامت جسم و جان فرد را تضمين كرده و مشاركت دو جنس در زمينه مطالعات اجتماعي، تحقيقات و پژوهشها، هم نويسي و هم پژوهي بتواند موجب توسعه علمي و فرهنگي كشور شود، زيرا همان طور كه زن و مرد در رسيدن به تكامل انساني نيازمند همراهي هستند، در ساير مسايل اجتماعي هم مي توانند مكمل يكديگر باشند.
نتايج يك تحقيق بر روي دانشجويان نشان مي دهد كه 80 درصد مصاحبه شوندگان وضعيت مطلوب روابط دو جنس را با رعايت موازين شرعي و عرفي مرتبط دانسته اند.
همچنين ازديدگاه كارشناسان، عدم مديريت صحيح روابط عاطفي بين جوانان و عدم پايبندي به اعتقادات مذهبي كه مبتني بر يك ايدئولوژي پوياست، مهمترين عوامل مؤثر در ايجادارتباط نامطلوب انساني و اجتماعي است.
آمارها نشان مي دهد كه تعداد طلاقهاي ثبت شده در سه ماهه اول سال جاري در مقايسه با مدت مشابه سال قبل سه درصد افزايش نشان مي دهد، كه به گمان برخي ريشه در ارتباط هاي ناسالم قبل از ازدواج دارد.
دكتر مهدياني در اين خصوص مي گويد: شايد افزايش آمار طلاق معلول اين علت باشد كه اكثر ازدواجها ناشي از عدم شناخت طرفين از يكديگر در اثر سخت گيريهاي خانواده وجامعه است و بايد تسهيلاتي در اين زمينه فراهم شود.
ارتباط ناسالم مجازي
مشكل ارتباطات ناسالم دو جنس بويژه در سنين نوجواني كه به دلايل پيش گفته رخ مي دهد و موجب رخداد حوادث مجرمانه مي شود، در حالي است كه با ورود اينترنت به عرصه ارتباطات در سالهاي اخير بسياري از مسايل و معضلات دنياي واقعي به عرصه دنياي مجازي هم كشيده شده است.
اگر چه استفاده از اينترنت در كشور ما هنوز فراگير نشده است، اما به همين ميزان موجود هم، بيشترين تعداد افرادي كه جستجوگر سايتهاي اينترنتي هستند، از نوجوانان و جوانان جامعه اند و در اين ميان دوستي و روابط دختران و پسران از طريق چت بيشتر نمود يافته است.
از سويي ديگر در استفاده از چت عمدتاً شناخت درجه يك يعني شناخت نسبت به سن و جنس مخدوش مي شود و افراد به راحتي مي توانند خود را به جاي شخص ديگري جا بزنند و اين مسأله در صورت فاش شدن هويت واقعي افراد مي تواند آسيبهاي رواني ايجاد كند.
تمامي اين مسايل، لزوم آموزش مديريت عواطف و احساسات و شيوه برقراري ارتباطات سالم فرهنگي و اجتماعي به نوجوانان را چند برابر مي كند، چرا كه در غير اين صورت برخي از نوجوانان استفاده از فضاي مجازي را بر روابط در دنياي واقعي ترجيح مي دهند، زيرا معتقدند كه دوستيهاي اينترنتي براحتي دور از چشم خانواده، جامعه و سخت گيريهاي آنان صورت مي گيرد.
در اين شرايط و در حالي كه عرصه عمومي براي ظهور برخي رفتارها تنگ مي شود، ناچار راههاي ديگري براي بروز آن جستجو مي شود، چون به هر حال نمي توان افراد را از ارتباط سالم كه يك نياز طبيعي و رواني است منع كرد و در صورت چنين كاري، ممكن است كه اين موضوع در قالب آسيبهاي رواني نمود يابد.
دكتر مهدياني در اين خصوص مي گويد: ما بايد سياستهاي معقول تري پيشه كنيم، مسايل احساسي چيزي نيست كه بتوان آن را در قالب آيين نامه، قانون و حدود تعريف كرد. اين مسايل به فضاي تربيتي كشورمان باز مي گردد و اگر قرار است كنترلي انجام شود، بايد از طريق فرايند آموزش و كار فرهنگي باشد.
وي درباره نقش خانواده نيز خاطرنشان مي كند: خوشبختانه نگاه افراد خانواده به اين نوع روابط سالم مثبت تر است، مشكل بيشتر آن جاست كه بين نگاه دستگاههاي اجرايي، فرهنگي و انتظامي و نگاه خانواده ها تعارضاتي وجود دارد.
به گفته اين متخصص، آنچه مسلم است اين كه در تعريف اين روابط عمدتاً اختيار دست خانواده ها نيست، بلكه دست نهادهايي است كه در اين زمينه عمل مي كنند و آنها هستند كه بايد نگاهشان را تغيير دهند.
دكتر مهدياني معتقد است كه دروني كردن ارزش ها و هنجارهاي مربوط به يك رابطه سالم از طريق فرايند جامعه پذيري اگر چه راهي سخت تر و طولاني تر به نظر مي آيد، اما مطمئن ترين راه براي حركت در مسير الگوهاي يك جامعه سالم است.
اين داستان واقعي است
همسرم تغيير كرده بود. او آن كسي نبود كه هميشه دوستش داشتم، همسرم را مردي بيگانه از من گرفت. محمد در راهروي دادگاه مي گويد: با همسرم در يك ميهماني شبانه آشنا شدم، بدون توجه به مخالفت خانوادگي، زندگي مشترك را آغاز كرديم.
زمان زيادي از زندگي مشترك ما نگذشته بود كه همسرم از من خواست برايش رايانه بخرم، مانند هميشه حرف، حرف او بود و من مانند هميشه در مقابل كسي كه بسيار دوستش داشتم ناتوان بودم، تا ديروقت پاي رايانه مي نشست و تماسهايي مي گرفت كه من را نگران مي كرد، از همه مهمتر روز به روز وضعيت پوشش او از عرف جامعه فاصله مي گرفت.
زماني كه به اتفاق هم در خيابان راه مي رفتيم، نگاههاي آلوده اي كه به همسرم خيره مي شد، عذابم مي داد. شك و بدبيني پايه هاي زندگي ام را مثل موريانه مي خورد، زندگي ام را دوست داشتم و براي همين افكار منفي ذهنم را سركوب مي كردم، اما هر چه زندگي مشترك ما ادامه مي يافت فاصله من و همسرم بيشتر مي شد. يك روز براي انجام كاري مجبور شدم سرزده به خانه بروم، به محض ورود با صحنه اي مواجه شدم كه توان حركت را از من گرفت. همسرم با وضعيتي نامناسب از طريق اينترنت و با استفاده از «وب كم» با مردي چت مي كرد. مردي بيگانه كه با نگاههاي خريدارانه اش ذوب در همسرم شده بود. آن چنان غرق صحبت بودند كه هيچ كدام متوجه من نشدند، ديگر قدرت تصميم گيري نداشتم و كنترل اعصاب و حركاتم در اختيار من نبود.
وقتي به خود آمدم ديدم كه در حضور مردي ناخوانده كه همچنان در خانه ام حضور داشت، همسرم را به باد كتك گرفته ام و سپس رايانه را بر سرش خرد كرده ام، با خود مي گفتم، با حضور يك بيگانه، ديگر در اين خانه جاي من نيست.
اين كه چرا خانواده دچار مشكل مي شود هزار دليل دارد كه در هر شكل متفاوت است، اما نبود ايمان، عشق و ايثار مهمترين اين دلايل است كه البته مي توان در بسياري از انحرافات آنها را مشترك ديد.
به هر حال احساس كردم كه بايد قلم را برداشت و نوشت، هر چند كه در ابتداي امر مطالب متفاوت ديده مي شود، اما هنگامي كه با دقت اين گزارش مطالعه شود، خواهيد ديد كه پايه همه آنها تقريباً يكسان است و به ارتباطهاي ناسالم ختم مي شود.
ارتباط از نوع احساسي
سالهاست كه روابط دختران و پسران در جامعه، به دلايلي كه ريشه در بي برنامگيهاي اجتماعي دارند، زمينه ساز برخي جرايم شده است. معضلي كه گاه كاويدن آن نزد برخي ديدگاهها حكم حركت بر خطوط قرمز را دارد.
در عين حال كه بسياري از اين حوادث ريشه در ناآگاهي افراد دارد، نمي توان از موضوع مهم مديريت احساسات و عواطف چشم پوشيد و از آن به عنوان يك نياز اجتماعي مؤثر در پيشگيري از اين قبيل حوادث صرف نظر كرد.
به اعتقاد روانشناسان و كارشناسان، آموزش چنين مديريتي كه نياز دوره نوجواني و جواني است، با توجه به چارچوبهاي تعريف شده شرع و عرف، اهميتي به سزا دارد وموجب رشد و تعامل فرد و جلوگيري از ارتكاب جرايمي مي شود كه برخاسته از روابط انساني دو جنس مخالف است.
در تعريف كارشناسان ارتباط ميان دختر و پسر، يكي از ارتباطات ميان فردي است كه در صورت ادامه يافتن اين ارتباط متقابل در طول زمان و حاكم شدن هنجارهاي خاص بر رفتار و گفتار طرفين عنوان «رابطه» مي گيرد.
به عقيده آنها، تمايل به رابطه در دختران و پسران در سنين نوجواني و براساس يك ميل طبيعي غريزي آغاز مي شود.
دكتر مهدياني متخصص علوم تربيتي در اين زمينه مي گويد: دختران و پسران درهمه جوامع براساس يك نياز رواني، غريزي و طبيعي جذب هم مي شوند، ولي حد و حدود روابط به هنجارهاي اجتماعي هر كشور برمي گردد.
ولي درباره وضعيت كنوني روابط دختران و پسران در جامعه امروزي ايران مي افزايد: آنچه مسلم است در كشور ما نسبت به اين موضوع حساسيتهاي بيش از حدي اعمال شده و عواقب اين حساسيتها آن بوده كه اين روابط انساني به جاي آن كه در حد معقول شكل بگيرند، صورتي پنهاني بيابند كه از جمله عوارض آن، غير قابل كنترل شدن نوع رابطه و بروز حوادث و جرايم در حالت خوشبينانه، تأسف برانگيز و پر هزينه و در شرايطي هم غير قابل جبران است.
دكتر مهدياني تصريح مي كند: از نظر شرعي و قانوني ضرورتي براي اين همه سختگيري وجود ندارد. البته اين روابط به مرور در هفت هشت سال گذشته، سالمتر، آگاهانه تر و غير پنهاني تر شده اند كه بايد همچنان اين روند مثبت ادامه يابد.
به گفته اين متخصص، افراد بايد تشويق شوند كه از ايجاد رابطه هاي سالم انساني در محيط هاي عمومي مانند محيط هاي دانشجويي، فرهنگسراها و... هراسي نداشته باشند و زندگي در عرصه اجتماعي را تمرين كنند.
وي با اشاره به حوادثي كه برخاسته از روابط نادرست و احساسي دو جنس و اغلب به دنبال وعده ازدواج از سوي پسران و ساده انديشي دختران است، يادآور مي شود: مبناي هر ازدواجي آشنايي دختران و پسران مي باشد، اما اگر رابطه از شكل معقول خود خارج شود و دختر و پسر از لحاظ ذهني در محيط نامناسبي قرار گيرند، ممكن است مسايلي رخ دهد كه بر اثر آن از رابطه اي كه مي توانست مبناي ازدواج باشد، تنها سوء استفاده صورت گيرد.
به اعتقاد دكتر مهدياني، در اين روابط معمولاً دختران بسيار آسيب مي بينند، شايد كم نباشند دختراني كه بر اثر همين روابط پنهاني تبديل به دختران خياباني شده باشند و اندك اندك مسايل ديگري همچون اعتياد هم گريبان آنها را گرفته باشد.
وي تأكيد مي كند: هر چقدر چيزي نهي شود، فرد به آن حريص تر مي شود و بسياري از ناهنجاريهايي كه امروز گريبان افراد را گرفته، ناشي از همين روابط پنهاني ناسالم است.
اين متخصص علوم تربيتي مي گويد: اگر والدين از ابتدا با روحيه فرزندان مأنوس شوند آنها را در همه زمينه هاي زندگي آموزش داده و آگاه كنند و حتي در بحث كردن راجع به روابط دو جنس حساسيت كمتري نشان دهند، و با آن به شكل انساني برخورد كنند، در نتيجه اين رابطه صميمي تر والدين و اعضاي خانواده، ارتباطات اجتماعي آنها چارچوب تعريف شده و عيان تري مي يابد.
ارتباط سالم يعني چه
تا اين جا آنچه گفته شد از ارتباط ناسالم بود، اين كه چه نتايجي دارد، چرا شكل گرفته و زمينه آن از كجا بروز مي كند، اما در شرايطي نهي از منكر مي تواند مثمر واقع شود كه امر به معروف قبل از آن وجود داشته باشد.
شايد آنچه از سوي جوانان مطرح مي شود و به واقع هم صحيح به نظر مي رسد، اين است كه تاكنون آنچه به آنها ديكته شده نهي از رابطه ناسالم بوده و كمتر كسي جرأت داشته يا خواسته تعريفي از رابطه سالم ارايه دهد.
شايد برخي تابوهاي ساخته شده ذهن اجتماع و يا برخي گروههاي فكري باعث شده كه معرفي رابطه سالم به خط قرمزي براي كارشناسان اجتماعي و تربيتي تبديل شود.
در عين حال از ديدگاه كارشناسان منظور از ارتباط سالم، ارتباطي است كه سلامت جسم و جان فرد را تضمين كرده و مشاركت دو جنس در زمينه مطالعات اجتماعي، تحقيقات و پژوهشها، هم نويسي و هم پژوهي بتواند موجب توسعه علمي و فرهنگي كشور شود، زيرا همان طور كه زن و مرد در رسيدن به تكامل انساني نيازمند همراهي هستند، در ساير مسايل اجتماعي هم مي توانند مكمل يكديگر باشند.
نتايج يك تحقيق بر روي دانشجويان نشان مي دهد كه 80 درصد مصاحبه شوندگان وضعيت مطلوب روابط دو جنس را با رعايت موازين شرعي و عرفي مرتبط دانسته اند.
همچنين ازديدگاه كارشناسان، عدم مديريت صحيح روابط عاطفي بين جوانان و عدم پايبندي به اعتقادات مذهبي كه مبتني بر يك ايدئولوژي پوياست، مهمترين عوامل مؤثر در ايجادارتباط نامطلوب انساني و اجتماعي است.
آمارها نشان مي دهد كه تعداد طلاقهاي ثبت شده در سه ماهه اول سال جاري در مقايسه با مدت مشابه سال قبل سه درصد افزايش نشان مي دهد، كه به گمان برخي ريشه در ارتباط هاي ناسالم قبل از ازدواج دارد.
دكتر مهدياني در اين خصوص مي گويد: شايد افزايش آمار طلاق معلول اين علت باشد كه اكثر ازدواجها ناشي از عدم شناخت طرفين از يكديگر در اثر سخت گيريهاي خانواده وجامعه است و بايد تسهيلاتي در اين زمينه فراهم شود.
ارتباط ناسالم مجازي
مشكل ارتباطات ناسالم دو جنس بويژه در سنين نوجواني كه به دلايل پيش گفته رخ مي دهد و موجب رخداد حوادث مجرمانه مي شود، در حالي است كه با ورود اينترنت به عرصه ارتباطات در سالهاي اخير بسياري از مسايل و معضلات دنياي واقعي به عرصه دنياي مجازي هم كشيده شده است.
اگر چه استفاده از اينترنت در كشور ما هنوز فراگير نشده است، اما به همين ميزان موجود هم، بيشترين تعداد افرادي كه جستجوگر سايتهاي اينترنتي هستند، از نوجوانان و جوانان جامعه اند و در اين ميان دوستي و روابط دختران و پسران از طريق چت بيشتر نمود يافته است.
از سويي ديگر در استفاده از چت عمدتاً شناخت درجه يك يعني شناخت نسبت به سن و جنس مخدوش مي شود و افراد به راحتي مي توانند خود را به جاي شخص ديگري جا بزنند و اين مسأله در صورت فاش شدن هويت واقعي افراد مي تواند آسيبهاي رواني ايجاد كند.
تمامي اين مسايل، لزوم آموزش مديريت عواطف و احساسات و شيوه برقراري ارتباطات سالم فرهنگي و اجتماعي به نوجوانان را چند برابر مي كند، چرا كه در غير اين صورت برخي از نوجوانان استفاده از فضاي مجازي را بر روابط در دنياي واقعي ترجيح مي دهند، زيرا معتقدند كه دوستيهاي اينترنتي براحتي دور از چشم خانواده، جامعه و سخت گيريهاي آنان صورت مي گيرد.
در اين شرايط و در حالي كه عرصه عمومي براي ظهور برخي رفتارها تنگ مي شود، ناچار راههاي ديگري براي بروز آن جستجو مي شود، چون به هر حال نمي توان افراد را از ارتباط سالم كه يك نياز طبيعي و رواني است منع كرد و در صورت چنين كاري، ممكن است كه اين موضوع در قالب آسيبهاي رواني نمود يابد.
دكتر مهدياني در اين خصوص مي گويد: ما بايد سياستهاي معقول تري پيشه كنيم، مسايل احساسي چيزي نيست كه بتوان آن را در قالب آيين نامه، قانون و حدود تعريف كرد. اين مسايل به فضاي تربيتي كشورمان باز مي گردد و اگر قرار است كنترلي انجام شود، بايد از طريق فرايند آموزش و كار فرهنگي باشد.
وي درباره نقش خانواده نيز خاطرنشان مي كند: خوشبختانه نگاه افراد خانواده به اين نوع روابط سالم مثبت تر است، مشكل بيشتر آن جاست كه بين نگاه دستگاههاي اجرايي، فرهنگي و انتظامي و نگاه خانواده ها تعارضاتي وجود دارد.
به گفته اين متخصص، آنچه مسلم است اين كه در تعريف اين روابط عمدتاً اختيار دست خانواده ها نيست، بلكه دست نهادهايي است كه در اين زمينه عمل مي كنند و آنها هستند كه بايد نگاهشان را تغيير دهند.
دكتر مهدياني معتقد است كه دروني كردن ارزش ها و هنجارهاي مربوط به يك رابطه سالم از طريق فرايند جامعه پذيري اگر چه راهي سخت تر و طولاني تر به نظر مي آيد، اما مطمئن ترين راه براي حركت در مسير الگوهاي يك جامعه سالم است.
اين داستان واقعي است
همسرم تغيير كرده بود. او آن كسي نبود كه هميشه دوستش داشتم، همسرم را مردي بيگانه از من گرفت. محمد در راهروي دادگاه مي گويد: با همسرم در يك ميهماني شبانه آشنا شدم، بدون توجه به مخالفت خانوادگي، زندگي مشترك را آغاز كرديم.
زمان زيادي از زندگي مشترك ما نگذشته بود كه همسرم از من خواست برايش رايانه بخرم، مانند هميشه حرف، حرف او بود و من مانند هميشه در مقابل كسي كه بسيار دوستش داشتم ناتوان بودم، تا ديروقت پاي رايانه مي نشست و تماسهايي مي گرفت كه من را نگران مي كرد، از همه مهمتر روز به روز وضعيت پوشش او از عرف جامعه فاصله مي گرفت.
زماني كه به اتفاق هم در خيابان راه مي رفتيم، نگاههاي آلوده اي كه به همسرم خيره مي شد، عذابم مي داد. شك و بدبيني پايه هاي زندگي ام را مثل موريانه مي خورد، زندگي ام را دوست داشتم و براي همين افكار منفي ذهنم را سركوب مي كردم، اما هر چه زندگي مشترك ما ادامه مي يافت فاصله من و همسرم بيشتر مي شد. يك روز براي انجام كاري مجبور شدم سرزده به خانه بروم، به محض ورود با صحنه اي مواجه شدم كه توان حركت را از من گرفت. همسرم با وضعيتي نامناسب از طريق اينترنت و با استفاده از «وب كم» با مردي چت مي كرد. مردي بيگانه كه با نگاههاي خريدارانه اش ذوب در همسرم شده بود. آن چنان غرق صحبت بودند كه هيچ كدام متوجه من نشدند، ديگر قدرت تصميم گيري نداشتم و كنترل اعصاب و حركاتم در اختيار من نبود.
وقتي به خود آمدم ديدم كه در حضور مردي ناخوانده كه همچنان در خانه ام حضور داشت، همسرم را به باد كتك گرفته ام و سپس رايانه را بر سرش خرد كرده ام، با خود مي گفتم، با حضور يك بيگانه، ديگر در اين خانه جاي من نيست.