تصویرت را روی بوم نقاشی
میکشم
بی صدا رسمت میکنم
اما همینکه به چشمانت میرسم
قلم میلرزد
و دیگر توان ادامه دادن برای کشیدنت نیست
نمیدانی چه شوقی در نگاه بارانیم هست ا
نگاه که مرا صدا میزنی
در اغوش میفشاری و ارام
در گوشم نجوا میکنی
هیس تمام دلتنگیها تمام شد
میکشم
بی صدا رسمت میکنم
اما همینکه به چشمانت میرسم
قلم میلرزد
و دیگر توان ادامه دادن برای کشیدنت نیست
نمیدانی چه شوقی در نگاه بارانیم هست ا
نگاه که مرا صدا میزنی
در اغوش میفشاری و ارام
در گوشم نجوا میکنی
هیس تمام دلتنگیها تمام شد