اینک بسیج !

mohammad 87 سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینک بسیج !


بسیاری از ما خاطرات نابی از بسیج و بسیجی داریم . اما صدافسوس که تاریخ در این روز ها ، تلخکامی های فراوانی را به نام بسیج و بسیجی ثبت می کند . تعریف ساده ای از بسیجی دارم . وآن : متخصص ترین و پاک ترین و کارآمدترین فرد درهر گرایش . این تعریف درهمجواری نسبتی است که ما برای اولیای خدا بکار می بریم.
من نمی دانم این خاصیتی که این روزها از جماعتی که نام بسیجی را یدک می کشند و عربده کشان به خیابان ها و کوچه ها و اماکن عمومی و منازل مردم یورش می برند و می زنند و تخریب می کنند و زخمی می کنند و می کشند ، اگر با صلاحدید و تایید بزرگان و فرماندهان بسیج است ،که باید بگویم مطلقا این اعمال با آن تعریف ناب مناسبتی ندارد و بیشتر به خصلت شعبان بی مخی شبیه است و اتفاقا فرسنگها از افقی که برای بسیج ترسیم کرده اند فاصله دارد .
امام خمینی ، شخصیت امام علی (ع) را یک بسیجی می داند . در امتداد این مصداق معین ، ماهرگز رفتار اینچنینی را که برشمردم از بسیجی انتظار نداریم . "چشم زهر" گرفتن از مردم ، از مردمی که درمیانشان از همان بسیجی های ناب کم نیست ، چشم زهر گرفتن از اهل خانواده است . من معتقدم تمامی زحمت هایی که دراین سالها برای سالم سازی افکار عمومی از هویت و کارکرد بسیجی پرورانده شده بود ، دراین هجمه های کور به تاراج رفت . و بعید می دانم که بشود این زنگار بزرگ را به این سادگی از روان و روح مردم زدود .
حیف از بسیجی . حیف . این انرژی متراکم قرار بود از ناموس انقلاب صیانت کند . مردم یک کشور تا مادامی که دست به اسلحه و عناد عینی نبرده اند ، عیال یک حکومت محسوب می شوند . هرچند این عیال ، گاه به پرخاش و تندی نیز رو کند . بالاتر از حکومت ، مردم ، باهرگرایشی که دارند ، عیال الله اند . بهمین دلیل است که رحمانیت خدای متعال نصیب همگان می شود . کسی به روی مادر و خواهر و برادر خود تیغ نمی کشد . باورم براین است که از بسیجی خیلی دم دستی و در کارکردی خشن و شتابزده سود برده شد . من خود به چشم خود دیدم که بسیجیان را از یک پایگاه بااتوبوس برای مواجهه با مردم می بردند . بسیجیانی که هرکدام قمه ای و زنجیری و چوبی دردست داشتند. حیف شد . بسیجیانی را دیدم که جوانان هم سن وسال خود را به قصد کشت می زدند . بی آنکه گناهی از آن جوانان سرزده باشد . بسیج ، این یادگار امام ، می توانست حالاحالاها عزیز باشد و باکرامت . حیف شد .
 

haj morteza

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمانی وقتی در کوهها و دشتها مانور میکردیم به این فکر میکردم که لباس همت بر تن کرده ام.....

زمانی وقتی شبها به خشم شب دچار می شدیم دلخوش این بودم که شبمان خراب شد تا شب ناموس وطن امن و همراه با آرامش باشد....

زمانی وقتی تیر شلیک میکردیم به این دلخوش بودیم که گلوله هلیمان به تن دشمنان وطن و اسلام می نشیند......


ولی 25 خرداد فهمیدم:

شبمان را خراب کردیم تا شب مادران و خواهران وطن را پر از ترس و وحشت کنیم......

اسلحه هایمان را پر میکردیم تا بسوی مردم بگیریم......

در کوهها و دشتها مانور کردیم تا دستمان را روی ناموس مملکت بلند کنیم.....

و در انتها با سخن زیبای یک رزمنده فهمیدم:

ما لباس همت بر تن نداشتیم.....

ما حشره ای بودیم که در لباس همت خزیده بودیم.....


خدایا شکرت میکنم که نگذاشتی دستم را روی مردمم بلند کنم.....
خدایا شکرت میکنم که نگذاشتی با فریادهایم دل ناموس مملکت را بلرزانم......

من هنوز سرم را بابت دین و وطنم میدهم ولی.....

ولی اسلحه روی مردمم نمی گیرم حتی اگر به من دشنام گویند



جان عزیز است به هر بی سرو پایی ندهم
می دهم جان به همان دوست که او جان منست
 
آخرین ویرایش:
بالا