ایران از نگاه توریستهای كنجكاو اروپایی !
از آنچه در ایران میگذرد اطلاعات دقیقی نداشتیم، از سوی دیگر، اطلاعات نادرست فراوانی درباره این كشور داشتیم. معمولا در سفر به كشوری دور، ترس بر لذت غلبه میكند. پرسشهای بسیاری ذهن مسافر را مشغول میكند: آیا ایران كشور امنی است؟ ایرانیان مهماننواز هستند یا در برابر توریستهای غربی موضع تهاجمی دارند؟ آیا زنان میتوانند به راحتی به این كشور سفر كنند یا به علت رعایت نكردن حجاب، با مجازات شلاق روبهرو خواهند شد؟ مواد خوراكی توسط غربیها قابل استفاده است یا مانند دیگر كشورهای خاورمیانه، اقامت در كشور، مصادف با بیماریهای رودهای خواهد شد و خلاصه اینكه سفر راحتی خواهیم داشت یا دایم استرس به ما وارد خواهد شد؟
از سوی دیگر، به علت تنش موجود در روابط ایران و آمریكا، ترس از سفر به این كشور بیشتر میشود. در اوایل تابستان كه سفر ما انجام شد، شماری از رسانههای اروپایی و آمریكایی از حمله قریبالوقوعی گزارش میدادند. به هر حال تصمیم گرفتیم تا به ایران سفر كنیم. راهنماییهایی كه به مسافران داده میشود، صریح است. زنان باید با لباسهای گشاد و روسری تمامی بدن خود به غیر از صورت را بپوشانند. مردان نباید شلوار كوتاه و پیراهن آستینكوتاه بپوشند، اما عملا دیدیم بسیاری از مردان، پیراهن آستینكوتاه پوشیده بودند. همچنین دست دادن میان مردان و زنان در اماكن عمومی ممنوع است؛ این قانون هست، اما به تدریج كمتر به آن توجه میشود!
وقتی وارد تهران میشوی، هرگز تصور نمیكنی وارد كشوری عقبمانده شده باشی. فرودگاه بزرگ و مدرن را میبینی كه البته مانند همه كشورهای خاورمیانه، چرخه بروكراتیك سفت و سختی دارد. در فرودگاه در اماكن گوناگون، دسترسی به اینترنت وجود دارد كه بسیار برای من شگفتآور بود. در ادامه دیدم كه كافینت در تهران وجود دارد و بسیاری نیز در منازل خود به اینترنت دسترسی دارند. البته محدودیتهایی در دسترسی به سایتهای گوناگون هست اما كاربران ایرانی به ما گفتند كه میتوانند قفلها را باز كنند. جوانان ایرانی در این زمینه ماهر هستند و چندین بار این موضوع برایمان ثابت شد.
فرودگاه را به مقصد هتل ترك كردیم. در راه بلوارهای مدرن پایتخت سیزده میلیون نفری كشور را دیدیم؛ بلوارهای متعدد و بزرگی در پایتخت ایران دیده میشود كه در جدولهای وسط بلوارها، درختكاری و گلكاری شده و هیچ كجای شهر زباله پیدا نمیشود. با توجه به ارزانی بنزین خیابانهای شهر دایم شلوغ و پرترافیك است و ماشینها دایم با هم در حال رقابت هستند. فرهنگ رانندگی مدرن در ایران معنی ندارد و همگی خطرناك و تهاجمی رانندگی میكنند. در مسیر میادین و پاركهای سرسبز و بزرگ، پیادهروهای پهن و آزاد برای عابران (بدون اینكه مانند شهر ما در آن موتورسیكلتها پارك شده و كافه تریاها صندلی چیده باشند) قابل توجه است. همچنین خیابانها تمیز است و هیچ زبالهای در آن دیده نمیشود!
در همان روز نخست، به دیدار جامعه یونانی رفتیم. مقر آن در مركز شهر روبهروی سفارت سابق آمریكاست. ساختمان آنجا متعلق به یونان است و در كنار آن كلیسای ارتدوكس یونانی كه بیشتر به معبد باستانی شباهت دارد، است. اعضای جامعه یونانی منتظر ما بودند. بیشتر آنان پس از اخراج یونانیان از آسیای صغیر توسط تركیه، به ایران سفر كردند. پس از وقوع انقلاب اسلامی، جوانان به یونان برگشتند یا به آمریكا مهاجرت كردند. شاید به این علت كه امیدی به آینده كشور نداشتند، شاید هم نمیتوانستند محدودیتهای كشور را تحمل كنند. نخستین سالهای انقلاب بسیار دشوار بود. بیشتر این افراد امروز بازنشسته و از زندگی خود در تهران راضی هستند.
یكی از پیرمردان یونانی گفت: «[امام] خمینی به ما احترام گذاشت. [ایرانیان] ما را اذیت نكردند. به ما و كلیسا و سنتمان احترام گذاشتند. وقتی در سال 1979 آمریكاییها كشور را ترك كردند، یونانیان بهترین پستها را در شركتهای نفتی گرفتند. امروزه تعدادمان كم شده است». با جوانانی كه پدر یا مادرشان یونانی هستند، دیدار كردیم. آنان به زبان یونانی مسلط هستند. یكی از آنان گفت: «اوضاع در ایران به شكلی نیست كه در خارج جلوه داده میشود. در شهرهای بزرگ محدودیتها كاهش یافته است. ما به اینترنت و ماهواره دسترسی داریم و برخلاف سالهای اول انقلاب، دیگر به علت رعایت نكردن حجاب، شلاق نمیزنند».
در تهران بیشتر جوانانی كه در خیابانها دیده میشوند، كتاب در دست دارند. در دانشگاههای ایران 60 درصد دانشجویان دختر هستند. وقتی متوجه میشوند خارجی هستیم، لبخند زده و به ما نزدیك میشوند. به راحتی میتوان تشخیص داد كه جوانان باسوادی هستند. همگی جوانان انگلیسی صحبت میكنند و مشتاق دوستی و مهماننوازی با خارجیها هستند. آنان از زندگی روزمره و تمایلاتشان برای داشتن زندگی آزاد گفتند. اگر درست فهمیده باشم، مشكل اصلی، حكومت و دستگاههای دولتی نیست. مشكل اصلی حق دخالت در زندگی شخصی مردم است.
تخت جمشید
روز بعد گروه ما عازم جنوب ایران، مقر امپراتوری ایران باستان شد. به شیراز، پایتخت سابق ایران، زادگاه حافظ و سعدی رفتیم. در مركز شهر باغ ارم، مسجد و حمام قدیمی را كه امروزه به موزه تبدیل شده است، بازدید كردیم. مسافری كه به شیراز سفر كرده، مقصد اصلیاش تخت جمشید است؛ تخت جمشید مهمترین جاذبه باستانی ایران است كه حدود 60 كیلومتر از شیراز فاصله دارد. تخت جمشید، مركز امپراتوری ایران بود كه به دست اسكندر نابود شد.
شخصا به بسیاری از كشورهایی كه اسكندر از آنها عبور كرده است، سفر كردهام. در همه جا از اسكندر تعریف میكنند. ایران شاید تنها كشوری باشد كه لقب «كبیر» به اسكندر داده نشده است؛ وی را «اسكندر مقدونی» خطاب میكنند و داریوش را «كبیر» میدانند. با گوش دادن به سخنان راهنمای ایرانیمان كاملا مشخص است كه هرگز ما را به خاطر نابود كردن تخت جمشید نبخشیدهاند. بازدید از تخت جمشید و پاسارگاد احساس عجیبی برای یونانیان دارد. یونانیان از دوران دانشآموزی خود با جنگهای ایرانیان و یونانیان كه از وقایع مهم تاریخ است، آشنایی دارند و با بازدید از این اماكن، آن سوی تاریخ را میبینند.
اصفهان
اصفهان برای ما بسیار شگفتآفرین بود. اصفهان یكی از زیباترین و تمیزترین شهرهایی است كه تاكنون بازدید كردهام. رودخانهای از وسط شهر میگذرد و پلهای زیبایی كه بر آن ساخته شده است، به اندازهای زیباست كه در یك آن، خیال میكنی كه به فلورانس سفر كردهای. اطراف رودخانه پارك سرسبز ساخته شده است كه مهمترین تفریح ساكنان شهر است. در ایران كافه تریا، بار، دیسكو و ... وجود ندارد و پیكنیك مهمترین تفریح مردم است.
مردم گلیم خود را كنار رودخانه روی چمن پهن كرده و تا ساعت دو بعد از نیمهشب، آنجا مینشینند. پارك برای بچهها و خط ویژه برای دوچرخه در شهر بسیار زیاد است.
هزاران خانواده از این نوع تفریح لذت میبرند؛ تفریحی كه خاطره بسیار دور برای ماست. بسیار قابل توجه است كه صبح روز بعد همهجا تمیز است و در هیچ كجای چمن، زباله پیدا نمیشود. تصویر صدها خانواده كه از طبیعت و پاركها لذت میبردند، برای من بسیار جالب بود. با دیدن این تصاویر، یك یونانی میتواند متوجه شود این لذت كه بسیار ساده به نظر میرسد، در شهرهای بتونی ما دیگر وجود ندارد. آنچه برای من در ایران بسیار قابل توجه بود، این موارد است:
• بازار: از بسیاری از بازارهای كشورهای خاورمیانه بازدید كردهام. در ایران بزرگترین، غنیترین و زیباترین بازارها را دیدم. دیدار از بازار شیراز و اصفهان تجربهای بینظیر و لذتبخش است. در این بازار همه چیز میتوان پیدا كرد؛ از صنایع دستی و جواهر تا فرش. با توجه به اینكه توریستهای خارجی بسیار كم هستند، مغازهداران به دنبال گول زدن آنان نیستند و رفتار آبرومندی با آنان دارند.
• توریستهای آمریكایی و كوكاكولا در ایران: هرگز انتظار نداشتم در ایران توریست آمریكایی ببینم. چند هزار آمریكایی سالانه از ایران دیدن میكنند و نوشابه «كوكاكولا» نیز در همه جای ایران پیدا میشود.
• زنان مدرن ایرانی: بلافاصله میتوان تشخیص داد مردم محلی به دو دسته تقسیم میشوند؛ از یك سو، افرادی كه بر پایه قانون و تكالیف اسلامی زندگی میكنند و از سوی دیگر، افرادی كه روش زندگی مدرنتری در پیش گرفتهاند. این مورد در زنان نیز قابل تشخیص است: از یك سو زنانی كه لباس محافظهكار سیاهرنگ پوشیده و از سوی دیگر، زنانی كه روسریهای ابریشمی رنگارنگ به سر داشته، قسمتی از موهایشان دیده میشود و آرایش كردهاند.
منبع: مجله مقدونیه تسالونیکی
ایران از نگاه توریستهای كنجكاو اروپایی
كشوری پشت افسانهها
از آنچه در ایران میگذرد اطلاعات دقیقی نداشتیم، از سوی دیگر، اطلاعات نادرست فراوانی درباره این كشور داشتیم. معمولا در سفر به كشوری دور، ترس بر لذت غلبه میكند. پرسشهای بسیاری ذهن مسافر را مشغول میكند: آیا ایران كشور امنی است؟ ایرانیان مهماننواز هستند یا در برابر توریستهای غربی موضع تهاجمی دارند؟ آیا زنان میتوانند به راحتی به این كشور سفر كنند یا به علت رعایت نكردن حجاب، با مجازات شلاق روبهرو خواهند شد؟ مواد خوراكی توسط غربیها قابل استفاده است یا مانند دیگر كشورهای خاورمیانه، اقامت در كشور، مصادف با بیماریهای رودهای خواهد شد و خلاصه اینكه سفر راحتی خواهیم داشت یا دایم استرس به ما وارد خواهد شد؟
از سوی دیگر، به علت تنش موجود در روابط ایران و آمریكا، ترس از سفر به این كشور بیشتر میشود. در اوایل تابستان كه سفر ما انجام شد، شماری از رسانههای اروپایی و آمریكایی از حمله قریبالوقوعی گزارش میدادند. به هر حال تصمیم گرفتیم تا به ایران سفر كنیم. راهنماییهایی كه به مسافران داده میشود، صریح است. زنان باید با لباسهای گشاد و روسری تمامی بدن خود به غیر از صورت را بپوشانند. مردان نباید شلوار كوتاه و پیراهن آستینكوتاه بپوشند، اما عملا دیدیم بسیاری از مردان، پیراهن آستینكوتاه پوشیده بودند. همچنین دست دادن میان مردان و زنان در اماكن عمومی ممنوع است؛ این قانون هست، اما به تدریج كمتر به آن توجه میشود!
وقتی وارد تهران میشوی، هرگز تصور نمیكنی وارد كشوری عقبمانده شده باشی. فرودگاه بزرگ و مدرن را میبینی كه البته مانند همه كشورهای خاورمیانه، چرخه بروكراتیك سفت و سختی دارد. در فرودگاه در اماكن گوناگون، دسترسی به اینترنت وجود دارد كه بسیار برای من شگفتآور بود. در ادامه دیدم كه كافینت در تهران وجود دارد و بسیاری نیز در منازل خود به اینترنت دسترسی دارند. البته محدودیتهایی در دسترسی به سایتهای گوناگون هست اما كاربران ایرانی به ما گفتند كه میتوانند قفلها را باز كنند. جوانان ایرانی در این زمینه ماهر هستند و چندین بار این موضوع برایمان ثابت شد.
فرودگاه را به مقصد هتل ترك كردیم. در راه بلوارهای مدرن پایتخت سیزده میلیون نفری كشور را دیدیم؛ بلوارهای متعدد و بزرگی در پایتخت ایران دیده میشود كه در جدولهای وسط بلوارها، درختكاری و گلكاری شده و هیچ كجای شهر زباله پیدا نمیشود. با توجه به ارزانی بنزین خیابانهای شهر دایم شلوغ و پرترافیك است و ماشینها دایم با هم در حال رقابت هستند. فرهنگ رانندگی مدرن در ایران معنی ندارد و همگی خطرناك و تهاجمی رانندگی میكنند. در مسیر میادین و پاركهای سرسبز و بزرگ، پیادهروهای پهن و آزاد برای عابران (بدون اینكه مانند شهر ما در آن موتورسیكلتها پارك شده و كافه تریاها صندلی چیده باشند) قابل توجه است. همچنین خیابانها تمیز است و هیچ زبالهای در آن دیده نمیشود!
در همان روز نخست، به دیدار جامعه یونانی رفتیم. مقر آن در مركز شهر روبهروی سفارت سابق آمریكاست. ساختمان آنجا متعلق به یونان است و در كنار آن كلیسای ارتدوكس یونانی كه بیشتر به معبد باستانی شباهت دارد، است. اعضای جامعه یونانی منتظر ما بودند. بیشتر آنان پس از اخراج یونانیان از آسیای صغیر توسط تركیه، به ایران سفر كردند. پس از وقوع انقلاب اسلامی، جوانان به یونان برگشتند یا به آمریكا مهاجرت كردند. شاید به این علت كه امیدی به آینده كشور نداشتند، شاید هم نمیتوانستند محدودیتهای كشور را تحمل كنند. نخستین سالهای انقلاب بسیار دشوار بود. بیشتر این افراد امروز بازنشسته و از زندگی خود در تهران راضی هستند.
یكی از پیرمردان یونانی گفت: «[امام] خمینی به ما احترام گذاشت. [ایرانیان] ما را اذیت نكردند. به ما و كلیسا و سنتمان احترام گذاشتند. وقتی در سال 1979 آمریكاییها كشور را ترك كردند، یونانیان بهترین پستها را در شركتهای نفتی گرفتند. امروزه تعدادمان كم شده است». با جوانانی كه پدر یا مادرشان یونانی هستند، دیدار كردیم. آنان به زبان یونانی مسلط هستند. یكی از آنان گفت: «اوضاع در ایران به شكلی نیست كه در خارج جلوه داده میشود. در شهرهای بزرگ محدودیتها كاهش یافته است. ما به اینترنت و ماهواره دسترسی داریم و برخلاف سالهای اول انقلاب، دیگر به علت رعایت نكردن حجاب، شلاق نمیزنند».
در تهران بیشتر جوانانی كه در خیابانها دیده میشوند، كتاب در دست دارند. در دانشگاههای ایران 60 درصد دانشجویان دختر هستند. وقتی متوجه میشوند خارجی هستیم، لبخند زده و به ما نزدیك میشوند. به راحتی میتوان تشخیص داد كه جوانان باسوادی هستند. همگی جوانان انگلیسی صحبت میكنند و مشتاق دوستی و مهماننوازی با خارجیها هستند. آنان از زندگی روزمره و تمایلاتشان برای داشتن زندگی آزاد گفتند. اگر درست فهمیده باشم، مشكل اصلی، حكومت و دستگاههای دولتی نیست. مشكل اصلی حق دخالت در زندگی شخصی مردم است.
تخت جمشید
روز بعد گروه ما عازم جنوب ایران، مقر امپراتوری ایران باستان شد. به شیراز، پایتخت سابق ایران، زادگاه حافظ و سعدی رفتیم. در مركز شهر باغ ارم، مسجد و حمام قدیمی را كه امروزه به موزه تبدیل شده است، بازدید كردیم. مسافری كه به شیراز سفر كرده، مقصد اصلیاش تخت جمشید است؛ تخت جمشید مهمترین جاذبه باستانی ایران است كه حدود 60 كیلومتر از شیراز فاصله دارد. تخت جمشید، مركز امپراتوری ایران بود كه به دست اسكندر نابود شد.
شخصا به بسیاری از كشورهایی كه اسكندر از آنها عبور كرده است، سفر كردهام. در همه جا از اسكندر تعریف میكنند. ایران شاید تنها كشوری باشد كه لقب «كبیر» به اسكندر داده نشده است؛ وی را «اسكندر مقدونی» خطاب میكنند و داریوش را «كبیر» میدانند. با گوش دادن به سخنان راهنمای ایرانیمان كاملا مشخص است كه هرگز ما را به خاطر نابود كردن تخت جمشید نبخشیدهاند. بازدید از تخت جمشید و پاسارگاد احساس عجیبی برای یونانیان دارد. یونانیان از دوران دانشآموزی خود با جنگهای ایرانیان و یونانیان كه از وقایع مهم تاریخ است، آشنایی دارند و با بازدید از این اماكن، آن سوی تاریخ را میبینند.
اصفهان
اصفهان برای ما بسیار شگفتآفرین بود. اصفهان یكی از زیباترین و تمیزترین شهرهایی است كه تاكنون بازدید كردهام. رودخانهای از وسط شهر میگذرد و پلهای زیبایی كه بر آن ساخته شده است، به اندازهای زیباست كه در یك آن، خیال میكنی كه به فلورانس سفر كردهای. اطراف رودخانه پارك سرسبز ساخته شده است كه مهمترین تفریح ساكنان شهر است. در ایران كافه تریا، بار، دیسكو و ... وجود ندارد و پیكنیك مهمترین تفریح مردم است.
مردم گلیم خود را كنار رودخانه روی چمن پهن كرده و تا ساعت دو بعد از نیمهشب، آنجا مینشینند. پارك برای بچهها و خط ویژه برای دوچرخه در شهر بسیار زیاد است.
هزاران خانواده از این نوع تفریح لذت میبرند؛ تفریحی كه خاطره بسیار دور برای ماست. بسیار قابل توجه است كه صبح روز بعد همهجا تمیز است و در هیچ كجای چمن، زباله پیدا نمیشود. تصویر صدها خانواده كه از طبیعت و پاركها لذت میبردند، برای من بسیار جالب بود. با دیدن این تصاویر، یك یونانی میتواند متوجه شود این لذت كه بسیار ساده به نظر میرسد، در شهرهای بتونی ما دیگر وجود ندارد. آنچه برای من در ایران بسیار قابل توجه بود، این موارد است:
• بازار: از بسیاری از بازارهای كشورهای خاورمیانه بازدید كردهام. در ایران بزرگترین، غنیترین و زیباترین بازارها را دیدم. دیدار از بازار شیراز و اصفهان تجربهای بینظیر و لذتبخش است. در این بازار همه چیز میتوان پیدا كرد؛ از صنایع دستی و جواهر تا فرش. با توجه به اینكه توریستهای خارجی بسیار كم هستند، مغازهداران به دنبال گول زدن آنان نیستند و رفتار آبرومندی با آنان دارند.
• توریستهای آمریكایی و كوكاكولا در ایران: هرگز انتظار نداشتم در ایران توریست آمریكایی ببینم. چند هزار آمریكایی سالانه از ایران دیدن میكنند و نوشابه «كوكاكولا» نیز در همه جای ایران پیدا میشود.
• زنان مدرن ایرانی: بلافاصله میتوان تشخیص داد مردم محلی به دو دسته تقسیم میشوند؛ از یك سو، افرادی كه بر پایه قانون و تكالیف اسلامی زندگی میكنند و از سوی دیگر، افرادی كه روش زندگی مدرنتری در پیش گرفتهاند. این مورد در زنان نیز قابل تشخیص است: از یك سو زنانی كه لباس محافظهكار سیاهرنگ پوشیده و از سوی دیگر، زنانی كه روسریهای ابریشمی رنگارنگ به سر داشته، قسمتی از موهایشان دیده میشود و آرایش كردهاند.
منبع: مجله مقدونیه تسالونیکی